تحلیل شخصیت هوملندر _ ابرقهرمان شرور!
واکاوی عمیق یکی از محبوبترین شخصیتهای ابرقهرمانی این روزهای جهان
فصل چهارم سریال The boys مدتی است پخشش آغاز شده و توانسته طرفداران این سریال را تا کنون راضی و هیجان زده کند. شخصیت این سریال، هر کدام ویژگیهای منحصر به فردی را دارند که باعث تنوع و خاص شدن روایت سریال شده. شخصیت هوملندر یکی از عمیقترین شخصیتهای سریال است که حرفهای زیادی برای گفتن دارد. در این مقاله به تحلیل شخصیت هوملندر از نظر روانشناسی میپردازیم؛ پس با ویجیاتو همراه بمونید.
معرفی مختصر شخصیت
هوملندر که در اصل نامش جان گیلمن است؛ رهبر اعضای گروه هفت (seven) است که شامل ابرقهرمانان شرکت وات هستند. جان در نوزادی خونش با مایع وی ترکیب شده و تحت نظر و مراقبت اعضای پزشکی شرکت وات بزرگ شده است. او در سختترین شرایط به رشد رسید و این شرایط سخت به نوعی روی روح و روان اکنون او تاثیر بسیار زیادی داشته اشت.
هوملندر قدرتمندترین ابرقهرمان شناخته شده است که هیچ کس او را حریف نیست و تا اینجای سریال چیزی نبوده که بتواند با چنین ابرقهرمانی مقابله کند.
بخوانید: ۲۴ تفاوت بزرگ The Boys در کمیک و سریال
کشمکش روانی
هوملندر در کودکی دچار تروماها و مسائل روانی زیادی شده بود. او در تحت مراقبت پزشکی اعضای وات، شکنجه شد تا آنها بتوانند مسائل علمی مختلفی را روی او آزمایش کنند. اعضای وات او را در کوره داغ قرار میدادند، پوستش را با ابزار تیز برش میدادند و حتی او را روزها در یک اتاق تاریک زندانی میکردند.
چنین اتفاقاتی که در کودکی برای یک نفر میافتد، در آینده باعث خلق نوعی کشمکش روانی ناهنجار میشود. کودک باید طی یک سری مراحل بتواند به خوبی نیازهای روانیاش را برآورده و انرژی آن را تخلیه کند. در صورتی که این اتفاق به موقع صورت نگیرد، کودک سرشار از انرژی تخلیه نشده و عقدههای روانی میشود که آن را حل و فصل نکرده و برایش در بزرگسالی به یک مشکل بزرگ تبدیل میشود.
وقتی نوعی کشمکش روانی در یک شخصیت ایجاد میشود، آن شخصیت با روشهای خاصی آن را جبران و انرژی حاصل از آن را تخلیه میکند. به این روشها، مکانیسم دفاعی میگویند. مثلا کسی که در کودکی از خوردن شیر مادر محروم باشد، در بزرگسالی این نیازش را ممکن است طور دیگری بر آورده کنند. به خوبی در فصل اول دیدیم که هوم لندرچگونه این نیازش را بر آورده میکرد.
یا حتی بعضی اعمال عجیب او مثل شبیه سازی یک شخصیت به مدلین به خوبی نشانگر این است که هوملندر برای جبران کشمکش روانی خود، دست به اینکارهای عجیب زده است. او این کارها را برای فرار از واقعیت و فرار از سختیهای کشمکش روانیاش انجام میدهد.
اختلال سادیسمی
شخصیت سادیسمی، یک شخصیت بیمار است که از زجر دادن و درد کشیدن دیگران لذت میبرد و این لذت روحش را به آرامش میرساند. طی این چهار فصل، به خوبی شاهد رفتارهای سادیسمی هوملندر با دیگران بودیم و میتوان با قاطعیت گفت که هوملندر چنین اختلالی را در وجود خود دارد.
برای مثال، دیدیم که هوملندر علاقه زیادی به تسلط روی بقیه دارد. او از دستور دادن و فرمانروا بودن لذت زیادی میبرد. به همین دلیل با دادن دستورات عجیب و غیر منطقی به دیگران، صرفا میخواهد از نظر روانی خود را به آرامش برساند. مانند دستور دادن به گروه سون برای کتک زدن دیگران، یا دستور دادن به دیپ و ای ترین برای یه کار عجیب و غیر اخلاقی. یا حتی حمام خونی که در آزمایشگاه وات راه انداخت؛ همگی نشان از اختلال سادیسمی شدید شخصیت هوملندر است. اما ریشه این اختلال از کجا میآید و چرا هوملندر چنین اختلالی دارد؟
قبل از اینکه به ریشه این اختلال در شخصیت هوملندر برسیم؛ باید به یک نکته در مورد رفتار سادیسمی اشاره کنیم. کسی که چنین رفتاری نشان میدهد، از قبل دچار یک مشکل شخصیتی شده و با این کارش میخواهد آن مشکل را در درون خود جبران کند. این مشکل چیز عجیبی نیست؛ میتواند حتی یک مشکل ساده مثل دعوای خانوادگی باشد؛ اما فرد مبتلا به این اختلال، این مشکل را از طریق رفتار سادیسمی جبران میکند.
همانطور که در اول مقاله به آن اشاره کردیم، هوملندر از کودکی در سختی و شکنجه بزرگ شده است. وقتی به کودک نوپا مدام خشونت و رفتار آزار دهنده تحمیل شود، کودک این خشونت را در وجود خود رشد میدهد؛ چون عقیده دارد که خشونت راه برنده شدن است. در واقع با دیدن کسانی که قوی تر از او هستند و به او زور میگویند، این عقیده در او شکل میگیرد که اگر روزی قوی شد به ضعیفتر از خودش زور بگوید.
او نه تنها قوی شد، بلکه قویترین مرد دنیا شد؛ بنابراین تمام عقدههای دوران کودکیاش را میتواند به راحتی با زور گفتن به دیگران و آزار دادن آنها، جبران کند. در واقع علت چنین اختلالی در هوملندر، همان کسانی بودند که در کودکی را برای آزمایشهای خود شکنجه کردند و عنصر خشونت را به هوملندر یاد دادند.
نیازهای عاطفی عمیق
هوملندر علاوه بر داشتن اختلالهای شخصیتی عمیق، نیازهای عاطفی شدیدی نیز دارد. چنین نیازهایی در هوملندر کاملا مشخص است؛ از همان رابطه پنهانیاش با مدلین و نوع عجیبی که او را دوست داشت؛ تا رابطه اکنون او با پسرش و تلاش برای بازی کردن نقش یک پدر خوب.
وقتی یک کودک که از نظر روانی نیاز شدید عاطفی به مادرش دارد، از این نیاز محروم میشود؛ این کودک در بزرگ سالی از نظر عاطفی دچار کمبود روانی میشود. این کبود روانی یکی از ویژگیهای مهم هوملندر است. او در کودکی بدون مادر و پدر بزرگ شده و از داشتن چنین چیز سادهای که اکثر کودکان داشتهاند محروم مانده.
بنابراین آن نیازش به مهر و محبت مادر به طور کلی نادیده گرفته شده و همین موضوع باعث شده تا هوملندر در بزرگسالی دچار کمبودهای حاد عاطفی شود. او در فصل برای جبران چنین کمبودی، تلاش کرد تا با مدلین رابطه عاطفی عجیبی برقرار کند. او مدلین را در نقش مادر خود قرار داد بتواند نیازش به مهر مادری را که در کودکی نادیده گرفته شده بود را اکنون جبران کند.
یا حتی علاقه بسیار زیاد هوملندر به محبوبیت و دوست داشتنی بودن، از همین کمبود عاطفی به وجود آمده. هوملندر وقتی در کودکی نتوانست مادری داشته باشد که حواسش به او باشد و او را دوست داشته باشد، اکنون در بزرگسالی چنین چیزی را به مردم و دیگران نسبت میدهد. او میخواهد با دوست داشته شدن و جدی گرفته شدن توسط دیگران، کمبود عاطفیاش را جبران کند.
بعد از مرگ مدلین، هوملندر تلاش کرد تا نیاز عاطفیاش را در درون خود بکشد؛ اما چنین کمبودی آنقدر قوی و شدید است که دوباره در او ظهور کرد و اینبار با شبیه سازی یکی از ابرقهرمانان به مدلین، سعی داشت تا یک نفر را در نقش مادر فداکار و مهربانش قرار دهد. اما بازهم به خاطر اینکه هوملندر چنین چیزی را یک ضعف میدانست، دست به قتل آن ابرقهرمان زد و بازهم تلاش کرد این نیاز عاطفی را در وجودش بکشد.
رابطه هوملندر با پسرش هم نیز رنگ و بوی این کمبود عاطفی را دارد. او تلاش میکند با راضی نگه داشتن پسرش از خود و همچنین دوست داشتن او، کمبود عاطفیاش را جبران کند. چنین چیزی باعث میشود هوملندر آرامش روانی بیشتری داشته باشد و کمتر بخواهد به دیگران آسیب بزند. زیرا هر چه قدر این کمبود کمتر حس شود، هوملندر کمتر دست به کارهای عجیب میزند. ما در فصل دوم شاهد بودیم که بعد از مرگ مدلین، هوملندر چقدر خطرناکتر و خشنتر شد.
اکنون اگر رابطهاش با پسرش به خوبی پیش نرود، هوملندر بیشتر از قبل دچار فروپاشی روانی میشود و اینبار قطعا دست به کارهای عجیبتری میزند.
هوملندر؛ نماد نارسیسم
عشق بیش از اندازه به خود یا همان خودشیفتگی حاد، باعث ایجاد نوعی وضعیت یا اختلال به نام نارسیسم میشود. شخصیت خودشیفته مدام خود را نسبت به دیگران برتر میداند؛ برای همین نمیتواند ارتباط خوبی با دیگران برقرار کند، زیرا خود را بهتر از آنها میداند و نگاه برتری نسبت به فرد مقابل دارند.
شخصیت هوملندر نیز یک شخصیت نارسیسم است. او مدام دیگران را تحقیر میکند زیرا احساس میکند از هر موجودی برتر است.
سریال The boys از شخصیت هوملندر استفاده کرد تا نمادی از فرهنگ نارسیسم باشد. فرهنگ نارسیسم این مفهوم را میرساند که هر کسی که هر عملی انجام میدهد در راستای رسیدن به اهداف شخصیت خود است. این موضوع قابل بحث است که چنین چیزی خوب است یا خودخواهانه. اما این سریال با نشان دادن هوملندر نشان داد که چنین فرهنگی باعث بهم خوردن نظم جامعه و پس رفت آن است.
هوملندر با پی روی از فرهنگ نارسیم، نشان داد که چقدر چنین فرهنگی میتواند از انسانها یک موجود قدرت طلب و تشنه توجه بسازد و به مرور آنها را دچار روانپریشی کند. نارسیسم بودن هوملندر است که باعث بروز اختلال سادیسمی در او شده و علاقه به تحقیردیگران نیز از همین خودشیفتگی ریشه میگیرد.
از طرفی سریال با در نظر گرفتن یک مسئله، روی دیگر نارسیسم را نشان میدهد. هوملندری که خودشیفته است، به مرور ضعفهای اجتماعی او نیز برطرف میشود. شخصیت خودشیفته احساس میکند نیازی به دیگران ندارد و صرفا خودش است که میتواند نیازهای خودش را برطرف کند. این ویژگی تا حدودی میتواند خوب باشد؛ زیرا احساس نیاز به دیگران در اکثر اوقات باعث ایجاد ضعف و اضطراب اجتماعی میشود.
شاید به همین دلیل باشد که هوملندر آنقدر به دیگران ارتباط اجتماعی و عاطفی عمیقی برقرار نمیکند. زیرا به آنها هیچ نیازی ندارد و خودش نیازهای خودش را بر آورده میکند. این نیاز میتواند هم فیزیکی باشد هم عاطفی.
اما چرا هوملندر چنین روش و فرهنگی را برای خود انتخاب کرده یا به عبارتی چرا او به اختلال شخصیت خودشیفته مبتلا است؟
بازهم باید به دوران کودکی او سر بزنیم. زمانی که جان یک شخصیت تنها و بدون حامی عاطفی بود. شخصیتی که از کودکی در تنهایی رشد میکند، تلاش میکند برای برطرف کردن نیاز عاطفیاش، به خودش رجوع کند؛ زیرا چارهای ندارد. جان با دیدن تنهاییاش، ترجیح داد تا خودش جای خالی عزیزانش را پر کند. در اصل هوملندر با خلق یک شخصیت برتر، تلاش کرد تا با خودش درد دل کند و به مرور عاشق آن شخصیتی شود که او را از تنهایی نجات داد. این شخصیت کسی نیست جز خودش. به همین دلیل او در بزرگسالی یک خودشیفته افراطی است.
تحلیل شخصیت هوملندر در یک نگاه:
- هوملندر برای حل کشمکشهای روانی مدلین را جایگزین حامی عاطفی خود کرد
- به دلیل کودکی سختی که داشته در بزرگسالی دچار اختلال شخصیت سادیسمی شده است
- هوملندر نیازهای عاطفی عمیقی دارد و برقراری رابطههای عجیب آنها را برطرف میکند
- او در بین دیگر شخصیتها، نماد فرهنگ نارسیسم و خودشیفتگی بیش از حد است
سخن آخر
سریال The boys با خلق شخصیت هوملندر، نشان داد که چقدر کودکی بد و تربیت نادرست میتواند از یک بچه مظلوم، یک هیولا بسازد. هیولایی که مدام دست به تحقیر و شکنجه دیگران میزند و خودش را برتر و بهتر از هرکسی میداند. همچنین در وجه دیگری نشان داد سبک زندگی یک شخصیت نارسیسم چگونه است و آن را مورد نقد قرار داد. ما در این مقاله به تحلیل شخصیت هوملندر از سریال The boys پرداختیم؛ دوست دارید چه شخصیت دیگری از این سریال بررسی یا تحلیل شود؟ در بخش کامنتها به ما بگویید.
بیشتر بخوانید:
۱۰ همتای شخصیتهای The Boys در دیسی و مارول
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
تحلیل شخصیت بوچر بنویسید.
تحلیل شخصیت بتمن باید باحال باشه
تحلیل شخصیت بتمن رو خیلی وقت پیش نوشته بودیم؛ میتونی بخونی 😉
بنظرم تحلیل بوچر خوبه
حتما میریم سراغش محمد جان
به نظرم بررسی شخصیت دیپ هم میتونه جالب باشه
اره اتفاقا؛ فکر خوبیه. میذاریمش تو لیست