نقد سریال Black Bird: اقتباسی تاثیر گذار برای اوقات فراغت
حاضرید برای به دست آوردن آزادی خود تا چه حدی پیش بروید؟ سریال Black Bird این سوال را مطرح میکند و Apple TV+ با این اثر به سایر سرویسهای استریمی میپیوندد که از وقایع جنایی ...
حاضرید برای به دست آوردن آزادی خود تا چه حدی پیش بروید؟ سریال Black Bird این سوال را مطرح میکند و Apple TV+ با این اثر به سایر سرویسهای استریمی میپیوندد که از وقایع جنایی واقعی سریال ساختهاند.
در دهه ۹۰ میلادی، جیمی کین (Jimmy Keene) کاریزماتیک با نقش آفرینی تارون اجرتون (Taron Egerton)، یک فروشنده مواد مخدر است که اخیراً به زندان افتاده. حالا افبیآی معاملهای پیش روی او قرار میدهد، معاملهای خطرناک که اگر بتواند از پس آن بربیاید، آزاد خواهد شد.
سریال Black Bird داستان دزد و پلیسش را از کلیشهها در امان نگه میدارد و با موفقیت ژانر مهیج و روانشناختی را با یک داستان پلیسی ترکیب میکند، آن هم در زندان. اجرتون در نقشش میدرخشد، فرد مغروری که حالا فقط یک زندانی است، بدون زرق و برق دنیای بیرون و زندگی قبلیاش. او همراه با گروهی از بازیگران تاثیر گذار، از جمله ری لیوتا (Ray Liotta) فقید در یکی از نقشهای آخرش، شما را تا آخرین قسمت سریال محبوس خود خواهد کرد.
ممکن است قبل از تماشای سریال Black Bird، با جیمی کین و مردی که ماموریت دارد با او دوست شود آشنایی نداشته باشید. ندانستن پایان یک سریال اصلاً چیز عجیبی نیست، در واقع درستش همین است، اما نکته جالب اینجاست که چطور بسیاری از ما از چنین داستان واقعی و پیچیدهای خبر نداشتیم. البته حتی اگر از جزئیات داستان آگاه باشید، پیچ و خمهای آن به خوبی شما را در خود غرق میکنند.
دیدن اسم دنیس لیهان (Dennis Lehane)، نویسنده داستانهای جنایی و همچنین نویسنده تلویزیونی، به عنوان کسی که مسئولیت اقتباس این سریال را بر عهده دارد، نشانه خوبی است و به ما میگوید که میتوانیم به این سریال امیدوار باشیم. موقعیت منحصر به فرد جیمی مصادف است با شروع تحقیقات اولیه قتلها و این ساختار غیرخطی، به شکل قدرتمندی، گذشته و حال را به هم گره میزند.
Black Bird شاید آن طور که میخواهیم، وارد اخلاقیات و درست یا غلط بودن قرار دادن یک انسان در چنین موقعیتی نمیشود و به ماهیت یک بار مصرف بودن یک زندانی در چشم دولت فدرال نمیپردازد. اما در به تصویر کشیدن تنش داستان و خرابکاریهای اولیه ماموران در انجام تحقیقات به خوبی عمل میکند. خرابکاریهایی که باعث میشود آنها در لحظه آخر لری را در زندان نگه دارند و زندانی دیگری را به خطر بندازند تا وظیفه آنها را برایشان انجام دهد!
چیزی که جیمی را خاص میکند (فراتر از ظاهر جذاب او) این است که همه او را دوست دارند و به راحتی با او شروع به صحبت کردن میکنند. به همین دلیل افبیآی او را انتخاب میکند. بنابراین بازیگری که این نقش را ایفا میکند نیز باید دارای چنین کاریزمایی باشد تا سریال بتواند بینندگان را متقاعد کند.
اجرتون به خوبی از پس این نقش برمیآید و تصویر کسی را ارائه میکند که میتواند با زبانش از هر چیزی (البته جز دادگاه و حبس اولش) قسر در برود - و این فقط به خاطر هیبت عضلانی و چشمگیر او نیست. مسیری سختی جلوی جیمی است، چرا که او هم باید یک فروشنده جذاب و قدرتمند باشد، هم باید موقعیتی به وجود بیاورد که هم صحبت شدنش با انسانی مثل لری عجیب به نظر نرسد.
داستان فقط این نیست که جیمی مجبور است در مکالمات آزاردهنده با یک فرد بسیار عجیب شرکت کند و تظاهر کند او را میفهمد، در واقع اجرتون باید در حین انجام تمامی این کارها به ما، مخاطبان، احساسات خود را نشان دهد. طوری که این هنرمند ولزی ماهرانه احساساتش را از بیحسی به وحشت، و حتی گاهی تحسین کردن(ناخودآگاه) تغییر میدهد، شگفت انگیز است.
در حالی که بعید به نظر میرسد با شروع فصل جوایز کسی اجرتون را به یاد بیاورد، او شایسته دریافت جایزه امی یا حداقل نامزد شدن برای دریافت آن است. باید اضافه کرد نقش آفرینی لیوتا به عنوان پدر جیمی (بیگ جیم) نیز فراموش نکردنی است.
بیگ جیم یک پلیس سابق است که فراز و نشیبهای زیادی را پشت سر گذاشته، اما نمیتواند درد و غمی که زندانی شدن پسر روی جسم و روح او گذاشته است را پنهان کند. گرچه تمام تلاشش را میکند تا از خودش ضعفی نشان ندهد و ظاهری آهنین داشته باشد.
ترکیب کردن خوی آسیب پذیر و خشن کار آسانی نیست، اما لیوتا استادانه آن را به تصویر میکشد. سریال Black Bird یادآور جای خالی بزرگی که از دست دادن این هنرمند در سینما ایجاد کرد نیز هست. فلشبکهایی که در آن بازیگر دیگری در نقش بیگ جیم به تصویر میشود، نمیتوانند قدرت صحبتهای لیوتا و اجرتون را بازسازی کند. این خودش نشانگر همکاری جذابی است که بین لیوتا و اجرتون شکل گرفته بود.
این سریال بین صحنههای امروزی و چند سال پیش، زمانی که لری برای اولین بار بازجویی میشود، حرکت میکند. گرگ کینیر (Greg Kinnear) نقش کارآگاهی را بازی میکند که شما میتوانید به او اطمینان کنید و اگر کشته شوید دلتان میخواهد او پرونده شما را بر عهده بگیرد، اما حتی این کارآگاه نیز کاملاً خطاناپذیر نیست. کارآگاه برایان میلر لجباز است، و در حالی که سایر پلیسهای محلی فکر میکنند لری فقط یک مزاحم کله پوک و بیآزار است، برایان نمیتواند باور خود را مبنی بر اینکه لری مجرم مورد نظر است تغییر دهد.
سریال Black Bird حل معماها را برای بیننده آسان نمیکند، بنابراین وقتی مامور افبیآی لورن مک کاولی (با هنرنمایی سپیده معافی) دچار تردید میشود، ما نیز به همه چیز شک میکنیم. لحظاتی از این دست، سریال را قوی میکند. لورن شخصیتی مهمی است، چون علاوه بر انتخاب جیمی، با او ارتباط مستقیمی دارد و یکی از معدود کسانی است که جیمی در طول این کار خطرناک با او صحبت میکند. البته نه اینکه بتواند به سادگی با او تماس بگیرد و خبر خراب شدن برنامههایشان را به او برساند.
قربانیان همگی دختران نوجوان و زنان جوان هستند و تنها جسد جسیکا روچ (با بازی لینی استیبینگ) پیدا شده است. کارآگاه میلر ممکن است کارآگاه اصلی این قتل هولناک باشد، اما نقطه نظر او تنها دیدگاهی نیست که در این سریال ارائه شده است. داستانهای جنایی فقط در حد ارتباط قربانیان با پرونده یا مجرم مورد نظر، به کشته شدگان میپردازند. سریال Black Bird رویکرد متفاوتی را انتخاب میکند و با این کار چشم اندازی خوفناک و منحصر به فرد ارائه میدهد که سنتهای این ژانر را زیر پا میگذارد.
دیالوگهای گذرایی که از سمت ماموران پلیس میشنویم نشان میدهد که ماموران و مجریان قانون چقدر ناشیانه و ابلهانه در مورد تهدیدات آزار و اذیت جنسی عمل میکنند. یکی از نمونههای قابل توجه این موضوع در اوایل تحقیقات میلر رخ میدهد، زمانی که او شکایتی را دنبال میکند که به هیچ جا نرسید. پس از اینکه دو دختر چهارده ساله، لری را به دلیل آزار کلامی به پلیس گزارش کردند، پلیس آنها را جدی نگرفت و هیچ کاری نکرد.
«این دخترا به نظر من یکم پیاز داغش رو زیاد میکردن. بابا، شما که دخترا رو میشناسین.» این دیالوگ زننده و آزار دهنده از دهان یک افسر پلیس خارج میشود. آزار دهنده است چون نشان میدهد که این افسر فقط بر اساس جنسیت و سن این دو دختر، حرف آنها را نادیده گرفت. این نشانگر هم دستی قانون و مجریان آن در چنین قتلهای هولناکی است. آنها با سهل انگاریهایشان و افکار دگم و پوسیده خود مقصرند. موضوعی که کمتر از آن صحبت میشود، اما این سریال جسورانه عمل میکند.
بازی هاوزر در نقش لری فوقالعاده است زیرا او موفق میشود در نقاط مختلفی از داستان در دل بیننده احساس همدلی و سپس انزجار ایجاد کند. لحن ملایم اما بلندش در ابتدا خیلی تهدید آمیز به نظر نمیآید، اما زمانی که راجع به «رویاهای» خود صحبت میکند، خلق و خوی او تغییر میکند.
لری در تضاد با شخصیت کاریزماتیک و مغرور جیمی قرار میگیرد، لری یک بازنده است. بدون شک اگر در سالن غذاخوری دبیرستان بودند، جیمی، ستاره تیم فوتبال مدرسه، حتی به لری نگاه هم نمیکرد، اما حالا همه چیز به پدید آمدن رابطه دوستی بین این دو بستگی دارد و سریال به هیچ وجه اجازه نمیدهد ریسک بالای این عملیات از یاد بیننده برود.
از همان ابتدا، یکی از کارهای سازندگان سریال Black Bird با دیگر قسمتهای این اثر همخوانی ندارد و اگر آن را حذف میکردند بهتر میشد. صداپیشگی و روایت اجرتون در ابتدای قسمت اول، راهی آسان و سریع برای توضیح داستان است، و لحن او به بیپروایی جیمی اشاره دارد، اما به نظر میرسد که سریال سعی دارد ادای فیلم Goodfellas را دربیاورد.
این موضوع که به جز قسمت بعدی (با راوی دیگر) دیگر تکرار نمیشود هم به سریال کمکی نمیکند. با این حال، اجازه ندهید این یک سکانس، شما را ناامید کند، زیرا Black Bird یک اقتباس منحصر به فرد از جنایتی واقعی است که کیفیت آن با حضور بازیگرانی توانا افزایش پیدا میکند.
سریال Black Bird ببینیم، یا نه؟
اقتباسهای جنایی واقعی یکی از اعضای جدا نشدنی سریالهای تلویزیون هستند و اضافه کردن چیز جدیدی به این ژانر محبوب بسیار دشوار است. سریال Black Bird با یک سناریوی غافلگیر کننده به چنین چیزی دست پیدا میکند. با سناریویی که انگار باید یک رویاپردازی هالیوودی باشد، اما از وقایع واقعی الهام گرفته است.
تنش در طول شش قسمت به اوج خود میرسد و با نقش آفرینیهای درخشان تارون اجرتون، پاول والتر هاوزر (Larry Walter Hauser) و ری لیوتا (در یکی از آخرین بازیهایش) تقویت میشود. این سریال نگاهی جالب به سیستم عدالت کیفری است، اگرچه میتوانست عمیقتر به برخی از جنبهها بپردازد. بعضی از فلش بکها و صداگذاریها کیفیت سریال را پایین میآورند، اما در کل، این یکی دیگر از آثار چشمگیر Apple TV+ است که ارزش دیده شدن را دارد.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.