نقد فیلم Infinite – پتانسیلهای تحقق نیافته و وقتهای تلف شده
فیلم «بینهایت» ساخته کارگردانِ اکشنسازی چون آنتوان فوکوآ، اثری بلاکباسترگونه و عظیم است که بسیاری از مردم از آن لذت خواهند برد. به زبان ساده، در این فیلم گروهی از افراد خوب در تلاشند تا ...
فیلم «بینهایت» ساخته کارگردانِ اکشنسازی چون آنتوان فوکوآ، اثری بلاکباسترگونه و عظیم است که بسیاری از مردم از آن لذت خواهند برد. به زبان ساده، در این فیلم گروهی از افراد خوب در تلاشند تا مثل همیشه مانع از بین بردن جهان توسط یک انسان بد شوند؛ ما این فرمول را بارها و بارها دیدهایم و حالا فیلم بینهایت همین رویه را با ایدههای خام علمیتخیلی ترکیب کرده و به بیننده هدیه داده است. اما سوال مهم این است که آیا تکرار فرمول اکشنسازی بدون مغز استودیویی برای مخاطبان سختگیر و فهیم سینما کافی است؟! برای یافتن پاسخ این سوال با نقد فیلم Infinite همراه ویجیاتو باشید.
وقتی کمپانی پارامونت اعلام کرد که به جای اکران فیلم اکشن و علمیتخیلی جدیدش با بودجه کلان در سینماها، آنها فیلم را روی سیستم عامل پخش خانگی خود نمایش خواهند داد، معلوم بود یک جای کار میلنگد. اما چرا؟ چون ما در عصری زندگی میکنیم که پیش پرده یک فیلم هفتهها قبل از انتشار فیلم در بسترهای پخش وجود دارد و مورد واکاوی و نظرهای منتقدانه مردم و کارشناسان قرار خواهد گرفت، بنابراین کمپانی پارامونت با دریافت نظرات نه چندان مثبت کارشناسان امر، از نمایش فیلم خود در سینماها خودداری کرد.
فیلم «بینهایت» تمام عناصری را که تقریباً در هر فیلم اکشن پیدا میکنید، دارد. در واقع Infinite یک ظرف غذای شلوغ اما کاملاً یکبار مصرف است که استودیو سازنده آن احتمالاً ایدهای برای نحوه بازاریابی در آن نداشته است. با این اوصاف اکران فیلم در بستر پلتفرمهای نمایش خانگی یا تلویزیونی چون پارامونت پلاس تصمیم خوبی به نظر میرسد. حالا با این حرفها شاید برای شما سوال باشد که آیا Infinite فیلم وحشتناکی است یا خیر؟ جواب این سوال خیلی سخت نیست؛ زیرا بر اساس یک تجربه میتوان گفت چنین آثاری کاملاً افتضاح نیستند، اما در مورد فیلم بینهایت باید گفت این اثر مطمئناً هیچ کجا به صفت خوب نزدیک هم نمیشود.
آخرین فیلم آنتوان فوکوآ که در کارنامه هنری خود ساخت آثار موفقی چون «Training Day» یا «The Equalizer» و «Olympus Has Fallen» را دارد؛ ترکیبی عمدتاً بدون مغز از برخی از موارد اکشن و علمیتخیلی مورد علاقه مخاطب عام است که با گروهی از بازیگران با استعداد ترکیب شده است. این دقیقاً همان چیزی است که شما از یک فیلم ژانر اکشن انتظار دارید. اما باور کنید این محتوا برای یک فیلمباز حرفهای یک رنج مطلق است. حالا بیایید در ادامه زوایای مختلف فیلم را مورد واکاوی و نقد دقیقتر قرار دهیم.
شاید سوال باشد اساساً فیلم «بینهایت» در مورد چیست؟ در این فیلم شخص مارک والبرگ در نقش ایوان مککالی، یک فرد دارای اسکیزوفرنی است که همزمان مهارت و خاطراتی دارد که هرگز به یاد ندارد که از کجا آنها را آموخته است. در این میان گروه مرموزی از مردم که خود را «بینهایت میخوانند در جستجو او هستند و به محض یافتن او برایش توضیح میدهند که خاطراتش واقعی هستند؛ با این تفاوت که آنها مربوط به زندگیهای گذشتهای هستند که او آن را زندگی و تجربه نکرده است. در واقع او در جسمهای مختلف تناسخ کرده است.
اما تناسخ چیست؟ تناسخ امری است که به عنوان تجدید حیات یا مهاجرت نیز شناخته میشود، اما به طور کلی تناسخ نوعی از اعتقاد فلسفی یا مذهبی است که می گوید ذات غیر فیزیکی موجود زنده (روح) پس از مرگ بیولوژیکی، زندگی جدیدی را به شکل فیزیکی یا جسمی متفاوت آغاز میکند. حالا شخصیت ایوان آخرین نسخه تناسخ یافته ورژن شخصی خودش است که باید در کنار این گروه که خود را بینهایت مینامند کار کند تا جلوی یکی از افراد سابق آنها به نام باتورست (Chiwetel Ejiofor) را بگیرد؛ باتورست کسی است که میخواهد چرخه تناسخ را متوقف کند؛ آن هم با نابودی نژاد بشر. اما مشکل فیلم با چنین ایده به ظاهر جالبی چیست؟!
هرچند ایده پایه این فیلم جالب است، اما اجرا و پرداخت این مفهوم به شکل ویژهای دچار ضعف است. از طرفی دیگر برخی از عناصر داخل این فیلم به طرز خنده داری آشنا به نظر میرسند. برای مثال کاملاً روشن است که آنتوان فوکوآ قبل از تولید این اثر، چندبار فیلمهایی چون ماتریکس را تماشا کرده و البته بازی «Assassin's Creed» را نیز به صورت ویژه بازی کرده است. چرا که اساساً Infinite به شدت وامدار چنین آثاری است؛ اما در عین حال تلاش کمی میکند تا بسیاری از ایدههای منحصر به فرد خود را با شمایل آن آثار ترکیب کند. بنابراین فیلم یک کیسه شرمآور از مفاهیم و زیباییشناسی مربوط به آثار علمیتخیلی رُبع قرن اخیر است که با هم ترکیب شده و برای بلعیدن مخاطبان در خانه آماده شده است.
با وجود پتانسیلهای فراوانِ موجود در دلِ مفهوم فیلم، شرم آور است که سازندگان آن راهی را طی میکنند که یک مسیر تنبل و فرمولی است. از جانب دیگر نمایش عجیب و غریب و بیروح مارک والبرگ نیز بر کُلیت فیلم سایه انداخته است. مهارتهای فیزیکی این بازیگر بدون شک برای اجرای نقشهای اکشن مناسب است، اما سردی اجرای او کاریزمای ذاتی این بازیگر را نیز زیر سوال برده است. بنابراین بازی والبرگ در Infinite همچون یک وصله نچسب است. برای مثال از اجرای خنده دارانه و هجوآمیز او گرفته تا عملکرد بدنی کم انرژی، همه گواه این است که مارک والبرگ تنها برای حقوق و دستمزد است که پا به درون این اثر گذاشته است.
در کُل سخت است به یک فیلم که اخیراً دیدهایم فکر کنیم که بازیگران جذابش را به اندازه بینهایت نابود کرده باشد. گذشته از شخصیت منفی حیف شده و تکه تکه چیویتل اجیوفور که کمی انرژی دارد، تقریباً به هر بازیگر مکمل دیگری که در اثر وجود دارد، شخصیتی بی رمق داده شده؛ برای مثال سوفی کوکسون به عنوان نقش اول جبهه زنانه اثر، یک شخصیت کاملاً مقوایی است. و از طرف دیگر دیلن اوبرایان نیز یک مهره کاملاً سوخته است. البته لازم به ذکر است که فیلم پس از تولید به طور گسترده کاهش یافته است، و این توضیح میدهد که چرا این همه بازیگر ماهر به معنای واقعی کلمه تنها برای چند دقیقه از زمان نمایش حضور دارند.
با این اوصاف، اگر فیلمی با چنین محتوایی یک کارگردانی هوشمند داشته باشد، حداقل اثر به یک فیلم سرگرمکننده بدل میشود. اما از بد ماجرا کارگردانی آنتوان فوکوآ نیز ناامیدکننده است. شاید تمام فیلمهای فوکوآ کارهای برجسته سینمایی نباشند، اما کارنامه پشت سر او به گونهای است که استودیوهای هالیوودی به راحتی میتوانند برای ارائه نتایج خوب و جذاب از نظر بصری به او اعتماد کنند. برای مثال آثاری چون روز تمرین، تیرانداز، دو فیلم اکولایز، المپیوس سقوط میکند و هفت شگفت انگیز گواهی بر این موضوع هستند. اما فوکوآ با این کارنامه در فیلم بینهایت بدترین نوع هدایت خود را تجربه کرده است.
کارگردانی این اثر به قدری بیهویت به نظر میرسد که انگار فوکوآ بیعلاقهترین اثرش تا به امروز را هدایت کرده است. از طرف دیگر فیلمی که بودجه کلانی پای آن ریخته شده به گونهای از منظر بصری ارزان قیمت و آشفته به نظر میرسد که جای تعجب دارد. برای مثال به نظر میرسد فوکوآ در حال سرگرمکردن خود با یک بودجه کلان است؛ زیرا او صحنههای اکشن را که بارها در آثارش متفاوت از حد معمول اجرا کرده است را اینبار با تکیه زیاد بر CGI جلو میبرد. در واقع او سعی کرده با ویرایش دیوانهوار فیلمش به مسیر مایکل بِی برود، که این روش به طور کلی جواب نداده است.
حالا تصور کنید در فیلم اکشنی که هم کارگردانی و هم ستاره نقش اول خطا رفتهاند، فیلمنامه نیز کاملاً مزخرف باشد؛ نتیجه این ترکیب چیزی نیست جز یک آشفتگی بینهایت. به طور کلی از شوخ طبعی نابجا لحن اثر گرفته تا طرح کلی داستان و شرور نخ نمای آن، همه به صورت شوکهکنندهای بد هستند. در واقع فیلمنامه جناب «ایان شور» به طرز دردناکی از سمت بد روزگار ماجراجویانه و غیر منطقی است؛ و فقط گاهی اوقات به چیزی تحت عنوان منطق نزدیک میشود.
برای مثال جدا از صحنههای اکشن بدون منطق و مافوق بشری، این دیالوگها است که روی اعصاب بیننده میرود. دیالوگهایی که انگار به جای اتاق نگارش از دل یک الگو یا الگوریتم استودیویی ایجاد شده است. در نتیجه باید پیرامون فیلمنامه قابل پیش بینی فیلم بینهایت گفت که آن مانند یک فیلمنامه اولیه عجولانه به نظر میرسد که قبل از تولید به بسیاری از پاس کاریهای دیگر احتیاج داشته است.
در کل، بدترین چیزی که در مورد Infinite میتوان گفت این است که بعید است اصلاً آن را برای مدت طولانی به خاطر بسپارید، زیرا این کار طی روزها یا حداکثر چند هفته بعد از مسیرهای عصبی ذهن شما خارج خواهد شد؛ و این برای فیلم بلاکباستری یک شکست کامل است. گرچه ایده اصلی فیلم مطمئناً میتواند از یک مجموعه دنبالهدار پشتیبانی کند، اما بعید به نظر میرسد که این اجرای ضعیف، افراد زیادی را مشتاق ادامه این اثر کند. بنابراین، فیلم Infinite به هیچ وجه فیلم خوبی نیست، اما یک فاجعه کامل هم نیست. علت فاجعه نبودن آن را در ادامه خواهم گفت.
یکی از دلایل فاجعه نبودن فیلم وجود یک ایده جالب در بدنه آن است. این ایده که تعداد کمی از انسانها هر بار که میمیرند دوباره در بدن جدید تجسم مییابند، میتواند به یکی از جهات جذاب سینمای علمیتخیلی تبدیل شود، اما در نهایت فیلمنامه آن را به یک جنگ عمومی بین دو جناح خوب و بد تبدیل میکند. همچنین سکانسهای کم اهمیت و اکشنِ کارتونی نیز حداقل از نکات جالب توجه در فیلم هستند که آن را از یک اثر کاملاً پوچ نجات میدهد. گرچه این صحنهها بیشتر از سینمای مایکل بی و کریستوفر نولان گرفته شدهاند، اما به هر حال به پرواز سریع فیلم به سمت پایانش کمک میکنند.
در پایان باید گفت: فیلم Infinite بسیار شبیه به یکی دیگر از آثار علمیتخیلی امسال یعنی «Chaos Walking» است؛ هر دو فیلم ایدههای بسیار خوبی دارند، اما در هر دو مورد، در طول تکامل پروژه از زمان آغاز به کار تا انتشار، این پروژهها کاملاً از ریل خود خارج شدهاند. در واقع فرم اجرایی این دو کار دارای شکاف و حفرههای فراوانی هستند. در نتیجه حسی که هنگام تماشای Infinite به شما دست میدهد، این است که کل فیلم در کف اتاق تدوین رها شده است. همچنین شخصیتهایی وارد بازی میشوند و از آن خارج میشوند که برای حضور آنها هیچ پیشرفت و دلیلی وجود ندارد. در هر صورت، نسخه کنونی Infinite که به ما داده شده، کاملا ناتمام و پوچ احساس میشود.
بهترین فیلمهای اکشن از نگاه ویجیاتو را بشناسید:
- 10 فیلم اکشن بینظیر که هواداران John Wick باید تماشا کنند
- معرفی بهترین فیلمهای اکشن غیر ابرقهرمانی یک دهه اخیر
- برترین فیلمهای زامبی محور که احتمالاً با آنها آشنا نیستید
- بهترین فیلمهای مهیج روانشناختی تمام دوران کدام است؟
- بهترین فیلمهای اکشن بینالمللی یک دهه اخیر کدام است؟
- ۱۵ مورد از بهترین فیلمهای ابرقهرمانی غیر هالیوودی
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
کاملا درسته