نقد سریال Raised by Wolves – ملاقات وستورلد با بازی تاجوتخت در بزرگشده توسط گرگها
استفاده از فناوری، به ویژه هوش مصنوعی، برای بررسی انسانیت و اظهارنظر در مورد وضعیت فعلی جامعه ما کاری نیست که فرهنگ حاکم بر رسانههای تصویری غربی قبلاً انجام نداده باشند. برای مثال در Westworld ...
استفاده از فناوری، به ویژه هوش مصنوعی، برای بررسی انسانیت و اظهارنظر در مورد وضعیت فعلی جامعه ما کاری نیست که فرهنگ حاکم بر رسانههای تصویری غربی قبلاً انجام نداده باشند. برای مثال در Westworld سریال مطرح شبکه HBO، زندگی رباتهای متفکر و عصیانگر برای بررسی ماهیت اراده آزاد مورد کاوش قرار میگیرد، در حالی که در سریال کم ارزشتر Humans ساخت شبکه AMC، والدین، نژاد و تعصب هستند که به موضوعات اصلی داستان تبدیل میشوند.
حتی مدتها قبل از این دو سریال تلویزیونی، استیون اسپیلبرگ نیز با فیلم ای. آی. هوش مصنوعی، احساسات انسانی و آینده بشریت را از دیدگاه اندروید غیرانسانی بررسی کرده است. و البته بلید رانر ریدلی اسکات نیز حرفهای زیادی در این زمینه داشته است.
حالا آخرین موردی که به این روند پیوسته، سریال Raised by Wolves یا بزرگشده توسط گرگها است که در ژانر علمی تخیلی و دیستوپیایی (ویران شهر) از ذهن خلاق آرون گازیکوفسکی (نویسنده فیلم زندانیان) نشأت گرفته است. در هسته اصلی، این سریال سعی دارد به همان موضوعی بپردازد که پیش از این همه سعی کردهاند آن را حل کنند: یعنی ماهیت خود تخریبی بشریت از دیدگاه هوش مصنوعی، اما تفاوت بزرگشده با گرگها این است که سازندگان آن این کار را به طرزی جالب و شیک انجام دادهاند.
بنابراین حتی وقتی بعضی از قسمتها به طور آشکار در طول فصل آشنا به نظر میرسند، سریال به لطف فیلمنامه جذاب گازیکوفسکی و ساخت مسحورکننده جهانی خاص و کارگردانی مستحکم کارگردانان با استعداد آن، همیشه راهی برای جذب شما پیدا میکند. لازم به ذکر است که دو قسمت اول این سریال توسط ریدلی اسکات کارگردانی شده، او همچنین به عنوان تهیه کننده اجرایی نیز در این اثر فعالیت کرده است.
البته ریدلی اسکات ممکن است فقط دو قسمت اول Raised by Wolves را کارگردانی کرده باشد، اما DNA او را میتوان در کل مجموعه یافت - چه از طریق دست مستقیم او به عنوان تهیه کننده اجرایی، و چه چهار دهه سلطنت وی به عنوان یک فیلمساز ژانر علمی تخیلی با بودجههای کلان که باعث شده از سیستم فکری او پیروی شود.
اما داستان سریال در آینده ای دور و در جایی که زمین در جنگ بین ادیان نابود شده است، شروع به روایت شدن میکند. بزرگشده توسط گرگها داستان خود را بر دو اندروید حساس، به نامهای مادر (آماندا کالین) و پدر (ابوبکر سلیم) متمرکز میکند. این دو وظیفه تربیت شش فرزند انسان را در یک سیاره بکر و مرموز به نام کپلر ۲۲ بر عهده دارند.
هنگامی که ما برای اولین بار با آن دو ملاقات میکنیم، آنها تازه به این سیاره عجیب رسیدهاند، اما چیزی جز عزم راسخ برای تربیت و محافظت از این کودکان ندارند. اما طولی نمیکشد که وقتی بچهها یکی یکی میمیرند، برخی به دلیل بیماری مرموز و برخی دیگر در یک حادثه غیرمنتظره، عزم آنها به ترس و پارانویا تبدیل میشود.
از جمع شش بچه فقط یک کودک زنده میماند که نام وی کمپیون (وینتا مک گرات) است و اطمینان حاصل میکند که همه کارهایی را که مادر و پدر به او میگویند انجام دهد تا در نهایت به سرنوشت دیگر خواهر و برادرانش دچار نشود.
اما مطمئناً گفتن این کار آسانتر از انجام آن است، به ویژه هنگامی که شما در یک سیاره مرموز زندگی میکنید و موجودات خطرناکی در هر گوشه و کنار آن در کمین هستند و حتی والدین اندرویدی هم میتوانند در زندگی شما خطری ایجاد کنند، و این اصلا دروغ نیست.
برای مثال در تشخیص میزان ترسناک بودن شخصیت مادرِ اندرویدی نیازی به سو عملکرد او با بچهها نیست، چرا که یک تهدید کوچک او را به یک ماشین کشتار قدرتمند با توانایی نابودی همه چیز و همه کس در یک چشم بر هم زدن تبدیل میکند.
با پیشرفت قصه و معرفی شخصیتها، سریال به سبک کلاسیک آثار علمی تخیلی شروع به افزایش تنش و پیچیدگی در دل داستان خود میکند. و این پیچیدگی با معرفی شخصیت مارکوس با بازی تراویس فیمل که به ظاهر انسانی میترایی یا خورشید پرست است، بیشتر به چشم میآید.
اما بزرگشده توسط گرگها، با وجود این آشنایی در ساختار و سرعت عمدی آن در قصه پردازی، همیشه میداند که چگونه هر قسمت را مبتکرانه و جذاب نگه دارد، به ویژه هنگامی که به کاوش درباره والدین اندرویدی و انسانی ورود میکند. سریال از طریق اینکه شخصیت مادر و البته مارکوس برای محافظت از فرزندان خود در طول فصل چگونه عمل میکنند، یک شیوه مقایسه محور را خلق کرده است.
بزرگشده توسط گرگها چیزی بیش از یک داستان بقا محور است. در واقع سریال یک گرایش فلسفی تحریک آمیز است، همچنین محتوای آن در برابر نوعی اعتقاد مذهبی و درگیری ذهنی پیرامون هویت آزاد بشر در انتخاب شیوه زندگی که در نهایت سیاره زمین را نابود کرده، شبیه به یک موعظه خنثی اما موثر میماند. ولی توجه سازندگان به ایمان - آنهم از نوع مجازی و درگیری آن با فناوری، نکته شاخصی در طول فصل اول سریال است.
بزرگشده توسط گرگها به عنوان کاوش روانشناختی در معنای انسان بودن آغاز میشود. اما سپس به سمت این موضوع میرود که نقش شخص به عنوان یک آفرینش فانی و نقش یک شخص به عنوان یک خالق چه تفاوتها یا چه سازگاریهایی با هم دارد. اما در سریال Raised by Wolves، این سوالات با بررسی نقش اعتقادی انسان، و نقش ایمان و عرفان در شکل گیری روان انسان، عمق بیشتری پیدا میکنند.
سریال با معرفی و نمایش تقابل میتراییها (پیروان سول یا خورشید) با آتئیستها (بیخدایان) به دنبال بیان خشونت در دل هر دو جریان است. به نظر هر دو جریان هنر جنگ را به عنوان وسیلهای برای دستیابی به خلوص معنوی آموختهاند. در واقع هر دو گروه ساخته شدهاند تا انگیزه خشونت خود را تقسیم كنند و به آنها آموختند كه آن را از طریق ایمان توجیه كنند.
از نظر میتراییهای سنتی، خشونت به معنای ایمان به سول (خورشید) است. اما از نظر شخصیت پیچیدهای چون مارکوس و ملحدانی که به ظاهر دارای مذهب هستند، ایمان به تصویری مردانه از خود - آنهم وابسته به شکوه نظامی گری خلاصه میشود. بنابراین، وقتی مارکوس در دام یک معبد بزرگ گرفتار دیدهها و صداهایی نامعلوم میشود، برای او آسان است که از یک حالت "اعتقاد ظاهری" به قطب اصلی یک جریان سُست ایمان تبدیل شود.
این موضوع در مورد شخصیت اندرویدی مادر نیز صدق میکند. در واقع این ماهیت سیال اعتقادی همان اصل برنامه ریزی است که به مادر هم اجازه میدهد از آن استفاده کند. با اینکه او برای مادر بودن برنامه ریزی شده - اما شخصیت درونی او به مادر واقعی چون کاراکتر تمپست تبدیل نمیشود که به شکل واقعی باردار است. در مجموع او هم مادر است، اما قبل از هر چیز - شخصِ او نیز با کشتن محافظت میکند. و این همان بررسی خشونت در ماهیتهای مختلف است.
البته پایان فصل اول این سریال اسرار جدیدی درباره ماهیت خلقت در این کره خاکی باز میکند و زمینه را برای این شخصیتها فراهم میکند تا حتی با پرسشهای عمیق تری در مورد ماهیت اعتقادات خود روبرو شوند. و این پاسخها را باید در فصل دوم سریال پیگیری کرد. هرچند نباید فراموش کرد خلق سوالات پیچیده گاهاً فلسفیِ فراوان و بدون جواب میتواند تبدیل به پاشنه آشیل ادامه این سریال شود. چرا که اساساٌ پایان فصل اول حکم یک علامت سوال بزرگ را دارد که ماهیت فصل اول را دچار یک تردید در نتیجه گیری میکند.
البته بشریت و مذهب گرایی پوچ تنها موضوعاتی نیست که سریال Raised by Wolves روی آن تمرکز دارد. زیرا سازندگان به شکلی ویژه عشق والدین به فرزند را نیز در طول سریال بررسی میکنند، و اینکه چگونه والدین حاضرند همه کارها را انجام دهند، از جمله اینکه خودشان را فدا کنند، تا مطمئن شوند که فرزندانشان ایمن هستند.
از جهاتی این سریال ترکیبی از بازی تاج و تخت و وستورلد است. چرا که پرداختن به تکنولوژی و قدرت طلبی آن هم با لحنی مذهبی و قرون وسطایی در آن به شکلی گُل درشت به تصویر تبدیل شده است.
در این میان یکی از دلایلی که سریال را با وجود لحن خشونت آمیز و گاهاً تلخ و تاریکش خواستنیتر کرده، بازیهای جذاب تیم بازیگری آن است. برای مثال عملکرد تراویس فیمل به عنوان مارکوس توسط مردانگی خاصی پیش میرود، اما در عین حال، شخصیت او با چنان آسیب پذیری پُر شده است که تصویر شخص مارکوس را پیچیدهتر میکند.
همچنین آماندا کالین به عنوان مادر بسیار قابل توجه است. او هم طبیعت رباتیک و هوش مصنوعی بودن را در خود دارد و هم وجه انسانی شخصیت مادر را به طرز استثنایی به بیننده منتقل میکند. او در این نقش هم لطیف است و هم رُعب آور، و دارای لحظات بسیار خوبی از قدرت و آسیب پذیری خارقالعاده است.
در واقع قسمت عمدهای از این سریال پیرامون دو شخصیت مادر و پدر با بازی کالین و ابوبکر سلیم میگذرد و در همین راستا بازیهای این دو عامل اصلی سریال است. سلیم به عنوان پدر بسیار قدرتمند است، او یک اندروید با تمام ناامنیها و احساس عدم کفایت است.
بدون شک بازی ابوبکر سلیم نیز در سریال کاری درخشان در زمینه بازیگری است. البته نباید فراموش شود که تیم بازیگری کودک، نوجوان و حتی جوانتر سریال که نقش عظیمی در پیشرفت قصه دارند نیز بسیار عالی و چشمگیر هستند.
با این حال، بزرگترین دستاورد این سریال در طول ده قسمت فصل اول، کشف فلسفی آن پیرامون بشر و والدین یا بازیگران آن نیست، بلکه در جنبههای فنی است. درست از آغاز کار، Raised by Wolves دنیایی بزرگ را به ما پیشنهاد میکند که به همان اندازه مسحورکننده و ترسناک به نظر میرسد. البته این جهان ترسناک در عین سیاهی و خشکی باطنش، بسیار زرق و برقدار است. و البته بدیهی است که جهان در حال نمایش سریال، قطعاً تحت تأثیر بیگانه ریدلی اسکات شکل گرفته است.
آنچه در مورد طراحی و تولید محیط یا جهان سازی این سریال جذاب است، میزان مینیمال بودن یا سادگی طراحی آن است. در طول این ده قسمت ما بیشتر شاهد سه مکان هستیم: بیابانی که مادر و پدر به همراه بچهها در آن زندگی میکنند، جنگلهای تاریک و ترسناک اطراف کپلر ۲۲ و ویرانی سیاره زمین پس از جنگ بین ادیانی. هر سه فضا نشان دهند یک ویران شهر ناخوشایند است که سازندگان به وضوح سعی در تحقق آن برای بیننده داشتهاند.
در کنار این جهان سازی بکر نباید از فیلمبرداری و قاب بندیهای درخشان کار نیز ساده بگذریم. همچنین رنگ غالب کار یک سیمای بصری خاکستری را شکل داده است، اما هرگز بیش از حد تاریک نیست. این رنگ بندی خاکستری و گاهاً قهوهای فقط به خاطر قویتر جلوه دادن داستان به کار برده شده و به درستی نیز جواب داده است. همچنین لازم به ذکر است که در سکانسهای اکشن سریال نیز به شدت - به زیبا جلوه داده شدن تصاویر اهمیت ویژهای شده است.
در بخش موسیقی متن نیز این سریال حرف برای گفتن دارد. بن فراست سازنده موسیقی متن سریال دارک برای شبکه نتفلیکس، مسئولیت موسیقی را در این اثر بر عهده داشته است. موسیقی فراست در این سریال به دنبال خلق تنش کافی و البته احساس ناراحتی و اندوهناکی در اکثر صحنهها بوده که به آن رسیده. در واقع موسیقی این کار در خلق احساسات سریال نقش بسیار عمدهای داشته است.
به طور کلی بزرگشده توسط گرگها ترکیبی عالی از مفاهیم علمی تخیلی و فانتزی است و از کلیشههای رایج این ژانرها به روشی هوشمندانه برای جلب و سرگرم کردن مخاطب استفاده میکند، اما در عین حال درباره موضوعات فلسفی بلندتر مربوط به بشریت، دین و معنای زندگی نیز بحث میکند. در واقع فصل اول این سریال یک اتفاق پرهیجان تلویزیونی با اسرار همیشه در حال تعمیق است که مرز بین علمی تخیلی و عرفان را محو میکند تا کشف کند که چگونه ایمان روان انسان را شکل میدهد.
ریدلی اسکات همیشه معتقد به طراحی ایدههای هوشمند است و Raised by Wolves در مورد موضوعاتی که به آن ورود کرده بسیار صریح حرف هوشمند خود را بیان کرده است. اما گاهی بحث فلسفی پیرامون بشر و مذهب شک و تردیدهایی را خلق میکند. و این شکها فلسفه وجودی این سریال ده قستی بوده است.
در پایان، ممکن است Raised by Wolves چیز جدید و واضحی در مورد انسانیت و فناوری نگوید که سایر نمایشها و فیلمهای مربوط به اندرویدهای حساس قبل از آن نگفتهاند. اما ویژگیهای فنی خیره کننده و درامی جذاب به همراه شخصیتهای جالب، این سریال را خواستنی کرده است. اگر به دنبال یک سریال علمی تخیلی هستید که کاملاً برای بزرگسالان طراحی شده باشد، بدون اینکه به اکشن مطلق تبدیل شود، بزرگشده توسط گرگها بهترین گزینه روی میز است.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
تا قسمت دهمِش(آخر) دیدم واقعا سریال معرکیه! فقط خدا کنه شخصیتِ پدر توی فصل دوم نمیره چون خدا وکیلی خیلی دوسش دارم!!!!?
یونس برو درستو بخون
نههههههه!!!!!!!!!!!!!!!??
من نصف فصل اول رو دیدم. با اینکه کارهای رایدلی اسکات رو دوست دارم و از سریالهایی مثل وست ورلد هم خوشم میاد ولی خیلی با این سریال حال نکردم. به نظرم ضرب اهنگ کندی داره و جلوه های تصویری پسا آخرالزمانیش هم برای سال ۲۰۲۰ چندان چنگی به دل نمیزنه. از لحاظ حال و هوای علمی تخیلی زیاد واقع گرایانه نیست. به نظر میاد خیلی روی جزییات فکر نشده یا بودجه کافی برای اجراشون نبوده. یک جورهایی از لحاظ تصویرسازی آینده حال و هوای فیلمها و سریالهای علمی تخیلی درجه ۲ رو داره. مفاهیم فلسفی ای که قصد بیانش رو داره هم تا اینجا زیادی شعارگونه به نظر میرسه و بیان نسبتا صریحشون یکم توی ذوق میزنه.
تراویس فیمل حقش خیلی بیشتر از بازی تو سریالاس. واقعا بازیگر خوبیه
آقای پریمی ممنون بابت نقدی که نوشتید ، خیلی کامل و جامع توضیح دادید.
سریال خیلی قشنگیه پیشنهاد میکنم که کسی ندیده حتماً ببینه چون ردپای آثار ریدلی اسکات اینجا خوب دیده میشه