نقد فیلم Fantastic Beasts: The Secrets of Dumbledore – جانوران شگفت انگیز ۳
فیلم خوب، فیلمی است که از همان زمان شروعش چنان توجهتان را جلب کند و آرام آرام شروع به ساختن فضایی متفاوت کند که نگذارد لحظهای، از سر جایتان بلند شوید. چرا با چنین عبارتی ...
فیلم خوب، فیلمی است که از همان زمان شروعش چنان توجهتان را جلب کند و آرام آرام شروع به ساختن فضایی متفاوت کند که نگذارد لحظهای، از سر جایتان بلند شوید. چرا با چنین عبارتی این نقد را شروع کردم؟ خواستم از همین اول کار بهتان بگویم که فیلم Fantastic Beasts: The Secrets of Dumbledore چنان بد است که اگر در طول فیلم به کار دیگری مشغول باشید، لذت بیشتری از آن میبرید. فیلمی که مخلوطی بد مزه از کلیشههای فیلمهای اکشن پر فروش هالیوودی در اوایل قرن بیست و یکم و افسانه شاه پریان برای کودکان است. با نقد این فیلم همراه ویجیاتو باشید.
فیلم Fantastic Beasts: The Secrets of Dumbledore سومین فیلم از سری Fantastic Beasts است که اسپین آف هری پاتر میباشد. کارگردانی به عهده دیوید یاتس و فیلم نامه را جی. کی رولینگ و استیو کلاوس نوشتهاند. فیلم برداری را جورج ریچموند، موسیقی متن را جیمز نیوتون هاوارد و تدوین را مارک دی انجام دادهاند. از تیم بازیگری پر ستاره این اثر میتوان به ادی ردماین، مدس میکلسن، جود لاو، ازرا میلر و ... اشاره کرد. داستان فیلم در ادامه دو نسخه قبلی است و این بار گریندل وایلد به نوعی قصد دارد جنگ بین دنیای جادوگران و ماگلها را آغاز کند و اسکمندر، دامبلدور و دیگر دوستان باید جلوی او را بگیرند. سوال اینجا است فیلمی که بر روی کاغذ چنین جذاب به نظر میرسد، چگونه ضعیف و فراموش شدنی است؟
بخش فنی فیلم
قبل از اینکه وارد بخش فیلمنامه و روایت بشویم (که غر و انتقاد زیاد است!) به بخش فنی و بازیگری بپردازیم. بله ما با فیلمی طرف هستیم که قرار است پر از جلوههای ویژه، شاتهای خفن و طراحی صحنه و لباسهای درجه یک باشد و تقریباً، همچین چیزی را به ما تحویل میدهد. اولین چیزی که توی ذوق میزند، تدوین بد فیلم است. مشخص است لحظاتی کاتهای بین صحنهها چنان بد هستند انگار یک فرد مبتدی آن را انجام داده، نه مارک دی که سابقه درخشانی در تدوین دارد!
موسیقی متن زیبای جیمز نیوتون هاوارد استفاده بیش از اندازهای از آن شده است و سبب میشود گاهی اوقات نتوانیم از یک لحظه خاص لذت ببریم. در رده فیلمهای بلاک باستری، اخیرا این MoM بود که سم ریمی این ریسک را کرد و لحظاتی را بدون هیچ گونه صدایی به مخاطب نمایش داد که سبب شد آن حس و هیجان فیلم بیشتر شود.
فیلمبرداری اثر سطح متوسطی دارد و گاه شاتهای جذابی را تحویلمان میدهد. اما به طور کلی بخواهیم نگاه کنیم، فیلم در بخش فنی فراموش شدنی است. دیوید یاتس که سابقه خوبی در کارگردانی دارد، نتوانسته اینبار کارگردانی خوبی را ارائه دهد، هرچند پیشرفت ریزی نسبت به نسخه دوم این اثر دارد.
بازیگری
بازیگران فیلم، عملاً بازی متفاوت و مخصوص به نقش خود ارائه نمیدهند. انگار کارگردان به آنها گفته در کدام نقش بازی بهتری داشتهاید؟ همان را بازی کنید! ادی ردماین انگار همچنان در نقش استیفن هاوکینگ گیر کرده است و لکنت زبان و دست پاچگیاش بیشتر مایه عذاب است. مدس میکلسن بازی جذابی دارد اما انگار دوباره خواسته هانیبال لکتر را به صحنه بیاورد! جود لاو آن غرور و کاریزمای همیشگی در نقشهایش را پیاده کرده است. کالوم ترنر بازی بسیار جذابی دارد و از آن طرف، ازرا میلر خواسته بدترین و کلیشهترین بازی ممکن را ارائه بدهد!
ویلیام نیدیلم بازی جذابی ارائه نمیدهد که البته بیشتر آن، به شخصیت نه چندان جذابش برمیگردد. جسیکا ویلیامز نیز کلیشه و تکراری است و بازیاش مانند بسیاری از نکات فیلم، فراموش شدنی است. بازیگر درخشان و جذاب فیلم، دان فوگلر است که انگار او را از دل فیلمهای ادگار رایت در آوردهاند و تک تک شوخیها را به خوبی اجرا میکند (از مونولوگ عاشقانه مسخره او با کویینی فاکتور بگیرید!)
اما در سکانس پایانی و مثلاً نقطه اوج! بازی تمام بازیگران در یک کلام افتضاح میشود. بله درست است همه چیز در آن سکانس به طرز عجیبی رو مخ است، اما بازی بازیگران به نوع دیگری خندهدار است! مدس میکلسن آن ترس و شکست را به طرز خندهداری نشان میدهد و ادی ردماین آن دست پاچگی بودن شخصیتش را به بدترین شیوه ممکن به نمایش میگذارد. بخش بازیگری فیلم هم به طور کلی، نمره چندان مثبتی نمیگیرد. البته بازیگران چه کنند وقتی فیلمنامه و شخصیت پردازی فاجعه است؟!
روایت و شخصیت پردازی
قبل از هرچیز، کاملاً مشخص است که در این بخش امکان لوث شدن داستان وجود دارد. بخش روایت Fantastic Beasts فاجعه مطلق است. تنها چیزی که ممکن است یک نفر را از مجاب کند که پای آن بنشیند و شاید، شاید دوستش داشته باشد، اشارات آن به دنیای هری پاتر یا بزرگتر کردن این دنیا است. این وابستگی و وام دار بودن یک اسپین آف، آن را بیهویت میکند. اگر قرار است به نوعی درباره حیوانات شگفت انگیز این جهان باشد، پس چرا ما تعداد کمی از آنان را میبینیم؟! جالبی اثر این است که حتی به عنوان خود وفادار نیست. هرچند باز هم جای شکر دارد که نسبت به نسخه قبلی، این بار واقعا دو سه موجود نقش کلیدی در داستان ایفا میکنند!
شاید تا اینجا بگویید گیر دادن به اسم و عنوان اثر مسخره است، اما همین موضوع نشان میدهد که جی. کی رولینگ در گسترش دادن این دنیا ناتوان است. به هر حال او کسی بود که دنیای هری پاتر را ساخت و هنوز که هنوز است، محبوبیت خود را از دست نداده. انگار او خودش را مجبور کرده هر قسمت تعدادی حیوان عجیب، فارغ از ترسناک یا بامزه بودن، نشان بدهد و از طرفی یک سری نکات جدید درمورد دنیای جادوگری هم ذکر کند. خوشبختانه تا حدی این تعادل در این نسخه به وجود آمده است. اما به زبان سادهتر بگویم، رویکرد فیلم مانند آن است که در Better Call Saul، ما بیشتر درمورد والتر وایت و زندگیاش اطلاعات کسب کنیم تا خود ساول گودمن!
بهترین لحظه فیلم، بیشک وقتی است که نیوت به آن سیاه چال ترسناک میرود تا برادرش را نجات بدهد. موجودات عقرب مانند و هیولایی که هیچوقت نمای کاملی ازش نمیبینیم، تقلید نیوت و تیسوس و نحوه فرار از آنجا، به شدت جذاب است و مخاطب را سرگرم میکند. شاید اگر این سری فقط و فقط بر چنین سکانسها و واقعا "حیوانات عجیب" تمرکز داشت، ما شاهد آثار جذابتری در این دنیای جادوگری بودیم. اما همانطور که اشاره کردم، جی. کی رولینگ سعی دارد به نحوی این جانوران را با توطئهها و ماجراهای پیشین زمان هری پاتر گره بزند.
خبر خوب اینکه سری سوم Fantastic Beasts داستان جمع و جورتری دارد و قرار نیست این بار هر دفعه به گوشهای از این دنیای بزرگ سر بزند. خبر بد اینکه دیگر خبری از خبر خوب درباره این روایت نیست! از شخصیت پردازی تا روایت، همه بد هستند. بد نه بدین معنا که بعد از اتمام فیلم، با عصبانیت از سرجایم بلند بشوم و داد بزنم چرا دو ساعت و بیست دقیقه وقتم را هدر دادم و سپس برای خالی کردن خشمم این نقد را بنویسم! نه، بد بدین معنا که واقعاً رولینگ و کلاوس نمیتوانند چیز جدیدی درباره دنیای جادوگری به ما بدهند. در عوض یک داستان شاه پریان گونه نوشتهاند که در پایان، همه چیز به معنای واقعی کلمه، بچگانه تمام میشود.
نام فیلم اسرار دامبلدور است و ما متوجه عشق او نسبت به گریندلوایلد میشویم. همین موضوع عشق بین دو شخص که یکی طرف خیر و دیگری شر است جذاب است. در کل، تمرکز رولینگ به نوعی روی موضوع عشق بوده است که مفهوم آن را به طور فاجعه در شخصیت پردازی شخصیتهایش جا داده است. دامبلدور با گریندلوایلد عهدی بسته و آن را طلسمی کرده که مبادا روزی بخواهد حتی به کشتن او فکر کند. این دلیلی میشود که داستان شروع بشود و نیوت و دوستان بروند گریندلوایلد را متوقف کنند. در نهایت، این طلسم با مبارزه بین دامبلدور و گریندلوایلد شکسته و در نهایت این عشق از بین میرود. آیا تراژدیک و تاثیر گذار است؟ قطعاً نه!
واضح است که برای ملموس کردن یک رابطه عاشقانه، باید لحظاتی احساسی بین آن شخصیتها نمایش داده بشود، اما این اتفاق رخ نمیدهد. فیلم آنقدر هیجان زده است تا توطئهها، حیوانات و مکانهای جدیدش را به ما نمایش بدهد که شخصیتهایش را برای لحظاتی فراموش میکند. این فراموشی سبب شده که فرصت آنقدر تنگ شود که تنها در لحظات خاصی به این مفهوم بپردازد و سعی کند آن را در فیلم جای بدهند.
شاید تا حدی، رابطه عاشقانه بین جیکوب و کویینی، بیشتر توجه مخاطب را جلب کند. به لطف دو سری قبل، این رابطه بهتر در آمده اما حال، قرار است که جیکوب در این چالش قرار بگیرد که آیا او همچنان کویینی را، با وجود اینکه به سمت تاریکی رفته، دوست دارد یا خیر. ما جواب این سوال را با یک مونولوگ بسیار مسخره با جملات کلیشهای تحویل میگیریم! رابطهای که میتوانست نمادین و جذاب باشد و حداقل، چیزی باشد که در این فیلم در یاد مخاطب بماند، این چنین نابود میشود.
در نهایت، موضوعی که به شدت بد از آب در آمده، رابطه بین آبرفورث و کریدنس است. یک عشق پدر پسرانه که تحت تاثیر موضوعاتی به نابودی کشانده شده و حال فیلم سعی دارد بازگشت آنها را به سوی هم نشان بدهد. اینقدر موضوعات و اتفاقات فیلم پخش و پلا هستند که سبب شده این موضوع هم وارد این گرداب بشود و از بین برود. نه آن نوشتههای روی شیشه کریدنس احساسات مخاطب را قلقلک میدهد و نه آن خشم ناشی از عذاب وجدان آبرفورث. به طور کل، فیلم در رساندن مفهوم اصلی خود شکست بسیار بدی میخورد. آنقدر بد که حتی بیشتر مخاطبان ممکن است متوجه نشوند قرار بود این مفهوم رسانده بشود!
بخش دیگر، نشان دادن نمادین سیاستها و بازیهای مربوط به آن در فیلم است. ما شاهد هیچ گونه خلاقیت در این بخش نیستیم. انگار این بخش را یک دانش آموز کلاس هفتم در مدت زمان کوتاه زنگ انشایش نوشته است! از همان اول که گریندلوایلد تبرئه میشود و اجازهی نامزد شدن را میگیرد، همه چیز تا حد زیادی قابل پیش بینی میشود. بخش: کار درست را بکن، نه کار راحت را. میشود گفت کنایه رولینگ به دولت مردان است که سعی دارند به هر نحوی شده همه را راضی کنند، حتی اگر در نهایت به شخص اشتباهی باج بدهند.
مشخص است که رولینگ با توجه به حاشیههایی که برایش به وجود آمده، چنین اشارهای را در دنیایش به کار ببرد. سپس با موجود چیلین که میتواند رهبر لایقتر را انتخاب کند، کنایهای دیگر میزند. میگوید که سیاست مداران کثیف قادرند در هر چیزی نفوذ کنند و چنان صحنه سازیهایی انجام بدهند که مردم را گول بزنند. صحنهای که گریندلوایلد صحنه سازی میکند تا جیکوب را تروریست نشان بدهد، نمونهای دیگر از این کنایهها است. رولینگ بابت موضعهای سیاسی-اجتماعیاش وضعیت خوبی ندارد و این خشم و بیانههایش را به طور ضعیفی، در فیلمش جای داده است.
دیگر مشخص است وقتی که کارگردانی، بازیگری و روایت فیلم اوضاع خوبی نداشته باشد، قطعاً شخصیت پردازی هم به دنبالشان بد است! واقعیت این است که هیچ چیز جدیدی در این قسمت به شخصیتها اضافه نمیشود به جز آن عشق و عذاب وجدانی که در وجود هر شخصیت به نحوی نهفته است. در یک دنباله، باید در هر قسمت داستان به نحوی روایت شود که ما با وجه جدیدی از شخصیتها آشنا بشویم اما از نیوت بگیرید تا گریندلوایلد، همانی هستند که در دو قسمت قبلی بودهاند. پس بهتر است سر تاسف تکان بدهیم و افسوس بخوریم!
ارزش نهایی فیلم
همه چیز در Fantastic Beasts: The Secrets of Dumbledore بد است. یاتس دیگر آن کارگردان قدیم نیست و بازیگران هم به هیچ عنوان به خوبی بازیگران دنیای هری پاتر نیستند. فیلم خودش را وابسته به هری پاتر میداند و به عنوان یک اسپین آف، نکته خاص و جذابی، به جز حیواناتش، ندارد. در نهایت، اثر آشفته و گیج است. نمیداند هدفش چیست و به زور سعی دارد دنیای جادوگری را گسترش دهد اما در عوض، فقط در جا میزند. حال باید تا ۲۰۲۵ منتظر بمانیم و شاید، رولینگ با یک اثر منظم با شخصیت پردازی درست و یاتس با کارگردانی بهتر، ما را به بهتر شدن این دنیای پر از پتانسیل بکنند. تا به کنون، هرچه دیدیم، خیانت به فرنچایز هری پاتر بود. تنها فایده فیلم، این است که بشینید ارجاعات و ایستر اگهای مربوط به این دنیا و دنیای هری پاتر را پیدا کنید. فکر نکنم فایده دیگری داشته باشد!
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
اه جانی دپ گرفتشون
نقد خیلی خوبی بود خانم نصرالهی خیلی متشکرم بابت زحماتتون
بسیار ممنونم
حیف ادی ردماین با اون اسکارش نیست تو این بازی کنه؟
خوب اینم خوب نبود .
چرتتتت بود ۵ ساله پاتر هدم
و تو عمرم چیزی به این مزخرفی ندیده بودم
خاک تو سر وارنر بروس که به فراگچایز به این بزرگی گند زد جای تاسف داره
و قسم به قوافی؛
آنگاه که تنگ آیند،
شعرا به جفنگ آیند...
وقتی خودشون هم نمی دونند این فرنچایز چه نقش و چه هدفی داره چرا خودمون رو اذیت کنیم و وقت سرش حروم کنیم...؟
واقعا وقتشه بهشون بگیم برید bedrock. (مخفف به درک!)