ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

سکانسی از The House
انیمیشن

بررسی مینی سریال The House – متفاوت، عجیب و هدر رفته

گاهی اوقات در میان سیل آثار مورد انتظار و بلاک باستری، یک سری فیلم و سریال جمع و جور هم پیدا می‌شوند که حکم آنتراکت را برای مخاطبان ایفا می‌کنند. کارگردانان و نویسندگان تازه کاری ...

اهورا نصرالهی
نوشته شده توسط اهورا نصرالهی | ۱۱ بهمن ۱۴۰۰ | ۲۰:۳۰

گاهی اوقات در میان سیل آثار مورد انتظار و بلاک باستری، یک سری فیلم و سریال جمع و جور هم پیدا می‌شوند که حکم آنتراکت را برای مخاطبان ایفا می‌کنند. کارگردانان و نویسندگان تازه کاری که با ایده‌های نامتعارف و خلق دنیاهای عجیب، سعی می‌کنند یک تجربه متفاوت را رقم بزنند. فارغ از خوب و بد بودنشان، بیشتر این آثار بابت ایده‌پردازی خوبشان قابل تقدیرند. مینی سریال The House نیز چنین است. چند کارگردان تازه کار،‌ با یک سبک استاپ موشنی خاص (پنبه و نخ گونه) ما را به یک دنیای ابزورد و پوچ گرایانه می‌برند و با دادن یک نقش استعاره‌ای به خانه مذکور،‌ درمورد مشکلات دنیای امروزی و انسان‌ها سخن می‌گوید. با نقد این انیمیشن همراه ویجیاتو باشید.

مینی سریال The House، یک اثر ترسناک آنتولوژی است که حاوی سه قسمت و هر کدام، توسط اندا ولش نوشته شده است. قسمت اول،‌ به کارگردانی اما دی سواف و مارک جیمز رلس ساخته شده است. از صداپیشگان این قسمت می‌توان به متیو گود، کلودلی بلاکلی و میا گاث اشاره کرد. این قسمت، درمورد یک خانواده است که مرد خانواده،‌ ریموند،‌ فردی شکست خورده است و با پیشنهاد یک مرد مرموز رو به رو می‌شود که به دنبال آن، وارد یک خانه‌ی عجیب و مجلل می‌شوند.

قسمت دوم، توسط نیکی لیندروت فون بار کارگردانی شده است. جارویس کوکر، سون وولتر و ایون لومبارد از صداپیشگان این قسمت هستند. این بار،‌ داستان یک موش را می‌بینیم که سعی در تعمیر یک خانه و نو کردن آن دارد. سپس،‌ سعی می‌کند آن را به فروش برساند و با ملاقات کنندگان عجیبی رو به رو می‌شود و در کنار تمامی این موارد،‌ با استرس و اضطراب خود دست و پنجه نرم می‌کند.

یکی از سکانس‌های آغازین The House

کارگردان قسمت سوم، پالوما بائسا است. هلنا بونهام کارتر، پل کی، ویل شارپ و سوزان ووکوما در این قسمت به صداپیشگی پرداخته‌اند. این بار شاهد داستان یک سری گربه هستیم که در یک خانه زندگی می‌کنند و رزا‌، مدیر آن خانه است و سعی می‌کند همزمان بر روی مستاجران رو مخ،‌ تعمیر و بازسازی خانه و آبی که تمام خانه را فرا گرفته، مدیریت داشته باشد.

از همان شروع تیتراژ و موسیقی مالیخولیایی گوستاوو سانتائولایا، می‌توان فهمید که با یک اثر متفاوت رو به رو هستیم. اما چه اثری؟ یک استاپ موشن تاریک و عجیب به سبک کورالین؟ خیر، ما این بار با داستان‌هایی ترسناک، سراسر استعاره و نماد و دنیاهایی عجیب سر و کار داریم که بازتابی از اعمال و درگیری‌های انسان امروزی را نشانمان می‌دهد. اندا ولش، از نمایش نامه نویسان کهنه کار ایرلندی است اما این بار،‌ هرچقدر سعی کرده به صورتی ابزورد و تلخ مشکلات روزمره را به نمایش بگذارد، در شخصیت پردازی، پایان بندی و سیر روایی مشکل دارد.

متاسفانه هر سه داستان دنیاهای جذابی را خلق می‌کنند، اما داستان‌ها سراسیمه گونه روایت می‌شوند و انگار می‌خواستند هر کدام را در نیم ساعت پرونده‌اش را ببندند! مشخص است که این اولین پروژه بزرگ کارگردانان این اثر است و در بسیاری از قسمت‌ها، این آماتور بودن بسیار واضح است. تلاششان برای نوگرایی در زمینه طراحی شخصیت‌ها و استفاده از یک استاپ موشن جدید، قابل تقدیر است؛ اما از طرفی دیگر، ما شاهد هیچگونه خلاقیتی در کارگردانی یا طراحی صحنه‌های جذاب نیستیم. حتی خانه انیمیشن، چیز خاصی ندارد و بسیار عادی است.

لحظه ملاقات موش با زوج عجیب در فیلم The House

از لحاظ صداپیشگی، هرکدام از صداپیشگان توانسته‌اند حس‌های خشم، خوشحالی و غم را به خوبی نشان بدهند. بهترین صداپیشه میا گاث است که توانسته آن معصومیت و سادگی میبل نه ساله را به نمایش بگذارد. هلنا بونهام کارتر و متیو گود به عنوان دیگر صداپیشگان مشهور، یکی در نقش جین گربه و دیگری در نقش ریموند، صدایشان روی شخصیت به خوبی نشسته است. جارویس کوکر، که به سرپرست ژانر بریت پاپ معروف است، توانسته آن حس اضطراب و وحشت شخصیت موش را به نمایش بگذارد. تیم صداپیشگی، تمامی‌شان عملکرد بسیار مثبتی از خود نشان داده‌اند و این مورد، جز نقاط قوت انیمیشن محسوب می‌شود.

در ادامه متن امکان اسپویل شدن انیمیشن وجود دارد.

قسمت اول

در اولین قسمت، به دورانی در قرن هجدهم می‌رویم. خانواده‌ای فقیر که مرد خانواده، ریموند، بعد از یک بازدید خانوداگی و شنیدن حرف‌هایی از عمه بزرگ، بیشتر از قبل به هم می‌ریزد. ریموند، برای خوردن مشروب و خلوت کردن با خودش به جنگل می‌رود که با آقای فن شون‌بیک مرموز آشنا می‌شود و او، پیشنهادی می‌دهد که ریموند و خانواده‌اش، بدون هیچگونه پرداختی و کاملاً رایگان، به خانه مجللی بیایند که توسط او ساخته شده است. ریموند بی‌خبر از همه جا، خانواده‌اش را به این خانه بسیار بزرگ می‌آورد. در اولین قسمت The House، انیمیشن سعی دارد درمورد استعمار و اینکه هیچ کس به صورت رایگان به شما لطف نمی‌کند، سعی دارد با ما صحبت کند.

ما در این قسمت، باید شاهد یک شخصیت پردازی مناسب و دادن انگیزه‌های قابل قبول از طرف نویسنده باشیم و از طرفی، ببینیم که کارگردانان با یک کنترل ریتم درست، ما را از شروع به پایان داستان هدایت کنند. متاسفانه، نه شخصیت‌ها جذاب و درگیر کننده‌اند نه ریتم خوبی را شاهد هستیم. بعضی سکانس‌ها مانند پیچ و تاب خوردن میبل و ایزابل در آن خانه اضافه‌اند و همان حس ترس را به صورت کوتاهی به مخاطب منتقل می‌کنند. این موضوع، به صورت کاملاً واضحی حس می‌شود و ترس و درام، به خوبی با هم مخلوط نمی‌شوند.

یکی از سکانس‌های مور مور کننده The House

آقای فن شون‌بیک، با اینکه هیکل عجیب و ترسناکی دارد و با خنده‌ی مرموزش از ناکجا آباد ظاهر می‌شود، باز هم به سطحی نمی‌رسد که به یک شخصیت کابوس‌وار تبدیل شود. چاق و تپل بودن او، یک نماد تکراری از افراد قدرتمند است که افراد ضعیف را قربانی وعده‌های دروغین خود کرده و به آرامی، آن‌ها را نابود می‌کنند. آقای توماس،‌ بازیگری است که توسط فن شون‌بیک اجیر شده تا پیش قدم او برای به دام انداختن مردم ساده باشد. او،‌ نماد افرادی است که ترسو هستند و برای پول یا چیزهای دیگر،‌ روح و روان خود را نابود می‌کنند. کارگران خرناس‌کش نیز، نماد افرادی هستند که روحشان توسط شخصی قدرتمند اسیر شده و بدون هیچگونه ایده‌ای، مانند یک ربات دستورهای اربابشان را انجام می‌دهند.

ریموند و پنی،‌ افراد ساده و ضعیفی هستند که دست به هرچیزی می‌زنند تا از شرایط مزخرف خود بیرون بیایند. اما وقتی هم که به آن خانه بزرگ و پر از امکانات می‌رسند، تنها دلشان را به یک سالن کوچک و کارهای معمولی خوش می‌کنند. قاعدتاً،‌ وقتی کسی به شما یک خانه اشرافی می‌دهد، فرصت‌ کارهای زیادی از جمله بازی کردن با میز بیلیارد، گشت و گذار در آن و... را دارید! اما آن‌ها دلشان به همان کارهای کوچک خوش است و محو آن می‌شوند. پنی، بر روی پنجره‌‌ای پرده بافی می‌کند که نمایی از خانه‌ی قدیمی آن‌ها را نشان می‌دهد. خانه‌ای که در یک معامله با فن شون‌بیک، جز به جزش نابود می‌شود تا در ساخت خانه جدید اجزایش به کار روند. پنی، این منظره را می‌پوشاند تا کسی نبیند چگونه محل زندگی قبلی‌شان به فنا می‌رود.

ریموند، درگیر شعله‎‌ور کردن شومینه خود با هرچیزی هست و پس از مدتی، از وسایل خانه قبلی‌اش استفاده می‌کند. این نیز استعاره و نمادی از کسانی است که با دست‌های خودشان، برای یک کار کوچک و تقریباً بیهوده دست به نابودی وسایل و منابع خود می‌زنند. تنها میبل و ایزابل می‌مانند. میبل از همان ابتدا، علاقه‌ای به آن خانه نداشت و حواسش به ایزابل، خواهر کوچکش بود. افرادی که قدرتی ندارند، اما بهتر از هر کس می‌دانند که این لطف‌های رایگان، تنها یک دام هستند و هیچ فایده‌ای ندارند. در نهایت، ریموند و پنی به جزئی از اموال فن شون‌بیک تبدیل می‌شوند و در آتش می‌سوزند. در آخرین لحظات، پنی میبل و ایزابل را نجات می‌دهد و میبل از دور، سوختن پدر و مادرش و آن خانه رویایی را می‌بیند.

از معدود لحظاتی که از تدوین در فیلم The House استفاده هوشمندانه‌ای شده است

مشخص است که داستان، مغزدار است و نمادها به صورت جذابی به کار رفته‌اند، اما داستان سرایی بد صورت گرفته و با اینکه حدود سی دقیقه است، مخاطب را خسته می‌کند. فارغ از آن، در بعضی جاها هم خنده دار است! وقتی که ایزابل از پله‌ها میافتد، با آنکه یک کودک چندماهه است، هیچ آسیبی نمی‌بیند و شاد و خندان به بازیگوشی‌اش ادامه می‌دهد! یا در سکانس پایانی، به راحتی پرده را گرفته و مانند یک بدل کار حرفه‌ای، از خانه فرار می‌کند. جزئیات کوچکی که رعایت نشدند. شاید هم سخت‌گیری من باشد! اما اپیزود اول، داستانی درمورد قلدری و استعمار می‌گوید که فارغ از مغزدار بودنش، آنگونه که باید و شاید به نمایش گذاشته می‌شد، نشان داده نشد.

قسمت دوم

حال از دنیای انسان‌ها دور شویم و به زمان امروزی، در شهر موش‌ها بیاییم. با یک موش بی‌اسم که او را با همان موش! صدا می‌زنیم، رو به رو هستیم. او منظم است، کارهایش را به نوبت انجام می‌دهد و سعی دارد که خانه‌ای را تعمیر و نوسازی کند و آن را به فروش برساند. خانه، پر از سوسک و کرم است و هربار که موش سعی دارد آن‌ها را بکشد، تعداد آن‌ها زیاد شده و عملاً، کار او همانند گل لگد کردن می‌شود. از طرفی، افرادی که برای بازدید خانه می‌آیند، نه تنها برای خرید آن ترغیب نمی‌شوند، بلکه به کمک کرم‌ها و سوسک‌ها می‌آیند و بیشتر به وضع خانه گند می‌زنند. با تمام این وجود، یک زوج عجیب به آن خانه علاقه مند می‌شوند. این بار با داستانی درمورد اثرات استرس و اضطراب بر کارها هستیم.

برخلاف داستان اول، این بار با اپیزودی دیوانه‌وارتر، جذاب‌تر و تا حدی ترسناک‌تر طرفیم. چرا دیوانه‌وار؟ سکانس رقص سوسک‌ها و کرم‌ها، یکی از بهترین ایده‌های انیمیشن است که در زمانی درست به مخاطب نمایش داده شد. وقتی که ما همانند موش گیج و سردرگم شده‌ایم و دیگر امیدی به درست شدن اوضاع نداریم، ناگهان می‌بینیم که سوسک‌ها و کرم‌ها دسته به دسته و منظم،‌ همانند یک گروه رقص حرفه‌ای با نورپردازی‌ای خفن،‌ شروع به رقصیدن می‌کنند.

سوسک‌ها و کرم‌ها نماد موانعی هستند که ممکن است هیچوقت درست نشوند و ارزش کارمان را پایین بیاورند. ما هزاران بار سعی در برداشتن این موانع داریم اما باز، می‌بینیم که دست از پا درازتر به خانه اول برمی‌گردیم. حال دو راه داریم: یک اینکه تسلیم شویم و آنقدر ادامه دهیم که بعد از برطرف شدن این مانع، از کارمان رونمایی کنیم. دو اینکه رهایش کنیم و بگذاریم کارمان همین گونه که است، به نمایش گذاشته شود. هرچند موش تمام سعی‌اش را می‌کند که خانه را در بهترین وضعیت ممکن به نمایش بگذارد و تا حد زیادی نیز موفق می‌شود، اما آن سوسک‌ها و کرم‌ها، همچنان در جایی از خانه به کمین نشسته‌اند تا دوباره به همه چی گند بزنند.

یک لحظه کابوس‌وار از The House

اما آیا تنها مشکل سوسک‌ها و کرم‌ها هستند؟ خیر! دردسر اصلی وقتی است که بازدید کننده‌ها به خانه می‌آیند. اکثر آن‌ها فرهیخته و پولدار به نظر می‌آیند و انگار مشتریان خوبی برای این خانه هستند. اما نه تنها هیچکدام‌شان علاقه‌ای به خانه ندارند، بلکه تا حد زیادی به سوسک‌ها و کرم‌ها برای نابودی خانه کمک می‌کنند. موش که دیگر می‌ماند چگونه این همه خرابی را کنترل کند، با پیشنهاد یک زوج عجیب رو به رو می‌شود. طراحی این دو موش واقعاً رعب آور است؛ در حدی که انگار برای ساخت آن‌ها از عوامل صدا سیما در دهه شصت کمک گرفتند! آن‌ها بدون هیچ پرداختی در خانه ساکن می‌شوند و دوباره، یک سد دیگر جلوی موش به وجود می‌آید.

اینجا است که سکانس رقص عجیب به نمایش گذاشته می‌شود. موش می‌فهمد که مشکل قبلی‌اش در برابر مشکل جدیدش، کاملاً پوچ و مسخره است! او خودش را به استرس و اضطراب باخته و دیگر کنترلی بر روی کارهایش ندارد. شروع به زنگ زدن‌های مکرر به دندان پزشکش می‌کند و خودش را برای او خالی می‌کند! در نهایت، خودش را جمع می‌کند و برای بیرون انداختن آن زوج، راه دیگری را امتحان می‌کند. اما دیگر دیر شده است. نه تنها پلیس از او حمایت نمی‌کند، بلکه بعد از بیهوش شدن و برگشتن به خانه، می‌بیند که آن زوج فامیل‌های ترسناکشان را به خانه دعوت کرده‌اند و حال، دیگر از موش هیچ کاری بر نمی‌آید! او دیگر تلاشی برای رفع موانع ندارد، بلکه خودش به یک مشکل تبدیل می‌شود و همراه دیگر موش‌ها در یک سکانس پایانی رعب آور، شروع به نابود ساختن خانه می‌کنند.

باز ما همان مشکلات قسمت اول را در این قسمت شاهد هستیم. با اینکه کارگردانی تا حد زیادی بهتر است، اما باز سکانس‌‌های بی‌مورد طولانی را شاهد هستیم که بهتر بود زمانش را به سکانس‌هایی می‌دادند که به کمک داستان و روایت می‌آمد. این قسمت هشداری به ما می‌دهد که اگر مشکلات زندگی را رفع نکنیم و با ترس به سراغ آن‌ها برویم، خودمان به یکی از آن مشکلات تبدیل می‌شویم. پیامی مهم و تاثیرگذار که آنگونه به دل مخاطب ممکن است نشیند.

سکانس پایانی منزجرکننده داستان دوم The House

قسمت سوم

این بار به دنیای گربه‌ها می‌رویم. همان خانه ولی این بار، دور تا دورش توسط آب احاطه شده و دیگر آن شکل و شمایل مرتب و مجلل خود را ندارد. رزا، گربه‌ای سخت‌گیر و برنامه ریز که می‌خواهد مدیریت درستی بر روی خانه داشته باشد. در خانه او، مستاجرانی هستند که تنها روی اعصاب او راه می‌روند! الیاس، هیچوقت به درستی اجاره‌اش را نداده و جن همانند او، اهمیتی به اجاره دادن نمی‌دهد. با ورود گربه‌ای مرموز به نام کوسموس،‌ وضعیت رو به تغییر می‌رود. داستان این بار درمورد وابستگی به یک چیز و شخص است. و شاید، کسل کننده‌ترین و ضعیف‌ترین قسمت!

این بار از نماد و استعاره خبری نیست و داستان، تا حد بسیار زیادی سر راست است. رزا متوجه است که خانه‌اش، چیزی که به آن دلبستگی دارد،‌ در وضعیت خوبی قرار ندارد و باید آن را رها کند. اما به جای این کار، سعی می‌کند داخل آن را ترمیم کند و نوسازی را انجام بدهد. مستاجران او وابستگی به خانه ندارند و با اینکه از وضع مناسبی برای اجاره کردن جای دیگری برخوردار نیستند، تصمیم به ترک آنجا می‌گیرند. کوسموس، نماد افرادی است که به ناگهان وارد زندگی‌مان می‌شوند و همه آن وابستگی را از بین می‌برند. در نهایت، رزا می‌فهمد که این خانه نیست که سبب خوشحالی و شادی او می‌شود، بلکه افراد داخلش هستند! (واقعاً فکر نکنم غیر از این باشد!)

رزا نماد افرادی است که غرق در کارشان می‌شوند و فکر می‌کنند این مورد، به آن‌ها هویت و شادی می‌بخشد. اما در پایان متوجه می‌شود که می‌تواند خانه را جا به جا کند و همراه با آن افراد،‌ به جای دیگری بروند و از این وضع در بیایند. حال، اینکه پایان فیلم ممکن است خیال و رویای رزا باشد؛ اینگونه داستان بهتر و منطقی‌تر است. در جایی از وهم، رزا گم می‌شود و می‌فهمد که باید خانه را ترک کند. اما آنقدر به آن وابسته است با خانه، سعی در بیرون آمدن از آن موقعیت می‌کند. پیامی که بد منتقل می‌شود، داستانی که کسل کننده و جذاب نیست و اینکه دیگر اثراتی از ترسناک بودن در این قسمت پیدا نمی‌شود. در مورد این قسمت چیز بیشتری نمی‌توان گفت، به جز اینکه باعث ناامیدی بیشتر ما از این انیمیشن می‌شود.

سکانس پایانی The House

سخن پایانی

The House در نگاه اول جذاب است. مینی سریال انیمیشنی،‌ برای بزرگسالان ساخته شده و این موضوع سبب شده سازندگان بتوانند با محدودیت کمتری،‌ ایده‌های خود را به نمایش بگذارند. همچنین،‌ فیلم به سوال ما پاسخ می‌دهد که چه می‌شد اگر وس اندرسون و یورگوس لانتیموس با یکدیگر یک استاپ موشن می‌ساختند! حتی استایل متفاوت استاپ موشن،‌ اجراهای خوب صداپیشگان و موسیقی بسیار خوب،‌ به انیمیشن کمک چندانی نمی‌کنند. داستان‌های مغزداری که آنقدر خوب هدر رفته‌اند که حرصمان در می‌آید چگونه توانسته‌اند چنین ایده‌های بکری را نابود کنند! می‌شود تمام این موارد را به پای تازه کار بودن کارگردانانش گذاشت و امیدوار بود در آثار آینده خود، این اشکالات را برطرف کرده و آثار تاریک‌تر، ترسناک‌تر و مغزدار بهتری را تحویلمان دهند.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (2 مورد)
  • xXParzivalXx
    xXParzivalXx | ۹ فروردین ۱۴۰۲

    نقد چندان قوی نبود. در بعضی جاها هم اشتباه کردین. مثلا اپیزود دوم اون دوتا خریدار در واقع سوسک و کرم هستن که به شکل موش درومدن و برگشتن و نقشه دارن تا خونه رو از موش پس بگیرن. و دوباره موشها و کرمها رو به خونه برمیگردونن.
    و اپیزود سوم هم رزا نماد کسانی هست که به وطن دین نژاد خانواده ملیت و... به‌ صورت تعصبی و کورکورانه باور دارن و نمی تونن معایب ش رو ببینن و خودشون رو از شرایط و باورهای مخرب نجات بدن

  • sty
    sty | ۵ آبان ۱۴۰۱

    خیلی خوب بود تفسیر و برسیتون! واقعا لذت بردم و با طرز بیان موضوعات ارتباط برقرار کردم!! و برای افرادی که ندیدن این مینی سریال رو ، یا نصفه دیدن میگم که حد اقل به نظر من این تفسیر و توضیحِ احساسات حین تماشا، صد در صد درسته ! دنبال چیز اشتباه یا بالاتر از توضیحات ارائه شده نگردین!

    بازم ممنون و خسته نباشین.

مطالب پیشنهادی