چرا بازیها در نمایش هویت فرهنگی کشورها دچار اشتباه میشوند؟
برای سری فرنچایزهایی مانند Tom Clancy یا Call of Duty معمولا آنگونه است که جزئیات را از طریق تاکید گذاشتن بر جریان کلیشهها و تغییرپذیر بودن سرگرمیهای غیر تاریخی، از دل یک نابرابری ساختگی در ...
برای سری فرنچایزهایی مانند Tom Clancy یا Call of Duty معمولا آنگونه است که جزئیات را از طریق تاکید گذاشتن بر جریان کلیشهها و تغییرپذیر بودن سرگرمیهای غیر تاریخی، از دل یک نابرابری ساختگی در دوران جنگ سرد یا جنگ با مواد مخدر (لفظیست که در آمریکا به کارزار ممنوعیت مواد مخدر، کمک نظامی و مداخلهٔ نظامی با هدف محدودسازی و کاستن از تجارت غیرقانونی مواد مخدر اطلاق میشود. تخمین زده شدهاست که آمریکا سالانه ۵۱ میلیارد دلار برای جنگ با مواد مخدر خرج میکند. - ویکیپدیا فارسی) بیرون کشیده میشود. همچنین اگر کسی تاریخپژوه آمریکای لاتین یا اهل جامعهی مرز آمریکایی-مکزیکی باشد، بهتر درک میکند که وسواس درحال جریان ژانر برای بتصویر کشیدن آمریکای لاتین در بهترین حالت خود نامعمول بودن، وجود فساد، ملالانگیزی و حضور حکومت خودکامه، و در بدترین صورت خود، نفرتپراکنی است.
با این وجود، زمانی که نقدهای Far Cry 6 در فضای مجازی منتشر شد، تعجبی نداشت که بدترین کلیشههایی که درمورد آمریکای لاتین وجود داشت در لباس جدیدی خودنمایی کند. جدای از نارضایتی به دلیل یکسان بودن گیمپلی نسبت به نسخههای پیشین خود، به محض مواجهه پیدا کردن دچار آشناپندازی (حالت پیشدیده یا دژا-وو حالتی از ذهن است که در آن فرد پس از دیدن صحنهای احساس میکند قبلا آن را دیده است. - ویکی پدیا فارسی) میشوید؛ چرا که سازوکار تصادفی تاریخ کوبا را همراه با مکالمات و تصمیم گیریهای آغشته به ترکیب لهجه انگلیسی و سطح متوسط اول اسپانیایی نشان داده شده است! مسئلهی بازی تنها محدود به عملکرد مشابه نسبت به بازیهای دیگر مجموعه خود نمیشود، ماجرا آن است که بازی در برابر اغراقی که از خود نشان میدهد نیز گیر افتاده است. تا اینجای کار تمامی کلیشههای مرتبط با داستان گویی آمریکای لاتین، یکجا در تفکر قالب (به انگلیسی: stereotype؛ به یک نظر از پیش تشکیلشده در ذهن جمعی گروههایی از جامعه اشاره دارد، که مانع قضاوت و شناخت منطقی افراد نسبت به دیگران شده و ویژگیهای خاصی را به تمام اعضای یک گروه دیگر یا مجموعهای متفاوت نسبت میدهد. این امر سبب میگردد افراد برپایه اطلاعاتی ناچیز و تصورهای کلیشهای خود که غالبا برگرفته از جامعه یا رسانهها است، بدون آنکه شناخت کافی از دیگران داشتهباشند، نسبت به آنها قضاوت کنند. - ویکیپدیا فارسی) یوبیسافت جمع شده است و فراخوانی که برای سرنگونی رژیمهای ایالات آمریکاییهای لاتین تبار به بازیکنان جدید داده میشود، آدم را زهره ترک میکند.
گرچه سیاست هیچ زمانی نکتهی مورد توجه یوبیسافت در ابعاد بزرگ نبوده است، چه در اظهارات تعرضات محیط کاری و چه در محتواهای بازیهای ویدیوییاش؛ پیش از این، کمپانی خطاب به همگان خاطرنشان کرده بود که بازی ویدیویی آنها در مورد سرگونی دولت در یک نسخه خیالی کوبا، کاملا غیرسیاسی بوده است. بعدتر، بیانیه خود را پس گرفتند تا مطمئن شویم که Far Cry 6 بطور حتم در مورد سیاست و انقلاب حرفی برای گفتن داشته؛ اما نه با آن سبک و سیاقی که برایمان شناس باشد.
گرچه از بیانیهی یوبیسافت نباید هم انتظارات فراوانی داشته باشیم، با خواندن اظهاراتشان متوجه میشویم که در زمینهی مفاهیم سیاسی در وسعت ساخت یک بازی ویدیویی که هدف اصلی آن نشان دادن سرنگونی دولت در آمریکای لاتین است، دانش چندانی نداشتهاند. مهمتر از آن، اشارههای گنگ و مبهم به تاریخ شکستهای انقلابی است. اشاره به اینکه چگونه بازیهایی با موضوعیت سرنگونی دیکتاتورهای نواحی گرمسیری، با انگلیسی زبان بودنشان، همه و همه چراغ سبزی برای تعمل در شدت حضور و دخالت آمریکا است. ترسیم سیاست خارجی منعکس شده در بازیهای ویدیویی مخصوصا در مورد آمریکای لاتین نشاندهندهی درهمتنیدهگی (چارچوبی تحلیلی است در تلاش برای شناسایی نظامات درهمتنیدهٔ قدرت که بر کسانی که بیش از همه در جامعه به حاشیه رانده شدهاند اثر میگذارد. اینترسکشنالیتی در نظر میگیرد که اشکال گوناگون لایههای اجتماعی همچون طبقه، گرایش جنسی، سن، دین، آیین، ناتوانی و جنسیت جدا از یکدیگر وجود ندارند بلکه در هم تنیدهاند. – ویکیپدیا فارسی) عمیق فرهنگی – سیاسی و استفاده از یک مدیوم هنری برای انتشار باور عمومی تدوینگران این صنعت است.
بازیهای ویدیویی داستانهای خود را از دهه ۱۳۶۰ در آمریکای لاتین مرحلهبندی کردهاند، و در حالی که مداخلات ارتش یکی از المانهای رایج در داستانها بوده است، به صورت مداوم کاربرد استعاری نداشته است. فیلیپ تادسن (Phillip Penix-Tadsen)، استاد مطالعات آمریکای لاتین دانشگاه دلاور (University of Delaware) با عنوان کتابش یعنی کد فرهنگی: بازیهای ویدیویی و آمریکای لاتین - Cultural Code: Video Games and Latin America که مطالعهی قاطعانهای از بازیهای ویدیویی است اظهار میکند: "بنظرم موضوع مداخلات ایالات متحده در آمریکای لاتین، چه در شمایل سیاسی برای سرنگونی یک دیکتاتور یا سرپوش گذاشتن بر مداخلات مرتبط با مواد مخدر، بارز ترین شکلی است که آمریکای لاتین به معرض نمایش گذاشته میشود و این مثالها تنها موضوعات مورد بحث نیستند."
بیان این نکتهی او نیز خارج از لطف نیست که میگوید: یکی دیگر از المانهایی که ممکن است رایج باشد، اشارات قدیمیتری به معابد اینکاها (یک امپراتوری از مردم بومی (سرخپوست) در آمریکای جنوبی بود. این امپراتوری در بیشترین پهناوری خود، کشورهای امروزی پرو، اکوادور، بولیوی، و بخشهایی از آرژانتین، شیلی و کلمبیا را دربرمیگرفت. – ویکیپدیا فارسی) یا مایاها (گروهی از مردمان سرخپوست اند که در آمریکای میانه زندگی میکنند. استقرار آنها در مکزیک جنوبی، گواتمالا، بلیز، السالوادور و هندوراس است. عبارت فراگیر مایا، نام جمعی مردمی است که دارای میزانی اشتراکات فرهنگی و میراث مشترک زبانیاند؛ هرچند عبارت مردم مایا دربردارندهٔ جمعیتها، جوامع و گروههای قومی بسیاری است که هر کدام سنن ویژه، فرهنگ و هویت تاریخی مخصوص به خود را دارند. – ویکیپدیا فارسی) است که در بازیهای دههی ۵۰ و قبلتر از آن، در فیلمهای ایندیانا جونز محبوب بودند.
بیتردید عجایب پشت پردهی آمریکای لاتین، وسوسه و طمع توسعهدهندگان بازیهای ویدیویی در سالهای ۱۳۶۰ را تا اندازهی زیادی برانگیخته میکرد. بازیهایی مثل نقاب خورشید ۱۳۶۱ (The Mask of the Sun)، بازی زاویه جانبی آزتک ۱۳۶۱ (Aztec) یا بازی ماجراجویی-اکشن جست و جوی کینتانا روو ۱۳۶۳ (Quest for Quintana Roo) مقدمهای از دوران آمریکای لاتین پیشا کلمبیایی را ترسیم میکردند و بازیکنان را به سمت باستانشناسی استعمار نو (همگام با تحولات پس از جنگ جهانی دوم و سلب امکان استعمار کشورها به صورت مستقیم و مستعمره، سیاستهای جدیدی تحت عنوان استعمار نو بکار گرفته شد و شیوههای استعمار کلاسیک به کار خود پایان داد. این روش، شامل شیوههایی چون تکمحصولی کردن کشورهای جهان سوم، سرمایهگذاریهای خارجی توسط کشورهای ثروتمند و غیره میشود. – ویکیپدیا فارسی) سوق میدادند.
با وجود اینکه ایالات متحده ید طولایی در مداخلات امور آمریکای لاتین داشته است، جنگ با مواد مخدر و سوسیالیسم (اندیشهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است که هدف آن ایجاد نظم اجتماعی و اقتصادی مبتنی بر برابری، به معنای آن که تمامی قشرها و طبقات جامعه سهمی برابر و مساوی در سود همگانی داشته باشند. ویکیپدیا فارسی) رونالد ریگان، (هنرپیشه سابق و سیاستمدار آمریکایی و چهلمین رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا از حزب جمهوریخواه بود. ویکیپدیا فارسی) مداخلات ایالات متحده را بیشتر کرد و همانطور که گرگ گراندین (Greg Grandin) تاریخدان گفته و پرداخته است، این جنگها آمریکای مرکزی را به یک آزمایشگاه تغییر رژیم و ثبات سیاسی تبدیل کرد و همینطور میلیونها دلار کمک به صندوقهای جوخههای مرگ راست (یا راستگرا در ادبیات سیاسی، به مواضعی گفته میشود که خواهان حفظ نظم و سلسله مراتب اجتماعی سنتی هستند. ویکیپدیا فارسی) حواله شد و اداره مبارزه با مواد مخدر آمریکا (DEA) شبکهی خود را در سرتاسر آمریکای جنوبی گستردند؛ بازیهای ویدیویی اواخر دهه ۱۳۶۰ و اواخر دهه ۱۳۷۰ شروع به معرفی حملات هوایی، جنگجویان غیرنظامی، موضوعات مرتبط با مواد مخدر و هفتتیرکشی در پس زمینههای آمریکای لاتین کردند.
در ابتدا، بسیاری از این بازیها رویکردی غیر مرتبط و گاها با فحوای متفاوت در عمل، نسبت به رویدادها در آمریکای لاتین داشتند. در بازی آرکید ژاپنی گوارا! (۱۳۶۶)، بازیکنان به عنوان چه گوارا و فیدل کاسترو در انقلابشان در مقابل فولخنسیو باتیستا (به اسپانیایی:Fulgencio Batista y Zaldívar، سیاستمدار کوبایی بود. او به مدت ۸ سال رئیسجمهور و به مدت ۷ سال (از سال ۱۳۳۱ تا سال ۱۳۳۸ زمان انقلاب کوبا) دیکتاتور کوبا بود. ویکیپدیا فارسی) به ایفای نقش میپرداختند؛ موردی که بعدها برای بازعرضه شدن در ایالات متحده با عنوان Guerrilla War یا جنگ پارتیزانها (پارتیزان یا چریک عضوی از یک گروه مسلح کوچک است که با استفاده از تاکتیکهای جنگهای نامنظم به مبارزه با یک نیروی اشغالگر خارجی میپردازد. غیرنظامیانی که در زمان جنگ جهانی دوم در کشورهای اشغال شده توسط آلمان نازی به مبارزه با اشغالگران میپرداختند، نمونه از پارتیزانها بهشمار میروند. ویکیپدیا فارسی) بخاطر ترس از واکنش تند سیاسی حذف شد. همچنین بازی کامپیوتری استراتژیک Hidden Agenda (۱۳۶۷) بازیکنان را به نقشآفرینی با عنوان انقلابیهای پیروز شده در آمریکای مرکزی دعوت میکند؛ به آنها این انتخاب را میدهد تا در جریان طیف گستردهای از سیاستهای اقتصادی باشند. حتی بازی شوتر کلاسیک Contra (۱۳۶۵)، در حالی که شاید بتوان گفت با وجود اینکه در یک آیندهی دور با دشمنان تخیلی-علمی نامشخص، به جنگلی زیبا در آمریکای شمالی منتهی میشوند، اما با یونیفرمهای درجهداری که بیانگر و نماد شبهنظامیهای چپ در آمریکای مرکزی هست به جنگ میروند.
اما در شروع دهه ۷۰، بازیها یک قدم جلوتر به سمت ارجاعات آشکارتر سیاستهای ایالات متحده برداشتند. در بازیهایی مثل Code Name: Viper (۱۳۷۰) بازیکنان در نقش یک مامور یگان ویژه که بدنبال از میان برداشتن یک کارتل آمریکای جنوبی است مستقر میشوند، Jungle Strike (۱۳۷۳) نمونهی دیگری است که بازیکنان هدایت هلیکوپتری را در برابر یک دژ نظامی که توسط یک کارتل و یک دیکتاتور متحد از خلیج فارس محافظت میشود را برعهده دارند. بازی تحسین شدهی A-10 Cuba (۱۳۷۶) از بازیکنان میخواهد تا هدایت هواپیماهای آمریکایی را برای دفاع از پایگاه مرزی نواستعماری ایالات متحده در خلیج گوانتانتمو در برابر جنگجوهای غیرنظامی به عهده بگیرند. ابتدای اعلان جهانی جورج بوش برای جنگ با تروریسم بود که بازیهای با محوریت تغییر رژیم در آمریکای لاتین دچار دگرگونی شدند و در مرکز توجه قرار گرفتند. با اسقرار یافتن نیروهای آمریکایی در عراق و افغانستان در اوایل سال ۱۳۸۰، در واقع ترسیمی از وضوح امپریالیسم (امپریالیسم به نظامی گفته میشود که به دلیل مقاصد اقتصادی یا سیاسی میخواهد از مرزهای ملی و قومی خود تجاوز کند و سرزمینها و ملتها و اقوام دیگر را زیر سلطهٔ خود درآورد. ویکیپدیا فارسی) آمریکایی بحساب میآمد که میتوانستیم شاهد آن باشیم. آن دسته از بازیها که در مواجهه با تکاورانی که میتوانستند در تمام دنیا حضور پیدا کنند و سرکردههای قاچاق مواد مخدر و دیکتاتورها را از میان بردارند، اصطلاح «محور شرارت» را باز تعریف کردند. (اصطلاحیست که جورج دبلیو بوش رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا برای اشاره به دولتهایی که حامی تروریسم بوده یا بدنبال سلاحهای کشتارجمعی بودند به کار میبرد. ویکیپدیا فارسی)
در طول دهه بعدی، فرنچایزهای بازیهای ویدیویی، همزمان از جنگ سرد (جنگ سرد به دورهای از رقابت، تنش و کشمکش سیاستهای جغرافیایی بین اتحاد جماهیر شوروی و متحدانش (بلوک شرق) و ایالات متحده آمریکا و متحدانش (بلوک غرب) بعد از جنگ جهانی دوم گفته میشود. - ویکیپدیا فارسی)، جنگ با مواد مخدر و جنگ جدید با تروریسم صحبت کردند و قاب روایی تازهای را پدید آوردند. در میان شرق آسیا، خاورمیانه و اروپای شرقی، حالا نوبت به آمریکای لاتین رسیده بود تا محتوای یکی از بهترین روایات مداخلهگر در صنعت بازی را تامین کند.
در حالی که بسیاری از بازیها در حال مشارکت در جریانات استعاری بودند، تعدادی عنوان با دقت زیادی به عینیت منتهی میشدند. برای تفهیم بهتر سری Just Cause (۱۳۸۵ - ۱۳۹۷) مثال مناسبی است؛ یک بازی که در آن به عنوان ریکو رودریگز (Rico Rodriguez) نقشآفرینی میکنید، یک مامور CIA سابق که توسط یک ارگان مخفی بنام The Agency اجیر شده است. در یک بازی که صراحتن در مورد تغییر حکومت است، رودریگز برای شکار دیکتاتورهای اسپانیایی زبان ناحیه کارائیب، جنوب شرقی آسیا، مدیترانه و در نهایت یک کشور واقع در آمریکای جنوبی که سولیس (Solis) خوانده میشود - نامی که در اسپانیایی بیانگر شدت روشنایی تابش آفتاب است - راهی میشود.
بعد از آن، بازی Mercenaries 2 (۱۳۸۷) الکترونیک آرتز (Electronic Arts) مطرح میشود، دنبالهی نسخه ابتدایی آن در سال ۱۳۸۴، که در آن بازیکنان رویای جان بولتون (وکیل و دیپلمات آمریکایی و مشاور امنیت ملی ایالات متحده آمریکا و از مدافعان تغییر رژیم در کره شمالی است. - ویکیپدیا فارسی) را با حمله به کره شمالی تحقق میبخشند. در Mercenaries 2، بازیکنان مقابل یک رئیس جمهور ونزوئلایی خیالی حمام خون به راه میاندازند، تلاطمی که شاید در کنه جامعه ونزوئلا در جریان باشد؛ جایی که رئیس جمهور وقت، هوگو چاوز در یک کشمکش دیپلماتیک با آمریکا در موضع خود باقی ماند.
سری Ghost Recon از یوبیسافت، با اختلاف قابل توجهی، جزو اهانتانگیز مجموعه بازیها نسبت به آمریکای لاتین و مرزهای مکزیکی آمریکایی محسوب میشود. در Tom Clancy's Ghost Recon: Island Thunder (۱۳۸۱)، به عنوان یک سرباز آمریکایی در کوبا که قرار است از انتخابات آزاد در برابر چپگراهای کوبایی و متحدان نیروهای مسلح انقلابی کلمبیا (FARC) محافظت کند، ظاهر میشوید؛ یا اگر Tom Clancy's Ghost Recon Advanced Warfighter 2 در خاطرها مانده باشد، مکزیک، تگزاس و الپاسو (El Paso) مقاصدی هستند تا از به ثمر رسیدن انقلاب در جبهه مکزیک ممانعت شود.
داستان و روایت Advanced Warfighter 2، برای بازیکنان دو ملیتی اثرگذارتر است، چرا که بخش روایی یک مقدار حس تعلق به خانه و کاشانه را بهتر القا میکند. بازی از بازیکنان این مطالبه را دارد تا ستمی که خوآرز (Juárez) نسبت به محله و مستعمرهنشینان خود متحمل شده است را جبران کنند. ظاهری که بازی برای شدت خشونت ترسیم کرده، نه تنها یک تکرار مکررات بیمعنای غالب بر جامعهای طرد شده، که انعکاس خوفناک نظامیان تا دندان مسلحی است که جامعه را دچار رعب و وحشت و شهرهای مرزی را به یک تئاتر خشن مهاجرستیزانه بدل کردهاند. بعدها یوبیسافت با عنوان Call of Juárez: The Cartel، به بیروحترین حالت احساسی ممکن موضوع جنگ با مواد مخدر را یک معضل بیهوده انگاشت و این بنمایههای (یا مایگان در داستان کوتاه به هر عنصر وحدت دهندهای اطلاق میشود که اجزاء یا عناصر داستان را به نحوی به هم پیوند میدهد و درونمایه («تم» یا «مضمون») داستان را تقویت میکند. به عبارت دقیقتر، بنمایه یک چیز، تصویر یا عبارت مستقل است که در روایت تکرار میشود. ویکیپدیا فارسی) مرزی را دوچندان کرد، ماجرای جنگ مرزی با قاچاق مواد مخدر که ابتدای آن به نوع واکنش فلیپه کالدرون، رئیس جمهور وقت مکزیک (Felipe Calderón) که از سمت ایالات متحده مورد حمایت بود ارتباط مستقیم داشت و در انتها، نتیجه چنین شد که هزاران جسد و آسیبدیده پارتیزانی خاک کشور را فرش کرده بودند.
تعداد کمی از بازیهای کلاسیک به مسائل و پرسشهای مرتبط با جغرافیای سیاسی میپردازد، گرچه در Call of Duty یا Ghost Recon از نقطهنظرهای محدودی در باب بافت اقتصادی، آماری و جغرافیایی محدودهی آمریکای لاتین نگاه داشته میشود. مثال عنوان کلاسیکی که از چنین تمایلاتی برخوردار است، بازی A Toy World از منتقد و توسعهدهنده اوروگوئهای یعنی گونزالو فراسکا (Gonzalo Frasca) بوده که نقد نیرومندی از مداخلات آمریکا در آغاز جنگ با مواد مخدر ارائه میدهد. برای آن دسته از کسانی که به کوباشناسی علاقهمند هستند، بازی Gesta Final (۱۳۸۲) که توسط یک گروه جوان علوم کامپیوتر در کوبا توسعه یافته و انقلاب سال ۱۳۳۸ کوبا را در شمایل شوتر اول شخص Call of Duty مانند شبیهسازی میکند، پیشنهاد میشود. بازی Malvinas 2032 (۱۳۷۸) هم دریچهی نگاه یک آرژانتینی که قصد بازپسگیری جزایر فالکلند (مجمعالجزایری در آمریکای جنوبی است که در اقیانوس اطلس جنوبی قرار گرفته و مرکز آن شهر استنلی است.) را دارد در پیش چشمانتان قرار میدهد.
لیست بلند بالای بازیهای ویدیویی تولید شدهی مرتبط با آمریکای لاتین، در کنار بازیهایی که از ضربآهنگ تغییر حکومت تبعیت نمیکنند، اثبات میکند که هنوز امکان ساخته شدن بازیهایی که به کند و کاو قومی فرهنگی و کشف تاریخی بدون توطئه یا حضور سازمان سیآیای (CIA)، وجود دارد.
برای ماهایی که از دیدن به تصویر کشیده شدن جامعه یا کشورهای خانوادههایمان به عنوان مفسدان فی الارض، مناطق عقبافتاده شکست خورده که مستمندانه نیازمند آزادی از عملیاتهای پنهان و مسلحانه ایالات متحده خسته شدهایم، بهتر است به سراغ بازیهایی برویم که در آن آمریکای لاتین دست نخوردهتر است و روایتهای متفاوتی را نشانمان میدهد؛ عناوینی مانند Cris Tales، Papa & Yo و یا حتا Forza Horizon 5، که گرچه روایت مرتبط به جنگ ندارد اما در عوض طبیعت و محیط چشمنوازی را طراحی کرده است.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
خیلی خیلی خیلی متن سنگینی داشت ولی فهمیدم :/
اگه الان بهتون بگن یه گیم راجب عربستان بسازی قطعا نصف بازیت توی بیابونه
چون کلیشش توی ذهنت مونده
از شاهنامه گیم ساختن صدام کنبد
به این دلیل همه فیلم ها همون کلیشه های قبلی رو درمورد همچین کشور هایی نشون میدن به خواطر اینکه افراد و شبکه هایی هستند(ایران اینترنشنال)هستن که اگر فردی فیلمی بسازه(اصغر فرهادی-قهرمان) که در اون فیلم شخصی در کشوری که اوضاع خوب سیاسی نداره (ایران) لحظه ای شاد هست ، اون فیلم رو بشدت میکوبند که چرا تو از این حکومت وجه ی خوب نشون دادی
در یک جمله
کم خرج در اومدن بازی / تعصبات و تحریف ها
یکی از دلایلی که این اتفاقا می افته تاثیر رسانه رو سازنده هاست ، اونا دارن تو یه کشور زندگی می کنن که منافعش تو بد نشون دادن کشور هایی مثل کوبا و ... هست . اونا رسانه هایی رو در اختیار دادن که مثل همینجا سعی می کنن افکار عمومی رو در جهت اهداف دولتشون مهندسی کنن و سوق بدن .
و این رسانه ها خواسته و یا نا خواسته روی ذهن مردم اون کشور تاثیر می زاره و اون سازنده با ذهنیت مهندسی شده اون کشور رو نمایش میده ، یا اگه نخواهد هم این کار رو بکنه به نوعی مجبوره تا بهش برچسب حامی فلان و... نچسبونن و بین مردم قابل قبول تر باشه .
خود اون کشور مورد تخاصم هم با ذهنیت منفی مانع ورود این افراد و تحقیق اون ها تو کشور خودش میشه که داره به این ذهنیت دامن میزنه .
نتیجه میشه یه چرخه باطل و تکرار شونده که توی اون یه کشور همیشه بد و نادرست نشون داده میشه
تاحالا پوستر های سفیر عشق و شعار هاشو دیدی؟
یک بازی تماما ایرانی
اورجینال اورجینال
اونهمه تبلیغ توی آپارات
ته تهش یه کپی پیست بود از رو اساسینز کرید اوریجینز با تکسچر های متفاوت
داستان بازی مثلا ایرانیش(?) هم درباره یکی از یاران امامان بود (ع) که کلا وجود خارجی نداشت
کارگردان ژاپنی حداقل از همون اول معلوم کرد که بازی درباره محیط آمریکاس
این کامنت در جواب یکی از کاربران بوده (خیلیم خوشحال بوده که بن بشه)
کی بوده حالا
ریک هانتر
یه همچین چیزی بود فک کنم
یه سر برین تو یوتیوب فیلمای کوبا رو ببینین
واقعااا کشور خوشگلیه:ماشینای کلاسیک....بناهای قشنگ.....کلا همه جا عالی
ولی امریکا و غرب با هر کشوری مشکل داشته باشن هر بازی ازشون بسازن میخوان اون کشورو به بدبخت ترین و جنگ زده ترین شکل ممکن به تصویر بکشن
سه دلیل مهم یک_سیاستی که روی بازی تاثیر میزاره
دو_بعضی کشور ها مثل ایران اجازه نمیدن استودیو های بازی سازی کشور های دیگه واردشون بشن برای تحقیق
۳_بی جنبگی خود کشور تا به یه کشور از گل کوچیکتر میگن ممنوعش میکنن مثل خود ایران ما
وگرنه چه معنی داره وقتی شاهنامه به این غنی داریم ۹۰ درصد گیمامون برای جنگ تحمیلی باشه
کد های ویچر لو رفته میتونیم از همین کد های ویچر برای گیمی شاهنامه مانند استفاده کنیم چقدر زیبا میشه
شما گیم naser _son of man رو ببینید چقدر زیباس خود ای جی ان گزاشته کلی هم بازخورد مثبت خورده با اینکه داره قشنگ حمله انگلیسی ها به ایران و نشون میده و ما به عنوان یه ایرانی باید جلوشونو بگیریم خود انگلیسی ها هم بازخورد مثبت بهش دادن اینهمه فرهنگ زیبا چرا باید از خارجی ها کپی کنیم و یا فقط از یک موضوع بسازیم دقت کنید هرگیمی که از خارجی ها کپی کردیم به شکست خطم شده.
حالا چرا ناصر سان اف من انقدر بازخوردای خوبی داره چون سعی نکرده از عناوین خارجی کپی کنه موزیک طراحی همه ایرانی وگرنه یه خارجی چه دلیلی داره یه بازی کپی که یه ایرانی ساخته بازی کنه اما این گیمایی مثل ناصر دارن فرهنگ ما وطن پرستی ما اهنگای ما طراحی ها مردم خون گرم و داره معرفی میکنه.
دقیقا هیچی بهتر از شاهنامه نیست
خب درباره ایران هم این صدق میکنه خارجی ها احساس میکنند ما عربیم یا عربی حرف میزنیم یا کلا هندی هستیم و نمیایند به ایران تا درباره فرهنگ ما تحقیق کنند در حالی که ما غنی ترین و یکی از بهترین فرهنگ های جهان رو داریم و البته اولین امپراطوری تاریخ ولی هیچکس در این باره حرف نمیزنه در حالی که خود کشور آمریکا تاریخ ۴۰۰ ساله داره بدون حساب سرخ پوستان ولی ما تاریخ چند هزار ساله داریم
ما هم همین طوری هستیم. الان شما بین چینی ها و کره ای ها و ژاپنی ها چقدر تفاوت قائل هستی؟
دارم سعی میکنم یه کانال یوتیوب بزنم توش دربارهی کل کشورهای جهان توضیح بدم. امیدوارم حمایت بشه
آیدی؟
تابستون که شد اطلاع میدم. هنوز نزدم
اینکه از تاریخ یا واقعیت حال حاضر یک جامعه اشتباه گفته بشه چیزیه که سال هاست تولید کنندگان و نویسندگان داستان ها و بازی های ویدیویی همیشه داشتن و دارند. مسئله این جاست که باید خود اون جامعه دست به کار شه و چیزی رو تولید کنه که واقعیت ها رو نشون بده. البته تقصیر سازندگان نیست. اون ها اون چیزیو ساختن که خودشون میدیدن. اون ها باید تحقیق میکردن، چند نفر رو میفرستادن تا تاریخ +جو حال حاضر اون جامعه رو پیدا کنن و بعد اثرشون رو بسازن. البته بعضی مواقع یه جامعه خودش رو خیلی زیبا نشون میده در صورتی که این طور نیست، مثل تلوزیون کشور خودمون که همه چیز رو گل و بلبل نشون میده.
یاد بگیریم که همیشه به دنبال حقیقت و واقعیت، در هر زمینه ای، باشیم و هر آنچه که میبینیم و میشنویم رو یک راست وارد ذهن خودمون نکنیم.
خب مقاله رو خواندم و به شدت لذت بردم پس یک تحلیلی هم بریم.
به عنوان کسی که دست به قلم (و تا حدودی نویسنده) هست میگم:
هنگامی که مفهومی در ذهن نویسنده پدید میاد خیلی کار روش میشه تا وارد کار بشه.
از ده ها فیلتر و سانسور عبور می کنه!
مبادا نویسنده به اهدافش نرسه.
مبادا نویسنده جامعه ی هدف و مخاطبانش رو از دست بده.
مبادا از متن علیه نویسنده سواستفاده بشه.
مبادا اثر جذابیت کافی نداشته باشه.
مبادا...
بگذریم؛ مطمئنم که منظور من رو متوجه شدید.
و ایده ی ابتدایی با این فیلتر ها گاه به کل فنا میشه و از بین میره.
اما اگه از بین نرفت چی؟
اون ایده ی ابتدایی میشه به چیزی فوق العاده برای نویسنده. (البته در صورت پردازش خوب به اون ایده و گرنه میشه یه آشغال. که ماشالله هزار ماشالله کم آشغال ساز نداریم توی داخل و خارج.)
واقعا به نظرتون اینها از روی جهلشون گند می زنند به ملت ها و فرهنگ های دیگه؟!
واقعا به نظرتون سازنده ی عنکبوت مقدس نفهمیده که یکی از بزرگ ترین و بهترین کلانشهر های ایران رو شبیه یه مخروبه داره نشون میده؟
نفهمیده که داره جامعه ی ایران رو به سه بخش دزد، روسپی و قاتل تقسیم بندی می کنه؟ (سنگ کاغذ قیچی!)
نفهمیده که به جای اینکه سرگذشت یه قاتل رو روایت کنه داره داستان یه قاتل رو به یه کشور تعمیم میده؟
فرانک میلر نفهمیده بوده توی کمیک 300 گند زد به ایران؟
همشون میدونن، همشون می فهمن و همشون به عمد اینجوری می کنن.
اونها دارن کلیشه می سازند. بازنمایی می کنند و با این کار هاشون یک نبرد همه جانبه رو راه انداختن.
درست به مانند ترامپ که نگفت من نگران مردم ایرانم که زیر تحریم های من و خروج از برجام چه درد هایی می کشند و چه تورم ها چه بدبختی هایی که سرشون نیاوردم؛
گفت من نگران آزادی بیان و سرکوب های رسانه ای توی ایرانم...
شما فیلم عنکبوت مقدس رو دیدید یا فقط تیزرش رو دیدید؟؟؟
خدایی از پوسترشم میشه فهمید ضد مشهده
کن فقط یه مارکه به مارک که دنبال برتر نشون دادن فرهنگ فرانسوی و غربیه
اونش به کنار اصلا فیلم نامه اش ضعیف بود
فرایند دانلودش کمرشکن بود ولی موفقیت آمیز.
این کامنت صرفا جنبه ی ایسگا داشت و من در جواب اینکه ایشون پرسید تریلرش رو دیدی؟
گفتم آره ولی سخت بود دانلودش.
من فیلم رو ندیدم و نخواهم دید ولی بقیه که دیدن؟
دو دسته منتقد در رابطه با فیلم داریم.
مخالف: عمدتا و حقیقتا ایرانی.
موافق: عمدتا و حقیقتا بیگانه.
خود خارجی ها وقتی که گفتن این فیلم یک فیلم نوآر، دنباله ی جوکر و زودیاک، تلخ و از همه مهم تر حقیقت جامعه ی ایران هست شما به چه نتایجی می رسید؟
واقعا متوجه نمی شید که سیاه نماییه؟
تخریبِ چهره ی عمومیه؟
در روزگاری که غربی ها از ملتشون ابرقهرمان و نجات دهنده ی (نه تنها) دنیا (بلکه جهان های موازی و کل عالم هستی و امکان!) می سازن ما اونور یارو هایی داریم که از ملت کشورمون با استراتژی سنگ کاغذ قیچی فیلم می سازن!
سنگ = دزد
کاغذ = روسپی
قیچی = قاتل
سنگ دخل قیچی رو میاره.
قیچی کاغذ رو از بین می بره.
و کاغذ مخ سنگ رو می زنه.
بارانی از سنگ هم از آسمان بر سر ما نازل میشه با این فیلم سازیمون. (البته که من هنوز معتقدم نمیشه به هر کی که اونوره گفت ایرانی مقیم خارج. اکثرا بیگانه ی مقیم خارجن.)
من سعی کردم مقاله رو بخونم اما اینقدر ریفرنس به جای انتهای مقاله، وسط مقاله اومده که خواندنش غیرقابل انجام شده. روش صحیح ریفرنس دادن برای حفظ یکپارچگی مطلب، دادن یک شماره کوچک به اسم یا اتفاق یا اشاره متنی و توضیح در انتهای مقاله به همان شماره هست.
اما از این گذشته برای چی باید یک بازی با واقعیت هماهنگ باشه؟ بازی کلاس درس نیست و اصولا برای مخاطبی تولید می شه که زیر بمباران اطلاعات تلویزیونی تاریخ و حتی روزگار فعلی رو می شناسه. حالا این فرد قراره برای یک مخصول پول هم بده. بازی باید این فرد رو با اتفاقات درونی اش غافلگیر کنه، نه با درک صحیح از تاریخ که به اشکال مختلف قابل تفسیره. مثلا وقایع کوبا شاید برای عده ای اتفاق مثبت و نشانه زوال تفکر آمریکایی و نوع جدیدی از قدرت در دست مردم باشه، اما پناهنده شدن هزاران کوبایی در سال به آمریکا، در الیکه حتی یک آمریکایی به کوبا پناهنده نمی شه، این تقسیر رو می ده که بازی ویدیویی، شاید تاریخ درس نده، اما اینقدر هم پرت و پلا نمی گه.
در ضمن کوبا آمریکای جنوبی نیست و مرکزی محسوب می شه.
بله دیگه اون وقت دوستان بی دلیل به کامنت من دیس میدن
نمیفهمم تو بازی های ویدیویی کوبا و همیشه یک کشور جنگ زده نشون میده
آره چون کوبا هم از اون کشورهایی بوده که با غرب مشکل داشته و میخواسته مستقل باشه. آمریکا هم به شدت تحریم میکنه ولی رهبرشان که فیدل کاسترو بوده خودش میره توی مزارع نیشکر کنارشون کار میکنه و تا آخرش سعی میکنن استقلالشون رو حفظ کنن ولی آخر با یه کودتا کلا نظام سیاسی شون عوض میشه. داستان غم انگیزی دارن
کلا آمریکای جنوبی تو بازیا بدبخته
کوبا توی آمریکای مرکزیه
منفی گرفتن این نظر می گه چرا بازی ها این شکلن. مخاطب سالها تصور می کرده کوبا درگیر استعمار آمریکای لاتین بوده، حالا نی فهمه اصلا کیلومترها با اون نقطه فاصله داره و به کامنت صحیح منفی می ده. بعد انتظار داریم تاریخ واقعی خریدار داشته باشه؟
آمریکای لاتین خودش تحت استعمار بوده چطوری بخواد استعمار کنه؟!
استعمار آمریکای لاتین مفهومش استعمار شدنش هست نه استعمارگر بودنش.
هوم... منطقیه
به به که چه مقاله ای و چه ترجمه ای!
یکی از یکی عالی تر!
حیف که فعلا وقت ندارم بخونم و به چند بند بسنده کردم تا اندک لذتی از مقاله ببرم.
فقط یک نکته ای رو بگم:
هیچ چیز اتفاقی نیست.
واقعا به نظرتون اینقدر احمقن که نفهمن تصویر سازی هاشون اشتباهه؟
انشالله بعد خوندن مقاله یه مقاله در باب این کاراشون توی کامنت ها بذارم که بعد بعضی از دوستان بیان دیسم بدن و بهم گیر بدن که چرا کامنت های طولانی می نویسی...!
شب خوش.
واقعا مقاله خوب و کامنت شما هم بسیار خوب بود
کامنت های شما من خیلی خوشم میاد واقعا عالی هستن ?
هیچ چیز اتفاقی نیست
یه معلم داشتم این و میگفت
چاقو دادم دستش فرو کردم تو شکمم
به پلیسا میگفت یه اتفاق بود?
دستیگرش کردن اعدامش کردن
ولی حرف قشنگیه
هیچ چیز اتفاقی نیست
خوشحالم که پیشت زندگی نمی کنم؛
"سازمان" توی فرار از زندان اینجوری که تو پاپوش دوختی پاپوش می دوخت مایکل و برادرش رو قبل اینکه بند نافشون رو ببرن اعدام می کردن.??