بهترین فیلمهای کارنامه حرفهای بروس ویلیس
در طی روزهای گذشته خبری مبنی بر اینکه بروس ویلیس 67 ساله به دلیل تشخیص بیماری آفازی (نوعی عارضه مغزی به نام زبانپریشی) قصد دارد از حرفه بازیگری خود کنارهگیری کند، باعث شد تا نام ...
در طی روزهای گذشته خبری مبنی بر اینکه بروس ویلیس 67 ساله به دلیل تشخیص بیماری آفازی (نوعی عارضه مغزی به نام زبانپریشی) قصد دارد از حرفه بازیگری خود کنارهگیری کند، باعث شد تا نام این بازیگر محبوب سینمای اکشن دوباره بر سر زبانها بیاید. وقتی به ستارههای اکشن فکر میکنید که دهههای اخیر هالیوود را تعریف کردهاند، بروس ویلیس مطمئناً در کنار برخی از بزرگان تمام دوران حضور دارد. این بازیگر بلافاصله با اکران فیلم هیجانانگیز Die Hard خود در سال 1988 به یکی از محبوب ترین ستارههای اکشن تاریخ سینما تبدیل شد. البته او تنها سینمای اکشن را دنبال نکرد، ویلیس در دوران حرفهای خود بر پرده سینما، نقشهای دراماتیک آرامتری را نیز بازی کرد و حتی در ژانر کمدی نیز تلاش شایان توجهای از خود به نمایش گذاشت.
حال ما در ویجیاتو برای تجلیل از زندگی هنری و حرفهای «بروس ویلیس» فهرستی از برترین آثار سینمایی این بازیگر محبوب را لیست کردهایم؛ در این مطلب بهترین فیلمهایی که به تعریف حرفه اغلب درخشان ویلیس کمک شایانی کردهاند آورده شده است.
Die Hard (1988-2013)
جان سخت اثری است که بروس ویلیس را تبدیل به یک نماد اکشن کرد؛ Die Hard که اغلب به عنوان یکی از بهترین فیلمهای اکشن ساخته شده تا کنون شناخته میشود، همان فیلمی است که همه چیز را برای بروس ویلیس آغاز کرد. این بازیگر در این اثر ماندگار سینمای اکشن نقش جان مککلین، کارآگاه پلیس نیویورک را بازی میکند که به طور غیرمنتظرهای در شب کریسمس به درون یک گروگانگیری مرگبار کشیده میشود. او که به دنبال همسرش در داخل آسمانخراش ناکاتومی پلازا گیر افتاده است، مأموریت دارد تعدادی از افراد مزدور به رهبری یک مغز متفکر به نام هانس گروبر (با بازی استاد آلن ریکمن) را متوقف کند. جان سخت فیلمی است که در دهههای پس از اکرانش کم و بیش تاریخ پرفروشی را برای فرنچایز خود شکل داده است. بدون شک بروس ویلیس با این فرنچایز در بهترین حالت خود قرار داشت.
Death Becomes Her
در این فیلم بروس ویلیس که شاید یکی از بهترین نقشهای کمدی ویلیس باشد، او نقش ارنست منویل را بازی میکند که مردی ترسو الکلی است که در ازدواج با بازیگر خودشیفته و پیر، مادلین اشتون به دام افتاده است. مرگ درخور اوست یک فیلم کمدی فانتزی و ترسناک آمریکایی است که رابرت زمیکس آن را کارگردانی کرده است، دیوید کیپ و مارتین دونوآن نیز فیلمنامۀ آن را نوشتهاند و مریل استریپ، بروس ویلیس، گلدی هان و ایزابلا روسلینی بازیگران آن بودهاند. فیلم دربارۀ دو رقیب (استریپ و هون) است که یک معجون جادویی مینوشند تا همیشه جوان بمانند؛ اما اتفاقات دیگری برای آنها رخ میدهد. ویلیس در این کمدی تاریک پر ستاره در نقشی غیرمعمول با فرم اجرایی خودش درخشید. بنابراین، Death Becomes Her جایگاه نسبتاً منحصربفردی در فیلمشناسی این بازیگر دارد، و یکی از معدود مواردی است که او شخصیت معمولی «مرد سخت» خود را نمی پذیرد.
Pulp Fiction
در این فیلم شاهد همکاری بروس ویلیس با کوئنتین تارانتینو هستیم؛ ویلیس با فیلم داستان عامه پسند تارانتینو که مسلماً یکی از تحسینشدهترین فیلمهای تمام دوران است، توانست توانایی خود را بهتر بروز دهد. این فیلم شامل تعدادی زیزژانر دراماتیک است که برخی از آنها همزمان با باز شدن داستانها با هم همپوشانی دارند و ویلیس پس از دوبار عبور از یک رئیس جنایتکار خطرناک (با بازی ستاره ماموریت غیرممکن وینگ ریمز) نقش یک بوکسور فراری را بازی میکند. نکته جالب پیرامون همکاری ویلیس و تارانتینو این است که اگرچه اکنون باور کردنش سخت است، اما در نظر داشته باشید که این بازیگر وقتی برای Pulp Fiction قرارداد امضا کرد که پروژهای کمدرآمد برای ستارهای بود که به سرعت در حال ظهور بود، بنابراین ویلیس با این کار ریسک بزرگی را انجام میداد.
Twelve Monkeys
پس از همکاری با زمکیس و تارانتینو، ویلیس سپس با سومین کارگردان پرکار آن روزها یعنی تری گیلیام، برای فیلم علمی تخیلی Twelve Monkeys همکاری کرد. در تغییری نسبت به دو تلاش قبلی، ویلیس در اینجا نقش اول را دارد و نقش اصلی را به عنوان یک محکوم به عهده میگیرد که داوطلب میشود تا در زمان به عقب بازگردانده شود تا به دنبال راهی برای جلوگیری از یک رویداد در سطح انقراض برای نژاد بشر باشد.
این فیلم علمی تخیلی به کارگردانی تری گیلیام داستان تبآلود مردی را روایت میکند که سعی دارد آینده را نجات دهد در حالی که توسط رویاهای گذشتهاش تسخیر شده است. این فیلم با انتخاب رویکرد حلقه بسته به زمان، اظهاراتی را در مورد مبارزات تغییر سرنوشت بیان میکند. داستان این فیلم علمی تخیلی که بازیگران آن بروس ویلیس، برد پیت و مادلین استو هستند، جزئیات زیادی دارد که بیننده را ملزم میکند بیش از یک بار پای آن بنشیند تا به طور کامل خط داستانی را درک کند.
The Fifth Element
به یکی از بهترین فیلمهای بروس ویلیس در ژانر اکشن-علمی تخیلی میرسیم. ویلیس در این فیلم نقش یک راننده تاکسی به نام کوربن والاس را بر عهده دارد که در تلاش است چهار سنگ اسرار آمیز و یک عنصر پنجم بسیار مهم را از چنگ بدخواهان در امان نگه دارد و بدین ترتیب از حمله بیگانگان و قوع یک جنگ بزرگ جلوگیری کند. کارگردان محبوب فرانسوی، لوک بسون، با هنرمندان بانفوذ فرانسوی دیگر چون ژان ژیرو و ژان کلود مزیرز همکاری کرد تا زیبایی شناسی زمین آینده را بسازد، زمینی که هدف موجودی شیطانی میشود که مدتها پیش پیشگویی شده بود که برمیگردد.
بروس ویلیس نقش کوربن دالاس، راننده تاکسی را بازی میکند که به طور غیرمنتظرهای درگیر این موضوع میشود، وقتی لیلو مرموز (با بازی میلا جووویچ از Resident Evil) با تاکسی او تصادف میکند. آنچه در ادامه میآید ماجرایی عجیب و غریب مملو از جذابیت و سبکی غیرقابل پیشبینی است که آن را از پیشنهادات کمتر جاهطلبانهای که اغلب توسط هالیوود ارائه میشود جدا میکند.
The Sixth Sense
به یکی دیگر از بهترین فیلمهای کارنامه کاری بروس ویلیس میرسیم. حس ششم ساخته ام نایت شیاملان جزو آن دسته از آثاری است که میتوان بارها تماشا کرد. مالکوم کرو (ویلیس) یه روانشناس است که اخیرا توجه بسیاری به یکی از بیماران خود یعنی کول نشان می دهد؛ پسر بچهای که خود را رابط انسانها و ارواح غم زده و ناکام میداند. حس ششم با پایان پر پیچ و تاب شگفتانگیزش که به احتمال زیاد تا به حال برایتان اسپویل شده یا خودتان دیدهاید، تبدیل به یک غول باکس آفیس شد. با این حال، حتی اگر بدانید چه اتفاقی در پایان فیلم میافتد، این اثر همچنان جذاب است زیرا مالکوم کرو (ویلیس) روانشناس کودک تلاش میکند تا به پسر جوانی برسد که ادعا میکند میتواند افراد مرده را ببیند.
در واقع، در حالی که این یک پیروزی بزرگ برای ویلیس بود، اما این ستاره سینما در نهایت تحت الشعاع هیلی جوئل اوسمنت، تازه وارد، که تنها در 11 سالگی نامزد جایزه اسکار شد، قرار گرفت. نویسنده و کارگردان، ام نایت شیمالان نیز بسیار مورد تحسین قرار گرفت، و حس ششم الگوی تقریبی تمام تلاشهای آیندهاش را تنظیم کرد، که هیچکدام نتوانسته است با داستانی که این اثر نهایی بیعیب و نقص ارائه میکند، مطابقت داشته باشد.
Unbreakable
ویلیس و شیامالان چند سال بعد از موفقیت حس ششم در تلاشی برای بازآفرینی جادو، به سراغ فیلمی با حال و هوای ابرقهرمانی رفتند. افسوس که Unbreakable آنقدرها هم تلاشی قوی نیست، اما همچنان به دلیل ساختارشکنی بدیع از کهن الگوهای کتابهای مصور، جایگاه ارزشمندی در قلب طرفداران آثار ابرقهرمانی دارد. آسیب ناپذیر نخستین قسمت از یک سه گانه است که قسمت دوم و سوم آن یعنی Split و Glass به ترتیب در سال های 2016 و 2019 به اکران در آمدند. دیوید دان (ویلیس) یک نگهبان امنیتی است که پس از نجات یافتن از حادثه ای مرگبار، به قدرت ماورایی خود پی می برد؛ او قادر است تا از هر اتفاق ناگواری جان سالم به در برده و دچار هیچ آسیبی نشود.
ویلیس در این فیلم نقش نگهبان امنیتی دیوید دان را بازی میکند که پس از زنده ماندن از یک تصادف وحشتناک قطار بدون هیچ خراش، به فردی مورد علاقه الیجا پرایس عجیب و غریب (ساموئل ال. جکسون) تبدیل میشود. تعاملات شدید بین این دو نقطه برجسته در اینجا است، با روابط پیچیده آنها که محور اصلی فیلم است. مطمئناً، شیامالان در طول مسیر شگفتیهای محکمی را به نمایش میگذارد، در حالی که هرگز از هسته احساسی داستان غافل نمیشود.
Sin City
داستان این فیلم در شهری به نام Basin City اتفاق میافتد و در واقع شامل سه روایت مختلف میشود که محوریت تمام آنها، مردی درشت هیکل با چهرهای زخمت است که به دنبال قاتل دوست خود میگردد. شهر Basin City که نام فیلم به نوعی از آن اقتباس شده، شهری پر از خشونت و جنایت و البته پلیسهای فاسد است.
بخش اول فیلم با هنرنمایی ویلیس آغاز میشود. وی به عنوان پلیسی که در آستانه بازنشستگی است، تنها قهرمان Sin City به شمار میآید. در اینجا ما از یک ادای احترام به کتابهای کمیک مصور به یک اقتباس مناسب میرویم. این فیلم مانند Pulp Fiction از مجموعهای از داستانها تشکیل شده است که کارگردان آن رابرت رودریگز توانسته به بهترین شکل آن را هدایت کند. ویلیس در این فیلم نقش افسر پلیس جان هارتیگان را بازی میکند که خود را وقف محافظت از یک دختر جوان در برابر یک قاتل سریالی در یکی از جذابترین داستانهای فیلم میکند.
Moonrise Kingdom
ویلیس در یک تغییر سرعت غافلگیرکننده، وس اندرسون، فیلمساز عجیب و غریب را در سال 2012 به فهرست همکارانش اضافه کرد، زمانی که او در فیلم کمدی-درام قلمرو طلوع ماه بازی کرد. یک دختر و پسر جوان به نام های سوزی و سم شیفته و دلباخته یکدیگر شده و تصمیم میگیرند محل زندگی خود را ترک کنند. بدین ترتیب تمام اهالی شهر به ویژه کاپیتان شارپ (ویلیس) در صدد پیدا کردن این دو بر میآیند و در این راه با اتفاقات بسیاری سر و کله می زنند. فیلم Moonrise Kingdom یکی از بهترین فیلمهای بروس ویلیس در ژانر کمدی به شمار میآید که برای بهترین فیلم نامه غیر اقتباسی نیز نامزد دریافت اسکار شده است.
اندرسون به خاطر سبک کارگردانی متمایزش، که اغلب شامل نماهای کاملا متقارن و طراحی تولید عجیب و غریب است، شهرت دارد و قلمرو طلوع ماه نیز از این قاعده مستثنی نیست. دیدن ویلیس در برابر چنین پسزمینهای سالمی، با توجه به پروژههای تاریکتری که قبل از این اتفاق افتادهاند، نسبتاً سورئال است. بنابر همین فضا بسیاری از منتقدان از کار او در فیلم به عنوان یکی از بهترینهای دوران حرفهایاش استقبال کردند. متأسفانه، تا پایان دوران بازیگری، این اولین و آخرین باری است که او چنین قمار بلندپروازانهای را انجام داد.
Looper
داستان لوپر در آینده نزدیک اتفاق میافتد. در دل آینده انسانها موفق به یافتن راهی برای سفر در زمان شدهاند اما برای جلوگیری از مقاصد سودجویانه، بلافاصله آن را ممنوع اعلام میکنند. در این میان گروههای تبهکار، قربانیان خود را به گذشته میفرستند تا به دست اشخاصی به نام لوپر به قتل رسیده و خود به خود از چرخه آینده حذف شوند. جو (بروس ویلیس) یکی از این لوپرهاست که پس از مدتی خود را قربانی اقدامات خودش مییابد.
زمانی که جو به اصطلاح لوپر (جوزف گوردون-لویت) با خود آیندهاش (ویلیس) روبرو میشود، برای لحظهای تردید میکند و ناخواسته به همتای خود زمان کافی برای فرار میدهد. این یک گناه بزرگ است که او باید آن را اصلاح کند یا با سرنوشتی بدتر از مرگ روبرو شود. ریان جانسون با لوپر به شدت ایدهای بسیار بدیع را اجرا میکند و بسیاری از منتقدان ساختن جهان او را تحسین کردند، در حالی که بازیهای ویلیس، گوردون-لویت و همبازی آنها امیلی بلانت نیز قابل تحسین است.
Armageddon
در این فیلم بروس ویلیس، وقتی ناسا متوجه میشود که سیارکی به اندازه تگزاس آمریکا در هجده روز دیگر به زمین برخورد میکند، نقشهای ناامیدکننده برای جلوگیری از انقراض بشریت در نظر میگیرد. اگر سیارک را بتوان قبل از رسیدن به فاصله معینی از زمین توسط بمب هستهای از وسط منفجر کرد، میتوان سیاره را نجات داد. اما برای قرار دادن دستگاه، بهترین تیم حفاری نفت هسته عمیق جهان باید به فضا برود. با شروع شمارش معکوس، متهها با فضانوردان درگیر میشوند و حوادث مرگبار و فاجعهای که موفقیت آنها را تهدید میکند، شروع به خودنمایی میکنند. این فیلم یکی از موفقترین آثار گیشه پسند بروس ویلیس در مدت زمان دوران حرفهای او در مقام یک بازیگر است.
سخن آخر
چند فیلم بروس ویلیس که در این مقاله به شما معرفی شد، از پر بازدیدترین فیلمهای این بازیگر محبوب بود. شما کدام یک از فیلمهای بروس ویلیس را بیشتر دوست دارید؟ نظرات و تجربههای خود از دیدن آثار این بازیگر سینمای اکشن را با ما و کاربران دیگر به اشتراک بگذارید.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
یکی از کم دیده شده ترین و در عین حال بهترین کارهای بروس ویلیس فیلم Hostage هست که واقعاً در حق اش جفا شد. یکی دیگر از این فیلها هم فیلم البته پروپاگاندای Tears Of The Sun هست که درست است که جزو آن دسته از فیلمهای به قول تاد مک کارتی "مرسی آمریکا جون که دنیا را نجات دادی" میشود اما واقعاً ارزش تماشا کردن دارد.
یکی از بازیگرای اکشن مورد علاقم بود ? بازیاش هم خوب بود « غیر از چند سال اخیر » و اینکه اکثر مواقع صداپیش هم خدا بیامرز جلیلوند بود لذت دو برابر می شد
سریال فرندز هم چند اپیزود. بود
عالی