ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

فیلم سینمایی

نقد فیلم سراسر شب – آلفاویل و مش ماشاالله

فرزاد موتمن کارگردان شاخصی است و سواد فیلمسازی را دارد، او این مساله را در بسیاری از فیلم‌هاش نشان داده و برکسی پوشیده نیست که موتمن کارگردان قهاری است. اما حالا که دست به قلم ...

آرش پارساپور
نوشته شده توسط آرش پارساپور | ۲۸ آذر ۱۳۹۹ | ۲۰:۳۰

فرزاد موتمن کارگردان شاخصی است و سواد فیلمسازی را دارد، او این مساله را در بسیاری از فیلم‌هاش نشان داده و برکسی پوشیده نیست که موتمن کارگردان قهاری است. اما حالا که دست به قلم شده و اولین فیلمنامه‌اش را نوشته چطور؟ آیا موتمن که گویا دل خوشی از ساخت فیلم‌های کمدی نظیر پوپک و مش ماشاالله و چشم و گوش بسته ندارد، توانسته دغدغه‌اش را در شخصی‌ترین فیلمش به تصویر بکشد؟ با ویجیاتو همراه باشید تا به فیلم سراسرشب نگاه جدی‌تری بیندازیم.

واقعیت اینجاس که موتمن تنها باری که در کارنامه سینمایی خود درخشیده در اولا دوران کاری‌اش و زمان اکران شب‌های روشن بوده. درخشش‌های پس از این کار هیچ‌کدام بویی از پیشرفت در کار او نداشتند. او بعد از ساخت چند فیلم دیگر نهایتا در سال ۸۹ یک اثر کمدی با نام پوپک و مش ماشاالله ساخت که توانست دومین فیلم پرفروش سال بشود. موتمن مانند بسیاری از کارگردان‌های دیگر تن به ساخت آثار کمدی داد و خوشبختانه کاری کرد که جنس کمدی‌اش سخیف نباشد. دستپخت آخر او به نام چشم و گوش بسته هم جزو آثار کمدی خوبی بود که در سالهای اخیر ساخته شده و با اینکه کپی پیست یک فیلم خارجی بود ولی اثری قابل احترام تلقی می‌شد.

اما شاید از خودتان بپرسید چرا پیش از آنکه به خود فیلم سراسر شب بپردازم، این همه مقدمه چینی درباره کارهای موتمن به عنوان کارگردان اثر مطرح می‌شود؟ باید گفت که فیلم سراسر شب یک امضای شخصی از کارگردانش است. تبلوری از زندگی خود اوست و همین بیش از حد شخصی بودن فیلم هم باعث شده که احتمالا فقط موتمن با فیلم خودش کیف کند و بس. البته اثر شخصی یک کارگردان در دنیا امری رایج است اما مشکل اینجاست که موتمن موضوع را بیش از حد شخصی کرده و آن را تبدیل به یک فیلم نامفهوم کرده که صرفا ژست روشنفکری دارد اما از تو عمیقا خالی است!

فیلم سراسر شب چند خرده روایت را در خود جای داده که برخی از آنها مانند دختری که توسط یک ضارب مورد حمله قرار گرفته اصلا از آب در نیامده و مواردی مانند قصه خود قهرمان داستان تا حدی دارای حداقلی‌ترین عناصر جذابیت است. یک کافه روشنفکری به اسم آلفاویل داریم با کاراکترهایی به غایت روشنفکر، از خاله‌ای که دختران بدکاره زیردستش کار می‌کنند تا دختری که عشق سینماست و پزشکی خوانده (و وقتی نسخه می‌نویسد می‌گوید سرم! یعنی شما وقتی داروخانه می‌روید می‌گویید یک سرم بدهید؟) همه و همه در اینجا روشنفکر هستند. نقش امیر جعفری هم که دقیقا خود موتمن است، کارگردانی که فیلم‌های هنری می‌سازد و یک بار هم کمدی ساخته که گرفته اما برای ساخت فیلم جدیدش، تهیه‌کننده‌ای ندارد.

این شخصیت‌های مقوایی و غیرقابل باور تشکیل دهنده اعضای فیلم جدید فرزاد موتمن هستند. البته اینها همه موارد نیستند، یک پسر موزیسین داریم که در کف قهرمان داستان است و از دوران دانشجویی خاطرخواه اوست، یک مرد غیرتی داریم که دنبال ضارب دوست دخترش است و یک مرد پولدار کچل که هرکاری دلش می‌خواهد می‌کند. همچنین مهمترین شخصیت یک دختر بازیگر است که زیباست ولی هیچ استعدادی در بازیگری ندارد (انتخاب الناز شاکردوست برای این نقش یک انتخاب بسیار درست و بجا بوده! فیلم پیش از اکران شبی که ماه کامل شد ساخته شده و شاکردوست هنوز هیچ استعدادی از خود نشان نداده بوده).

روایت‌های عجیب و غریب دیگری نیز در سراسر شب دیده می‌شود که معلوم نیست می‌خواهد چه بگوید. اساسا کل فیلم مشخص نیست که برای چه مخاطبی ساخته شده و می‌خواهد چه کسی را هدف بگیرد. فیلم نه طرفدار فیلم‌های روشنفکری را به خود جذب می‌کند چرا که به هیچ وجه فیلمی مفهومی نیست و نه طرفدار عام سینما را. شاید صرفا عده‌ای عاشق موتمن و یا کسانی که ادا و پز روشنفکری دارند به فیلم جذب شوند وگرنه ایمان دارم خود موتمن هم احتمالا می‌داند که «سراسر شب» فیلمی با معیارهای یک اثر مفهومی نیست.

از شروع فیلم تا انتهای آن، شخصیت‌ها سردرگم هستند و معلوم نیست چه می‌خواهند. بازیگران یکی از یکی بدتر بازی می‌کنند و گل سرسبدشان نیز سینا حجازی است که اینبار نه در قامت خواننده بلکه در هیبت یک بازیگر ظاهر شده و رسما گند می‌زند. حجازی به معنای واقعی بلد نیست بازیگری کند و خوشحالم که این تجربه احتمالا اولین و آخرین تجربه او در دنیای بازیگری بوده، هرچند شانس بد او نخستین نقش آفرینی‌اش هم در کالبد کاراکتری بوده که پوچ‌ترین شخصیت یک فیلم کاملا تهی است. درآوردن یک نقش آفرینی خوب از دل چنین کاراکتری شاید از عهده آل پاچینو هم برنیاید چه مانده حجازی که برای اولین بار جلوی دوربین رفته تا بازیگری کند.

امیر جعفری که در نقش‌های جدی خود همیشه تئاتری بازی می‌کند در اینجا هم فرمول خود را تکرار کرده و بازی که از خود ارائه می‌دهد از بدترین بازی‌های کارنامه‌ هنری‌اش است. اساسا کلیه بازیگران به خاطر نقش‌های پوچشان، دقیقا نمی‌دانند باید چه چیزی ارائه کنند و در نتیجه محصول نهایی بازی آنها چیزی شده که هیچکس آن را دوست ندارد. در این بین باید به دیالوگ‌های بدی که برای شخصیت‌ها نوشته شده نیز اشاره کنیم، دیالوگ‌هایی دهان پرکن و درشت که می‌خواهد زور خودش را بزند تا فضای فیلم را هنری‌تر کند.

به این موارد آزاده صمدی هم اضافه کنید که دائما جای کبودی‌هایش عوض می‌شود و در نقش زنی ۲۳ ساله (با نزدیک به ۴۰ سال سن در زمان فیلمبرداری) فرو رفته و غیرقابل باورترین بازی را از خود بروز می‌دهد.

موتمن در نویسندگی اولین فیلمنامه‌اش به هر در و تخته‌ای زده تا بتواند فیلمش را خاص جلوه بدهد. او در سراسر شب از دیالوگ‌ها و سکانس‌های برتر تاریخ سینما الهام گرفته و گاهی این موضوع درست از آب در آمده و در بیشتر وقت‌ها تبدیل به یک بازگویی یا بازسازی بی‌معنی شده است.

سراسرشب آخرین ساخته موتمن نیست. باید گفت او این فیلم را در سال ۱۳۹۶ ساخت، اما سینماگران به اکران عمومی فیلم چندان روی خوش نشان ندادند و حالا که پس از سالیان سال رنگ اکران آنلاین را خود دیده، می‌توان به سینماگران حق داد که چرا طی این سالها به سراسر شب بی‌مهری کردند. فیلم سراسرشب یک دلنوشته از کارگردانی است که نتوانسته در سینمای ایران آنطور که دلش می‌خواست پیش برود اما این نتوانستن الزاما به خاطر علاقه مردم ایران به سینمای کمدی نیست. خود فیلم سراسر شب در برخی مواقع آنچنان احمقانه جلوه می‌کند که نهیبی به ژانر کمدی می‌زند تا یک اثر سورئال جدی.

در یادداشتی که چند روز پیش منتشر کردم، توضیح دادم که مردم ایران علاقه وافری به سینمای کمدی دارند اما در بخشی از همان یادداشت نیز به روزنه‌های امیدی اشاره کردم که نسل جوان فیلمسازان کشور با موج جدیدی که پس از آثار اصغر فرهادی به وجود آمد ایجاد کرده‌اند. شاید زمانی تنها و تنها فیلم‌های کمدی در پله‌های اول جدول فروش فیلم‌های سینمای ایران قرار داشتند اما حالا چند سالی است که زمانه عوض شده و در بین ده فیلم پرفروش برتر، نام آثار جدی و درخور توجهی نیز به چشم می‌خورد. شخصا باور دارم این موتمن و موتمن‌ها هستند که نمی‌خواهند قبول کنند سینمایشان نیاز به اندکی تغییر دارد و کمی بوی کهنگی می‌دهد، این بو با نشان دادن کافه‌ها و نورپردازی فیلم‌ها به سبک آثار نوآر و... هم از بین نمی‌رود، بلکه بدتر می‌شود.

پی‌نوشت: پایان بندی فیلم و بیدار شدن شخصیت خفته در سراسر شبی که روایت‌ها به تصویر کشیده می‌شد، تنها تمثیل درست و کمی قابل هضم است که فیلم از خودش ارائه می‌کند. این سکانس امیدوارانه که حرف‌ درستی برای گفتن دارد، از معدود لحظاتی است که سراسر شب را دلنشین می‌کند ولی به خاطر یک ساعت و نیم کذایی قبل از آن، اصلا به چشم نمی‌آید.

پی‌نوشت ۲: برای دیدن سراسر شب می‌توانید به فیلیمو مراجعه کنید و از اکران آنلاین، آن را تماشا کنید.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی