بابا گلی به جمالت ۲ – نگاهی به دنبالهسازی در سینمای ایران
هیچوقت یادم نمیرود آن زمانی را که چند سال پیش توی ایستگاه مترو چهار راه ولیعصر شمم به یک بیلبورد تبلیغاتی خورد از یک نمایش کمدی با نام بابا گلی به جمالت ۲. داشتم به ...
هیچوقت یادم نمیرود آن زمانی را که چند سال پیش توی ایستگاه مترو چهار راه ولیعصر شمم به یک بیلبورد تبلیغاتی خورد از یک نمایش کمدی با نام بابا گلی به جمالت ۲. داشتم به این فکر میکردم که چه چیزی از قسمت اول جا مانده که تیم سازنده تصمیم گرفتند بابا گلی به جمالت ۲ را روی صحنه ببرند، آیا میخواهند یک قصه فرعی را روایت کنند؟ به اوریجین شخصیتهای نمایش بپردازند؟ یا دنبالهای بر داستانی قبلی بسازند؟ چه حرفی برای گفتن باقی مانده بود که بابا گلی به جمالت ۲ روی صحنه رفته بود؟ شاید هم دنباله فیلم زمان قبل انقلاب را ساختهاند؟؟!
همان حس و حال چندی پیش تکرار شد، زمانی که در ایام شیوع کرونا در بین اخبار خواندم قرار است فیلم «زنها فرشتهاند ۲» روانه سینماها شود. نمیدانم قسمت اول این فیلم را دیدهاید یا نه ولی خب اگر ندیدید هم حتما باید بدانید که ۹۰ دقیقه به خودتان لطف کردید. خوشبختانه تا امروز قادر به تماشای قسمت دوم هم نبودم ولی این مساله باعث شد که اساسا به این مساله بیندیشم که دنبالهسازی در سینمای ما یعنی چه؟ اولین دنبالههای سینمایی چه بودند و سینمای ما با این مفهوم چقدر آشنایی دارد؟
شاید بتوان گفت که سری فیلمهای صمد آقا ساخته پرویز صیاد، اولین فیلمهای دنبالهدار در سینمای ایران بودند. فیلمهایی که البته الزاما دنباله یکدیگر نبودند اما اگر همه آنها را به ترتیب سال ساخت دیده باشید متوجه میشوید که دیدن آنها طی مسیر ساختشان، حس بهتری دارد. برخی کاراکترهای این فیلم در بعضی فیلمها عوض میشوند و یا اتفاقات ریزی در یکی از فیلمها رخ میدهد که در فیلمهای بعدی تاثیر دارد. صمد به نوعی یک فرنچایز سینمایی به شمار میرفت و تقریبا میزبان ۱۲ فیلم و چندین سریال بوده است.
با نگاهی ریشهای میتوان گفت دنبالهسازی در ایران از همان ابتدای امر در گروی سینمای کمدی بوده است. این رویه البته در جهان هم تقریبا همین ترند را دنبال کرده است. اگرچه اولین فیلمهای دنباله در سینمای دنیا متعلق به آثار جدی همچون شرلوک هولمز است (فیلم شرلوک هولمز در سال ۱۹۰۸ ساخته شده) و فیلمی چون Enoch Arden دو قسمتی شد. اما جریان فیلمهای دنبالهدار در ایران صرفا بر اساس فیلمهای کمدی پیش رفته و تا به امروز هم کمتر اثری پیدا میشود که قسمت دومی پیدا کرده باشد اما در وادی سینمای کمدی نباشد (شاید فقط ماجرای نیمروز؟)
دنباله سازی حتی در سریالهای ایرانی هم تازگی شکل گرفته و تا پیش از این در ایران کسی سریالها را به صورت «فصلی» نمیساخت. شاید بتوان گفت این سریال قلب یخی بود که برای اولین بار چنین فازی را در بین سریال سازی در نمایش خانگی به وجود آورد، هرچند پیش از آن مهران غفوریان با ساخت زیر آسمان شهر ۱ تا ۳ این موضوع را اجرا کرده بود اما نام «فصل اول» و... روی آن قرار نداده بود. در اینجا هم همانطور که میبنییم، بازهم یک اثر کمدی برای اولین بار شاهد دنبالهسازی بوده است.
اساسا اولین دنبالهای هم که به ذهن همه ما میرسد در همین وادی میچرخند: اخراجیها، تگزاس (که ماشالله قرار است تا قسمت ۵ ساخته شود)، خوب بد جلف، نهنگ عنبر. اگر کمی خوش قریحهتر باشیم نهایتا میتوانیم اسم کلاه قرمزی را هم به زبان بیاوریم. آهوی پیشونی سفید هم که کاش در حد همان ایده در ذهن کارگردان محترم باقی میماند و سهگانه نمیشد! بگذریم.
دنبالهسازی سینمایی نه دقیقا اما به نوعی حكم سریال سازی را دارد؛ یعنی ادامه دادن قصه، فضا و شخصیتهایی واحد و مشترك كه البته به ضرورت و نیاز، هركدام از اینها قابلیت تغییر دارد.
دنبالهسازی دلایل و روشهای مختلف دارد؛ گاهی سازندگان از ابتدا قصد میكنند اثری چندگانه و چند قسمتی را با موضوع و شخصیتهایی واحد و مشترك، تولید كنند.
در سال های اخیر در سینمای جهان دنبالهسازی بیشتر به دلیل موفقیت های بالای تجاری فیلم های اولیه اتفاق می افتد و پس از آن سازندگان فیلم تصمیم میگیرند با استفاده از همان برند و اسم و رسم اثر دوم و گاها سومی خلق کنند تا بتوانند مخاطبان را به سینما بکشانند.
هنگامی که به تاریخچه فیلم های سینمایی دنبالهدار نگاه میکنیم معمولا آثار دوم و سوم سطح کیفی پایین تری نسبت به اثر اولیه دارند و گاها مخاطبان رضایت خاطری که از دیدن فیلم اول دارند در دفعات بعدی نخواهند داشت.(میدانم که ارباب حلقهها نقض این حرف است، به علاوه چند مورد سینمایی دیگر. ولی بیایید کلی بنگریم و به استثناها کاری نداشته باشیم) این نشان میدهد عوامل فیلم بیشتر بر مسائل اقتصادی تکیه دارند و به سناریو توجه چندانی ندارند. جالب اینجاست که این مساله در دنیای ویدیوگیم کمتر به چشم میخورد و میتوان ادعا کرد معمولا قسمتهای جدید بازیها بهتر از آثار قبلی خود میشوند و به نظر میرسد بازیسازان بیشتر برای فرزندان جدید ارزش قائل هستند تا فعالان سینما.
استدلال کارگردانان و اهالی هنر هفتم این است که مخاطب به دلیل اشتیاق و کنجکاوی در نهایت به دنبال ادامه فیلم خواهند آمد و صندلی ها پرخواهد شد. راست هم میگویند و احتمال اینکه شما ادامه یک فیلم را ببینید (در حد ۹۰ تا ۱۲۰ دقیقه) خیلی بیشتر است تا ادامه یک بازی را انجام دهید (شاید مجبور باشید یک کنسول جدید بخرید و کلی هزینه کنید تا ادامه بازی را تجربه کنید اما ادامه فیلم، زحمتی به جز یک دانلود یا نهایتا خرید یک بلیت ندارد).
آنها میدانند که ممکن است تماشاگران رضایت خاطر اولیه را نداشته باشند اما دست کم در سطح اول سینمای جهان استانداردها و جذابیتها به قوت خود باقی است و همیشه فیلم سازان راه حل هایی برای غافلگیری مخاطب پیدا خواهند کرد؛ مگر آنکه خیلی به بیراهه بروند که این موضوع از تریلرهای فیلم کاملا مشخص میشود (کسی فاجعه دنباله فیلم ماسک را به خاطر دارد؟ نامش پسر ماسک بود. یا مثلا فاجعهای به نام آروارهها ۲)
اما در سینمای ایران در بیشتر مواقع به این عوامل بی اعتنایی میشود و فکر و ذکر سازندگان تماما به سمت گیشه وفروش فیلم است و از لحاظ کیفی غفلت اساسی در سری دوم و یا سوم فیلم ها رخ میدهد. سینماگران ما نشان دادهاند که نمیتوانند از این ظرفیت ها استفاده درست و بجا بکنند.اینجا كه برای سازندگان دنبالهها در سینمای ایران، صرفا فروش اهمیت داشته و اگر هم نیت و تلاشی برای ارتقای كیفیت و جذابیت در قسمتهای بعدی بوده، به هیچوجه به بار ننشسته است و همه قسمتهای بعدی فیلمها در سینمای ایران، به لحاظ فیلمنامه،كیفیت و جذابیت، مسیر نازلی را پیمودند.
كمپانیها و سازندگان دنبالهها در سینمای جهان هم معمولا روی الگوها و فرمولهای امتحان پس داده پیش میروند، اما سعی میكنند در ادامه عناصر تازهای هم به موارد قبلی اضافه كنند، ولی در اینجا قدرت ریسك و خطرپذیری در پایینترین سطح خود قرار دارد، برای همین شاهد تكرار تیپها، دیالوگها، تكیهكلامها و موقعیتها به بدترین شكل ممكن هستیم كه حتی در نگاهی بدبینانه، خاطره خوش تماشای قسمت اول را هم لوث میكنند و از بین میبرند.
اساسا در ایران تکرار یک کلیشه موفق بهترین راه است و راهی بیخطر نسبت به ریسک کردن تغییرات است. این مساله نه در مدیوم سینما بلکه در همه موارد تجاری ما نیز به چشم میخورد. کسی نمیخواهد یک فروشگاه اینترنتی متفاوت نسبت به دیجیکالا تاسیس کند بلکه همه به دنبال چیزی شبیه به آن هستند. یا حتی در دنیای مارکتینگ، تکرار فرمول تبلیغاتی که پیش مردم جواب داده بهترین کار است تا پیادهسازی یک ایده خلاقانه. متاسفانه اذهان عمومی اکثرا پذیرای این سوژههای تکراری هستند و چرا سری که درد نمیکند را با خلاقیت، دستمال پیچ کنند؟
نکته جالب و عجیب دربارهی دنباله سازی در سینمای ایران رابطهی معکوس کیفیت قسمت های بعدی و میزان فروش آنها است. معمولا همان تماشاگرانی که برای قسمت اول به سینما میروند برای قسمت دوم هم خواهند رفت اما با این تفاوت که قیمت بلیط همچون سابق نیست و فروش بیشتر فیلمها مرهون قیمت بالاتر آن هاست. همچنین معمولا هواداران فیلم قبلی با خود افراد تازهای را به سینما میبرند و اساسا کم پیش میآید که فیلم دوم ولو با کیفیت پایینتر، کمتر بفروشد.
فیلم نه تنها از نظر کیفی پیشرفتی نداشته بلکه دچار پسرفت و افت نیز شده است. گرچه دنبالهسازی در سینمای ایران، به شكل ناگزیر با این سنت سینمایی دیرین در جهان، مقایسه میشود، اما باید قبول كرد این روش در سینمای ما تقریبا نوپاست و سابقهای چندان طولانی ندارد.
همانطور که گفته شد در سینمای پیش از انقلاب، تا حدودی برخی تیپها در فیلمهای دیگر هم تكرار میشدند، اما پیوستگی قصهها و آدمها در ادامه بهگونهای نبود كه بتوان آن را زیرمجموعه دنباله سازی تعریف كرد. سینمای دهه 60 هم اساسا بهدلیل اینكه سیاستهایی به جز ستارهسازی را دنبال میكرد، مجالی به دنبالهسازی نمیداد، مبادا بازیگرانی بهواسطه همین تكرارها به چهره و ستارهای تبدیل شوند. وگرنه میشد بهعنوان مثال، دنبالههایی را برای برخی فیلمهای جمشید هاشمپور، فرامرز قریبیان و… مجسم كرد. (مثل کاراکتر افعی که در چند فیلم ظاهر شد و رمبوی ما ایرانیها بود.)
فیلم های رسمی دنباله دار در ایران بعد از انقلاب با کلاه قرمزی شروع شد که با استقبال خوب مخاطبان نیز رو به شد اما قسمت های دوم و سوم آن از نظر کیفیت سناریو و جذابیت تفاوت های فاحشی با قسمت اولیه داشت و سیر نزولی را طی کرد.
آثار کودک دیگری چون دربه درها، شهر موشها، دزد و پری و آهوی پیشونی سفید از دیگر فیلم های حوزهی کودکان است که به دلیل فروش خوب سری اول تب دنباله سازی به جانشان سرایت کرد و شاهد قسمت های بعدی آن ها نیز بودهایم.
از دیگر فیلم های سینمایی دنباله دار ایران میتوان به اخراجیها، اتش بس، گشت ارشاد، نهنگ عنبر، رسوایی (فیلم جدی دیگر پیدا کردیم!) و.. اشاره کرد که غالبا فروش قسمت های دوم و سوم این فیلم ها مدیون قسمت اول آن است و نان موفقیت فیلم اول را میخورد.
معمولا در قسمتهای دوم این فیلمها شاهد فقط چند سکانس جذاب و نمکین بودهایم اما به هیچ عنوان نتوانستهاند مخاطب را در حد و اندازه ی اولیه راضی و قانع کنند. در واقع میتوان گفت اصلیترین دلیلی که میتوان برای دنباله سازی در ایران نام برد فروش بالای یک فیلم در گیشه است بهخصوص که در سالهای اخیر سینمای ایران در وضعیت سختی از لحاظ اقتصادی و مالی بوده است. این روند احتمالا پس از کاهش شیوع ویروس روند شدیدتری هم به خودش بگیرد و سینماگران جبران این چند ماه ضرر را در گروی ساخت فیلمهای بیسروته و بفروش کمدی ببینند که پیشتر دربارهشان در این لینک مفصل صحبت کردیم؛ با این تفاوت که دنباله سازی آثار موفق قبلی (هزار پا ۲؟) هم به فرمول اضافه خواهد شد.
سینماگران سعی میکنند تجربه های قبلی و امتحان پس داده خود را تکرار کنند تا اینکه به دنبال سوژه و محتوایی جدید بروند و ریسک کنند. فیلم سازان معمولا فکر میکنند در سری دوم فیلمها میتوانند چهارچوب داستانی متفاوتی نسبت به سری اول ارائه دهند اما معمولا به این مهم دست پیدا نمیکنند و از نظر محتوایی با شکست روبهرو خواهند شد. از آن جایی که بسیاری از کارگردانان ما با فقدان سوژه رو به رو هستند و در تجربههای جدید خود نتایج قابل قبولی به دست نمی آورند، سعی میکنند به سراغ دنباله سازی آثار قبلی خود که در آن به نتیجه رسیده اند رفته و بتوانند دوباره با مخاطبان و منتقدین ارتباط برقرار کنند.
از جملهی این کارگردانان میتوان به کیومرث پوراحمد، علیرضا داوود نژاد و داریوش مهرجویی اشاره کرد که در طول سال های اخیر دچار افت و خیز بسیار و روانه کردن آثار ضعیف به سینمای ایران بوده اند و اکنون میخواهند فرمولها و تجربههای قبلی را امتحان کنند و به دنباله سازی آثاری همچون مصائب شیرین، چه خوبه که برگشتی و شب یلدا روی آورده اند.
البته نمیتوان نادیده گرفت برخی دنباله ها تنها به دلیل سواستفاده از برند اولیه و بدون فراخور ضرورت جلوی دوربین رفته اند و توانسته اند به فروش خوبی هم نائل شوند.
در نهایت میةوان گفت دنباله سازی در سینمای کودک قابل تحملتر از دنباله سازی در سینمای کمدی شکل گرفته اما آن هم صرفا برای پول به جیب زدن رخ داده و تمامی آثار کودک در قسمتهای بعدی خود تنزل مقام پیدا کردهاند و هیچگاه به فیلم نخست نرسیدند. اساسا از آنجایی که مخاطب کودک و نوجوان معمولا به ستارههای سینمایی و تبلیغات مرسوم اعتنای چندانی ندارد و خاطره تماشای یک اثر جذاب بیشتر از هر چیز دیگری برایش مهم است، دنبالهسازی در این وادی قابل حدس است ولی بازهم به جایگاه خوبی نرسیده است.
جمع تمام این موارد سبب میشود تا به این نتیجه برسیم که مقوله دنباله سازی در سینمای ایران، بر مبنای علمی خود پیش نمیرود. چیزی به بدنه مفهومی سینمای ما نمیافزاید و تنها به عنوان رونقی برای اقتصاد صنعت سینما مطرح است. در شرایطی که بازگشت سرمایه، یکی از اصلیترین و منطقیترین خواستهای یک سرمایه گذار و تهیه کننده سینمایی است؛ این مساله نباید چندان دور از ذهن باشد و همانطور که پیشتر گرفته شد، احتمالا در ایام پس از شیوع ویروس کرونا این اپیدمی بیشتر هم خواهد شد. پس با دیدن فیلمهایی چون دو هزار پا و سه هزارپا و مطرب ۲: بازگشت خواننده و... تعجب نکنید. هرچند کورسوی امیدی از سمت فرنچایزی چون رد خون برایمان باقی مانده اما بعید است از این اتفاقات حالا حالاها دوباره بیفتد.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
واقعا همین نگاه سطحی و فقیرانه سینماگران ایرانی باعث شده راندمان کلی مخاطبا سینما ایران انقدر بیاد پایین و حتی با این سلیقه همه چی پسندو معناگریز مخاطبای سینما ایران بازم شاهد ورشکستگی سینما هستیم.سینما برون مرزی ایرانم با مشکل محتوا مواجه شده ولی خب کیفیت ساخت باعث میشه مخاطبا حفظ بشن ولی ایران همراه با محدودیت هاش کیفیت ساخت بسیار پایینیم داره.
خسته نباشید لذت بردم از مطلبتون
الان نهنگ عنبر 2 نون قسمت اولشو خورد واقعا؟؟ینی شما رفتی سینما یکی دو قسمتش رو خندیدی؟؟یه پا فراستی تو برا خودت حاجی....تو از اونایی که میای به رحمان 1400 گیر میدیو میگی کمدی مبتذل در حالی که سریالایی مث american pie یا سینمایی هایی مث بوراتو دیکتاتور هستنو مرددمو میخندوننو هیچ منتقدیم ایرادی نمیگیره مث منتقدای ایرانی خشک مغز نیستن
امریکن پای ایرانی نیست که بهش بگیم کمدی مبتذل!!اگه شما توجه کنی ایران کشور اسلامیه و طبیعتا توی یه کشور اسلامی فیلمایی مثل رحمان ۱۴۰۰ مبتذل حساب میشه(که واقعا هم هست).اما فیلمایی مثل امریکن پای رو بر اساس قوانین همون کشور حساب میکنن.شما نمیتونی بگی چون فیلم توی ایران مبتذل حساب میشه توی کشور خودشونم مبتذل حساب میشه.در ضمن با وجود استفاده از همین کمدی مبتذل حتی یک لبخند هم روی لب تماشاچی نمیارن و عملا یک محصول بی ارزش رو تحویل تماشاچی میده.فاقد داستان فاقد کمدی فاقد اکت خوب،هیچی!یک اشغال به تمام معنا.پس بهتره یکم اطلاعاتتو بالا ببری بعد بیای از فیلمای اشغالی مثل نهنگ عنبر و تگزاس و این مزخرفات دفاع کنی!از ادمین هم خواهش میکنم که کامنتو تایید کنه.
امریکن پای و بورات تو یه ردیفن برات؟
امریکن پای و بورات البته توی یه ردیف نیستن. یک کمدی دبیرستانی و یک کمدی سیاسی رو نمیشه یک جایگاه قرار داد (همونجور که مارمولک رو نمیشه با خالتور مقایسه کرد!) در مورد دیکتاتور هم والا نصف بیشتر منتقدان رو دیدم نسبت به این فیلم واکنش مثبتی داشته باشه؛ ضمن اینکه اصلا چیزی مثل نهنگ عنبر رو با دیکتاتور مقایسه نکنین لطفا
فیلمش اونقدر بد نبود.
لحظات کمدی خنده داری داشت.
چه فیلمی؟ بحث سر فیلم خاصی نیست توی این مطلب
بنظر من مشکل اصلی ذایقه مردم هست.
شما دنیا رو هم حساب کنید همینه taken یه اثر خوش ساخت بود که شد یه امضا و دو قسمت بعدیش با وجود ضعف های بسیار و اشغال بودن محضشون ولی ساخته شدن
همیشه همینه کل دینا همینه شما ببنید چند در صد از فیلم های هالیودی یا فرانچایز شدن یا دنباله اثر.
ولی توی مملکت ما وقتی که پر فروش ترین فیلم های ایرانی میشن سبک های کمدی ای که بنظر من مستهجن هستن پخش میشه و مردم میرن سراغش و میبینن خب چرا کارگردان نسازه.الان خدایی فیلم تگزاس یک من بعد از دیدنش قسم خوردم دیگه فیلم ایرانی ای نبینم اما متاسفانه مجبور شدم روی یه شخصی رو زمین نزنم و اشغال دونی دومشم ببینم که وسط فیلم خوابم برد و خدا رو شکر نفهمیدم اخرش چی شد.ولی مردم دوست دارن .شوخی جنسی میشنون صدای مرد و زن میره بالا.مردم ما سواد سینمایی ندارن فقط اوندن ارضا شن و مشکلاتشون ذو فراموش کنن همین،خوششون میاد.توی این شرایط فیلم ارزشمند و نفیس ارزشی نداره.دیگه محاله توی این سینما ی ما یه اثری مثل بچه های اسمان ببینیم.متری شش و نیم چقدر فروخت؟تگزاس دو چقدر فروخت؟
ذایقه مردم عوض شده.کشوری که هسته و فوکوس فیلم هاش چه قبل از انقلاب و چه بعد اون روی مسایل عشق و عاشقی و وصال و اینا بوده.خب مسلمه که یه فیلم فاخر جایی براش نیست.قسم میخورم تا این جور ادم ها هست شما یه فیلم رو ده قسمت ازش بساز و بعدشم ریبوتش کنی بازم مردم میرن میبینن.
داداش تو یه فیلم کمدی محض که توش اصلا شوخی جنسی نداره از کل دنیا مثال بزن شاید یه فیلم از ده تا فیلم کمدی نداشته باشه....داداش من مردم امریکا که مشکلاتشون مث ما نیس که میگی برا مشکلاتشون میرن میبینن یا مثلا تو جامعشون هیچ محدودیت جنسی ندارن که میگی برا مساعل جنسی میرن سینما که.....میشه توضیح بدی اگه مردم ایران برا این مساعل جنسی و فراموشی مشکلات میرن سینما پس مردم امریکا یا اروپا چرا میرن یه همچین سینمایی ها یا سریالای جنسی به قول شما مبتذل رو میبینن؟ بعدشم اگه یکم از سینما چیزی سرت میشد یا دنبال میکردی سینما رو میدونستی که متری شیشو نیم بیستو هفت میلیاردو هفتصد میلیون فروخت تو سال 97 با این که تگزاس2 25 میلیارد فروخت تو سال 98 ینی با احتساب تورم تخیلی حساب کنی متری شیشو نیم 30 میلیارد فروختو تگزاس 2 25 بعد میگی تگزاس بیشتر فروخته....تازه به نظر من تگزاس هم 1 هم 2 خوب بود و اصلا فیلم بدی نبود تو انتظار فیلم نامه خفنو داستان شرلوک هولمزی داری از یه فیلم طنز؟درسته نباید فیلم نامه جوری باشه که به شعور مخاطب توهین کنه و هر دو تا تگزاسم حد اقل توهین نکرد و میشه گفت "خوب" بود....حرفی ندارم دیگه واقعا /:
شما که خیلی حالیت میشه لطف کنید یبار دیگه متن منو بخونید من کمدی مبتذل رو برای دنیا قیاس نکردم که حضرت عالی داری مقایسه میکنی.من taken رو مقایسه کردم و دنباله های فیلم رو نه کمدی هاشو.
ولی گفتی بزار تا بهت بگم بیشترین فروش تضمین شده توی فیلم های ایرانی ژانر کمدی هست اینو که تو قبول داری؟ولی توی خارج چی؟پرفروش ترین فیلم های امریکای شمالی کمدی هستن؟
الان سریال مستر بین شوخی جنسی داشت؟
مارمولک کمدیش بر اساس مسایل جنسی بود؟(نه که نبود ولی نه به این صورتی که الان داریم توی سینماها میبینیم)
اخراجی ها چی؟همش شوخی جنسی بود؟؟؟؟؟
الان من جای تگزاس دو، هزار پا رو با متری شش و نیم مقایسه میکردم فهمش برات اسون تر میشد؟مرد حسابی یه اشغالی مثل تگزاس دو باید اختلاف فروشش با یه فیلمی مثل متری شش ونیم پنج میلیارد باشه؟بحث من اینه برای چی یه فیلمی مثل تگزاس دو باید اینقدر بفروشه که بشه پهارمین فیلم پر فروش ایران.
دو تا کار میتونی بکنی توی این مملکت فروشت تضمین شده باشه.یکی اینکه یه زن خارجی رو وارد سینما کنی تا ملت کیف کنن.نمونش زیاده همین تگزاس و مطرب و سلام بمبیی و من سالوادور نیستم.یکی هم شوخی جنسی بزار توی فیلم نامه آبکیت.تمام.همین کفایت میکنه.تضمین میشه فیلمت جز 20 تا فیلم پرفروش ایران بشه
فیلم نامه مگه همش باید مثل شرلوک هولمز باشه؟مرد حسابی تو خوشت میاد وقتی میشنی یه فیلمی میبنی که از اول تا اخرش ایراد فیلم نامه ای داره و داره عملا داره با شعورت بازی میکنه توقع داری بگم اشغال نیست؟مارمولک هم کمدی بود ،داستانش هم پیچیده بود؟طنز رو با مشکلات اجتماعی قاطی کرده داره نشون میده.الان تگزاس دو و هزار پا په مشکلات اجتماعی رو با شوخی نشون دادن؟غیر از اینه که همه فیلم هیا کمدی ما دنبال عشق و مخ زنی و دختر بازی هست؟یه فیلمی مثل میم مثل مادر باید فراموش بشه ولی این اشغال ها خوب فروش میره
شمایی که میگی تگزاس یک و دو اصلا فیلم بدی نبود واقعا مشخصه سواد سینمایی تون در چه حدیه. بنده ادعایی ندارم ولی ایمان دارم کسی که یلم باز باشه به همچین فیلم هایی نمیگه فیلم بدی نیست.
کلا شما اصلا حرفی برای گفتن نداشتی. اومدی سطح خودتو نشون بدی که بگی تگزاس فیلم بدی نبود(خخخ)و بری همین. حالا خواستی پاچه منو هم بگیری ایرادی نیست.
اگر حرفی برای گفتن داری میتونی محترمانه بنویسی. منم میتونم بهت توهین کنم.هنر خاصی نمی خواد.سعی کن استدلال رو یاد بگیری.متن ها رو هم با دقت بخون یه موقع قیمه ها رو با ماستا قاطی نکنی که وقتی دارم نقل سینمای ایران حرف میزنم با دنیا مقایسش کنی.ولی جوابتم دادم. برو تحقیق کن توی امریکای شمالی یه فیلمی مثل this is the end(چونکه خیلی شبیه به فیلم های ایرانیاز نظر محتواهای کمدی هست این مثال رو زدم.) چقدر نسبت به اثار فاخر توی امریکای شمالی فروخته.قیاس کن خیلی چیزها از فرهنگ ها دستت میاد.
سینمای یه مملکت میتونه بیانگر دغدغه های نسل های اون مملکت باشه.خب مسلمه باید هزار پا و تگزاس دو خوب فروش هم بره.
پیروز باشی.
درست میگین. تنزل سلیقه مردم رو مارکت داره مشخص میکنه متاسفانه و این توی دنیایی که سوشال مدیا تصمیم گیرنده هست که چی خوبه و چی بد خیلی راحت تر داره شکل میگیره. از تعریف صدای خوب خواننده بین نسل زد تا تعریف فیلم خوب که متاسفانه همش داره بهشون خورونده میشه توسط مارکت