۸ پیش درآمد سینمایی که آثار قابل قبولی هستند

مفهوم دنباله یک فیلم خیلی بیشتر از چیزی که مردم تصور می‌کنند، قدمت دارد. در واقع، بسته به دیدگاه صاحب نظران، اولین دنباله‌ای که تا به حال ساخته شده است را می‌توان در سال 1916 با فیلم «The Fall of a Nation» یا سقوط یک ملت، ساخته توماس دیکسون جونیور دنبال کرد. با این حال، یک تعبیر سینمایی دیگر وجود دارد که قطعاً مدرن‌تر است؛ آن تعبیر چیزی نیست جز پیش درآمد سینمایی. این مقوله هر داستان روی پرده‌ای که مبدا یک فرنچایز را هدف قرار می‌دهد و در همان جهان اتفاق می‌افتد، در بر می‌گیرد. پیش درآمدها در طول سال‌ها با سطوح مختلفی از موفقیت مواجه شده‌اند. برخی آنقدر بد هستند که خود فیلمسازان ترجیح می‌دهند آنها را به کلی فراموش کنند، و برخی دیگر آثار قابل قبولی هستند. حالا ما در ویجیاتو قصد داریم ۸ پیش درآمد سینمایی که فیلم‌های عالی هستند را به شما معرفی کنیم.

---

Prometheus

نام ریدلی اسکات به‌عنوان یکی از تأثیرگذارترین کارگردانان تمام دوران در تاریخ سینما ثبت خواهد شد، که عمدتاً به خاطر این واقعیت است که او «بیگانه» یکی از نمادین‌ترین فیلم‌های ترسناک علمی تخیلی تمام دوران را کارگردانی کرده است. و در حالی که او توانایی فیلمسازی خود را بسیار فراتر از آن فرنچایز گسترش داده است، اما چندین بار نیز به آن بازگشته به ویژه در پیش درآمد سینمایی پرومتئوس. این فیلم با استعدادهای درخشانی چون نومی راپیس، مایکل فاسبندر، گای پیرس، ادریس البا و شارلیز ترون، گروهی علمی از دانشمندان را دنبال می‌کند که در تلاش برای ردیابی منشاء بشریت هستند.

در نهایت این گروه به یک دنیای بیگانه و خشن می‌رسند که با سازه‌ها و مصنوعات باستانی پر شده است. این مصنوعات توسط نژادی از موجودات ساخته شده‌اند که مسئول خلق زنومورف‌ها (هیولاهای سیاه فرنچایز بیگانه) هستند. بنابراین، همانطور که ممکن است تصور کنید، همه چیز واقعاً درست پیش نمی‌رود. با این حال، اگر می‌خواهید بدانید دقیقاً چه مشکلی پیش می‌آید، باید خودتان Prometheus را تماشا کنید. پرومتئوس ارتباطات صریح خود را با فیلم‌های بیگانه اصلی تا آخرین صحنه پنهان نگه می‌دارد، اما در نهایت خود را به عنوان یک پیش درآمد جذاب معرفی می‌کند.

Rogue One

برای تماشاگران و مشتاقان جنگ ستارگان، Rogue One اولین باری بود که یک فیلم مهم جنگ ستارگان به طور مستقیم روی خانواده اسکای واکر متمرکز نمی‌شد. و در حالی که در واقع خیلی از خط داستانی اصلی که در طول فرنچایز به آن پرداخته شد منحرف نشد، اما برداشت تازه‌ای از جهانی ارائه داد که اغلب بر روی گروه بسیار کوچک و منتخب از شخصیت‌ها تمرکز می‌کند. همانطور که معلوم شد، این اثر مصداق یک رویکرد کاملا محکم بود، زیرا این فیلم از استقبال گرم منتقدان و مخاطبان بهره مند شد. شاید جالب‌تر این باشد که این پیش‌ درآمد که درست چند لحظه قبل از شروع فیلم A New Hope به پایان می‌رسد، در مجموع بیش از یک میلیارد دلار درآمد داشت که حتی بیشتر از The Phantom Menace (بدون احتساب تورم) بود.

همچنین این فیلم یک سریال تلویزیونی را ایجاد کرد که در حال حاضر در حال تولید است و تقریباً به عنوان پیش درآمد این پیش درآمد عمل می‌کند، آن هم با تمرکز بر منشأ شخصیت Cassian Andor - با بازی دیگو لونا.

The Godfather: Part II

شاید خیلی‌ها بگویند که این اثر سینمایی کاملاً یک پیش درآمد نیست، اما قسمت اعظمی از The Godfather: Part II در گذشته برای شرح روزهای اولیه ویتو کورلئونه (با بازی رابرت دنیرو) اتفاق می‌افتد که به راحتی به عنوان یک پیش درآمد شناخته می‌شود. بعلاوه، این دنباله پدرخوانده از قالب یک پیش درآمد برای جلوه جالبی از داستان سرایی استفاده می‌کند که اگر به آن اشاره نکنیم جرم است. برای مثال: به طور خاص، پخش داستان در گذشته و حال به بیننده این امکان را می‌دهد تا بفهمد که دون کورلئونه (آل پاچینو) بسیار بیشتر از آنچه تصور می‌کند شبیه پدرش است. باید توجه داشت در این اثر زمان یک دایره مسطح است و چالش‌های گذشته به همان اندازه در بینش فیلم از دنیای مدرن تاثیر می‌گذارند.

این فیلم آنقدر خوب است که کماکان بحث‌های مداومی بین سینماگران در مورد اینکه آیا واقعاً بهتر از فیلم اصلی است یا خیر وجود دارد. برای کسانی که آن را ندیده‌اند، The Godfather Part II دو داستان متمایز را روایت می‌کند که از طریق خون به هم گره خورده‌اند: یکی که ظهور ویتو کورلئونه جوان (با بازی رابرت دنیرو) را دنبال می‌کند و دیگری که مسیر پسرش مایکل (آل پاچینو) را دنبال می‌کند. من بیشتر از این موضوع فیلم را خراب نمی‌کنم زیرا این واقعاً فیلمی است که باید خودتان آن را ببینید و بدون شک در کنار قسمت اول پدرخوانده به عنوان یکی از بهترین درام‌های جنایی است که تا به حال تولید شده است.

Bumblebee

برای بیش از یک دهه، فرنچایز Transformers به ارائه فیلم‌هایی ادامه داد که با تحقیر منتقدان مواجه شدند. در واقع به نظر می‌رسید که دور از ذهن و غیرممکن است که قسمتی از این فرنچایز مایکل‌بی بتواند فیلمی با کیفیت ارائه دهد. ولی سپس فیلم سینمایی Bumblebee در سال 2018 آمد که داستان این فرنچایز اکشن را به دهه 1980 میلادی کشاند و تراویس نایت را جایگزین کارگردانی چون مایکل‌بی کرد. ساختن یک داستان صمیمی تر منجر به چیزی نشد که بسیار بدیع باشد، اما مطمئن بامبلبی به جای پاورقی عجیب و غریب بودن برای طرفداران، نقطه برجسته یک فرنچایز بلاک باستر است.

چیزی که باعث شد این یکی کار کند، تعهد نایت به کاوش در شخصیت‌های اصلی انسان و ربات به عنوان مردم عادی بود. در اینجا تأکید بر مبارزات شخصی بود، نه ایجاد انفجارهای بزرگتر و بزرگتر. بعلاوه، طرح‌های ساده ربات‌های CGI محور بی‌نهایت چشم‌نوازتر از فضای سنگین ترانسفورمز‌های مایکل‌بی بود و فضای دوست‌داشتنی‌تری برای بچه‌ها و مخاطبان خلق کرد. این اثر کامل نیست، اما بهترین اقتباس لایو اکشنی است که از مجموعه محبوب کارتون/اسباب‌بازی این برند دیده‌ایم.

Puss in Boots

فرنچایز «شرک» با فیلم «Shrek Forever After» در سال 2010 به پایان رسید، اما هیچ کس انتظار نداشت که دریم‌ورکس انیمیشن اجازه دهد مجموعه‌ای پردرآمد برای مدت طولانی در سکوت باقی بماند. بنابراین، تقریباً 18 ماه پس از اکران «شرک برای همیشه» انیمیشن «گربه چکمه پوش» وارد سینما شد تا اولین پیش درآمد انیمیشن DreamWorks را ارائه کند. گربه چکمه پوش با شرح داستان چگونگی تبدیل شدن آن گربه محبوب فرنچایز (با صداپیشگی آنتونیو باندراس) به جنگجوی متینی که همه می‌شناسند و دوستش دارند، مانند یک پول نقد روی کاغذ بود، اما معلوم شد که این پول نقد یک فیلم خانوادگی تکان دهنده است.

این اثر عمیق یا پیشگامانه نیست، اما چیزی که در ژرفای آن کم است، شخصیت گربه چکمه پوش با فراوانی شوخ طبعی، درخشش بصری، و جذابیت جوشان آن را جبران می‌کند. فهمیدن اینکه چرا Puss in Boots جواب داد، کار سختی نیست. برای اینکه این انیمیشن هویت خاص خود را دارد، و به جای تکیه به فرنچایز شرک، آن مواد را با یک افسانه با اعتماد به نفس ساده‌تر جایگزین می‌کند. داستانی که توانایی آن در کار به عنوان یک فیلم ماجراجویی لذت بخش به ویژه چشمگیر بود. بنابراین پیش‌درآمد گربه چکمه‌پوش، اثر بسیار بهتری نسبت به اکثر دنباله‌های شرک بود! (البته به جز قسمت دوم)

X-Men: First Class

در حالی که می‌توان ادعا کرد که فیلم‌های فرنچایز X-Men از دهه 2000، بلاک‌باسترهای قابل قبول ابرقهرمانی با توجه زیاد و بزرگ مخاطب بودند، اما این فرنچایز نیز از جایی به بعد در سراشیبی تکرار قرار گرفت. با این حال، این کشتی با راه‌اندازی یک پیش درآمد که X-Men: First Class بود، دوباره به یک ساحل آرامش رسید. از نظر فنی این اثر پنجمین فیلم در این فرانچایز است که داستان آن در واقع پیش از رویدادهای هر چهار فیلم دیگر قرار دارد و کلاس افتتاحیه مدرسه جهش یافته‌های پروفسور ایکس یا چارلز فرانسیس اگزاویه را دنبال می‌کند. این پیش درآمد به کارگردانی متیو وان، هوای تازه‌ای برای طرفداران این فرنچایز معروف مارول با محوریت جهش‌یافته‌ها بود.

به طور کلی، فیلم دیدنی X-Men: First Class با فیلمنامه‌ای قوی، کارگردانی شیک و بازی‌های قدرتمند از سوی بازیگران خوبش، بازگشتی خوشامد به شکل گیری این فرنچایز محبوب است.

The Good, the Bad and the Ugly

«خوب، بد و زشت» که یکی از بهترین فیلم‌های وسترن در تمام دوران‌ها شناخته می‌شود، سومین فیلم سه‌گانه دلار سرجیو لئونه است. وسترن‌های اسپاگتی که نمادین‌ترین شخصیت کلینت ایستوود، یعنی مردی بی‌نام را دنبال می‌کنند از محبوب‌ترین آثار سینمایی جهان هستند. اما در حالی که این اثر سومین فیلمی بود که در این سه‌گانه نمایش داده شد، اما در واقع قبل از رویدادهای دو فیلم دیگر، یعنی یک مشت دلار و برای چند دلار بیشتر جریان داشت: داستان فیلم در طول جنگ داخلی آمریکا به ویژه سال 1862 اتفاق می‌افتد. این فیلم خاص، جدا از این واقعیت که در واقع در ایتالیا فیلمبرداری شده است و به طرز گیج کننده‌ای قبل از دو فیلم دیگر اتفاق می‌افتد، همچنین نمونه بسیار نادری از ورود سوم در یک سه گانه است که به طور گسترده در مورد بهتر بودن آن توافق شده است.

باید توجه داشت یکی از اولین نمونه‌های پیش درآمد در تاریخ سینما، «خوب، بد و زشت» است که هنوز به عنوان یکی از بهترین نمونه‌های پیش درآمد سینمایی در تمام داستان‌ها و همچنین یکی از وسترن‌های بزرگ تاریخ ثبت می‌شود. تقریباً 60 سال پس از اولین نمایش آن در سینماها، چه چیز دیگری می‌توان در مورد این تلاش کارگردانی سرجیو لئونه گفت؟ جالب است که نه تنها کلینت ایستوود در نقش خود یعنی مرد بی نام عالی بازی می‌کند، بلکه موسیقی انیو موریکونه آنقدر برای محصول نهایی ضروری است که عملاً یکی از بازیگران آن است. بسیاری از پیش درآمدها صرفاً برداشت نقدی هستند که به منظور کسب دلارهای اضافی از یک IP آشنا به میدان می‌آیند، اما «خوب، بد و زشت» نشان دهنده نوع مهارتی است که بسیاری از این عناوین از آن اجتناب می‌کنند.

The Hobbit: An Unexpected Journey

در برخی محافل، توهین به مقدسات تلقی می‌شود که بگوییم پیش درآمد سینمایی «ارباب حلقه‌ها» پیتر جکسون، یعنی «هابیت»، به کیفیت کلی سه فیلم اصلی حتی کمی نزدیک می‌شود. با این حال، کاملاً خالی از لطف نیست که بگوییم هابیت نیز در راستای داستان خودش اثری دیدنی و خاطره ساز است. در واقع، اولین ورودی از سه گانه پیش درآمد هابیت، یعنی «یک سفر غیرمنتظره»، کار بسیار خارق العاده‌ای را انجام داد و بینندگان را به قلمرو جادویی سرزمین میانه بازگرداند و داستانی آشنا و در عین حال بدیع را تنظیم کرد. برای کسانی که آشنایی ندارند، سه گانه دوم سرزمین میانه داستان عموی فرودو بگینز، یعنی بیلبو، را دنبال می‌کند که او به همراه گروهی از کوتوله‌ها در تلاش برای بازپس گیری خانه اجدادی خود و کشتن اژدهایی است که آن را از آنها گرفته است.

در این فرآیند، بیلبو همچنین با یک حلقه شوم آشنا می‌شود (مک گافین سه گانه اصلی ارباب حلقه‌ها) که مسیر زندگی او را دستخوش تغییرات جدی و پر پیچ و خمی می‌کند. متأسفانه، فیلم دوم و سوم به خوبی این قسمت کار نکردند، اما فیلم افتتاحیه ارزش دیدن را دارد، چرا که بازگشت پیتر جکسون به سرزمین میانه یک سفر جدی و از نظر بصری باشکوه است.