معرفی سبکهای بازی – شوتر اول شخص [قسمت دوم]
در قسمت اول این مقاله، به بررسی داستان شکل گیری بازیهای شوتر اول شخص پرداختیم. حالا در این مطلب میخواهیم به دوران پرشکوه این بازیها بپردازیم.
هفتهی گذشته در قسمت اول این مقاله، به بررسی داستان شکل گیری بازیهای شوتر اول شخص پرداختیم. اینکه این نوع از بازیها کی و کجا متولد شدند و چه روندی را طی کردند تا به سر و شکل آبرومندی در ابتدای قرن بیست و یکم رسیدند. داستان دووم و ولفنشتاین را تعریف کردیم و از هف لایف و کانتر استرایک گفتیم. حالا در این مطلب میخواهیم به دوران پرشکوه این بازیها بپردازیم. به تولد هیلو و کال آو دیوتی و دیگران. به جنگهای کمپانیهای بزرگ صنعت سرگرمی برای تصاحب بازار با استفاده از شوترهای اول شخص. پس اگر قسمت اول را نخواندهاید همین الان بروید و بخوانید و بعد برگردید به این مطلب.
برای این مطلب اجازه بدهید از E3 1999 شروع کنیم. جایی که استودیو بانجی که با سری Marathon شناخته میشد، از یک بازی استراتژی ریل تایم به نام Halo رونمایی کرد. هیلوی بانجی در آن سال بسیار مورد توجه قرار گرفت و جزو محبوبترین بازیهای رونمایی شده محسوب میشد. یک سال بعد یعنی در E3 2000، بانجی هیلو را کمی تغییر داده بود. این بار به جای استراتژی تبدیل به یک بازی شوتر سوم شخص شده بود. با اینکه ظاهر هیلو به هیچ عنوان بد نبود و گیمپلی آن هم جذاب به نظر میرسید اما تغییر سبک ناگهانی بازی به مذاق خیلی از منتقدان خوش نیامد. بعد از E3 بانجی وارد یک سکوت خبری شد و درست چند ماه بعد با یک خبر بزرگ به تیتر یک خبرگزاریهای حوزه تکنولوژی بازگشت. «بانجی توسط مایکروسافت خریداری شد.»
خبر کوتاهی بود. مایکروسافت در آستانهی لانچ اولین نسخه از کنسول بازی خودش، یکی از خوش آتیهترین استودیوهای آن سالها را خریده بود. واقعیت این بود که با وجود نینتندو، سگا و البته سونی جوان و قدرتمند، کمتر کسی در آن سالها به آیندهی برند ایکس باکس خوشبین بود. سرتان را درد نیاورم، یک سال بعد در پاییز ۲۰۰۱ ایکس باکس به همراه Halo لانچ شد و رقابت نسل ششم را آغاز کرد. هیلو این بار اول شخص بود. یک شوتر اول شخص قصه گو که بسیار خوش ساخت و جذاب هم بود. اصلیترین دلیل موفقیت هیلو، تجربهی کاربری بینظیرش در طراحی یک تیراندازی اول شخص، برای کنترل توسط کنترلر ایکس باکس بود.
موفقیت هیلو سه سال بعد در سال ۲۰۰۴ با عنوان Halo 2 تکرار شد و این بار یک بعد جدید هم به آن اضافه کرد. رقابت آنلاین بر بستر Xbox live. اصلا ایکس باکس لایو پدیدهای بود که مایکروسافت را در رقابت خیلی کمک کرد. بستر شبکه اختصاصی و پایدار که ایکس باکس مایکروسافت را به یک بستر مناسب برای طرفداران بازیهای چندنفره و گروهی آنلاین بدل کرد. چیزی که در نبرد کنسولها موتور پلتفرمهای دیگر مثل سونی و نینتندو را هم روشن کرد و عصر جدیدی در بازی کردن چند نفره روی کنسولها را آغاز کرد.
در ادامهی این روند، استودیوها و کمپانیهای مختلف، در صدد عرضهی شوترهای اول شخص برای ورود به رقابت برآمدند. بازیهای این استودیوها ستینگها و درونمایههای متنوعی داشتند. از داستانهای علمی تخیلی آینده نگرانه تا تم واقعگرایانه امروزی و حتی مرور تاریخ معاصر در جنگها جهانی. در سال ۲۰۰۱، استودیو Playnet اولین عنوان MMOFPS (شوتر اول شخص چندنفرهی آنلاین) تاریخ را منتشر کرد. WWII Online، یک نسخهی مجازی و آنلاین شبیهساز جنگ جهانی بود. این عنوان در زمان خودش طرفداران بسیاز موفق شد و طرفداران زیادی پیدا کرد. اصلیترین عامل موفقیت WWIIO گیمپلی واقع گرایانه و البته نقشهی وسیعش بود که تقریبا تمام جبهههای اروپای غربی را شبیه سازی میکرد.
این کامیابی WWIIO باعث شد علاقهی مخاطبان به داستانها و فضای جنگ جهانی دوم نمایان شود. ویدیوگیم هم مثل سینما، تلویزیون و موسیقی میتوانست روایتگر داستانهای جنگ این بار اما از دریچهای جدید باشد. دریچهای که مخاطب، خود، اسلحه به دست میگیرد و پا به جنگ میگذارد. سال ۲۰۰۲ استودیو دیجیتال ایلیوشن، عنوان Battlefield 1942 را بر همین پایه و با تم جنگ جهانی دوم منتشر کرد. بتلفیلد در عصر خودش یکی از پیشروترین عناوین بود. به جز نبردهای پیاده، بازی مراحلی هم از نبردهای زره پوش، دریایی و هوایی داشت که در آن زمان بسیار جسورانه و پرچمدار محسوب میشد. برای نشان دادن ابعاد موفقیت این بازی همین بس که بتلفیلد هنوز بعد از ۲۰ سال یکی از محبوبترین و بهترین شوترهای بازار است.
در سال ۲۰۰۳ اینفینیتی وارد با تکیه بر همین فضای جنگ جهانی دوم، بازی Call of Duty را توسعه داد. CoD بسیار مورد استقبال قرار گرفت و همین باعث شد سازندگان بازی خیلی سریع ۲ دنباله برای این بازی بسازند که در سالهای ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ عرضه شدند. اما این پایان کار نبود. سال ۲۰۰۷ اینفینیتی وارد، دربهای جدیدی در بازیهای جنگی واقع گرایانه گشود و با عرضهی Call of Duty 4: Modern Warfare میدانهای نبرد عصر حاضر را به سرانگشتان پلیرها آورد. بعد از آن CoD: World at War به روایت جنگ مهجور ماندهی اول پرداخت و سپس دو نسخهی دیگر از سری مادرن وارفر منتشر کرد.
سهگانهی مادرن وارفر، با روایت سینمایی جذاب و شخصیتهای پختهی متعدد توانست تبدیل به یکی از ماندگارترین تریلوژیهای تاریخ گیم شود. پس از آن اکتیویژن فرنچایز کال آو دیوتی را بین استودیوهای مختلفش پخش کرد و هرکدام به ساخت تجربهای متفاوت از شوتر اول شخص پرداختند. گاهی به آینده و تکنولوژیهای جنگی پیشرفته میروند. گاهی به زمان حال میآیند و گاه به گذشته میروند. آخرین نسخهی این فرنچایز نیز به روایت جنگ سرد در دههی هشتاد میلادی میپردازد.
البته درونمایههای شوترهای اول شخص، فقط محدود به ستینگهای جنگ جهانی نمیشد. در همان سال ۲۰۰۱ Ion Studio بازیای تحت عنوان Dues Ex منتشر کرد که به زعم بسیاری یکی از برترین بازیهای تاریخ ویدیوگیم است. دوس اکس مولفههای شوتر اول شخص را با نقشآفرینی درآمیخت و تبدیل به شاهکاری تکرار نشدنی شد. به جز گیمپلی متفاوت و گیرا، بازی از یک نریتیو بینظیر هم بهره میجست. داستان پرکششی که به بازیکن ابتکار عمل برای انتخاب سرنوشتش را میداد. درواقع دوس اکس اولین روایت غیرخطی را در یک بازی شوتر پیاده کرد.
سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۴ آبستن خلاقیتهای متنوعی در تولید شوترهای اول شخص بود. استودیوهای مختلف با ترکیب فرمول اسلحه به دست اول شخص با ژانرهای دیگر سعی در ایجاد تجربههای متفاوتی برای بازیکنان بودند که بعضی از آنها هم تبدیل به عناوین موفق و تاریخسازی شدند که هنوز بعد از گذشت سالها پرطرفدار و پولسازند. مثلا در همان سال ۲۰۰۰ بایوهازارد با ترکیب شوتر اول شخص و ژانر وحشت و مولفههای سبک بقا، عنوانی را پدید آورد که یکی از بزرگترین فرنچایزهای تاریخ ویدیوگیم است. رزیدنت ایول، که از همان اولین نسخه، علیرغم وحشتآور بودنش، رکوردهای فروش و موفقیت را جا به جا کرد.
یا مثلا در همان سال نینتندو با ترکیب شوتر اول شخص با پازل پلتفرمرهای رایج، عنوان متروید پرایم را توسعه داد که درواقع یک شوتر اول شخص با استایل آشنای نینتندو در طراحی مراحل بود. یا مثلا Croteam یک بازی تحت عنوان Serious Sam توسعه داد که بازیکن باید در آن با کشتارهای عظیم موجهای دشمنان، راه خود را در میان دنیای این بازی باز کنند و مراحل را طی کنند.
سال ۲۰۰۴ کمپانی Crytech با انجین پیشرفتهی Cry Engine دست به تولید نسل جدیدی از شوترهای اول شخص زد. دو بازی Far Cry و Crysis، با ارائهی گرافیک واقعگرایانه، گیمپلی انعطاف پذیر و البته ساختار جهان باز در مراحل مختلف، توانستند مرزهای طراحی بازی شوتر اول شخص را جا به جا کنند. تراکم بازیهای جدید در سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۴ کم کم جای خودش را به روند تکرار بازیهای موفق داد. کال آو دیوتی، بتلفیلد تقریبا هر سال، و فارکرای، دوس اکس، هیلو و... هر چند سال با یک بازی جدید از سری خود روانهی بازار میکردند و پولها را پارو.
در این میان عناوین خلاقانهای هم گاها دیده میشد. مثلا Team Fortress که در سال ۱۹۹۹ با الهام از Quake Champions سبک هیرو شوتر را تکرار کرد، در سال ۲۰۰۷ با نسخهی دوم خودش مرزهای این ژانر را جا به جا کرد و هنوز میلیونها پلیر در سراسر دنیا دارد. بازیای که کمپانی بلیزارد با الهام از آن، در سال ۲۰۱۶ عنوان بینقص اورواچ را عرضه کرد که یکی از موفقترین بازیهای نسل هشتم به حساب میآید. به جز این و عناوینی مثل Insurgency, STALKER, Titanfall, Bioshock و... در بازهی ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۷ به طور کلی دیگر شاهد آن خلاقیتها و نوآوریها در تولید تجربههای جدید در این ژانر نبودیم. تا اینکه در سال ۲۰۱۷ یک بازی گمنام سبک جدیدی از مبارزهی شوتر را معرفی کرد که دنیا را تکان داد و معادلات ویدیوگیم را جا به جا کرد.
بیشتر بخوانید:
- داستان کامل سری Halo
- ۸ بازی اکشن اول شخص برای کامپیوترهای ضعیف
- بررسی سبکهای بازی – شوتر اول شخص [قسمت اول]
- هر آنچه که باید در مورد Call of Duty: Black Ops Cold War بدانید
Player Unknown Battle Grounds که به اختصار PUBG یا پابجی خوانده میشود، سبکی را وارد دنیای ویدیوگیم کرد که حالا ما به آن Battle Royale میگوییم. بتل رویال در همین ۳-۴ سال که از تولدش میگذرد به قدری گسترده و وسیع شده که پرداختن به آن یک مطلب کاملا مستقل میطلبد. پس اجازه بدهید پروندهی شوترها را همینجا ببندیم تا بعدا برای بررسی بتل رویالها آن را باز کنیم. فعلا اما گذشتهی ویدیوگیمها مملو از داستانها و اتفاقات جذاب در ژانرهای مختلف است. دوست دارید در مطلب بعدی سراغ کدامشان برویم؟
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
خیلی خوب بود.
قسمت ۳ لطفا.
فقط سلطلانcod,و هیلو.
کرایسیس عجب گرافیکی داشته!
عالیی.... قسمت 3 هم میزارید؟
قسمت 3 داستان مولتی پلیرها و بتل رویالهای نسل هشته. اما هفته بعد نمی نویسم. ژانرای دیگه هم هستن :))