نسل کنونی بازیهای ویدیویی، نسلی است که میتوان به آن «دوره ریمسترها و ریبوتها» لقب داد. با گذشت چند دهه از عمر بازی و بازیسازی، حالا مانند سینما که سالهاست روی به ساخت بازسازی آثار سینمایی آورده، در دنیای بازیهای ویدیویی نیز همین امر تکرار شده و بازیهای شاهکار تاریخ دوباره بازسازی و عرضه میشوند تا گیمرهای نسل جدید از تجربه آنها بینصیب نمانند. درست مانند صنعت سینما، بازیهای ریمستر شده دو مخاطب اصلی دارند: یکی طرفداران قدیمی و به وجد آوردن دوباره آنها و دیگری هم مخاطبهای مهمتری مثل نسل جدید گیمرها.
البته یک هدف پنهان نیز در ساخت و انتشار این بازیها وجود دارد و آن هم همانا احیای یک فرنچایز است؛ در واقع زمانی که یک ریمستر و یا کالکشن و... مورد استقبال قرار بگیرد، به احتمال بسیار زیاد آن فرنچایز مربوطه دوباره احیا میشود. اصلا در برخی مواقع عرضه این بازیها در واقع یک تیزینگ تبلیغاتی برای بازی جدید است، مثل عنوان Sonic Origins که کالکشنی از بازیهای کلاسیک سونیک بود و در آستانه عرضه شدن بازی جدید سونیک منتشر میشود تا هواداران قدیم و جدید دوباره با سونیک دمی بگیرند و تا زمان عرضه بازی جدید، هایپشان بیشتر شود.
بازی Klonoa Phantasy Reverie Series در واقع بازسازی دو بازی اولیه و اصلی فرنچایز Klonoa است؛ فرنچایزی که شاید در ایران کمتر شناخته شده باشد و واقعیت اینجاست که در خارج از مرزهای ایران هم تقریبا فراموش شده بود. سری بازیهای Klonoa متعلق به ناشر معروف ژاپنی یعنی Namco است (که طی سالهای اخیر با باندای ادغام شده و برند نامکوباندای را راهاندازی کردهاند) و باید گفت این فرنچایز در حدود بیست و اندی سال پیش درخشید. بازی Klonoa: Door to Phantomile اولین عنوان در این سری به شمار میآید که سال ۱۹۹۷ برای کنسول پلی استیشن ۱ عرضه شده و سپس در سال ۲۰۰۱ دنبالهای برای آن ساخته شد که Klonoa 2: Lunatea's Veil نامگذاری شد. هر دو بازی در زمان عرضه خود بسیار موفق بودند و امتیازات بالایی از سایتهای نقد بازی گرفتند و فروش خوبی هم داشتند و بین هواداران ژانر پلتفرمر، محبوب شدند.
بازی Klonoa Phantasy Reverie Series چهارده سال پس از آخرین ملاقات سری کلونوا روی کنسولهای بازیهای ویدیویی عرضه شده (آخرین بار بازسازی نسخه پلی استیشن ۱ بازی در سال ۲۰۰۸ برای کنسول نینتندو وی عرضه شده بود) و شامل دو بازی اصلی این سری با کمی الحاقیهای اضافه است. هر دو بازی ریمستر شدهاند و به صورت شصت فریم در ثانیه و 4K اجرا میشوند و مهمترین بخشی که بازی اضافه شده، قابلیت دو نفره بازی کردن است که میتواند لذت بازی را دو چندان کند. یادتان باشد که این ریمستر-کالکشن در واقع به خاطر سالگرد بیست و پنج سالگی این سری عرضه شده است.
داستان اصلی: ۱۲ ساعت
ماموریتهای فرعی: ۱۵ ساعت
بازیهای Klonoa در دورانی عرضه شدند که عناوین پلتفرمر از محبوبیت خاصی برخوردار بودند، بازیهایی مثل کرش بندیکتوت و ریمن و و بانجو کازویی و… توسط ناشرین مختلف عرضه شده بودند و همگی به موفقیتهای نسبی دست پیدا کرده بودند. نامکو هم در این زمینه با عنوان شاهکار «پک من» شناخته شده بود اما در بین بازیهای سه بعدی پلتفرمر نتوانسته بود خودی نشان دهد و اکثر عناوین سه بعدی پکمن هم با شکست مواجه شده بود. بازی کلونوآ در این زمان عرضه شد تا رقابت سنگینی در مارکت داشته باشد و توانست موفق آمیز هم ظاهر شود.
شما در بازی در نقش در نقش کلونوآ ظاهر میشوید که معلوم نیست دقیقا چه موجودی است اما ترکیبی از سگ و گربه و خرگوش میزند! کلونوآ در واقع یک مسافر رویا است و قلب پاکی دارد و میخواهد سرزمین رویاها را همیشه در رامش نگه دارد. او در این راه با دوستانی هم هم مسیر میشود و با دشمنان مختلف میجنگد. بازی اول در سرزمینی به نام فانتومیل روایت میشود که در واقع بر اساس رویاهای مردم جهان ساخته شده است. یک روز یک هواپیما به کوه این سرزمین برخورد میکند و کلونوآ و دوستش که «حلقه روح» نام دارد و در واقع یک روح بامزه و گوگولی است به محل حادثه میروند و میفهمند شخصی به اسم گادیوس میخواهد که فانتومیل را تبدیل به کابوس همیشگی بکند. بازی دوم هم در سرزمین رویایی دیگری به اسم لوناتا روایت میشود که چهار پادشاهی در خودر دارد و کلونوآ به آنجا فراخوانده شده تا بتواند با نیروی شر مبارزه کند. دو شخص به اسم لولو و پوپکا در قسمت دوم با کلونوآ همراه میشوند.
موضوعی که باید بدانید اینست که دو بازی Klonoa با اینکه عناوینی پلتفرمر به حساب میآیند و معمولا این عناوین از داستان قدرتمندی برخوردار نیستند و قصه در آنها یک بهانه است، اما این سری بازیها داستانی قوی دارند که مخاطب را با خود همراه میسازد. داستان با اینکه به ظاهر بچهگانه به نظر میرسد اما در واقع برخی از شخصیتهای اصلی قصه در داستان میمیرند و قصه در قسمت دوم، واقعا عمیق میشود و درباره مفاهیمی چون غم و اندوه و لازمه وجود آن در زندگی و دنیا در کنار شادی، صحبت میکند. در واقع میخواهم بگویم بازیهای Klonoa جزو معدود عناوین پلتفرمری هستند که از نظر روایت داستان، حرفی برای گفتن دارند و شخصیت اصلی آن مثل بازیهایی همچون ریمن و کرش و... لال نیست و همین که حرف میزند باعث شده تا شخصیت پردازی به مراتب قوی تری داشته باشد.
سازندگان سعی کردند که گیم پلی بازی پلتفرمرشان با هر آنچه که پیشتر ساخته شده بود متفاوت باشد و برای تحقق این موضوع از یک معجون ترکیبی استفاده کردند. بازیهای Klonoa در واقع ترکیبی از گیم پلی دو بعدی و سه بعدی را ادغام کرده و توانسته این ترکیب عجیب و غریب را به بهترین نحو پیاده سازی کند. در واقع میتوان بازی را یک عنوان ۲.۵ بعدی دانست که در زمان عرضه اولیه خود تقریبا ژانر انقلابی محسوب میشده (البته این سبک بازی در اوایل دهه هشتاد میلادی معرفی شد اما استفاده آن در ژانر پلتفرمر به درستی انجام نشده بود). در طول مراحل شما در نقش کلونوآ میتوانید دشمنان را روی هوا بقاپید و در یک چیز حباب مانند آنها را با خود حمل کنید و سپس یا آن ها را به اینور و آنور پرتاب کنید و یا از آنها برای پرش بهتر و بیشتر استفاده کنید. هیچ حملهای نظیر پریدن روی دشمنان یا مشت زدن به آنها و کارهایی نظیر شلیک گلوله و اشعه و... در بازی وجود ندارد و همه چیز با استفاده از همین قدرت حلقه جادویی کلونوآ و قاپیدن دشمنان روی هوا پیش میرود.
در طول بازی معماهایی نیز وجود دارد که با کمک همین ویژگی قاپیدن دشمنان میتوان آنها را حل کرد و برخی مراحل از بازی نیاز به گشت و گذر بیش از حد معمول دارد چرا که ممکن است تازه در انتهای مسیر یک مرحله، بتوانید کاری کنید که دربی در اوایل مسیر مرحله باز بشود. این چرخش در محیط مراحل بازی نیز در زمان خود ویژگی تقریبا جدیدی برای یک عنوان سکوبازی یا همان پلتفرمر به حساب میآمد و کاری کرده که مراحل بازی تقریبا طولانیتر از مراحل بازیهای همرده و همژانر خود باشند.
تقریبا هر دو مرحله یک بار، کلونوآ وارد یک نبرد جانانه با یک Boss میشود. باس فایتها در بازی چندان چالشی نیستند و تقریبا بعد از یکی دو دقیقه سر و کله زدن با هر باس میتوان به فرمول شکست آن پی برد. اساسا بازی چندان عنوانی چالشی نیست و مانند برخی بازیهای همسبک مثل ماریو که در عین سادگی، پدر از روزگار گیمرها در میآورد؛ کلونوآ چندان پدرکشتگی با گیمرها ندارد. البته اگر بازی را در حالت غیر از Easy شروع کنید که جانهای کمتری در اختیار دارید، شاید بازی در مراحل پایانی کمی تا قسمتی چالش برانگیز ظاهر شود.
ویژگی بخش دو نفره که در نسخه جدید هر دو بازی در این کالکشن ظاهر شده در واقع بازیکن شماره دوم را در نقش حلقه جادویی فرو میبرد. در این حالت بازیکن شماره دو میتواند نقش کمک بزرگی در طول بازی ایفا کند و عملا بازی را بسیار آسانتر کند. این موضوع شاید به برخی چالشهای موجود در بازی ضربه بزند اما کاری کرده که گیم پلی بازی فانتر و درگیرکنندهتر باشد. به طور کلی شخصا به هر بازی که بتواند قابلیت دو نفره یا چند نفره بازی کردن به طور آفلاین را فراهم کند، احترام خاصی قائل هستم چرا که این عناوین سعی کردند گیمرها را در دنیایی که همه روی هم کلیک میکنند و اسیر فضای آنلاین و دوری از هم شدند، در کنار یکدیگر بنشاند.
گرافیک هر دو بازی تقریبا از رده خارج شده به حساب میآید و با اینکه سازندگان بازی اول را از روی عنوان عرضه شده برای کنسول Wii بازسازی کردهاند، باز هم گرافیک بسیار قدیمی آن توی ذوق میزند. خوشبختانه بازی دوم که بازسازی اثر عرضه شده روی کنسول پلی استیشن ۲ است بسیار بهتر است و شبیه به بازیهای مستقل امروزی از آب در آمده است. در هر حال ما در واقع با یک کالکشن روبرو هستیم که بهینهسازیهای اندکی روی آن صورت گرفته و قرار نبوده با یک ریمیک کامل مواجه باشیم، هرچند بازی دوم یعنی عنوان Klonoa 2: Lunatea's Veil به شدت لیاقت یک ریمیک را دارد! میتوان امیدوار بود که نسخه سومی در راه باشد و دنیای رویایی و جادویی سری بازیهای کلونوآ را با گرافیک امروزی و بهتر به دست مخاطبین خود برساند.
کلونوآ بازی پلتفرمری است که امضای شخصی خودش را دارد و خوشبختانه کپی برداری کامل یا ناقصی از عناوین معروف این ژانر نیست. سبک و سیاق بازی از زاویه دوربین آن گرفته که دائما در حال تغییر است تا گیمپلی آن، کاملا متعلق به خود این بازی بوده و انصافا طراحی جالبی هم دارد. هرچند هر دو بازی بسیار کوتاه هستند و سازندگان شاید میتوانستند برای این مساله فکری کنند (نهایت فکرشان این بوده که هر دو بازی را در یک پکیج ارائه دهیم که لااقل روی هم رفته با یک گیمپلی ۵-۶ ساعته روبرو باشیم!)
بازیهای کلونوآ متعلق به دوران طلایی ژانر پلتفرمر است و انصافا هر دو بازی نیز نقش گوهری درخشان را در آن دوران بازی میکردند. تجربه این دو بازی پس از گذشت بیش از بیست سال روی کنسولهای نسل جدید قطعا تجربه انقلابی که در آن زمان عرضه پدید آمده را دوباره خلق نمیکند اما میتواند ما را با دو عنوان بینظیر این ژانر آشنا کند. در واقع خیالتان را راحت کنم که خوشبختانه هر دو بازی کهنه نشدند و همچنان جذابیتهای خودشان را دارند و در قحطی بازار بازیهای پلتفرمر، لااقل تا زمان عرضه بازی سونیک جدید، میتوان روی آن حساب ویژهای باز کرد.
خلاصه بگم که...
سری بازیهای Klonoa زمانی از درخشانترین بازیهای پلتفرمر به حساب میآمدند و در این ژانر برای خودشان تاریخ ساز بودند. عرضه مجدد هر دو بازی را کیفیت تصویر بهتر و قابلیت دو نفره جدیدی که در آن گنجانده شده، کاری کرده که دیدار مجدد با این دو بازی درخشان به قدر کافی جذاب باشد هرچند باید اعتراف کرد که بازی کوتاه است و گرافیک آن دیگر تقریبا از رده خارج شده است.
میخرمش...
گر اهل بازیهای پلتفرمر هستید و این سبک بازیها را دوست دارید، احتمالا از قحطی این ژانر در سالیان اخیر آگاهی دارید. میتوانید با تجربه این دو بازی کمی تا قسمتی از این قحطی رهایی پیدا کنید.
نمیخرمش...
بازیها بسیار کوتاه هستند و گرافیک آنها نیز قدیمی است، اگر این ها بسیار کوتاه هستند و گرافیک آنها نیز قدیمی است، اگر این مسائل در حین تجربه یک بازی آزارتان میدهد، بهتر است قید بازی را بزنید.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
به نظرم امتیاز بازی میتونست بیشتر باشه مثلا 80 چون وافعا ریمستر خفنی بود ?