نقد فیلم Project Power – کپسول ابرقهرمانی با دوز میکرو در نیواورلئان
ایده فیلم جدید "پروژه قدرت" بسیار جذاب و باورنکردنی است. در دنیای این فیلم، ویژگی های ابرقهرمانی چیزی نیستند که شما با آن به دنیا آمده باشید، یا از طریق گاز گرفتن یک عنکبوت رادیواکتیوی ...
ایده فیلم جدید "پروژه قدرت" بسیار جذاب و باورنکردنی است. در دنیای این فیلم، ویژگی های ابرقهرمانی چیزی نیستند که شما با آن به دنیا آمده باشید، یا از طریق گاز گرفتن یک عنکبوت رادیواکتیوی آن را کسب کرده باشید، بلکه نحوه دریافت ویژگی ابرقهرمانی در این اثر با خوردن یک کپسول پدیدار می شود.
جالب اینجاست نوع قدرت بسته به ژن مخفی و نهفته در مصرف کننده ظاهر می شود و تنها پنج دقیقه ماندگاری دارد. داستان فیلم از این قرار است که با توزیع مواد جدیدی در خیابان های نیواورلئان به نام "قدرت" اوضاع این شهر آشفته می شود.
این در حالی است که مواد جدید شبیه کپسولی است که به مدت پنج دقیقه یک ابرقدرت منحصر به فرد را به مصرف کننده می دهد. اما مشکل اینجاست که برخی از قدرتهای کپسول ممکن است مفید باشند، برخی ممکن است منفور باشند و برخی دیگر ممکن است کشنده باشند. حالا یک پلیس و ساقی مواد به همراه یک سرگرد مرموز به صورت جداگانه به دنبال منبع پروژه قدرت می گردند.
پروژه قدرت به کارگردانی هِنری جوست و آریل شولمن، با فیلمنامه از ماتسون تاملین (نویسنده بتمن - مت ریوز) تولید شده است. سبک این فیلمِ ابرقهرمانی به خاطر انرژی دو جوان پشت دوربینش، چیزی شبیه به مخلوط هالک شگفت انگیز با سریال ابرقهرمانی پسرها (The Boys) شده - پروژه قدرت روشن، جذاب و سرگرم کننده است.
همچنین ایده تاملین ابتکاری است، اما داستانی که او با آن قصه را روایت می کند کمی قدیمی و قابل پیش بینی است. اساساً شخصیت های قهرمان فیلم با مجموعه از کلیشه ها پرداخت شده اند. برای مثال شخصیت محوری و در واقع اصلی فیلم یعنی رابین با بازی خوب دومینیک فیشبک، دختری دبیرستانی و یک رَپِر خوب است که برای تهیه پولِ درمان مادر بیمارش، رو به خرید و فروش مواد مخدر آورده است.
همچنین رابین با یک افسر پلیس به نام فرانک (جوزف گوردون-لویت) همکاری دارد؛ البته همکاری آنها برای تهیه کپسول قدرت برای شخصِ فرانک است، چرا که این پلیس می خواهد هنگام مواجه با شروران داخل شهر از قدرت برابر با آنها برخوردار باشد. در این میان شخصیت آرت با بازی جیمی فاکس نیز یک نظامی مرموز است که برای دستیابی به منبع پروژه قدرت، دست به هرکاری می زند.
اساساً نحوه روایت این داستان کاملاً بر مبنای فرمول و کلیشه های ژانر اکشن پیش می رود. ما در فیلم شاهد شکل گیری یک رابطه پدر دختری بین رابین و آرت هستیم، در واقع طبق سنت های این ژانر، شخصیت آرت به دنبال دختر ربوده شده خود است، که همین ماجرا فوراً او را به رابین بدون پدر پیوند می زند.
از طرفی پلیس زحمتکش فیلم یعنی فرانک نیز باید با این واقعیت کنار بیاید که اداره پلیس ممکن است فاسد باشد. البته فیلمنامه گاهی اشارات جالبی نیز به برخی نکات دارد که قابل توجه است. برای مثال قدرت یک شخصیت او را به یک مشعل افروخته انسانی آتشین تبدیل می کند، جدا از این که او می تواند یک دشمن کشنده باشد، یک نکته حائز اهمیت است و آن رها شدن این شخص پس از پایان قدرت با علائم سوختگی شدید است که او را از جامعه دور کرده! هرچند فیلم روی چنین نکاتی تأمل و واکاوی انجام نمی دهد، اما خود به خود ما را با این سوال روبرو می کند که عوارض یک قدرت عجیب پنج دقیقه ای، تا چه حد می تواند وحشتناک باشد.
از این گذشته فیلمنامه در توجیه شکل گیری پروژه قدرت به منابع جذابی ارجاع می دهد. به طور طبیعی همه قدرت ها در طبیعت مستقر هستند، از پوسته محکم آرمادیلو تا توانایی مارمولک برای استتار یا بازسازی، حالا انسان با تقلید و ترکیب ژن های نهفته این چنینی در طبیعت و تطابق آن با ژن انسان دست به تولید چنین پروژه مخوفی زده است. اما ایراد فیلم این است که به چنین جزئیاتی فرصت دیده شدن نمی دهد.
در واقع فیلمنامه تاملین تنها بر روی نمایش فاکتور بی حد و حصر پروژه ابرقهرمانی قدرت تمرکز دارد، نه بر روی نتیجه یا عواقب حاصل از این ماده خطرناک.
یکی از نکات درخشان فیلم پروژه قدرت، انتخاب تیم بازیگری بسیار خوب آن است. از دومینیک فیشبک گرفته تا جیمی فاکس و جوزف گوردون لویت همه توانسته اند با کاریزمای محض خود در قالب شخصیت های به ظاهر کاریکاتوری بدرخشند.
اعتماد به نفس فیشبک در اجرای شخصیت رابین به بازی او سرزندگی بخشیده و توانسته او را از پس زمینه کلیشه ای نقشش عبور دهد، همچنین جذابیت و کاریزمای ذاتی جیمی فاکس باعث شده او به شخصیت ماندگارتری به نسبت کاراکتر پیچیده لیام نیسون (الگو بزرگ شخصیت آرت) در ربوده شده تبدیل شود.
همچنین جوزف گوردون لویت در نقش فرانک توانسته یک پلیس خوب و به شدت کلیشه ای را به دلپذیرترین شکل ممکن به نمایش بگذارد. البته او با نقش فرانک به ما یادآوری می کند که تا چه اندازه می تواند در نقش های اکشن تماشایی باشد.
البته هرچه نقش قهرمان در فیلم پُررنگ است، در طرف مقابل جایگاه شرور در پروژه قدرت متوسط و البته فراموش شدنی است. یکی از مداوم ترین شکایات در مورد ژانر ابرقهرمانی این است که فیلمسازان، به ندرت تلاشی را که برای خلق قهرمان می کنند، در ساختن شرورهای قانع کننده نیز تکرار می کنند. با توجه به پتناسیل فراوان پروژه قدرت، متأسفانه این فیلم نیز به آثاری پیوند می خورد که از شرور بسیار متوسط و البته فراموش شدنی برخوردار هستند.
هرچند لازم به ذکر است که رودریگو سانتورو سعی کرده اجرای کاریزماتیک و خوبی به عنوان آنتاگونیست از خود بروز دهد، اما ضعف فیلمنامه در مورد شخصیت او و انگیزه هایش هیچ نکته ای به ما نمی دهد که او را به یاد ماندنی کند. از سانتورو بدتر وضع شخصیت گاردنر با بازی ایمی لندکر است. علی رغم اینکه او شرور اصلی است، اما به سختی می توان او را در فیلم دید، و اینجاست که باید گفت مقوا ترین چیز ممکن همین شخصیت است.
از طرفی، اگرچه دو سوم اول فیلم اکثراً روند هیجان انگیزی را پشت سر می گذارد، اما پرده آخر فیلم درون یک شیار از نمایش اکشنِ معمولی فرو می رود. در واقع فیلم بدون اینکه دو طیف خیر و شر با هم برخورد مستقیم قابل لمس داشته باشند پایان می یابد. این گونه پایان بندی، چکیده یک بلاکباستر بی مغز است که نمونه اش را زیاد دیده ایم.
خارج از پرده سوم متعارف و شناخته شده فیلم، پروژه قدرت سزاوار ستایش برای انجام کاری متفاوت با فیلم های ابرقهرمانی است. اساساً ایده متسون تاملین که به نظر از دل فیلم "نامحدود" با بازی بردلی کوپر در آمده، امکانات زیادی برای ایجاد خلاقیت جلوی پای این پروژه باز کرده است. و این یعنی پروژه قدرت این احساس را به بیننده منتقل نمی کند که با تنبلی به فرمول همیشه برنده دنیای سینمایی مارول چسبیده است، بلکه در عوض به اندازه کافی مطمئن است که می تواند مسیر خودش را طی کند.
البته هدایت شیک هنری جوست و آریل شولمن نیز کمک شایانی به اجرای هرچه بهتر ایده فیلم کرده است. این دو کارگردان جوان در پروژه قدرت اثبات می کنند که فوق العاده قادر به کار در مقیاس بزرگتر هستند. شولمن و جوست برای نمایش یک اثر ابرقهرمانی چشم انداز بسیار واضحی دارند و همین موضوع به آنها اجازه می دهد از فیلمبرداری دقیق مایکل سیموندز و جلوه های بصری جالب نهایت استفاده را ببرند.
هر سکانس اکشن این فیلم شخصیتی متمایز از دیگری دارد و برخلاف The Old Guard، سکانس های اکشن همیشه از نظر مکانی و منطقی منسجم هستند.
یک نکته مهم دیگرِ پروژه قدرت این است که، اکثریت قریب به اتفاق فیلم های ابرقهرمانی که این روزها تولید شده اند، به شکل خستگی ناپذیر سعی در ساختن یک دنیای سینمایی و تولید تعداد زیادی از دنباله ها را دارند - آنهم قبل از اینکه حتی یک فیلم خوب را تمام کنند
. اما پروژه قدرت قبل از هر چیزی یک داستان مستقل دارد که سعی در نمایش آن می کند. با اینکه این روزها گفتن چنین چیزی نادر است، اما باید گفت پروژه قدرت قطعاً ارزش یک دنباله را دارد. در نتیجه باید بگویم به طور کلی "پروژه قدرت" یک اکشن ابرقهرمانی سرگرم کننده است که هرچند ایده خوبی دارد، اما فیلمنامه آن سرشار از کلیشه هایی است که به لطف اکشن پویا و بازی های جذاب - آن را نیز می توان نادیده گرفت.
همچنین سناریو فیلم از میانه اثر کمی قابل پیش بینی می شود، اما با این وجود نمایش برخی از عناصر ابرقهرمانی دیوانه وار ریتم کار را سرپا نگاه می دارد. بنابراین با این تفاسیر باید گفت پروژه قدرت یک فیلم کامل نیست. اما تماشای آن هنوز هم سرگرم کننده است. چرا؟ چون اکشن شیک و نبردهای ابرقهرمانانه دیوانه وار بسیاری دارد. من از کل فیلم لذت بردم - اما این که شما به عنوان یک بیننده با فیلم کنار خواهید آمد یا نه؟! خوب، در حال حاضر گزینه های زیادی وجود ندارد. اگر اکشن و ابرقدرت دوست دارید، دلیلی برای جلوگیری از تماشای پروژه قدرت وجود ندارد. این بهترین فیلم نیست، اما مطمئناً بدترین هم نیست.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
از اسم فیلم یاد یه بابایی تو زومجی افتادم به اسم "علی پاور"??