ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

فیلم و سریال

نگاهی به سریال Lovecraft Country – نمایش هیولاهای واقعی و استعاری

حدود پنج ماه پیش، سریال Lovecraft Country برای اولین بار در HBO پخش شد و از همان ابتدا مورد تحسین فوری جامعه رسانه‌ای قرار گرفت و دلیل خوبی هم برای این استقبال وجود داشت. چرا ...

امیر پریمی
نوشته شده توسط امیر پریمی | ۲۲ بهمن ۱۳۹۹ | ۲۰:۴۲

حدود پنج ماه پیش، سریال Lovecraft Country برای اولین بار در HBO پخش شد و از همان ابتدا مورد تحسین فوری جامعه رسانه‌ای قرار گرفت و دلیل خوبی هم برای این استقبال وجود داشت. چرا که از اساس جدیدترین پروژه ترسناک میشا گرین و جردن پیل نگاهی همه جانبه و متمرکز به چگونگی بروز هیولای نژادپرستی در میان یک منظره ماوراء طبیعی دارد. در ادامه با بررسی این سریال همراه ویجیاتو باشید.

مجموعه Lovecraft Country، ساخته شده توسط میشا گرین و بر اساس رمان مت راف به همین نام، در دهه 1950 میلادی روایت می‌شود؛ و دنباله‌ رو شخصیت آتیکوس بلک (جاناتان میجرز)، عمویش جورج (کورتنی بی ونس) و دوست کودکی او لتیشیا (جورنی اسمولت) است که این سه نفر در جستجوی پدر آتیکوس به یک سفر جاده‌ای در امریکای کاملا نژادپرست و جدا از هم می‌روند. در طول راه، آن‌ها در می‌یابند هیولاهایی که قصد شکار این جمع را دارند، محدود به وحشت تخیلی در کتاب‌های اچ پی لاوکرفت نیستند. و این ماجرا زمینه کلی روایت این سریال را شکل می‌دهد.

هسته اصلی افسانه‌های لاوکرفت غرق در نژادپرستی است. مفهوم وحشت کیهانی ایجاد شده در داستان‌های او مبتنی بر ترس از «دیگری» و وحشت ابتدایی است که وقتی جهان درک شما (و انتظار) شما از واقعیت را به چالش می‌کشد، آشکار می‌شوند. جالب است بدانید که انتظارات شخص لاوکرفت از واقعیت به برتری سفید در مخرب ترین شکل خود به این موارد استناد می‌کرد: خلوص نژادی، تفکیک و غیرانسانی شدن اقلیت‌ها به اسفناک‌ترین شکل ممکن. اقلیت‌ها - سیاه پوستان، قهوه‌ای‌ها و بومی‌ها - هیولاهای واقعی تخیل لاوکرفت بودند. این موارد در داستان‌های او آشکار است، خواه از طریق کنایات نازک و ظریف و یا استعاره‌های آشکار.

از نظر لاوکرفت، اقلیت‌های نژادی در بهترین حالت زیر مرز انسانیت بودند و در بدترین حالت نیز هیولا بودند؛ در واقع این جایی است که نمی‌توان گفت کجا انسان پایان می‌یابد و هیولا آغاز می‌شود. حالا این دیدگاه همان جایی است که سریال لاوکرافت کانتری وارد واکاوی آن می‌شود. در واقع به جای افزودن افسانه‌های تثبیت شده و باستانی جهان لاوکرفت، سریال Lovecraft Country سعی می‌کند تا تفسیری را ارائه دهد که تصور می‌کند یک وحشت واقعی چگونه به نظر می‌رسد. اما چه کسی حق دارد بگوید چه چیزی باعث ایجاد یک جانور می‌شود و چه چیزی باعث ایجاد یک انسان می‌شود؟ و بعلاوه، جهان از نگاه کسانی که به ناحق و نادرست به عنوان جانوران شناخته شده‌اند چگونه است؟ سریال Lovecraft Country به همه سوالات پاسخ نمی‌دهد، اما مطمئناً تلاشش را انجام می‌دهد.

به نظر می‌رسد این مجموعه می‌خواهد با ارائه شخصیت‌های پیچیده و متنوع، کلیشه‌های نژادی و جنسی را پشت سر بگذارد، اما با نگاهی عمیق متوجه می‌شویم، این سریال نیز بیشتر اوقات به تقویت همان کلیشه‌ها منجر می‌شود، و پیام‌های گُل دُرشتی درباره سیاهی، نژاد و جنسیت را به روش‌های بی‌مزه و تکراری ارائه می‌دهد. البته شروع سریال دلگرم‌کننده است، و نویدبخش نوعی وحشت فوق العاده طبیعی و در هم تنیده با حوادث اجتماعی است که جوردن پیل، تهیه کننده اجرایی این مجموعه، در فیلم‌هایی مانند «برو بیرون » و «ما» به طرز ماهرانه‌ای از آن استفاده کرده بود. با این حال، طولی نمی‌کشد که لاوکرافت کانتری از گستره مرز ژانری خود گذشته و برای بهره برداری از اهداف سیاسی اجتماعی خود داستان‌های پیچیده‌ای را روایت می‌کند.

سریال Lovecraft Country نمونه کاملی از اثری است که از جامعه سیاه تنها به عنوان یک دستمایه روایی استفاده می‌کند. در واقع شخصیت‌ها و رویدادهای واقعی تاریخی به گونه‌ای در داستان بافته نمی‌شوند که احساس انسانیت قربانیان را آشکار یا تصدیق کند یا درک ما از آسیب‌های جامع سیاه و رنج این نسل را گسترش دهد. از شخصیت‌های رنگین پوست به گونه‌ای برای نمایش در سریال استفاده می‌شود که گویی افزودن کنایات و صحنه‌هایی از اندوه سیاهان ممکن است اعتبار سریال را به عنوان تصویری بیدار از سیاهی در آمریکا افزایش دهد. اما این انتخاب‌ها فقط این پیام را تقویت می‌کند که نژادپرستی بد است و سیاه پوستان متحمل رنج و سختی شده‌اند.

جالب است بدانید لاوکرافت کانتری برای دیده شدن تنها به جامعه سیاهان آمریکایی بسنده نکرده است. این سریال در کنار موضوع نژادپرستی، همچنین علاقه‌مند است که انسانیت و آسیب سایر گروه‌های حاشیه‌ای مانند آمریکایی‌های همجنسگرا و تراجنسیتی را نیز مورد بررسی قرار دهد. و این عمل تنها برای دیده شدن در این فضای شلوغ رسانه‌ای دلیلی دیگر ندارد. رابطه پیچیده درون این جریانات می‌توانست وسیله جذابی برای بررسی پویایی نژاد، جنسیت و قدرت باشد. اما سرانجام چیزی بیش از یک نمایش جانبی ناخوشایند نیست که در نهایت روند دیرینه رنگ گرایی را در داستان تداوم می‌بخشد.

جالب اینجاست سریال به ظاهر ضد نژادپرستی خود نیز گرایشات نژادپرستانه دارد. برای مثال شخصیت لتی به عنوان رنگین پوستی با پوست روشن‌تر در صحنه مرکزی سریال و تیم قهرمانان است، در حالی که خواهر پوست تیره او در کنار دشمن است و در پایان کشته می‌شود. البته به راستی، مضامین کاوش شده در هر اپیزود این سریال تصویری روشن از هیولاهایی است که ناشی از تعصب، عدم تحمل و نژادپرستی هستند و با آب و هوای سال 2020 امریکا همخوانی دارد، این مسائل و مکالمات اکنون به موقع‌تر از همیشه است. بنابراین سریال در فصل جوایز به چشم آمده است.

البته این سریال از منظر فنی جالب است. چرا که ساختار زمینه‌ای لاوکرافت کانتری گاهی وحشی و دیوانه‌وار می‌شود؛ اما تماشای نسخه سیاه داستان ایندیانا جونز یا خانه‌ای در تسخیر ارواح که برای تمرکز بر شخصیت‌های سیاه نشان داده می‌شود بسیار هیجان انگیز است. همچنین اجراهای بسیار عالی و مهیجی در این سریال انجام شده است. از قدرت آرام جاناتان میجرز گرفته تا حضور گرم جورنی اسمولت که در برابر هر موقعیتی، آرامش دلخراش شخصیت لتی را را کاوش می‌کند، در واقع دیدن بازیگران سیاه پوست توانا در این سریال هیجان انگیز است.

اما در پایان باید گفت سریال Lovecraft Country تلاشی متفاوت و متناقضی در راستای موضوع نژادپرستی در تاریخ کشور آمریکا است. لاوکرافت کانتری از نوعی اسکیزوفرنی روایی رنج می‌برد، جایی که نمی‌تواند تصمیم بگیرد که آیا می‌خواهد یک ماجراجویی ترسناک باشد یا یک داستان ملودرام خانوادگی طولانی‌تر.

مشکلی که در مورد Lovecraft Country و داستان‌ گویی‌اش وجود دارد این است که وقتی می‌خواهد خود را به طرز باورنکردنی جدی بگیرد، عمق آن را ندارد. رفتار آن با سیاست نژادی آمریکا کاملاً واضح، سبُک و کلیشه‌ای است. نژادپرستی به خودی خود چیزی وحشتناک است، همانطور که سریال به سادگی با درج تاریخ واقعی آمریکا آن را نشان می‌دهد؛ اما چسباندن هیولاها و چیزهای ترسناک ظاهری به سریال نمی‌تواند چیز زیادی به مضمون آن اضافه کند.

به نظر می‌رسد این مجموعه محتوایی دارد که بخش عمده‌ای از گفتمان نژادی آن را می‌توان در پس زمینه اثر مشاهده کرد. اما در نهایت پیامِ این اثر به ظاهر وحشتناک این است که موازین بین داستان‌های عرفانی و دنیای امروز به وضوح بیان می‌کند که چقدر آشکار است نژادپرستی دهه 50 هنوز وجود دارد و هنوز هم وحشتناک است. به طور کلی سازندگان این اثر قصد گفتن این جمله را داشتند که هیولاها ترسناک هستند، اما نژادپرستی ترسناک‌تر است.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی