نقد فیلم RUN – نبرد بین کلیشه و خلاقیت
یکی از علاقههای همیشگی و شخصیِ من، دیدنِ فیلمهایی بوده که به ارتباط مادر و فرزندی میپردازند؛ رابطهای که میتواند چالشهای دراماتیک زیادی داشته باشد. این موضوع زمانی جذابتر میشود که فیلم متعلق به ژانر ...
یکی از علاقههای همیشگی و شخصیِ من، دیدنِ فیلمهایی بوده که به ارتباط مادر و فرزندی میپردازند؛ رابطهای که میتواند چالشهای دراماتیک زیادی داشته باشد. این موضوع زمانی جذابتر میشود که فیلم متعلق به ژانر ترسناک یا تریلری با چشمههای هیجانانگیز باشد. در اینگونه ژانرها، ما شاهد یک رابطه طبیعی و معمول نیستیم و میتوانیم با زاویه جدیدی به این ارتباط نگاه کنیم. ویجیاتو را با نقد فیلم RUN همراهی کنید.
با چه فیلمی طرفیم؟
فیلم فرار (Run:2020)، یک اثر آپارتمانی با فضای محدود محسوب میشود و با همین روش، تعلیقهای پرکششی را برای مخاطب ایجاد میکند. این محدودیتِ مکانی، ارتباط تنگاتنگی با نام فیلم و مضمونِ آن دارد و میتواند فضای بیرون را به خوبی غیرقابل دسترس نشان دهد.
میزانسنهای فروشگاه، بیمارستان و خیابان نیز تنها حجم کمی از کل فیلم را به خود اختصاص میدهند و تا جای ممکن به مضمون فرار و رهایی کمک میکنند.
البته عموم فیلمهای هیجانانگیزی که در بدنه هالیوود ساخته میشوند، سعی میکنند همخوانی فرم و مضمون را در نظر بگیرند و کمتر از استانداردها خارج شوند. این موضوع جنبههای منفی نیز دارد و کلیشههایی تکرارشونده را در اینگونه ژانرها ایجاد میکند.
در این میان فیلم run، به دلیل توجه به تعلیق، آن هم از نوعِ کلاسیک، توانسته هم کلیشههای مرسوم ژانر تریلر را حفظ کند، هم برای مخاطب سرگرمکننده و دلهرهآور باشد و هم در نوعِ روایت و قصهگویی خلاقیت به خرج دهد.
حالا سوالی که در اینجا به وجود میآید این است که فیلم run در نبرد بین کلیشههای استاندارد و خلاقیتِ متحیرکننده، وزنه را به کدام سمت سنگین میکند؟
نبرد بین کلیشه و خلاقیت
فیلم فرار، درباره رابطه مادری به نام دایان شرمن (با بازی Sarah Paulson) و دختر نوجوان او کلویی (با بازی Kiera Allen) است که همزمان ارتباطی شبیه به زندانبان و زندانی دارند؛ موضوعی که کلویی به وسیله چند سرنخ، کمکم آن را متوجه میشود.
فیلم با کلیشههایی درست و استاندارد کار خودش را آغاز میکند و از همان ابتدا قابی از یک زن پریشانحال و کودکی بیمار به مخاطب نشان میدهد و تکلیف ما را روشن میکند. در واقع این قاب با ایجاد یک رابطه قلبیِ عمیق، در عرض چندثانیه میتواند مخاطب را به لحاظ احساسی درگیر کند.
وجه مثبت کلیشهها نیز دقیقا همین است که میتوانند در کمترین زمان، سریعترین و تاثیرگذارترین مقدمهچینی را انجام دهند. در ادامه، فیلمِ فرار با چندین تعلیقِ خلاقانه، مخاطب را سرجای خودش نگه میدارد.
در واقع خلاقیت در قسمتهایی رقم میخورد که فیلمنامهنویس، به حرف کاراکترهایش گوش میدهد و انگیزهها و نیازهای آنها را درنظر میگیرد. بهتر است کمی درباره کاراکترها حرف بزنیم تا موضوع روشنتر شود.
کلویی در سن 17 سالگی، آن هم به دلیل یک کنجکاویِ پیشپا افتاده، به دختری متفاوت تبدیل میشود؛ در ابتدا به کشف جزیره کوچکی که در آن بزرگ شده میپردازد و در ادامه نگاهش نسبت به تنها آدم زندگیاش تغییر میکند.
کلویی در ابتدا مطیع تمام و کمالِ مادر است و به برنامههای روزانهاش همانطور که باید عمل میکند. در ادامه او که دختری رنجور و ناتوان است، ناچار میشود شجاعت بیشتری به خرج دهد و برای اولین بار در زندگیاش ریسک کند.
جستجوهای کلویی برای یافتنِ سرنخ، به قدری طبیعی و باورپذیر است که به هیچ عنوان او را به یک کاراگاه زبردست تبدیل نمیکند. تلاش او به اندازه یک دختر نوجوان و بیمار، ناشیانه و پراسترس است و به همین دلیل نمیتواند تردیدهایش را به مدت طولانی مخفی کند.
در واقع سکانس داروخانه، نقطه عطفی درخشان در فیلم فرار محسوب میشود که رابطه مادر و دختر را به کلی تغییر میدهد و ابعاد بیشتری از این دو کاراکتر را رو میکند. از آن سو، کاراکتر مادر نیز به سرعت ساخته و پرداخته شده و از همان صحنه جلسه والدین، تفاوتاش با مادرهای دیگر حس میشود.
خوشبینی افراطی دایان نسبت به آینده دخترش که در ابتدا جلوهای مثبت به او داده بود، کم کم به یک ویژگی شکبرانگیز تبدیل میشود. در نتیجه مخاطب همپای دختر از مادر فاصله عاطفی میگیرد اما همچنان به این فکر میکند که دایان هر چه باشد یک مادر است. جذابیت فیلم نیز دقیقا از همین زاویه ایجاد میشود.
در واقع فیلم run، تا دقیقه 54، به صورت متعادلی از کلیشهها و خلاقیتها استفاده میکند اما از این دقیقه به بعد، کلیشهها را به صورت تمام و کمال میپذیرد.
پیروزی کلیشهها
زمانی که شخص سومی وارد این درگیری میشود و از دختر میپرسد: «بیمارستان یا پلیس»، دختر با انتخاب گزینه پلیس راه را برای ورود حداکثریِ کلیشهها به فیلم باز میکند. دقیقا به همین راحتی و با یک انتخاب اشتباه این اتفاق برای فیلمهای بسیاری میافتد و پایانی ضعیف را نیز رقم میزند.
در واقع کلویی بدون لحظهای مکث و درنگ و با کمال خوشحالی، حاضر میشود مادر خودش را به پلیس معرفی کند در حالیکه میتوانست در این انتخاب تردید کند. از سوی دیگر، انتخاب بیمارستان میتوانست هم دختر را به مقصودش برساند و هم مادر را از خطر حفظ کند.
اما چون فیلمنامهنویس، سکانس بیمارستان را برای انتهای فیلم درنظر گرفته بود، ترجیح میدهد در دقیقه 54، گزینه پلیس را در دهان کلویی قرار دهد. به عبارت دیگر فیلمنامهنویس خیلی زود، مادر و دختر را با یکدیگر غریبه میکند و چیزی را به کاراکترهایش تحمیل میکند که جزئی از شخصیت آنها نیست.
به همین نحو، مادر به طور ناگهانی از یک بیمار روانی به یک قاتل تبدیل میشود و دختر نیز به یک قربانی تبدیل میشود که دارد از یک قاتلِ غریبه فرار میکند. فیلمساز نیز گزینه خشونت حداکثری را انتخاب کرده و فیلم را به آن چیزی تبدیل میکند که تهیهکنندگانِ فیلمهای هیجانانگیز میپسندند.
(آغاز خطر اسپویل) در ادامه کلیشهای ترین نوع برخورد با قضیه رقم میخورد؛ مادر از پشت سر به مرد حمله میکند و این موضوع به پلانی بسیار آشنا یعنی کشاندن بدن مقتول و مالیده شدن خونش روی زمین ختم میشود (پایان خطر اسپویل).
از اینجا به بعد، هجوم کلیشههای ژانر تریلر، خودشان را به فیلم تحمیل کرده و در صحنه پایانی مخاطب را متعجب و سرخورده میکنند. به طوری که این صحنه اوج کلیشه را نماشی میدهد.
در واقع زمانی که دست فیلمنامهنویس به طور کامل به وسط ماجرا میآید، نمیتوان انتظار داشت که فیلم بتواند عمقِ رابطه یک مادر و دختر را با همه ابعادش به تصویر بکشد.
پیشنهاد
فیلم RUN فیلمی مهیج، با بازیهای باورپذیر و تعلیقهای نفسگیر است. پیشنهاد میکنم اگر به دنبال سرگرمشدن هستید این فیلم را دانلود کنید، اما انتظارِ یک پایانبندیِ خلاقانه و تاثیرگذار را نداشته باشید.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
اگه فیلمی میخواین تو هچین سبکی باشه مینی سریال(8قسمته)SHARP OBJECTS رو پیشنهاد میکنم پیچیده تر و روانشناسی تره