بیشک موفقیت بازی Dead Cells در توسعه و عرضه بازی Foregone تاثیرگذار بوده است؛ عنوانی بزرگ اما در حد و اندازه یک بازی مستقل. در واقع Foregone میتوانست با یک بودجه عالی و تیم قوی، به یک بازی AAA در حد و اندازه عناوین تاپ برسد اما ترجیح داده که روایت خودش را در یک بازی کلاسیک و ایندی پیش ببرد و در این راه از عنوان Dead Cells و سایر عناوین موفق همرده خود نیز به شدت وام گرفته است.
سالها از نبردی بزرگ در کالیگان میگذرد و حالا موجودات وحشتناکی سرتاسر این سرزمین را تصاحب کردند و مشغول غارت انرژی و تکنولوژی آنجا هستند. این موجودات پلید برای خودشان حکمرانی میکنند و نیرویی هم در مقابله با آنها ایستادگی نکرده است. بازماندگان به تربیت نیروهای جدیدی مشغول میشوند که آربیتر نام دارند و این ابرجنگجویان وظیفه دارند تا در برابر دشمنان سرزمین قیام کنند. شما در نقش اولین آربیتر فرو میروید؛ یک زن جنگجو که با مهارت رزمی و کار با اسلحه خود قصد دارد تا دنیا را به صلح برگرداند.
داستان بازی دقیقا یک کلیشه تمامعیار است، پیچیدگیهای خاصی هم در آن وجود ندارد و تمام توییستهای داستانی در آن قابل حدس هستند. با این حال بخاطر صداگذاری جذاب و روایت مینیمال آن، داستانی قابل قبول به نظر میآید. هرچند اساسا Foregone ساخته نشده تا یک روایت قدرتمند را تعریف کند و قدرت خود را در گیمپلی خود پنهان ساخته است.
شما هم میتوانید به نبردهای تن به تن روی بیاورید و با شمشیر کار دشمنان را یکسره کنید و هم امکان استفاده از انواع سلاح گرم را دارید تا از فاصله دور دشمنان را از روزگار محو کنید. پریدن و خزیدن و سرعت عمل بالای این ابرجنگجو باعث شده تا گیمپلی سرعت خوبی داشته باشد. همچنین درخت مهارت آن که باعث آپگرید شدن حرکات و اسلحهها میشود گیم پلی را از چالش ورود به منجلاب تکرار خود در میآورد؛ هرچند آنچنان در این کار موفق نمیشود.
در واقع آپگریدهایی که در طول بازی به دست میآورید، گلی به سرتان نمیزند و شما عملا حس نمیکنید که پیشرفتی در گیم پلی خود به دست آوردهاید. شاید این موضوع در دفعات اول آنچنان به چشم نیاید و پیشرفتها کمی محسوستر به نظر بیایند اما با گذشت زمان، عملا آپگریدها تبدیل به مواردی دکوری میشوند که کار خاصی نمیکنند و یا به شدت تکراری هستند. این مساله باعث شده که گیم پلی بازی از نیمه اول آن به بعد دچار آن چالشی که در سطور بالا به آن اشاره کردم بشود: منجلاب تکرار و این سندرم بدجوری به دامن بازی میافتد.
اسلحههای بازی هم به ندرت از تنوع خاصی برخوردار هستند و شاید مواردی که در آنها کمی جالب به نظر برسد به تعداد انگشتان یک دست هم نرسد. سازندگان کمترین خلاقیت را در این بخش از خود نشان دادند و عملا میتوان آنها را به کمکاری بیش از حد متهم کرد!
بخش گیم پلی بازی یک وام گنده قرض الحسنه!! از Dead Cells گرفته با این تفاوت که آن را بدتر پیاده کرده است. این موضوع در باس فایتها تا حدی جبران میشود و به جرات میتوان گفت که نبرد با باسها در پایان هر مرحله، بهترین لحظاتی است که در بازی Foregone وجود دارد. این نبردها حماسی هستند و طراحی خود باسها نیز به شدت با سایر طراحیهای موجود در بازی متفاوت است و به نظر میرسد تیم توسعه دهنده بازی به این بخش از عنوان خود اهمیت دوچندانی داده است.
نکتهای که شاید بهتر بود اول مطلب به آن اشاره میشد، این است که باید بدانید Foregone عملا یک بازی مترویدوانیا نیست؛ در واقع شما قرار نیست قدرتمند بشوید و مراحل با سر و شکلی متفاوت و دشمنانی کاملا متمایز سرراهتان سبز شوند. در بازی Foregone با یک سری مراحل به هم پیوسته طرف هستید که هر بار آن را شروع کنید، همه چیز مثل بار قبل است و تغییرات رندومی در مراحل رخ نمیدهد. تنها تفاوت بازی با یک عنوان اکشن خطی اینجاست که شما میتوانید در طول این Stageها به یک «هاب» برگردید و کمی خودتان را آپگرید کنید و دوباره مسیر را از نو بروید؛ مسیری کاملا تکراری و در واقع در هر زمان که خواستید میتوانید مراحل را از نو شروع کنید. این موضوع باعث آسان شدن بیش از حد بازی هم شده چرا که عملا میتوانید با حفظ کردن مراحل، سختیهایش را به راحتی پشت سر بگذارد.
طراحی مراحل هم همانطور که گفته شد ثابت هستند ولی در نوع خود جالب هستند. بازی از لحاظ بصری از افت فریم در بسیاری از صحنهها رنج میبرد (لااقل در نسخه سوییچ که این اتفاق به کرات رخ میدهد) و طراحی دشمنان که از تنوع قابل قبولی برخوردار هستند نیز جالب است. طراحی خود شخصیت اصلی اما چنگی به دل نمیزند و انیمیشنهایی که از او در حین مبارزات و دویدن و... شاهد هستیم کمی تا قسمتی عجیب و غریب به نظر میرسد!
بیشتر بخوانید:
از آنسو اما صداگذاری و موسیقی بازی از استاندارد یک عنوان ایندی با بودجهای مستقل هم فراتر رفته و بسیار عالی عمل میکند. صداهای درون بازی و اسلحهها و صداگذاری خود شخصیتها به شدت جذاب و کامل است و موسیقی بازی نیز با حال و هوای مراحل کاملا همخوانی دارد. در برخی مواقع برای خودم پیش آمده که ترجیح دادم به جای پیشروی در بازی، در یک لوکیشن با طراحی جالب بایستم و دقایقی به خود موسیقی گوش بدهم.
بازی Foregone یک کپی است و کپی کاری در دنیای بازیهای ویدیویی عیبی ندارد به شرط آنکه چاشنی خلاقیت نیز به آن اضافه شود. متاسفانه سازندگان این اثر از عنصر خلاقیت چندان بهرهای نبردند و تصمیم گرفتند بدون در نظر گرفتن چنین ریسکهایی، عنوانی را بسازند و عرضه کنند که تضمین موفقیتش در بین گیمرها از قبل وجود داشته باشد. از همین رو میتوان گفت Foregone گیمرها را ناامید نمیکند و میتواند جایگزین مناسبی برای دوستداران Dead Cells باشد اما واقعیت اینجاست که بازی نه پیشرفتی در این ژانر به وجود آورده و نه ماندگار خواهد شد بلکه اثری است که احتمالا پس از چند ساعت سر و کله زدن با آن (به پایان رسانیدن بازی نهایتا ۶-۷ ساعت وقت شما را خواهد گرفت) به زودی از ذهن فراموش خواهد شد.
Forgone با کد نسخه نینتندو سوییچ که سازنده بازی در اختیار ویجیاتو قرار داده بررسی شده است.
خلاصه بگم که...
با یک بازی جذاب اکشن شبهمترویدوانیا روبرو هستیم که نواقص زیادی دارد اما با وجود تمام این نقصها، دوست داشتنی است. Foregone اثر ماندگاری در تاریخ بازیهای ویدیویی به حساب نمیآید اما میتواند چندساعتی گیمرها را سرگرم کند.
میخرمش
اگر دلتات برای انجام یک بازی در سبک و سیاق شاهکاری مثل Dead Cells تنگ شده بهترین کار اینست که به سراغ Foregone بروید؛ کلونی ناقص از این بازی که راضی کننده به نظر میرسد.
نمیخرمش
بازی کوتاه است و خلاقیتی در آن حس نمیشود. داستان بازی هم سطحی است و گیم پلی آن نیز بعد از مدتی تکراری میشود. دلایل برای نخریدن بازی کم نیستند اما واقعیت اینجاست که با تمام این تفاصیل، Foregone میتواند چند ساعتی گیمر را سرگرم کند و او را تا حدی راضی نگه دارد.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.