کم شناخته شدهترین بازیهای راکستار که هنوز منتظرشان هستیم
اکثر گیمرهای جهان راکستار را با بازیهای بزرگی مثل Bully سری GTA و فرنچایز Red Dead میشناسند. بطوری که این عناوین تبدیل به نمادی برای این کمپانی بزرگ شدهاند. اما راکستار عناوین دیگری نیز در ...
اکثر گیمرهای جهان راکستار را با بازیهای بزرگی مثل Bully سری GTA و فرنچایز Red Dead میشناسند. بطوری که این عناوین تبدیل به نمادی برای این کمپانی بزرگ شدهاند. اما راکستار عناوین دیگری نیز در کارنامه خود دارد که متاسفانه مورد بیلطفی مخاطبان دنیای ویدیوگیم قرار گرفتهاند. شاید وقت آن رسیده باشد که نگاهی به این عناوین کمتر شناخته شده داشته و جانی تازه به آنها بدهیم. عناوینی که در کنار کیفیت بسیار بالای خود المانهای جذابی را نیز به همراه دارند و تجربه مجددشان بسیار جذاب خواهد بود.
سال ۲۰۱۱، سالی عجیب برای هوادارن دنیای ویدیوگیم بود. از طرفی به انتهای نسل هفتم کنسولها رسیده بودیم و هوادارن به شدت منتظر شروع طوفانی استودیوهای بازیسازی برای نسل جدید بودند. اما راکستار عقیدهای کاملا متفاوت داشت. سال ۲۰۱۱، سالی بود که یکی از عجیبترین و در عین حال جذابترین بازیهای راکستار برای کنسولهای نسل هفتمی عرضه شد. بنظر میرسید که راکستار استراتژی خود را در قبال پلیسها تغییر داده است و اینبار طرف پلیسهای خوب را گرفته. L.A. Noire عنوانی بود که تمامی تصورات ما را از راکستار بهم ریخت و نشان داد که راکستار هرگز نمیتواند قابل پیشبینی باشد.
عنوان L.A. Noire یکی از متفاوتترین بازیهایی است که توسط راکستار ساخته شده. در این بازی خبری از باندهای خلافکار و سرقتهای کلان نیست. در واقع اتمسفر داستان بازی، روایتگر داستانی آرام و ساده است. اینبار شما به جای کشتن و سرقت اموال دیگر باید تلاش کنید که یک پلیس خوب باشد. پلیسی که تلاش میکند تا آرامش را به خیابانهای لس آنجلس دهه ۴۰ میلادی بازگرداند.
شما باید قدرت استدلال داشته باشید! یعنی اینکه بتوانید خوب و بد را از هم تشخیص داده و کاراگاهی قانون مدار باشید. قدرت استدلال شما در بازی به شما کمک میکند تا بفهمید چه کسی راست میگوید چه کسی دروغ! چیزی که سبب خاصتر شدن بازی L.A. Noire میشود، این است که مرز بین واقعیت و دروغ در بازی، از یک تاره مو نیز نازکتر است. درکل کمپانی راکستار برخلاف جهت آب حرکت کرده است و عنوانی کاملا متفاوتی را ساخته. عنوانی که با گذشت سالها همچنان جذاب است و داستان آن میتواند ساعتها شما را مشغول به خود سازد و تجربهای فوق العاده را برای شما رغم بزند.
در طی سالهای اخیر استودیو راکستار ثابت کرده است که هرگز نمیتواند قابل پیش بینی باشد. با این حال سال ۲۰۰۹، سالی بسیار متفاوت بود. یکسال پیش استودیو راکستار عنوان GTA IV را در سال ۲۰۰۸ برای کنسولهای نسل هفتمی عرضه کرده بود و حالا یکسال پس از عرضه GTA IV به سراغی فرنچایزی دیگر رفته بود. در سال ۲۰۰۷ بود که شایعاتی مبنی بر ساخت فرنچایزی جدید توسط راکستار دنیای ویدیوگیم را تکان داد و سکوتهای راکستار نیز سبب میشد تا این شایعات رنگ واقعیت به خود بگیرند.
در نهایت سال ۲۰۰۹ بود که راکستار به صورت رسمی از فرنچایز جدید خود با نام Agent پرده برداری کرد. عنوانی که قرار بود روایتگر جنگ سرد و در دهه ۷۰ میلادی جریان داشته باشد. راکستار در آن سال تصمیم به انتشار بازی بر روی کنسول پلی استیشن ۳ داشت و هیچ حرفی از انتشار بازی برای ایکس باکس نبود. شایعه سازیها درباره بازی تا سالهای ۲۰۱۳ و ۲۰۱۷ همچنان با قدرت ادامه داشت تا اینکه در نهایت در سال ۲۰۱۸ دیگر هیچ خبری از بازی Agent نشد.
سال ۲۰۰۵ بود که راکستار یکی از جذابترین فرنچایزهای خود را راهی بازار ویدیوگیم کرد. بازی The Warriors عنوانی بود که شما را تبدیل به یک تبهکار خیابانی میکرد. داستان بازی از فیلمی به همین نام که در سال ۱۹۷۹ ساخته شده بود، الهام گرفته است و همین موضوع باعث جذابیت هرچه بیشتر این عنوان میشود. عنوان The Warriors در سال ۲۰۰۵ برای پلی استیشن و ایکس باکس و در نهایت در سال ۲۰۰۷ برای پیاسپی پورت شد.
داستان در سال ۱۹۷۰ در شهر نیویورک را جریان دارد. داستانی که شما را بدون هیچ توضیحی در جریان باندهای خلافکاری رها میکند. اگرچه عنوان The Warriors نقدهای بسیار مثبتی از منتقدات و هوادارن دریافت کرد، اما ناگهان راکستار از ادامه ساخت فرنچایز دست کشید و این فرنچایز به خوابی عمیق فرو رفت.
اجازه دهید کمی از دنیای باندهای خلافکاری و پلیس بازیهای جذاب دور شویم. در سال ۲۰۰۳ بود که راکستار عنوانی بسیار دیوانهوار را عرضه کرد. نسخه اول فرنچایز Manhunt همان سال در بسیاری از کشورها ممنوع اعلام شد. دلیل این موضوع، خشونت بسیار بالایی بود که راکستار با جزئیات هرچه تمامتر آنها را به مخاطب نشان میداد. Manhunt عنوانی بود که صحنههای آن مو به تنتان سیخ میکرد! مهم نبود که شخصیتی آرام دارید یا فردی عصبی هستید، به هرحال در Manhunt باید بکشید بدون هیچ استثنایی!
هیچ چیزی به اندازه یک بازی ویدیویی نمیتواند خود واقعی انسانها را به آنها نشان دهد. Manhunt صرفا یک بازی ویدیویی خشن نیست، این بازی تمامی کنشهای شما را به چالش میکشد و شما را در موقعیتهای بسیار حساسی قرار میدهد. رویکرد Manhunt مشخص است. سلاح پیدا کنید و آدم بکشید به همین راحتی. مهم نیست که چقدر سنگدل هستید این بازی شما را چالش میکشد.
بازی Manhunt روایتگر داستان مجرمی دیوانه به نام جیمز ارل کش است، که بخاطر فعالیتهای مجرمانه به اعدام محکوم شده است. اما ناگهان همهچیز برای این فرد تغییر میکند. او در شهری زندانی شده که همهچیز توسط دوربینهای مدار بسته کنترل میشود. ناگهان فردی از طریق یک تلفن همراه با جیمز تماس میگیرد به او وعده آزادی میدهد اما در قبال آن ماموریتهایی را پیشروی شما قرار میدهد. ماموریتهایی که اصلا جذاب بنظر نمیرسند اما جیمز برای زنده ماندن چارهای جز کشتن آدمها ندارد.
عنوان Manhunt بقدری خشن است که رتبهبندی سنی M را گرفته. کشته شدن توسط اره برقی، سلاخی انسانها با داس و در نهایت قطع کردن اعضای بدن انسانها با ساطور، چیزهایی هستند حجم خشونت بازی را نشان میدهند. اگرچه ممکن است که این صحنههای خشن را در آثار سینمایی دیده باشید، اما Manhunt اولین بازی ویدیویی بود که این حجم از خشونت را در قالب یک بازی ویدیویی ارائه میکرد. نسخه دوم این بازی با عنوان Manhunt 2 در سال ۲۰۰۷ انتشار یافت و از آن سال به بعد دیگر خبری از فرنچایز Manhunt در دسترس نیست. بنظر میرسد که خود راکستار هم برنامه چندانی برای ساخت نسخه جدید فرنچایز نسبتا محبوب خود ندارد.
یکی از عجیبترین عناوین راکستار مربوط به فرنچایز Smuggler's Run میشود. سری Smuggler's Run در واقع یکی از معدود بازیهایی بود که راکستار در سال ۲۰۰۲ برای کنسول گیم کیوب نینتندو عرضه کرد. بازی داستان چندانی ندارد و آخرین نسخه آن یعنی Smuggler's Run: Warzones که برای کنسول گیم کیوب عرضه شد و ترکیبی از سبکهای اکشن و ریسینگ بود.
در این نسخه از بازی نیز همانند دیگر نسخهها وظیفه شما حمل و جا به جایی مواد غیرمجاز است. بازی با بهرهگیری از محیطها و مراحل متنوع توانسته بود که تجربهای جذاب را به مخاطب ارائه دهد. اگرچه سری Smuggler's Run: Warzones آنچنان موفق ظاهر نشد، اما عدم تمایل راکستار به ادامه ساخت بازی همچنان بدون دلیل باقی مانده است.
اگر فکر میکنید که دیوانگی راکستار و ماجراجویش در همین عناوین بالا خلاصه میشود، سخت در اشتباهید. سال ۲۰۰۲ بود که راکستار فرنچایزی را عرضه کرد که بسیار جذاب بود. فرنچایزی اکشن با المانهای مبارزهای که معیارهای عمده بازیسازی آن دوره بودند. بازی برای کنسولهای پلی استیشن ۲، ایکس باکس و کامپیوترهای شخصی عرضه شد و توانست که انتظارات بسیاری از هوادارن را پاسخ دهد. همانطور که از راکستار انتظار میرفت، بازی State of Emergency یک عنوان بسیار خوش ساخت بود.
در سال ۲۰۰۶ شایعات بسیاری درباره نسخه دوم مجموعه به گوش میرسید. مدتی بعد مشخص شد که راکستار قصدی جدی برای ساخت نسخه دوم سری را دارد و این خبری خوب بود. اما ناگهان به جای راکستار، استودیو SouthPeak Interactive و DC Studios مسئول ساخت نسخه دوم بازی شدند و دیگر خبری از راکستار نبود. عنوان جذاب State of Emergency نیز همانند دیگر بازیهای این لیست به زبالهدان فراموشی راکستار انداخته شد و سالهاست که دیگر خبری از این مجموعه نیست.
یک بازی ریسینگ آن هم توسط راکستار؟ به جرات میتوان گفت که اکثر ما قبول داریم که راکستار استاد ساخت بازیهای جهان-باز و عناوین اکشن است اما تجربه یک بازی ریسینگ با دستپخت راکستار چگونه است؟ سال ۲۰۰۸ بود که راکستار عنوانی بسیار جذاب و خلاقانهای را راهی بازار کرد. یک بازی ریسینگ جذاب که حرفهای بسیاری برای گفتن داشت.
راکستار عنوان ریسینگ خود را برای کنسولهای نسل هفتمی عرضه کرد و توانست مخاطبان بسیاری را به سوی خودش جذب کند. Midnight Club یک بازی ریسینگ کاملا سریع بود. نکته جذاب دیگر Midnight Club نقشه بازی بود که محیطی بسیار بزرگ از شهر سن دیگو را فراهم کرده بود. اگرچه محیط بازی عینا شهر سن دیگو نبود اما توسعه دهندگان تلاش کرده بودند که محیط بازی را حتیالامکان شبیه به آن بسازند.
متاسفانه Midnight Club نیز همانند دیگر بازیهای این لیست ناگهان کنار گذاشته شد. شاید اگر این فرنچایز ادامه پیدا میکرد، الان Midnight Club یکی از بزرگترین فرنچایزهای ریسینگ به شمار میرفت. اما متاسفانه این بازی جذاب علیرغم تمامی پتانسیلها، آخرتی جز فراموشی نداشت. هرچند که کیفیت بازی با گذشت سالها حفظ شده است اما شاید بهتر باشد که راکستار حداقل ریمیک یا ریمستری از بازی ارائه دهد.
اوایل سال ۲۰۰۱ بود که راکستار جدیدترین عنوان خود را با نام The Italian Job را در اختیار مخاطبان قرار داد. The Italian Job یک عنوان خوش ساخت بود که الهام گرفته از فیلمی با همین نام که در سال ۱۹۶۹ بود. بازی در ابتدا در سال ۲۰۰۱ برای کنسول پلی استیشن و تنها برای بازار اروپا طراحی شده بود تا اینکه سرانجام در سال ۲۰۰۲ در دسترس کاربران بازار آمریکای شمالی قرار گرفت و در همان سالی پورتی از این بازی برای ویندوز نیز در دسترس قرار گرفت.
بازی در شهرهای تورین و لندن جریان داشت و درکنار مراحل داستانی که روایتگر ماجرای جذابی بودند، یازی از حالت چندین نفره نیز پشتیانی میکرد که در آن زمان امتیازی بسیار مثبت به شمار میرفت. وجود طیف گستردهای از خودروها سبب شده تا جذابیت بازی بیشتر شود اما متاسفانه این بازی هرگز نتوانست که نور چشم راکستار باشد و خیلی زود از دنیای بازیهای ویدیویی خیلی زود خداحافظی کرد.
در طی سالهای اخیر کارنامه راکستار صرفا به عناوین جهان-باز و اکشن اختصاص پیدا کرده است اما در سالهای اولیه دهه ۲۰۰۰ همهچیز برای راکستار رنگ و بویی جدید داشت. مانند بچهای که دوست دارد تمامی خوراکیهای دنیا را در ظرف غذایش داشته باشد، راکستار نیز میخواست در هر سبکی حضوری پر رنگ داشته باشد و عناوینی خوب معرفی کند.
بازی Thrasher: Skate and Destroy یکی از همین عناوین است که تجربهای فوقالعاده را از یک بازی ورزشی در اختیار شما قرار میدهد. بازی ابتدا در سال ۱۹۹۹ برای کنسول پلی استیشن انتشار یافت و توانست با استقبال خوب هوادارن رو به رو شود. نسخه کنسول گیم بوی بازی نیز مدتی بعد در دست ساخت قرار گرفت اما همانطور که قبلتر حدس زدید، بازی و پروژه Thrasher: Skate and Destroy برای همیشه کنسل شد و راکستار هرگز جوابی درست به این تصمیم نداد.
درست در زمانی که مکس پین داشت لایهها و ابعاد بازیهای ویدیویی را جا به جا میکرد، اتفاقی بسیار عجیب افتاد. برای بازگو کردن این اتفاق باید به سالها قبل برگردیم. تابستان سال ۲۰۰۲، سالی عجیب برای صنعت ویدیو گیم بود استودیو Take-Two تمام ارزش ای پی مکس پین را به ارزشی حدود ۳۴ میلیون دلار از استودیوی رمدی خرید. آنهم درست زمانی که استودیو رمدی در اواسط کار ساخت و توسعه مکس پین ۲ بود. اما معامله صورت گرفته بود و از این به بعد تمامی ای پیهای مکس پین برای استودیو Take-Two بود. اما این پایان راه فرنچایز مکس پین نبود! استودیو Take-Two، راکستار را مامور ساخت و انتشار نسخههای بعدی مکس پین کرد. شنیدن اسم راکستار، اتفاقی خوب بود، از طرفی استودیویی پرانگیزه مامور ساخت بازی شده بود و از طرفی دیگر، راکستار بازیهای درخشانی در کارنامه خود داشت که گواهی بر تواناییهای این استودیو به شمار میرفت.
متاسفانه فروش بد نسخه دوم سبب شد که احتمال عرضه نسخه سوم بازی در سایهای از ابهام قرار بگیرد. در تابستان سال ۲۰۱۲ مکس پین ۳ بعد از مدتها صبر و تاخیر، انتشار پیدا کرد. اما بازی آنچیزی نبود که هوادارن منتظرش بودند. با همه این توضیحات میتوان گفت که سری مکس پین پتانسیلهای بالایی دارد و اما راکستار سالهاست که هیچ خبری از مکس پین بعدی به ما نداده. هرچه باشد امیدواریم که راکستار با استراتژی درست بازی مکس پین را دوباره احیا کند.
برای عنوان آخر این لیست اجازه دهید به سراغ یکی از قدیمی ترین بازیهای اکشن راکستار برویم. عنوان Wild Metal را میتوان یکی از تلاشهای اولیه راکستار برای ساخت و پای گذاشتان در سبک اکشن را نام برد. گیمپلی خوب و محیطی جذاب المانهایی بودند که راکستار به خوبی در این سری آنها را رعایت کرده بود. بازی برای اولین بار در سال ۱۹۹۹ برای ویندوز و در نهایت در سال ۲۰۰۰ برای سگا Dreamcast عرضه کرد. علیرغم تلاشهای راکستار و پتانسیلهای بازی Wild Metal، این عنوان هرگز نتوانست که دل هوادارن را مجذوب خودش کند و برای همیشه در تاریکی باقی ماند.
بیشتر بخوانید:
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
این lemmings چیه؟ اونم باید قشنگ باشه
خسته نباشید مقاله ی مفیدی بود
سلام به همه
به نظرتون Midnight club بهتر است یا driver2 ؟
درایور 2
"اما بازی آنچیزی نبود که هوادارن منتظرش بودند"
به نظر من Max Payne 3 یکی از بهترین شوتر های سوم شخص تاریخ هست. به نظر من از TLOU 2 هم بهتر و جذاب تره گیمپلیش.
نمیدونم چرا هواداران اینجوری گفتن
-----------------
من عاشق این جمله تو مکس پین 3 بودم: excuse me you max payne
https://www.youtube.com/watch?v=JaJjHy4nIcg
-----------------
L.A. Noire هم فوق العاده بود. مخصوصا انمیشن های صورت
مکس پین ۳ عنوانی به شدت جذاب بود اما در مقابل بازیهای قبلی این فرنچایز یک سر و گردن پایینتر قرار داشت. هرچند که بازی پتانسیلهای بالایی داشت اما متاسفانه نتونست به خوبی ظاهر بشه.
طبق شایعات که تو این چندساله پخش شده تو این نسل باید منتظر این بازی ها از راک استار باشیم
gta 6 . gta trilogt remastered . agent . bully remake or bully 2 . l.a noire part 2 . red dead 1 remake
چندتا بازی دیگه هم هست که شایعات خیلی کمتر راجبشون مثل
manhunt 3 . midnight club
طبق این شایعات دلیل اینکه داره اینقدر ساخت بازی ها توسط راک استار طول میکشه اینکه قرار نیست فقط شاهد یک بازی باشیم
agent مگه پروژش لغو نشده بود. چجوری دلت تنگ شده براش؟?
agent اصلا مگه اومده بود که بخواد دلت تنگ بشه؟
خب بگو بفهمیم:/
چیستان طرح میکنی برادر
L.A.Noire شناخته نشده؟
"Doubt "X
این همه بازی این همه پتانسیل دریق از ساخت 1 نسخه ازشون اونوقت میاد gta v رو 3 بار عرضه میکنه واقعا داره پول پرستانه عمل میکنه از این لحاظ کل نسل 8 هم فقط رددد 2 رو داد در صورتی که نسل 7رددد 1 la noire gta v max payne 3 gta iv من هانت 2 رو داد
به شخصه معتقدم که راکستار با تاخیر در انتشار GTA 6 یه جورایی سبب شده که مخاظبین این سری دیگه هیچ امیدی به این فرنچایز نداشته باشن
بنظرم تو این نسل راک استار با دست پر میاد و یکی از دلایل اینکه اینقدر داره طول میکشه همینه یک اینکه قرار نیست فقط 1 بازی عرضه کنه و 2 اینکه هر بازی پر از جزئیاته
شایدم به این فکره که جیتیای های قدیمی رو ریبوت کنه
پول پرستانه عمل نمیکنه دانشمند، وقت میزاره واسه بازی هاش وگرنه اگه عین یوبی سافت بود که الان محل س.گ هم ب راکستار نمیزاشتن که.
مطالب طنز نگو یه بازیو تو 3 نسل میده شیر دوشی و پول پرستانه نیست نکنه مشتری مداری مدل جدیده؟ نسل هفتم بازیاش با کیفیت بود ربطی نداره اصلا مگه وقت نمیزاشت تازه رد دد1 بهترین بازی سال شد
یعنی الان داری میگی رد دد ۱ از رد دد ۲ بهتره؟ کیفیت بازی های سال ۲۰۱۰ کجا و کیفیت بازی های ۲۰۱۸ کجا.
جزئیات بازی های ۲۰۱۰ کجا جزئیات بازی های ۲۰۱۸ کجا.
احساس می کنم بیشتر از اینکه کامنت من طنز باشه کامنت تو طنز بود :/
دوست عزیز بهترین بازی سال نشدن red dead redemption 2 از نظر tga به دلیل «کرانچ» بود، کرانچی که خبرش درست قبل از انتشار نقد و نمرات بازی بازی فاش شد، که گرچه روی نمراتش توسط منتقدین تأثیر نگذاشت اما به طرز کنایه آمیزی در سالی که با ۱۰ نامزدی در tga و بردن ۴ جایزه به طرز مرموزی به رقیبی چندین پله پایین تر از خودش با ۸ نامزدی و ۲ جایزه (بدون احتساب بهترین بازی سال) رسید. و به طور متوالی جوایز دیگر بازی سال هم بخاطر تأثیر tga روی مابقی جشنوارهها در آنها هم اکثراً این جایزه به god of war رسید.
گرچه از لحاظ مقایسه یکی را به مانند Irishman و دیگری را به مانند بلاک باستری مانند ، the avengers نسبت دهیم که یکی را می توان به عنوان هنر یک مدیوم در به تصویر کشیدن موضوعات مختلف معرفی کنیم، و دیگری را به عنوان اثری سرگرمکننده برای ساعاتی خوب نام ببریم.
درست است که با بهترین نشدن red dead redemption 2 بر خلاف چیزی که جشنوارهها می پنداشتند، به نوعی ظلمی به سازندگان کرانچ زده شد، اما حالا که وضعیت کاری کارمندان کمپانی به مراتب بهبود پیدا کرده اکثر سایت ها و مراجع مربوط به بازی ها القابی همچون بهترین بازی جهان باز نسل، بهترین بازی نسل، بهترین بازی داستانی نسل(narrative) یا دست کم یکی از بهترین بازی های نسل می دهند.
ببینید دوست عزیز شما کمی تند صحبت کردید، در واقع درسته کیفیت بازی های یوبیسافت، مثل راکستار نیست و تا حد زیادی همون گیم پلی بازی های چند سال قبل رو یوبیسافت کپی میکنه و با کمی گرافیک بهتر برای بازی سال بعدش پیست می کنه، ولی خب دوست داشتن بازی های یوبیسافت یه امر سلیقه ای هست و گیمر های ایرانی سلیقشون به بازی های هر چند تکراری یوبیسافت هست و خب گیمر های کشورهای اروپایی و آمریکایی هم سلیقشون به بازی های با کیفیت و پر جزئیات راکستار هست و این موضوع قابل احترام است.
به همین دلیل هم ما شاهد فروش روز افزون بازی های red dead redemption 2 و GTA V هستیم، و حتی بازی های مثل the elder scrolls v skyrim هم که آخرین نسخه از فرانچایزشون هستن که سالهاست نسخه جدیدشون عرضه نشده و چون در این بازی ها ارجعیت کیفیت بر کمیت ترجیح داده شده و کمتر گیمری توی جهان هست که از این موضوع بدش بیاید تا عرضه نسخه بعدیشون همه صبر و به کمپانی سازنده اعتماد می کنند.
البته همونطور که گفتم این موضوع برای بعضی گیمر های ایرانی متفاوت است.
مقالهی خوبی بود فکرشم نمیکردم راکستار بزنه تو کار بازی ورزشی
درست است بازی max payne 3 آن چیزی نیست که طرفداران می خواستند ولی از نظر کیفی و داستان سرایی فوق العاده خوب عمل می کند، اینکه برخی با دامن زدن به این موضوع که بازی از نظر داستان گویی به مانند دو مکس پین قبلی عمل نمی کند، بخاطر این است که بازی فرمی متفاوت از داستان بازی های رمدی رو دنبال می کند و به همین دلیل، ما به مشاهده برداشت مکس پین نه از دیدگاه رمدی بلکه از دیدگاه راکستار هستیم و همین باعث ارتباط برقرار نکردن طرفداران از بازی راکستار می شود، اما از آن سو طرفداران پر و پا قرص راکستار شدیداً از نحوه داستان سرایی لذت می برند. دقیقاً این موضوع مصداق بارز برداشت استنلی کوبریک از رمان Shining هست، که به طرز بی رحمانه ای تمام عناصر موجود در کتاب را با فرم خود تغییر می دهد، اما در نهایت فیلم همان حس و حال کتاب را به مخاطب منتقل می کند، max payne 3 هم عنوانی است که نه از نظر ظاهری بلکه در باطن تمامی چیز های موجود در دو نسخه قبلی ام از شخصیت پردازی و داستان سرایی را به گیمر منتقل می کند، به شرط اینکه گیمر نه از لحاظ ظاهری بلکه به طرزی عمیق به تجربه بازی بپردازد آنگه است که انگار به طرز گربهی شرودینگر واری می بیند که بازی نه در تضاد با دو نسخه قبلی بلکه کاملاً در راستای آنه قرار می گیرد و دنباله شایسته ای برای فرانچایز max payne است. البته این مشکل جدیدی در مدیوم های مختلف بخصوص بازی های ویدئویی نیست بلکه اخیرأ هم طرفداران همین مشکل را به طرز متفاوتی با عنوان جنجالی the last of us part 2 داشتند.
ادیت: مشکل غریبی
ببین این که برداشت تازه ای داشت درسته ولی برداشت راکستار اصلا و ابدا در حد و اندازه های داستلت جدی و حال و هوای هاردبویل نسخه های پیشین نیست ؛ اینجا با یه داستان بسیار سطحی تر از یه رستگاری امریکایی پسند و در سبک سیاق همون جی تی ایه ( لازم به ذکر نیست که داستان نسخه های مختلف جی تی ای هیچگاه اونقدر ماندگار نبودن ، شاید iv وضعیت بهتری داشت ) و از نظر من مضحک ترفیم ، در این نسخه دیگه خبری از دیالوگ های سنگین و فلسفوی مکس نیست و جاش رو به هجویات یه الکی میده که اونم نازه خیلی خیلی کمه ، بازی فاقد ادن اتمسفر یونیک و گیرای نسخ پیشه ، در مجموع چه در ظاهر ، چه در باطن همه جوره بازی مسیر جدیدی رفته که علاوه بر اینکه هویتش رو از دست میده دیگه شایسته یدک کشیدن نام مکس پین هم نیست ، و این مورد اصلا و ابدا شبیه مورد لست اف آس دو نیست
ببینید دوست عزیز شما، الان این رو اظهار کردید که داستان max payne 3 در حد و اندازه بازی های قبلی نیست در صورتی که من مفصل توضیح دادم فرم روایت به مانند بازی های قبلی نبود.
در باب مونولوگ ها هم همین موضوع صدق میکنه، برای مثال در چپتر چهارم مکس مونولوگی رو به این صورت می گه که: می خواستم به پلیس زنگ بزنم، ولی زمانی برای جوک های بد نبود. خب در ظاهر این جمله یه جمله هجو آمیز بدون هیچ مفهوم و فلسفه ای هست اما در باطن جمله ما می بینم که راکستار علاوه بر اشاره به ناکارآمدی سیستم قضایی در برابر مجرمان لایه ای دیگر از شخصیت مکس را برای ما آشکار می کند، لایه ای که تفاوت شخصیت اصلی با بازی های قبلی و به گونه ای راکستاری شدن شخصیت رو نشون میده و اون لایه کمدی سیاه نهفته در تفکرات شخصی مکس هست، که به طرز مرموزی اشاره به سیستم شخصیت پردازی و داستان سرایی تیم راکستار می پردازد.
( لازم به ذکر نیست که داستان نسخه های مختلف جی تی ای هیچگاه اونقدر ماندگار نبودن ، شاید iv وضعیت بهتری داشت) خب موضوع اینجاست که شما به طرز ناخودآگاه از کلیشه های ایجاد شده در مورد بازی ها پیروی می کنید، اصلاً بعد از این همه سال به یاد داشتن ترور و یا تامی ورسیتی نه نشان از نوستالژی قدرتمند طرفداران بلکه نشان از تبحر تیم نویسندگان راکستار ( در رأس آن ها دن هاوزر) است. فلسفی بودن مونولوگ های دو نسخه قبل مکس پین در واقع آن چیزی نیست که منتقدان به آن نسبت داده باشند، بلکه آن نسبتی است که طرفداران طبق فرمی که با بازی ارتباط برقرار کردن بیان می کنند و بلعکس یعنی فلسفی و عمیق نبودن بازی های راکستار نه به خاطر داستان سطحی شان بلکه به خاطر نگرش عامی که گیمر ها از بازی های این کمپانی برداشت می کنند. همین موضوعی است که در رابطه با فیلم های استاد کیوتی هم صدق می کند. در برداشت اول فیلم های استاد به دیالوگ های سطحی، داستانی ساده خلاصه می شود اما کافی است کمی به دیالوگ ها، زمان گفته شدن آن و همچنین اهمیت آن در رخداد های فیلم دقت کنیم تا به نبوغ تارانتینو پی ببریم. همین موضوع برای اکثر بازی های راکستار نیز صدق می کند، کافی است به [اهمیت آرتور، هوزیا، ترلاونی در قلمرو ذهنی داچ (کمپ) و همچنین اهمیت قلمرو ذهنی در روند شکلگیری داستان، اهمیت فرانکلین در به تصویر کشیده شدن زندگی مایکل و رخدادهای بازی و همسان بودن ورود ترور به بازی با دیالوگی کلیدی که منجر به وسط کشیده شدن پیرنگ «برد» می شود، اهمیت ورود رائول پاسوس به نیویورک و کافه ای که در آن مکس در حال تلاش برای فراموش کردن گذشته سخت خود و رسیدن به آینده ای راحت (رستگاری) که خود مکس در مونولوگی به قرار گرفتن خود در بین دو گروه از انسان ها که در حال بازسازی گذشته یا ساختن آینده هستند اشاره میکند،] پی ببریم تا علاوه بر فهمیدن عمق داستان بازی های کمپانی به نبوغ نویسندگان راکستار پی ببریم. همچنین من کسی نیستم که بخواهم به شما چیزی یاد بدهم ولی روایت درام یا کمدی یک اثر در هر مدیوم نه به دلیل سطحی بودن یا نبودن یک داستان بلکه به دلیل خواستار بودن تم و موضوعی که یک داستان بازگو می کند است.
پ.ن: دوستان از همه عذرخواهی می کنم که کامنتم بیش از حد طولانی شد، سعی می کنم در آینده تا حدی که می توانم کامنت هایم را خلاصه کنم.
شما در کامنت قبلی خودتون اشاره کردید وه این بازی دنباله شایسته ای برای نسخه قبلی بود ، من موافق نیستم ، نسخه قبلی ما رو در جایی رها میکنه که ما مکس فرپاشیده ای داشتیم که با ورود مونا دوباره به زندگی امیدوار میشه و عشق کاری میکنه که دوباره به زندگی برگرده ، و دوباره این عشق ازش گرقته میشه ، نسخه دوم در این نقطه تموم میشه ، بازی اصلا با شخصیت مونا که یکی از شخصیت های مهم زندگی مکسه و تبعاتش هیچ کاری نداره ، حتی اگر سر قبرش برید توی یکی از مراحل بازی میگه این بیشتر از یه هوس آنی نبود ؛ یه برداشت واقعا بد ، ناامید کننده ، روابط این دو کاراکترفراتر میره توی نسخه دوم ولی نسخه سوم کاملا این موضوع رو داج میکنه
The past is like a broken mirror, as you piece it together you cut yourself. Your image keeps shifting and you changing with it.
این یه کوت از نسخه اوله ، کلی نمونه دیگم هست ، کلا توی بازی مونولوگ هایی که به این سطح برسن میتونم بگم تقریبا همون دو تایی هستن که ذکر کردید حداقل من یادم مونده . اونی که در مورد گذشته و اینده است که توی کافه هوبوکن هم هست سعی شده به قدرت مونولوگ های نسخه پیشین باشه و توی صد جا تریلر و هر جی هم استفاده شد ولی تو چشم ملت کردنش ، راستش من خودم بازی رو چندین بار بازی کردم چون گیم پلیش دوست داشتنیه ، ولی در باب مونولوگ ها باید گفت اصلا در سطح نسخه های پیشین نیستاز یه حایی به بعد دیگه ۹۰ درصد اینفو های بازیه و شخصیت پردازی بهاته ای شده واسه کش دادن بازی و جور کردن بهانه واسه کشتن ادمای بیشتر در حالی که نسخه های پیشین تا دقیقه نود درحال شخصیت پردازیه . فقط اون اوایل وضع بهتر و شبیه نسخه های پیشینه اون اواخر که رسسما بازی یه چیز دیگس ، مسیر خودش رو کامل جدا میکنه اون قسمت هایی که داری میری واسه تموم کردن کار تو فرودگاه رسما دیگه بازی راکستاری شده ، و این مونولوگ ها بخشی از شخصیت مکسه به نظرم ، باهاش فضاسازی میکنه ، شخصیت پردازی میکنه
حالا شما میگید بازی اونقدری که هوادارا عمیق جلوه اش میدن نیست و اینو منتقد ها نگفتن بحث دیگری است ( نقد های سیاسی امضای کاری راکستاره ولی واقعا به مکس پین میخوره همچین کانسپتی ؟ بله وجود داره ولی که چی؟؟ مکس پین بیشتر یه روایت شخصیه) بازی اصلا شخصیت منفیی در حد ولاد و نیکول هورن نداره ، شخصیت های فرعی مث مونا و .. نداره ، پسوز میتونم بگم جزو خوباس ولی بقیه رسما تو در و دیوارن
بازی اصلا و ابدا صحنه های ماندگاری مث توهنات مکس ، مرگمونا یا مرگ خانواده مکس ، مرگ ولاد و .. رو توی خودش حا نداده
................
اوایل بازی واقعا خوبه من هیچ حرفی ندارم ، مکس دقیقا جزو همون دسته ای حساب میشه که دنبال درست کردن گذشتس ، بخاطر همین اون اقدام به کشتن ( یه لحظه اون لحظه رو میذاری کنار شروع نسخه یک که همسرش میمیره ، میذاری کنار نسخه دوم اول بازی میخوای معشوقه ولاد رو نجات بدی میمیره اخر بازی هم مونا میمیره ) پسر اون گنگستر شهر برای نجات اون خانومه کاملت منطقی بود و این نشونه از درک عمیق راک از شخصیت داره و لایق تحسینه ( البته نمیدونم میدونستید یا نه ولی سم لیک هم روی بازی به صورت غیر مستقیم کار کرده ) ، روایت بازی در کل بد نیست ، ولی حقیقتا در حد نسخه دوم نیست
خلاصه اینکه نسخه سوم به خودی خود بازی بدی نیست و گیم پلی عالی داره و روایت متوسطی داره ، ولی در نقایسه با نخ قدیمی توی روایت ضعیف تره ، پلاتش ضعیف تره ، شخصیت مردازیش ضعیف تره ، آنتاگونیست های ضعیف تری داره ، اتمسفر یونیک و هویت دار نسخ پیشین رو نداره ( خدایی جزئیاتی مث اون سریال های تلوزیونی یا اتمسفر نیویورکی رگناروک طور رو داره ؟ نه به جاش پارتی داره?♂️ واقعا اون لول جزو مضحک ترین مراحل بازیه و به طرز احمقانه ای بی منطقه )
فقط گرافیک بهتر ، گیم ملی بهتر ، و شاید موسیقی های بهتری داره
«کلا توی بازی مونولوگ هایی که به این سطح برسن میتونم بگم تقریبا همون دو تایی هستن که ذکر کردید حداقل من یادم مونده . اونی که در مورد گذشته و اینده است که توی کافه هوبوکن هم هست سعی شده به قدرت مونولوگ های نسخه پیشین باشه و توی صد جا تریلر و هر جی هم استفاده شد»
«روایت متوسطی داره ، ولی در نقایسه با نخ قدیمی توی روایت ضعیف تره ، پلاتش ضعیف تره ، شخصیت مردازیش ضعیف تره ، آنتاگونیست های ضعیف تری داره ، اتمسفر یونیک و هویت دار نسخ پیشین رو نداره ( خدایی جزئیاتی مث اون سریال های تلوزیونی یا اتمسفر نیویورکی رگناروک طور رو داره ؟ نه به جاش پارتی داره?♂️ واقعا اون لول جزو مضحک ترین مراحل بازیه و به طرز احمقانه ای بی منطقه )»
اول اینکه ممنون که بحث رو ادامه دادید، که به این موضوع برسیم در کامنت قبلی بیشتر از اینکه به max payne 3 بها بدم به بازی های راکستار پرداختم، اگر بخوام موضوع رو کمی کشش بدم استفاده مکس در ادامه بازی از مونولوگ ها نیز به همین منوال است برای مثال در مونولوگی در چپتر یازدهم مکس: بخشی از وجود من دلش می خواست که سرانو زنده بماند. این مونولوگ علاوه بر اینکه به همذات پنداری شخصیت اصلی با آنتاگونیست زمانی می پردازد (پذیرفتن زمان)، به لایه ای تقریباً دیده نشده از مکس پین به عنوان بخشش اشاره میکند و بهمان نشان می دهد که شخصیت پردازی آنتاگونیست از طریق کاراکترهای دیگر به چه میزانی کمک به درک بهتر ما از آنتاگونیستها می کند و این دقیقاً برخلاف چیزی که شما درمورد آنتاگونیستهای بازی گفتید است. ضمن اینکه بازی سه آنتاگونیست در سه زمان مختلف دیمارکو، سرانو و ویکتور برانکو در جهت نشان دادن عبور کردن از سردرگمی، هدفمند کردن زندگی مکس و رستگاری (تم اصلی بازی) در داستان می آورد که در سه خط زمانی به مشکل مکس پین با آنتاگونیست اصلیش یعنی «زمان» می پردازد. در خط زمانی اول به کشته شدن پسر دیمارکو توسط مکس می پردازد که طی اتفاقاتی مکس پیشنهاد پاسوس را می پذیرد و به سائوپائولو نقل مکان می کند، اما موضوع اینجاست که مکس نه به تصمیم خود بلکه به دلیل شرایط ایجاد شده نقل مکان می کند در نهایت طی چپتر اول و دوم (چپتر ضعیف از نظر شما) ما شاهد تغییر لایف استایل اما تغییر نکردن مکس هستیم. او به یک بادیگارد که در هر شرایطی از جان مشتریش حفاظت میکند تبدیل شده اما از نظر درونی هنوز همان مکس سابق است که برایش مهم نیست چه رخ می دهد ساعت ها در کلاب می نشیند و در کنار محافظت همان عادت قدیمی خود را ادامه می دهد. اما این چپتر علاوه بر این با نشان دادن تفریحیات قشر سرمایه داری به مفاهیم سیاسی خود نیز می پردازد که بعدتر در چپتر های هفتم و نهم با نشان دادن قشر فقیر به تأثیر سرمایه دار ها در اختلاف طبقاتی جوامع و عدم رشد افراد می پردازد. زمان جلو می رود فابینا گروگان گرفته می شود و مکس حالا هدفمند می شود در ادامه طی دو چپتر شکست می خورد و در حاالی که در خانه نشسته و با گذشته خود سروکله می زند ناگهان دست به کار می شود و موی خود که نمادی از گذشته حزن انگیز خود است میتراشد و ریشه های درآمده که نمادی از تغییر لایف استایل جدید هستند می پذیرد. در نهایت خود را به فابینا می رساند و با دیدن کشته شدن هدفش و طی صحبت های کاراکتری به زبانی که نمی فهمد و دیدن جنازه مرده فابینا (نابود شدن هدفمند بودن زندگیش) طی یک کاتارسیس فوقالعاده می گوید: نمی فهمی که من به زبان لعنتی تو صحبت نمی کنم. انگار با این جمله راکستار دیوار چهارمش را می کشاند و به طرزی در چشمانمان زل می زند و بدین شکست ها پایان می دهد. شروع خط زمانی سوم با طی کردن مسیری که منجر به دیدن رفتار خصمانه ای افراد پلیس با قشر فقیر است شروع می شود در نهایت مکس جؤانا ( کاراکتر جان به در برده/ هدف دوم) را با موفقیت به دست پاسوس می سپارد و به سراغ پلیس می رود در نهایت با دیدن همدست بودن ویکتور برانکو با رئیس پلیس به چیزی که در آن مردد بود ایمان می آورد که تسلط سرمایه داری بر سیستم قضایی باعث ایجاد اختلاف طبقاتی و به طور گربه شرودینگر واری ایجاد جنایات می شود. حال وارد چپتر آخر می شویم موسیقی کوتاهی از و ادای دین به آثار قبلی پخش می شود حال روایت اوج می گیرد و طی مرحله ای نفس گیر مکس ویکتور را گیر می اندازد و با نکشتنش نه به شکستی دیگر بلکه به رستگار شدن و فهمیدن فلسفه و ماهیت اصلی پیروزی می رسد. حال می بینم که برخلاف اظهارات شما بازی داستان فوق العاده و پر جزئیاتی دارد خیلی وقت ها از طریق به تصویر کشیدن اتمسفری متضاد با یکدیگر به روند داستان کمک شایانی میکند سؤیچ کردن کات سین و گیم پلی را به خوبی بلد است و دوربین آن آنقدر فوق العاده است که در حد استاندارد های فیلم های موفق ظاهر می شود!
در مورد شخصیت پردازی آنتاگونیست ها و کاراکترهای اصلی و فرعی هم فوق العاده عمل می کند و خوب می داند که در کجای داستان از آنها استفاده کند.
«بازی اصلا با شخصیت مونا که یکی از شخصیت های مهم زندگی مکسه و تبعاتش هیچ کاری نداره»
در واقع این یک توییست به نسخه قبلی و ادای احترام به تصمیم سازندگان نسخه قبلی است که در آن طی دو پایان منا یا می میرد یا زنده میماند.(زنده ماندن مونا در صورت بازی روی درجه سختی very hard است.) و نیاوردن منا مزیدی بر این علت است.
«نسخه قبلی ما رو در جایی رها میکنه که ما مکس فرپاشیده ای داشتیم که با ورود مونا دوباره به زندگی امیدوار میشه و عشق کاری میکنه که دوباره به زندگی برگرده ، و دوباره این عشق ازش گرقته میشه ، نسخه دوم در این نقطه تموم میشه»
چه خوب که به پایان بندی اشاره کردی! دو نسخه قبل در حالی تمام می شوند که بازی هنوز در شب است و این استعاره از این است که داستان های مکس و رنج هایش هنوز ادامه دارد، اما بازی سوم در حالی تمام می شود که مکس در هنگام غروب خورشید در حالی که ساکش (وسایل زندگی/خانه) را بسته در حالی که در ساحل (نشانه آرامش) قدم می زند و این استعاره از آن است که داستان مکس دیگر به پایان رسیده و همراه با آن روز (نشانه اتفاقات زمانی بازی) به غروب رسیده و همراه با آن مشکلات و عذاب های مکس تمام شده و مکس در آرامش (ساحل) به زندگیش ادامه می دهد.
به همین منوال می توان جایگاه max payne 3 در این فرانچایز به the last of us part 2 در فرانچایز the last of us نسبت داد.
سری مکس پین و سری من هانت خیییییلی خفن بودن، پرچمدارای این لیستن
"در تابستان سال ۲۰۱۳ مکس پین ۳ بعد از مدتها صبر و تاخیر، انتشار پیدا کرد.“.
اشتباه کردید آقای حسین خواه ۲۰۱۲ درستش هست.
درسته، در واقع بازی مکس پین ۳ در سال ۲۰۱۲ برای کنسولهای نسل هفتمی و ویندوز انتشار پیدا کرد و یکسال بعد در سال ۲۰۱۳ برای سیستم عامل Mac OS پورت شد.
من که فقط برای l.a noir و مکس پین و میدنایت کلوب هایپم???
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
راستی چقدر بازی ساخته راکستار!
دوستان به کسانی که به در اوردن دل و روده و بریدن سر علاقه دارند Manhunt رو پیشنهاد میکنم?
(روی اندروید هم با شبیه ساز ppsspp اجرا میشه)
جیگساوا و داعشی ها دستا بالا????
اصلا وقتی میبینم اسم مکس کنار رمدی نمیاد و کنار راک میاد غم بدی وجودمو میگیره ، هیچ امیدی ؛ تاکید میکنم هیچ امیدی هم به احیای مکس پین توسط راک نداشته باشید اگرم احیا شد اسمشو مکس پین نذارید یه چی دیگه بذارید چون کلاااا یه بازی دیگس
هیچ کس نمیتونه بازی های رمدی رو کپی کنه
مگه اینکه سم لیک بالا سر پروژه باشه