نقد فیلم مولان – دختری که افسانه شد
داستان مولان برگرفته از یک ترانه عامیانه قدیمی از کشور چین به نام «حکایت مولان» است، ترانهای که اطلاعات درست و حسابی درباره مولان نمیدهد و بعدها ادبای این کشور شخصیت مولان را در برخی ...
داستان مولان برگرفته از یک ترانه عامیانه قدیمی از کشور چین به نام «حکایت مولان» است، ترانهای که اطلاعات درست و حسابی درباره مولان نمیدهد و بعدها ادبای این کشور شخصیت مولان را در برخی نمایشنامهها تبدیل به شخصیتی کردند که باورپذیرتر باشد. در واقع نمیتوان گفت مولان در واقعیت وجود داشته یا خیر ولی چیزی که مسلم است اینست که دیزنی این کاراکتر را تبدیل به شخصیتی جهانی کرده و حالا با عرضه فیلم مولان، بار دیگر نام این قهرمان مونث را بر سر زبانها انداخته است.
مولان برای اولین بار توسط دیزنی در سال ۱۹۹۸ تبدیل به یک انیمیشن بلند سینمایی شد، یک انیمیشن سینمایی که در زمانه خود بسیار جنجالی بود و مولان را تبدیل به اولین قهرمان مونث دیزنی در آثارش کرد که به جای داشتن ویژگیهای پرنسسی، شمشیر به دست میگرفت و دختر هیچ پادشاهی هم نبود.
دیزنی مسیر تحول پرنسسهای خود را از «علاءِدین» شروع کرد و پرنسس یاسمین را تا حدی متفاوت با پرنسسهای پیشین خود طراحی کرد. سپس نوبت پوکوهانتس شد که تا حدی روحیه جنگاوری داشت و میتوانست از مرد قصه در برابر خطرات دفاع کند و این پروسه با ورود مولان کامل شد، دختری که فرزند یک شهروند روستایی معمولی (و نه حتی کدخدا یا چیزی شبیه به آن) بود و با دانش هنرهای رزمی، از مردان قصه پیشتازی میکرد.
وجود شخصیتهای زن قهرمان و شمشیر به دست در انیمیشنهای رقبای دیزنی مشاهده شده بود و حالا مولان قهرمان دیزنی بود. انیمیشنی که ۳۰۰ میلیون دلار فروخت و دنباله آن نیز در بازار ویدیویی توانست به فروش مقبولی دست پیدا کند. از آن زمان که استارت لایواکشنهای اقتباسی دیزنی از آثار کلاسیک خود شروع شد، چشم خیلیها به بازسازی این اثر در قالب جدید بود.
مولان با بودجهای ۲۰۰ میلیون دلاری در دست تهیه و تولید قرار گرفت و دیزنی آن را برای اکران در سال ۲۰۲۰ آماده میکرد. همه چیز خوب پیش میرفت و قرار بود مولان تابستان سال ۲۰۲۰ را از آن خود کند و یک بلاک باستر بینظیر باشد تا اینکه شیوع ویروس کرونا و نحسی آن گریبانگیر این قهرمان هم شد. مولان در نهایت به جای سر در آوردن از سالنهای سینما، به پلتفرمهای VOD آمد و دیزنی پلاس (شبکه اینترنتی دیزنی) میزبان اکران آنلاین شد.
اکران آنلاین مولان نشان دهنده موارد زیادی در هالیوود و تغییر نگرش سیاستهای مدیران آنان است. در اینباره بیشتر در این مطلب حرف زدم و قصد بازگویی مجدد مطالب را ندارم. بگذارید یکراست سراغ خود فیلم برویم، فیلمی که چندین سال صرف ساخت و توسعه آن شده و نفرین کرونا باعث شد اکران عمومی در سینماها نشود. مولان چگونه اقتباسی است و دیزنی با قهرمان جدیدش چه چیزی در چنته دارد؟
بیشتر بخوانید: اکران آنلاین مولان یعنی کرونا کمتر از ۶ ماه سینما را تغییر داد
فرمولی که دیزنی برای تهیه لایواکشنهای سینمایی اقتباسی خود پیش گرفته فرمول تقریبا یکسانی است. دیزنی معمولا واو به واو آثار کارتونی را تبدیل به فیلم سینمایی لایواکشن میسازد و نهایتا تغییرات بسیار ریزی در آنها اعمال میکند.
دیزنی این کار را با توجه به سلیقه مخاطبین خود و سیاستهای کم ریسکش انجام میدهد چرا که زمانی که کارگردانان سعی داشتند تا آثار لایواکشن را متفاوت با انیمیشنها بسازند، معمولا اثر سینمایی مربوطه با بخت و اقبالی در گیشه همراه نبوده است. حتی کارگردان بزرگی مثل تیم برتون نتوانست دامبو را با تغییرات خودش تبدیل به اثری موفق چه در گیشه و چه در میان منتقدان تبدیل سازد.
بیشتر بخوانید: مروری بر روند فیلمسازی استودیو والت دیزنی؛ از کلاسیکها تا لایواکشنهای امروزی
باید اعتراف کرد مولان جدا از نفرین ویروس کرونا، اسیر این طلسم هم شده است. متاسفانه با اینکه سازندگان مولان شجاعت و جسارت به خرج دادهاند و فیلم را تقریبا با تفاوتهای فراوان نسبت به انیمیشن کلاسیک خود ساختهاند اما در این بازسازی ناموفق عمل کردهاند.
«نیکی کارو» کارگردان فیلم فمنیستی North Country را در کارنامه خود دارد ولی این نباید تنها دلیل برای دادن سکان هدایت فیلم به او میشده و به نظر میرسد کارو به هیچ وجه آمادگی ساخت یک اثر بلاک باستری را نداشته است. البته در این میان باید گفت که سیاستهای دیزنی و اعمال نظرات مدیران این کمپانی بر کار کارگردانها نیز به آسیب وارد شدن به مولان بیتاثیر نبوده است.
داستان فیلم مولان همان داستان انیمیشن را روایت میکند. (داستانی که برخلاف شعر و افسانههای اصلی پیش میرود، در ترانه محلی و قدیمی این شعر، مولان پس از ده سال جنگیدن در کنار شاه و ارتشش، به دهکده خود برمیگردد و وقتی میبیند که پدرش کشته شده و مادرش تبدیل به زن حاکم شده، خودش را میکشد!) مولان سینمایی در ابتدای ماجرا بسیار شبیه به انیمیشن رفتار میکند و با پیشروی داستان، ماجرا کمی تا قسمتی متفاوت میشود.
فیلم مولان خواسته از آن تم فانتزی و کودکانه کارتون دهه ۹۰ آن فاصله بگیرد و از همین رو شخصیت محبوب اژدهای کوچک «موشو» (که در انیمیشن اصلی با صدای بینظیر ادی مورفی همراه بود) را حذف کرده است. این یک چالش بزرگ برای سازندگان بوده و همانطور که موش داستان سیندرلا در اثر اقتباسی آن تقریبا حذف شد، اینجا هم موشو از داستان کنار رفته است.
مشکل اینجاست که موشو در بدنه داستان مولان بسیار نقش داشته و رسما شخصیت دوم کار به حساب میآمد. حذف موشو مانند حذف جینی (غول چراغ جادو درعلاءِدین) است و لطمه بزرگی به فیلم وارد شده است. نکته جالب اینجاست که بااینکه حذف این اژدهای کوچک باعث شده فیلم حالتی رئالتر و واقعپذیری بیشتری به خود بگیرد اما عملا بچهگانهتر ظاهر میشود.
شخصیتها در فیلم مولان بسیار مقواییتر از داخل انیمیشن هستند. نه خود مولان و نه پدرش و نه حتی دوستانی که در ارتش پیدا میکند و افسری که دلباختهاش میشود، هیچ عمقی ندارند و مانند کاراکترهای مقوایی ظاهر میشوند. شخصیت منفی ماجرا نیز یعنی «شان یو» نیز ابهت خاصی ندارد و با اینکه در ابتدا شروعی کوبنده برای او و ارتشش در نظر گرفته شده اما به هیچ وجه به پای کاریزمای این شخصیت در انیمیشن کلاسیک نمیرسد.
در کنار شان یو یک کاراکتر جدید نسبت به انیمیشن وجود دارد که زنی جادوگر است. این زن جادوگر نیز بدون هیچ عقبه داستانی و پیشینهای به ما معرفی میشود و تا آخر داستان همانقدر غریب ظاهر میشود. اینکه تصور کنیم چون یک قهرمان زن داریم پس باید یک دشمن زن هم برایش بتراشیم تنها دلیلی بوده که احتمالا به ذهن کارگردان و تیم سازنده برای خلق او رسیده است.
شخصیت پردازی ضعیف کاراکترها تنها یک ضعف از چندین مشکل فیلمنامه مولان است. همین موضوع باعث شده همانطور که گفتم فیلم بچهگانهتر به نظر بیاید و شخصیتها در آن بسیار کمیک رفتار کنند. به عنوان مثال از افشا شدن هویت مولان تا بازگشت دوباره او به ارتش مردان تنها چند دقیقه فاصله است و این کار به سطحیترین شکل ممکن توسط کاراکترهای کاغذی فیلم انجام میشود.
یا در مثالی دیگر باید گفت که رمانس فیلم و رابطه عاشقانه مولان و افسری که در فیلم وجود دارد بسیار نسبت به انیمیشن کمتر است و عملا از آب در نیامده است. فقدان یک رابطه عاشقانه درست و نپرداختن به زوج فیلم و تمرکز بیش از حد روی قهرمان داستان (آنهم قهرمانی که تک بعدی است) مشکلات بزرگ فیلم است و در کنار آن وجود یک سری شخصیتها نیز کاملا بیمورد است.
کاراکترهایی مانند ققنوس (که عملا به وجود آمده تا جای خالی موشو را پر کند) بیخود و بیجهت وارد داستان میشوند و رسما نیازی به حضورشان در طول اثر دیده نمیشود. رابطه مولان با اسبش نیز برعکس انیمیشن کمرنگ شده و اسب او هم دیگر آن کاراکتری که باید باشد نیست. این زن تنها یک شخصیت تک بعدیست که قرار است به مثابه «یک زن قهرمان بودن» دلنشین به نظر بیاید.
اما بیایید از قیاس این کار با انیمیشن بینظیر کلاسیک خود دست بکشیم و بیشتر به عنوان اثری مستقل به آن نگاه کنیم. مولان به عنوان یک فیلم سینمایی مشکلات فنی زیادی دارد. از جلوههای ویژه نسبتا ضعیف که از دیزنی بعید است! (و معلوم نیست ۲۰۰ میلیون دلار دقیقا صرف چه چیزی شده چرا که بازیگر مشهور با دستمزد بالایی هم در فیلم وجود ندارد!) تا فیلمبرداری سردرد آورد و طراحی صحنههای نبرد نه چندان جذاب.
لوکیشنهای فیلم جذاب است و فیلمبرداری در لحظاتی که دوربین کاری با صحنههای جنگ ندارد، قابل قبول است. گرفتن لانگ شات بینظیر از لوکیشنهایی که مولان در آن روایت میشود کار چندان سختی نیست. نوبت که به صحنههای نبرد میرسد اما ماجرا عوض میشود و به نظر میرسد کارگردان برای اینکه هیچ گونه خشونتی در فیلم هویدا نشود، مجبور به کات دائم مبارزات است.
صحنههای رزمی و نبردهای داخل مولان نه آنقدر عظیم هستند که تاکنون مثل آن دیده نباشید و نه آنقدر حرفهای که بتواند دوستداران سینمای اکشن را به خود جذب کند. نبردها انگاری که سانسور شده باشند! پیش میروند و انتخاب زوایای دوربین در این مبارزات طوریست که هیچ فرو رفتن شمشیری به چشمان مبارک بیننده سرایت نکند. چرخش دوربین در حین مبارزات تنها خلاقیتی است که کارگردان به خرج داده و خوشبختانه با استفاده کم مصرف آن کاری کرده که این یک ترفند جالب به نظر بیاید و لوث نشود.
جدا از مشکلاتی که در حین فیلمبرداری و نمایش تصاویر نبرد (که آنچنان طراحی خاصی ندارند و شاید دیدن یک فیلم جکی چان به همه آنها بیرزد!) باید اعتراف کرد که فیلم از نظر موسیقیایی کم نگذاشته است. آهنگهای فیلم مولان بسیار دلنشین هستند و هم حس حماسه را منتقل میکنند و هم حس عشق.
شخصا دوست داشتم مولان بتواند یک فیلم بینظیر باشد و قهرمان مونث دیزنی که در انیمیشن خود توانست کولاک به پا کند و این کاراکتر را دوشادوش پرنسسها برای تمامی دختربچهها و پسربچههای جهان جذاب سازد، در فیلم لایو اکشنش نیز همین رویه را تکرار کند. مشکل اینجاست که مولان جدید سینما یک اثر اکشن پاپ کورنی محسوب میشود و به هیچ وجه نه خودش و نه کاراکترهایش به یاد ماندنی نیستند.
اینکه دیزنی بار دیگر یک اثر سینمایی لایو اکشن متفاوت با انیمیشن کلاسیک خود میسازد و در این راه موفق نمیشود هم ناراحت کننده است. انگار که این غول قصه گو نمیتواند خارج از چارچوبهای گذشته خود در مسیر درستی حرکت کند و اگر از آنها خارج شود، با لغزش و مشکلات عدیدهای مواجه میشود.
مولان جدید سینما فیلمنامه نسبتا ضعیفی دارد و صحنههای اکشن آن نیز چنگی به دل نمیزند. روابط بین کاراکترها روی هوا شناور است و خود شخصیتها نیز از عمق کافی برخوردار نیستند. فیلم حتی از منظر جلوههای ویژه مانند آثار دیگر دیزنی عمل نمیکند و گاهی دچار مشکل میشود. شاید بهتر شد که مولان به اکران جهانی نرسید چرا که تا امروز جزو آثار موفق اقتباسی دیزنی به شمار نمیرود.
مولان البته میتواند در انتقال پیام خود درست رفتار کند و قهرمان مونث خود را درست نشان دهد و بر تفکرات مردسالارانه مهر باطلی بزند. این اثر در این موضوعات موفق بوده و اساسا با تکیه بر همین پیام توجه چندانی به زوایای دیگر فیلمسازی در آن به وجود نیامده اما مشکل اینجاست که این پیامها به شکلی بسیار زیباتر و بهتر به مخاطبین داده شده، چه در خود اثر کلاسیک مولان در سال ۱۹۹۸ چه در آثار دیگر.
در نهایت شخصا دیدن دوباره انیمیشن آن را توصیه میکنم تا نشستن به تماشای فیلمی که جسارتهایش در تغییرات داستانی باعث شده تا محصول نهایی فرسنگها با اثر کلاسیک فاصله داشته باشد.
بیشتر بخوانید:
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
شخصیت لایو اکشن خود مولان به شدت نچسب و کلافه کننده بود بطوری کا این شخص اصلا تغییر چهره نداشت و فقط یکبار یک لبخند ازش دیده شد اون هم موقعیتی بود که دلنشین نبود، ما فکر میکنیم باید یکبار دیگر بنشینیم انیمیشن فوق العاده اش که خاطرات کودکی بسیاری باهاش داریم را ببینیم و دیگر حتی فکر ااین فیلم را هم از ذهن بیرون کنیم.
وقتی کوچیک بودم دستگاه سی دی پلیر داشتم و روی همون انیمیشن مولان رو دیدم. به همین خاطر یه تصویر تو ذهنم ازش دارم که خیلی هم شفاف نیست. ولی تا حدودی یادم هست.
علاقه لی شنگ به مولان حس بسیار بهتر و زیباتری داشت به نسبت این داداشمون هانگوئی ( اگر اشتباه نگفته باشم ) که عملا هیچ نمایشی نداشت . -_-
خانواده مولان هم که هیچ. رفتن مولان هیچ ترس و ناراحتی و نگرانی و ... براشون نداشت ( چیز بهتری نمیشه گفت. ) و فقط به فکر آبروشون بودن. البته احساس باباش به نسبت مادر و خواهرش بهتر بود. حداقل یکم حس ناراحتی و وحشت داخل صورتش ایجاد میشد ولی اون 2 نفر یه پدیده عجیب بودن.
راستش اصلا موشو یادم نبود ( دلیلش هم بالا گفتم چون تصویر واضحی داخل ذهنم نیست. ) ولی وقتی متن رو خوندم ؛ حدودا یادم اومد. کسی که بخش عظیمی از طنز و فان ماجرا رو برعهده داشت ؛ حذف شده و به جای اون یه فینیکس رو وارد ماجرا کردن که یکم شکل حماسی به فیلم ببخشه.
ویچ اول ماجرا به خوبی معرفی شد و با جنگ ، قدرتش رو به ما نشون داد. و لی زمان مرگش یه مرگ غیر طبیعی و بدون اینکه احساس خاصی رو انتقال بده ؛ رخ داد.
قسمت نبرد هم بیشتر سعی شد روی شخصیت مولان مانور بده که جنگ خاصی نداشت ولی میتونست حداقل دقایق نسبتا بیشتری رو به هم رزمانش اختصاص بده.
اوایل فیلم بوری خان رو یه جوری نشون میده که آدم یه ترس نسبی بهش پیدا میکنه ولی زمان جنگ با مولان به راحتی میمیره. و باعث میشه هر کسی به خودش بگه : بوری خان بوری خان که میگن اینه؟؟؟؟؟؟
از اینا که بگذریم ؛ مولان این همه مسافت رو طی کرد و رفت و جنگید و امپراطور رو نجات داد و بوری خان رو گشت و ویچ هم که مرد ولی هم رزماش نتونستن 4 نفر رو بکشن. -_- البته از این میشه چشم پوشی کرد.
البته امیدوارم دیزنی به سیاست قبلا برگرده و وقت بیشتری برای تولید انیمیشن بذاره و نه اینکه فقط لایو اکشن بسازه و هر چی خاطره هست ؛ نابود کنه.
البته این چند سال بعضی انیمیشن هاش هم خوب بودن. ولی خب الان امید اصلی به پیکساره که انیمیشن های خوبی بسازه. و ما رو دلگرم کنه.
=)
من دقت کردم دیدم خونی از کسی نیومد :)) شمشیرا هم خونی نشد :| اصن هی میگفتم چرا :)) گفتم شاید در چین باستان مردم خون نداشتن
سلام
نقد خیلی خوبی بود
خیلی دارید حذفه ای تر کار میکنید و پیشرفتتون محسوس هست.پیذوز باشید.
فیلم متوسطی بود و زیر سایه سنگین انیمیشن تقریبا میشه گفت له شد.یکی از بزرگترین ایراداتش حذف موجو و جیرجیرک داستان بود که واقعا بار فان و کمدی فیلم دست این دو تا بود.خیلی حیف بود حذف شدن.اوج زد حتل هم اونحایی بود که توی دره ققنوسه رو که دیدم گفتم ایول کرکر خنده اومد ولی بصورت خیلی مسخره تغییر دادن.کاراکترها عمق کافی رو اصلا نداشتن و فوقالعاده سطحی بود مخصوصا قسمت درام و رمانس افتضاح بود.سه دوست مولان توی انیمیشن خیلی معرکه بودن اما فیلم نه.خبیث فیلم هم انگیزش بدک نبود اما ابهت نداشت و بی عرضه بود یجورایی.
ولی یه بار مثبتی این فیلم داشت.من واقعا توی این فکر رفتم گفتم بعضی وقت ها زن ها و دختران بخاطر دیدگاه های ما مردان و مردسالاری، زیر چه فشارها و محدودیت هایی که هستن.البته توی انیمیشن بود این مسیله ولی این نکته برای من قابل لمس تر بود.ولی واقعا اخرش این مسیله رو گند زدنش توش در صورتی که میتونست از انیمیشن در کلیت در این زمینه بهتر باشه، باز انیمیشنه بهتر بود.
ببخشید بخاطر اسپویل
یه سوال دارم
انیمیشن superman man of tommorow اغاز کننده دنیای انیمیشنی ریبوت دی سی هست؟ایا death stroke هم جز همین دنیا هست؟دس استروک من خوشم نیومد ولی سوپرمن رو دوست داشتم.
تایید شده هیچکدوم آغاز کننده ریبوت دنیای انمیشنی دیسی نیستن
احتمالا بتمن جدیدی که بیاد ریبوت دنیای این انیمشینی هست نه این دو مورد ک گفتین. اون بار مثبت هم درست میگین ولی مشکل اینجاس این شعار قبلا خیلی بهتر داده شده توی فیلمای مختلف از جمله خود انیمشین کلاسیک مولان
ممنون از هر دوتاتون بخاطر پاسخگویی