نقد سریال Dexter New Blood (قسمت پنج و شش) – در میانهی وحشت
ماجراجوییهای قاتلِ زنجیرهایِ محبوب به بخشهای جذاب و نفسگیرش رسیده. جایی که در Dexter New Blood تصمیمات تعیینکننده و اعمال غیرقابلبرگشت اتفاق میافتد و ما را، به عنوان مخاطبِ سرسپردهی سریال Dexter، به جادهی پر ...
ماجراجوییهای قاتلِ زنجیرهایِ محبوب به بخشهای جذاب و نفسگیرش رسیده. جایی که در Dexter New Blood تصمیمات تعیینکننده و اعمال غیرقابلبرگشت اتفاق میافتد و ما را، به عنوان مخاطبِ سرسپردهی سریال Dexter، به جادهی پر پیج و خمِ خشونت وجنایت میکشاند. مسیری که شاید ترسناک باشد اما عبور از آن سرشار از هیجان و دیوانگیِ دلچسب است.
مینیسریال Dexter New Blood به همان ایستگاهی رسیده که هر مجموعه جنایی به ناگزیر باید در آن توقف کند؛ جایی که محل تلاقی آرامش و طغیان است. زمانی که نقاب قاتل در حال تَرَکخوردن به نظر میرسد. چرا که حباب شکننده و دروغینی که قاتلِ فراری ما در حال زندگی در آن بود میترکد و او خودش را در معرض لو رفتن هویت واقعیاش میبیند.
دکستر توانسته بود ده سال تمام با اهریمن درونش پنجه در پنجه شود و مهارش کند. اما از آن جا که هر سرابی روزی به پایان میرسد، او حالا در میانهی سریال Dexter New Blood مجبور است با پیامد فریبکاریهایش روبرو شود. این دروغها برای او گران تمام شدهاست. آن هم به قیمتِ گزافِ غریبهشدن با پسرش. کسی که تنها دارایی واقعی او بود و مانند خودش، زمانی در دوران نوزادی، در خون مادر کشتهشدهی خود غلتیده بود.
مشکلات پدر و پسری یا نزاع دو نمایندهی شر
در قسمت پنجم از Dexter New Blood با دعواها و بحثهای دکستر با پسر نوجوانش هریسون روبرو میشویم. هریسون با تمام سرکشیها و لجبازیهای آزاردهندهاش اما شباهت عجیبی به پدرش دارد. او هم مانند دکستر طعم فرزندخواندگی را چشیده و البته مانند پدرش در این زمینه خوششانس نبوده تا خانوادهای مهربان نصیبش شود.
ما در این قسمتهای جدید متوجه میشویم که هریسون روزهای سختی را بدون حضور والد و تکیهگاه گذرانده و با توجه به انسانهای پلید اطرافش مجبور بوده خودش را برای مقابله با سو استفادهگران آماده نگهدارد. اما این تمام ماجرا نیست چرا که او کمکم متوجه میشود این خشونت درونش آنچنان هم عادی و توجیهپذیر نیست. در این قسمت مخاطب دیگر مطمئن شده که نیروی شر موجود در ذهن هریسون به اندازهی حضور مسافر تاریکی در ذهن دکستر ترسناک و حتی کشنده است.
در این اپیزود از Dexter New Blood هریسون پس از دعوا با دکستر به یک مهمانی میرود و با خوردن قرص روانگردان دچار اووِر دوز میشود. دکستر که هنوز از شوکِ رفتار ترسناک هریسون خارج نشده، با شنیدن این خبر وارد یک برزخ بزرگتر میشود؛ برزخِ از دستدادن تنها عضو باقیمانده از خانواده یعنی پسرش.
همین موضوع باعث میشود دکستر در این قسمت از منطقه امن همیشگی خارج شود و به فکر کشتن مقصر این اتفاق یعنی تولیدکنندهی آن قرصها بیفتد. یک قتل تنها برای انتقام! اما این تمام ماجرا نیست و ما با یک اتفاق غیرمنتظره دیگر هم مواجه میشویم. بازگشت آنخل باتیستا، سرهنگ دوستداشتنیِ Dexter.
اولین مواجهه او با شخصیتهای جدید در Dexter New Blood در یک هتل و هنگام سخنرانی در یک کنفرانس مسائل جنایی است. جایی که او از قصاب دهانه لنگرگاه یعنی لقب دکستر هم سخن به میان میآورد و کمی جلوتر هم در صحبت با رئیس پلیس شهر که از قضا پارتنر دکستر هم هست به مرگ دبرا و دکستر اشاره میکند. چند شباهت جزیی کافیست تا رئیس پلیس به قدر کافی مشکوک شود و در صحنه آخر این قسمت، هویت واقعی او برملا شده باشد.
اپیزود ششم Dexter New Blood: خط و نشان دوقاتل زنجیرهای برای هم
حالا ما وارد فاز جدیدی از مشکلات دکستر شدهایم. او سعی میکند دلیل تغییر هویتش را برای رئیسپلیس توضیح دهد اما دیگر دیر شده و دیوارهای اعتماد فرو ریخته. از طرفی اوضاع او با پسرش هم به روز به روز آشفتهتر شده و تنشها شکل ناهنجارتری به خود گرفته.
نقطه عطف این قسمت آشکارشدن هویت قاتل سریالیِ جدید برای دکستر است. در این اپیزود از Dexter New Blood حوادث پرهیجان و البته لحظات دراماتیکتری را شاهد هستیم. جایی که نفسمان در سینه حبس شده، پلکزدنها متوقف میشود و گوشهایمان با کوچکترین صدایی منتظر یک حمله انفجاری است. همان چیزی که از یک سریال جنایی/درام انتظار داریم.
در بین این کشمکشها یک موضوع دیگر هم به جریان میافتد و آن رقابت دو قاتل زنجیرهای (دکستر و پدر مت) بر سر نزدیکشدن به هریسون است. پدر مت فهمیده که دکستر به او مشکوک شده. در نتیجه برای داشتن دست بالاتر در برابر دکستر باید به سراغ نقطهضعف او یعنی هریسون برود. به همین دلیل این اپیزود تبدیل به یک جنگ تمامعیار بین این دوقاتل میشود.
با اینکه تنها چهار اپیزود از Dexter New Blood باقیمانده اما هنوز انگیزهی این قاتل سریالیِ جدید برای مخاطب روشن نیست. او به شکار دختران جوان و تنها میرود، آنها را به زیرزمین کلبهاش دعوت میکند وبعد از قفلکردن درها بدون هیچ توضیحی، از طریق دوربینی که کارگذاشته آنها را زیرنظر میگیرد و ترس و وحشت دختران بیچاره را با لذت تماشا میکند.
کار به همینجا ختم نمیشود. بعد از چند روز او در را باز میگذارد تا دخترها فرار کنند. سپس از دور با تفنگ شکاریاش به دختر بختبرگشته شلیک کرده و جانش را میگیرد. عجیبترین بخش ماجرا هم به مراسم تطهیر بعد از مرگ برمیگردد. زمانی که او جسد قربانیهایش را در کمال آرامش و با دقت زیاد تمیز میکند. یک مراسم ثابت که جزیی از الگوی همیشگی او محسوب میشود.
در قسمت پنجم که مجبور میشود بر خلاف همیشه به چشم قربانیاش از فاصله نزدیک شلیک کند، این مراسم به شکل روتین پیش نمیرود و او نمیتواند احساسِ رضایتمندی همیشگیاش را از صورت متلاشی و نازیبای قربانی بدست بیاورد. برای همین این قربانی در نگاه او یک شکست است. یک میوهی لکگرفته که نمیشود مصرفش کرد. یک مجسمه شکسته یا بوم نقاشیِ خطخورده که قابلاستفاده نیست. این دخترها صرفا ابزاری در مسیر رضایتِ سادیستیک این قاتل هستند و حالا که ظاهر بینقص این موجود از دست رفته، تبدیل به شکاری هدررفته میشود.
حالا در ادامهی مجموعه Dexter New Blood باید منتظر ماند و دید که کدام یک از قاتلها در نهایت پیروز میدان میشود؟ دکستر راز وحشتناکش را به پسرش میگوید یا خود واقعی را تا ابد از او مخفی نگه میدارد؟ سرنوشت قاتل جدید به کجا ختم خواهد شد؟ انتظار سختی برای طرفداران دکستر در پیش است.
بیشتر بخوانید:
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
عالی تمام حرف های شما عالی