ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

فیلم و سریال

معنای نهفته در پیشگویی‌های مجموعه بازی تاج و تخت

مجموعه پرطرفدار بازی تاج و تخت پس از هشت فصل به‌پایان راه خود رسید و طرفداران اندکی انتظار داشتند با چنین پایانی روبه‌رو شوند. فصل آخر ترکیبی از نامیدی، عجولی و ناپختگی بود و یکی ...

نگار درستکارفر
نوشته شده توسط نگار درستکارفر | ۱۴ خرداد ۱۳۹۸ | ۱۴:۳۰

مجموعه پرطرفدار بازی تاج و تخت پس از هشت فصل به‌پایان راه خود رسید و طرفداران اندکی انتظار داشتند با چنین پایانی روبه‌رو شوند. فصل آخر ترکیبی از نامیدی، عجولی و ناپختگی بود و یکی از بزرگ‌ترین مشکلات آن دیدن صحنه‌ها، ایده‌ها و شخصیت‌هایی بود که فصل‌ها بر روی آن کارشده بود تا ناگهان...به فراموشی سپرده شوند. پیچش‌های بزرگ خطوط داستانی سر از ناکجاآباد درآوردند از هویت جان به عنوان اگان تارگرین (و وارث راستین تخت آهنین) تا اسب سپید آریا پس از نبرد ناقوس‌ها که در انتها هیچ معنا و مفهوم خاصی دربر نداشتند.

در کنار سایر موارد، آخرین فصل بازی تاج و تخت همچنین به نظر می‌آید یکی دیگر از ویژگی‌های پررنگ  کتاب‌ها به فراموشی سپرد: پیشگویی‌ها و رؤیاها. از اولین فصل، بازی تاج و تخت به پیشگویی‌ها و پیش‌بینی‌های متعددی اشاره‌کرده بود اما درنهایت هیچ‌یک از آنان تأثیری بر روی داستان نگذاشتند. از والانکار تا رؤیاهای خانه نامیرایان، پیشگویی‌هایی که هیچ‌کدام به حقیقت نپیوستند یا به حقیقت پیوستنشان از اهمیتی برخوردار نبود.

با شکل‌گیری تئوری‌های پیچیده توسط هواداران و تلاش آنها برای رمزگشایی از هر پیشگویی از ابتدای پخش سریال ( یا زودتر، با کتاب‌ها)، یکی از جذاب‌ترین بخش‌های مجموعه برای بسیاری از بینندگان گمانه‌زنی پیرامون آن بود. در فقدان به سرانجام رسیدن اکثر پیشگویی‌های معروف و شناخته‌شده تر به نظر می‌آید تمامی این تلاش‌ها برای هیچ بوده است اما شاید نکته همین‌جاست.

والانکار و فرزندان سرسی

زمانی که سرسی دختر جوانی بیش نبود او مشتاق آگاهی از آینده‌اش بود- اینکه آیا با شاهزاده ریگار ازدواج خواهد کرد، آیا ملکه خواهد شد و فرزندان ریگار را برایش ارمغان خواهد آورد. او به دنبال رمالی معروف به نام مگی قورباغه گشت و از او درباره سرنوشت خود سؤال کرد. پیشگویی درنتیجه آن یکی از پیشگویی هاییست که در کتاب اهمیت خاصی دارد و اکثر اوقات رفتار سرسی، با تلاش او برای دوری از مرگ‌های پیش‌بینی‌شده در آن را جهت می‌دهد.

در کتاب‌ها، پیشگویی مگی با افشای این مسئله که سرسی با شاهزاده ازدواج نمی‌کند بلکه با یک شاه ازدواج می‌کند آغاز می‌شود در ادامه مگی به او می‌گوید که  ملکه خواهد ماند «تا زمانی که یکی دیگر، جوان‌تر و زیباتر می‌آید تا تو را به زیر بکشد و هرچه که گرامی می‌داری از تو بگیرد.» هرچند مهم‌ترین بخش پیشگویی  در انتهای قرار دارد: سخنان مگی درباره مرگ فرزندان او و خودش.

شانزده فرزند برای او و سه فرزند برای تو. تاجشان از طلا و کفنشان از طلا خواهد بود. و هنگامی‌که در اشک‌هایت غرق‌شده‌ای، والانکار دستانش را دور گلوی سپیدت حلقه می‌کند و خفه‌ات می‌کند.

در طول فصول سریال این پیشگویی محقق می‌شود؛ سرسی با شاه رابرت ازدواج کرد. او شانزده حرامزاده داشت در حالی که سرسی سه فرزند با جیمی داشت (جافری، میرسلا و تامن.) هر سه موهای طلایی داشتند و تاج‌های طلایی بسیاری برای این فرزندان سلطنتی نیز وجود داشت.

هر سه فرزند او نیز مردند تا در کفنی طلایی‌رنگ بیارامند. می‌توان گفت که ملکه‌ای زیباتر و جوان‌تر آمد و همه‌چیز را در قامت دنریس در حالی که بارانداز پادشاه را به خاکستر تبدیل می‌کرد از او گرفت. هرچند سرسی باور داشت که این بخش از پیشگویی درواقع به مارجری تایرل اشاره دارد. درنتیجه پیشگویی مگی تا حد زیادی در سریال به وقوع پیوسته است اما آن‌قدر مهم به نظر نمی‌آید زیرا بازی تاج و تخت تصمیم گرفت جالب‌ترین بخش آن را از سریال حذف کند: والانکاری که او را خواهد کشت.

والانکار در زبان والریایی والا به معنای برادر کوچک‌تر یا برادر/خواهر کوچک‌تر است زیرا در این کلمه جنسیت نامعلوم است. هواداران سال‌ها درباره‌ی اینکه کدام‌یک از برادران کوچکتر کار سرسی را تمام می‌کند بحث کرده‌اند. یکی از فرضیه‌های محبوب این است که جیمی در انتهای خط داستانی رستگاری خود سرسی را می‌کشد یا شاید تیریون (کسی که سرسی در کتاب‌ها به او مشکوک است) کار او را تمام کند. هرچند در انتها مجموعه بازی تاج و تخت این بخش را کاملاً نادیده گرفت و سرسی را در زیر آجرهای قلعه سرخ درحالی‌که بارانداز پادشاه سقوط می‌کرد، دفن کرد.

آزورآهای... آریا استارک بود؟

یکی از بزرگ‌ترین پیشگویی‌های سریال، پیشگویی آزورآهای است، شاهزاده موعود. در کتاب‌ها این دو شاید یک نفر نباشند اما در سریال مشخص شد که این دو یکی هستند. آزورآهای تجسم شخصیتی افسانه‌ای است، کسی که اولین بار به مقابله با شب طولانی رفت (شب طولانی اولین حمله وایت واکرها تلقی می‌شود). او از نمک و دود به دنیا آمد تا اژدهایان را بیدار کند و آزورآهای اصلی شمشیری آتشین به نام لایت برینگر در اختیار داشت. داستان لایت برینگر درباره جنگجویی است که ساخت شمشیر خود را با فروکردن آن در سینه عشق واقعی خود تکمیل می‌کند. این افسانه بسیاری را به باور رساند که چنین واقعه‌ای مجدداً در سریال برای خلق آزورآهای جدیدی که شاه شب را شکست می‌دهد تکرار خواهد شد.

ملیساندره از ابتدای کار به دنبال آزورآهای راستین بود و فرضیه‌های هواداران درباره هویت این فرد تمامی شخصیت‌ها از جان اسنو (که توسط خود ملیساندره به زندگی بازگشت)، دنریس (که قطعاً اژدهایان را از سنگ بیدار کرد)، سم تارلی (که برای ساخت شمشیر خود باید گیلی را بکشد) تا هات پای (که تئوری جدی نیست اما بین هواداران محبوبیت دارد) را دربر گرفته است. در انتها این پیشگویی تا حد زیادی نادیده گرفته می‌شود. ملیساندره پیش از نبرد وینترفل دوباره سروکله‌اش پیدا شد و هنوز به دنبال شاهزاده موعود خود می‌گشت اما مشخصاً هیچ‌کس که با این پیشگویی تطابق داشته باشد پیدا نشد..

در عوض، آریا استارک از جایی نامعلوم به هوا پرید و به شاه شب خنجر زد و او را با شیشه اژدها از پای درآورد. لحظه حماسی بود و یکی از سکانس‌هایی بود که موقعیت آریا را به‌عنوان یکی از بهترین قاتلین وستروس تحکیم کرد اما متأسفانه مرگ شاه شب به‌دست آریا با پیشگویی تطابق چندانی ندارد. ملیساندره سپس از دروازه‌های قلعه خارج شد و به خاک تبدیل شد، بر این باور که کارش در اینجا تمام‌شده است حتی اگر آزورآهای مشخصی هرگز ظهور نکرده باشد.

اژدها سه سر دارد

یکی دیگر از جملاتی که به‌کرات در طول مجموعه شنیده می‌شود جمله «اژدها سه سر دارد». هر جا که درباره تارگرین‌ها صحبت می‌شود این جمله را می‌شنویم. این جمله که در تاروپود خاندان تارگرین تنیده شده است، به فتح اگان (به همراه خواهر-همسرانش و سه اژدها) و در پرچم تارگرین‌ها (اژدهای سرخ سه سر بر روی زمینه‌ای سیاه) نیز اشاره دارد. اما مهم‌ترین جایی که جمله اژدها سه سر دارد را می‌شنویم  در سکانسی متعلق به دنریس است. هنگامی‌که دنریس در خانه نامیرایان است او برادر خود را می‌بیند که این عبارت را به زبان می‌آورد اما متأسفانه مانند پیشگویی والانکار مگی قورباغه سازندگان تصمیم گرفتند این بخش از رؤیای دنریس را از سریال نیز حذف کنند.

با توجه به اینکه دنریس سه اژدها داشت و هواداران از هویت تارگرینی جان از مدت‌ها پیش آگاهی داشتند به نظر می‌رسید توضیح ساده‌ای برای این پیشگویی وجود دارد: سه اژدها، سه سوار و احتمالاً سه تارگرین در کل. بار دیگر تئوری هواداران تمامی احتمالات «سه سر» ممکن را پوشش داده بود با صدرنشینی جان اسنو و تیریون لنیستر در لیست اژدها سواران محتمل.

روابط فرضی بین شخصیت‌های مختلف گمانه‌زنی شده بود اما درنهایت اژدها سه سر پیدا نکرد. در عوض دنریس به سوارشدن بر دروگون ادامه داد، جان اسنو در انتها برای چند سکانس سوار ریگال شد اما سر سوم چه؟ از میان تمامی احتمالات، این شاه شب بود که موفق شد ویسریون را در شمال دیوار از پای درآورد، سپس او را زنده کند و سوار او شود و با آتش آبی او خرابی به بار بیاورد. باید معترف شد که سه اژدها سه سوار خود را یافتند اما ارتباط خاصی میانشان نبود و آنها برای خلق دلیلی رضایت‌بخش برای دیدن این رؤیا توسط دنریس باهم متحد نشدند.

تقریبا همه چیز درباره شاه شب

به‌جز انتخاب شاه شب به‌عنوان سومین اژدها سوار چندین اشکال دیگر با پیشگویی‌های پیرامون شاه شب و دیوار نیز دیده می‌شد. درواقع پیشگویی‌های زیادی پیرامون شاه شب وجود ندارد حداقل نه به‌اندازه آزورآهای یا والانکار، اما چندین عنصر در سریال معرفی‌شده بود که در انتها بازهم نادیده گرفته شدند. بزرگ‌ترین افسانه که در این میان  به‌دست فراموشی سپرده شد، شیپور جورامون یا شیپور زمستان است.

این شیپور، شیپوری افسانه‌ای بود که هزاران سال قبل به‌دست پادشاه آن‌سوی دیوار جورامون ساخته‌شده بود و «غول‌ها را از زمین بیدار می‌کرد.» با توجه به افسانه وحشی‌ها، شیپور قدرت آن را داشت که دیوار را تخریب کند. این افسانه بسیاری از هواداران را بر این باور داشت که وایت واکرها با استفاده از شیپور جورامون از دیوار عبور خواهند کرد.

در سریال این شیپور جنگی مرموز در مشت نخستین انسان‌ها به همراه سلاح‌های ساخته‌شده از شیشه اژدها یافت شد. به دلیل اینکه شپیور در کنار شیشه اژدها پیدا شد و مشخصاً به جنگ با وایت واکرها مربوط بود، خیلی‌ها تصور کردند که این همان شیپور افسانه‌ای جورامون است و بعداً در داستان تأثیرگذار خواهد بود. به‌هرحال، چرا باید روی پیدا کردن آن بی‌دلیل مانور داده شود؟ اما متأسفانه شیپور زمستان مانند بسیاری دیگر از عناصر فراموش‌شده در سریال دیگر دیده یا حرفی درباره آن زده نشد. مشابه مارپیچ‌های مرموزی که در چندین سکانس مرتبط با وایت واکرها دیدیم که حتی تا قسمت اول فصل پایانی سریال بر روی آن مانور داده شد اما در انتها هیچ هدف یا معنای خاصی به دنبال نداشت.

دنریس، پیشگویی ها و رویاها

دنریس درراه رسیدن به وستروس، تنها با پیشگویی سه سر اژدها برخورد نکرد. او در خانه نامیرایان رؤیاهای دیگری را نیز دید، به او گفته شد که مادر نریانی که دنیا را در می‌نوردد خواهد بود و پس از به‌دست میری ماز دور نفرین شد. نریانی که دنیا را درمی‌نوردد یکی از پیشگویی‌های اولیه سریال است که به فصل اول برمی‌گردد.

پس‌ازآنکه دنریس به دوتراکی فروخته می‌شود، وی آبستن می‌شود و دوش کالین مدعی می‌شوند که فرزند او این شخصیت افسانه‌ای خواهد بود که تمامی کال‌های دریای بزرگ علف را متحد می‌کند و بر آنها فرمانروایی خواهد کرد. هرچند دنریس بچه را به خاطر جادوی خون هنگامی‌که تلاش می‌کرد جان دروگو را نجات دهد از دست می‌دهد. این جادوی خون توسط میری ماز دور انجام شد، درمانگر و راهبه‌ای ای که از دوتراکی که به خانه‌اش حمله کرده بودند بیزار بود و دنریس را بی‌فرزند به همراه شوهری در وضع اغما به حال خود رها کرد.

او دنریس را با این سخن درباره بازگشت دروگو تنها گذاشت: «هنگامی‌که خورشید از غرب طلوع کند و در شرق غروب کند. وقتی دریاها خشک شوند و کوه‌ها مانند برگ در باد پراکنده شوند، وقتی رحم تو زنده شود و بتوانی فرزند زنده‌ای داشته باشی. در آن زمان او بر می‌گردد و نه زودتر» بااینکه این جملات را می‌توان نسخه شاعرانه هرگز گفتن در جهان بازی تاج و تخت تلقی کرد هواداران باور داشتند که معنای بیشتری در آن نهفته است.

شاید دنریس دوباره باردار  شود، شاید مرگ جان اسنو و زنده شدن مجدد او تجسم طلوع خورشید از غرب بوده است و سقوط دیوار کوه‌ها مانند برگ در باد پراکنده شدن باشد. هرچند دنریس بار دوم باردار نشد پس به نظر می‌رسد که این جملات،  نفرینی بیش نبوده و پیشگویی میری ماز دور به همراه نریانی که دنیا درمی‌نوردد در سریال اهمیتی نداشتند.

پیشگویی که به وقوع پیوست

شاید به نظر بیاید که هیچ پیشگویی در بازی تاج و تخت به ثمر نمی‌نشیند اما چندین رؤیا هستند که به‌نوبه‌ی خود بر روی داستان تأثیر گذاشتند. علاوه بر محقق شدن بخشی از پیشگویی مگی که در سریال شاهد آن بودیم، چندین رؤیا از برن به همراه یک سکانس از رؤیای دنریس در خانه نامیرایان نیز به وقوع پیوستند. رؤیاهایی از بارانداز پادشاه که نابودشده و خاکستر در اتاق تاج و تخت در حال نشستن است تقریباً فریم به فریم مشابه سکانس آخرین قسمت مجموعه ساخته شد و رؤیای برن که  در آن اژدهایان دنریس به همراه صدای شاه دیوانه که فریاد می‌زند «همه‌شان را بسوزانید» پیشگویی عمل دنریس در بارانداز را که شروع به سوزاندن مردم بی‌گناه می‌کند را کرده بود.

در رؤیای دنریس او خودش را می‌بیند که نزدیک تخت آهنین شده و به آن دست می‌زند اما هرگز روی آن نمی‌نشیند-  که در سکانس‌های پایانی او رخ داد. هرچند بااینکه این رؤیاها محقق شدند آن‌طور که بایدوشاید بر روی مجموعه تأثیرگذار نبودند جز آنکه جرقه شکل‌گیری فرضیه‌های مختلف به‌دست هواداران سریال را بزنند. برنامه‌های دنریس با دیدن رؤیاهایش تغییر نکرد و برن به نظر می‌رسید که اسرار فراوانی را پیش خود محفوظ نگاه داشته‌است. درانتها باید معترف شد که این پیشگویی‌ها بیشتر برای بینندگان وجود خارجی داشت تا برای داستان.

آیا واقعاََ از عمد بود؟

بااینکه هواداران سریال از نحوه قرارگیری پیشگویی‌ها و افسانه‌ها در داستان و سپس نادیده گرفتن شدن آنها رضایت خاطر چندانی ندارند همین مسئله ممکن است نکته اصلی درباره آن‌ها باشد. ما با دنیایی روبه‌رو هستیم که پیشگویی‌ها در آن از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند اما سرمایه‌گذاری بیش‌ازحد بر روی رمال‌ها و تغییر رفتار بر اساس آن می‌تواند فرد را درگیر مشکلات عدیده‌ای کند. بخش اعظم قسمت پایانی بر روی «شکستن چرخ» اما نه به آن صورتی که دنریس در نظر داشت اختصاص داده‌شده است بلکه بر روی پایان بخشیدن به سیستم فرمانروایی وراثتی و خلق سیستمی که بیشتر بر روی استحقاق و شایستگی فرمانروا باشد تمرکز کرده بود.

ممکن است که با از قصد کنار گذاشتن پیشگویی‌هایی که از ابتدا مهم به نظر می‌آمد(درجاهایی که هنوز خانواده و خط خونی در داستان وزن بیشتری داشت) سریال دارد به ما این را می‌گوید که پیشگویی‌ها اهمیتی ندارند. این‌ها از اول به‌منظور آنکه محقق شوند نوشته‌نشده‌اند و احتمالات، رؤیاها و خیالاتی  بیش نیستند. ملیساندره خود به این نکته اشاره کرد که رؤیاهایش همیشه واضح نیست و او تنها فردی نیست که این‌طور است- سخنان مبهم و رؤیاهای گیج‌کننده چیزهایی نیستند که بتوان بر رویشان اتکا کرد همان‌طور که بسیاری از شخصیت‌ها در طی هشت فصل به این مهم پی بردند.

این می‌تواند پیامی زیبا و ظریف برای پایان دادن به بازی تاج و تخت باشد هرچند که هنوز مباحثه‌هایی بین طرفداران بر سر آن‌که آیا این لایه پنهان معنادار از قصد در قسمت پایانی قرار داده‌شده است یا به خاطر آن بوده که  نویسندگان نمی‌دانستند چه بنویسند و با تمام این پیشگویی‌ها چه کنند.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (1 مورد)
  • Sinawrites
    Sinawrites | ۱۴ خرداد ۱۳۹۸

    حتی رویای دنریس مبنی بر ننشستن روی تخت آهنین و خاکستر شدن بارانداز پادشاه هم درست تعبیر نشد، چون اون چیزی که نشست، برف بود و نه خاکستر که معنیش می‌شد دنریس تخت رو به خاطر نبرد با شاه شب رها می‌کنه و با ارتش خودش به جنگ می‌ره. نه اینکه پایتخت رو با خاک یکسان کنه.

مطالب پیشنهادی