نقد فیلم Men – چه چیزی ترسناک تر از مردان؟
وقتی که یک مخاطب میخواهد پای یک فیلم ترسناک بنیشند، بیشترین چیزی که او درخواست دارد وحشت کردن صرف است. به همین دلیل، بسیاری از فیلمهای وحشت روانشناختی یا فیلمهایی با خشونت فیزیکی بالا، توسط ...
وقتی که یک مخاطب میخواهد پای یک فیلم ترسناک بنیشند، بیشترین چیزی که او درخواست دارد وحشت کردن صرف است. به همین دلیل، بسیاری از فیلمهای وحشت روانشناختی یا فیلمهایی با خشونت فیزیکی بالا، توسط مخاطب عام پس زده میشوند. آشغال صدایشان میزنند و ممکن است حتی فراموش شوند. اما حال حساب کنید این دو ژانر، با هم مخلوط شوند و در نهایت، ما گنجها و الماسهایی در این ژانر میتوانیم پیدا کنیم که هم آدرنالین خونمان را بالا ببرند و هم درمورد مفاهیمی، ما را به فکر وادار کنند. فیلم Men همچین محصولی است. فیلمی که یا عاشقش میشوید یا چنان از آن تنفر پیدا میکنید که میخواهید الکس گارلند کارگردانی را کنار بگذارد! با نقد فیلم Men همراه ویجیاتو باشید.
فیلم Men، فیلمی در ژانر ترسناک روانشناختی به کارگردانی و نویسندگی الکس گارلند است. تیم بازیگری از جسی باکلی، روری کینر، پاپا اسیدو و گایل رانکین تشکیل شده است. داستان فیلم درباره زنی است که بعد از یک اتفاق تلخ، تصمیم میگیرد به حومه شهر برود، بلکه بتواند در آنجا آرامش گمشدهاش را پیدا کند. اما به زودی، او با اتفاقات عجیبی رو به رو میشود که بیش از قبل، احساس ناامنی داشته باشد.
کارگردانی و فرم
الکس گارلند و تیمش، در بخش کارگردانی به شدت خوش درخشیدهاند. تصاویر زیبا و آرامش بخش، به زیبایی در کنار تصاویر خشن و بیرحم فیلم کنار گذاشته شدهاند و گاه با شاتهایی خاص، آن حس یک وحشت کیهانی و عجیب غریب را به فیلم تزریق میکنند؛ گویی که انگار این وحشت، از این جهان نیست. راب هاردی، با رعایت بین اکستریم لانگ شاتها و کلوزآپها، توانسته از لحاظ بصری، چشمان مخاطب را ارضا کند. فیلمبرداری Men فوق العاده است و بعد از تمام شدن فیلم، بسیاری از قابهای آن را میتوانید به دیوار بچسبانید!
موسیقی متن جف بارو و بن سالیسبری، آن حس ترس و وحشت همراه با مالیخولیا را به خوبی به فیلم اضافه کردهاند. همچنین تدوین جیک رابرتز فوق العاده است و سبب حفظ ضرباهنگ فیلم شده است. نکته قابل تقدیر، تیم جلوههای ویژه Men است که توانستهاند در سکانس پایانی، آن خشونت فیزیکی غیر قابل تحمل را به صورتی کاملاً واقعی به نمایش بگذارند. به طور کلی، فیلم Men در بخش فرم بسیار بسیار درخشان است و از این جهت، یکی از بهترین آثار سینمای ۲۰۲۲ میباشد.
بازیگری
نود و نه درصد بخش بازیگری فیلم Men بر روی دوش جسی باکلی و روری کینر است! فیلم بر روی این دو نفر میچرخد و این دو بازیگر، یکی از بهترین بازیهای کارنامه کاریشان را به نمایش میگذارند. جسی باکلی در نقش هارپر، زنی است که در طول داستان احساسات مختلفی را تجربه میکند و در کنارش، حس ترس تعقیب شدن را نیز دارد. شخصیت هارپر به لطف بازی فوق العاده باکلی، تبدیل به زنی مالیخولیایی و وحشت زده میشود که خشونت و غمش را احساس کرده و با آن، همذات پنداری کنیم.
روری کینر در این فیلم، نقشهای زیادی را بازی میکند اما او را، با همان شخصیتی که معرفی میشود، یعنی جفری، صدا میزنیم! روری کینر به لطف تیم گریم و جلوههای ویژه و صد البته، بازی فوق العاده خود، پرترههای متفاوت و قابل درکی از مردان را به تصویر میکشد. او بدون هیچ گونه ترسی، از یک مرد دوست داشتنی به یک پسر بچه تخس تبدیل میشود و سپس در قالب یک تعقیب کننده برهنه، مخاطب را وحشت زده میکند. بازی روری کینر سبب میشود که یکی از ترسناکترین شخصیتهای ژانر وحشت را به وجود بیاورد. فیلم Men در بخش بازیگری نیز، بسیار عالی عمل کرده است.
روایت و شخصیت پردازی
الکس گارلند به نوعی، یک سه گانه علمی تخیلی و نمادین با محوریت زنان ساخته است. از Ex Machina تا Men، به نوعی یک پل است که او از سمت رباتها و دنیای مدرن، به آغوش طبیعت و ذات انسانها میرود. او در Men، ذات مردان را به چالش میکشد و درباره روابط بین زن و مرد، سوالاتی مطرح میکند. پس از همین ابتدای کار، قطعاً این فیلم قرار نیست به مذاق بسیاری از مخاطبان ژانر وحشت خوش بیاید! همانطور که در ابتدای مقاله گفتم، یا شما عاشق این فیلم و مفاهیمش میشوید و یا از آن تنفر پیدا میکنید.
اگر فیلم Men را ندیدهاید، ادامه مطلب را نخوانید
گارلند همانند دو فیلم قبلی خود، روایت خود را قصه محور خلق میکند. بنابراین قرار نیست ما دقیقاً وارد روان و شخصیت هارپر بشویم. هارپر بعد از مرگ همسرش، به یک خانه در حومه شهر میرود بلکه خود را آرام کند. اولین کاری که او میکند، خوردن یک سیب است که مشخصاً، اشاره به داستان آدم و حوا است؛ با این فرق که کسی هارپر را برای خوردن آن سیب تحریک نکرده است. بعد از خوردن این سیب، اتفاقات ترسناک و عجیب غریب آرام آرام شروع میشوند. بعد از یک گشت و گذار در طبیعت کنار خانه، او به یک تونل میرسد.
هارپر در این تونل، با ذوق صدایی در میآورد و از اکوی پشت سر هم آن، شاد میشود. سپس، مردی از انتهای تونل، بلند میشود و به دنبال هارپر راه میافتد. این تونل، نمادی از بهشت و زمین است و آن مرد، احتمالاً همان غریبه برهنه است که نماد آدم میباشد. او انگار از این موضوع عصبانی و تا حدی، گیج است که چرا هارپر، چنین کاری را انجام داده است و چرا، میوه ممنوعه را خورده است. فضای خانه و جنگل اطراف نیز حالتی بهشتی دارد که بیشتر از قبل، این نماد را پررنگتر میکند. در ادامه نیز، داستان بیشتر به مفاهیم مادر طبیعت میپردازد که مخاطب را بیشتر از قبل، گیج میکند و اگر او چیزی از این نمادها نداند، عملاً بخشی فیلم برای او مبهم میشود!
هارپر در ادامه داستان، چندین مرد را با صورتی همانند صورت جفری ملاقات میکند. ممکن است این سوال در ذهن مخاطب پدید بیاید که آیا این قضیه، استعارهای از آن است که ذات تمامی مردها یکی است؟ در این صورت، میتوان گفت که گارلند با احمق (!) نشان دادن شخصیت اصلیاش سعی داشته یک استعاره ضعیف را در فیلم جای بدهد. اما در سکانس آخر، این قضیه به طور کامل روشن میشود. در واقع، داستان از این قرار است که هارپر هر مردی را که ملاقات میکند، افرادی بودند که در طول این مدت به هارپر ضربه روانیای وارد کردهاند.
در پرده سوم، هر مردی سعی دارد به نوعی آن ترامای وارد شده بر روی هارپر را دوباره انجام بدهد. کشیش به او تعرض جنسی میکند، پسرک با کلاغ مرده بازی میکند و مرد برهنه، سعی دارد دوباره وارد خانه او بشود. گویی تمامی مردان یک هدف دارند و آن، رسیدن و ارتباط برقرار کردن با هارپر است! حال میخواهد به هر قیمتی باشد. اما وقتی که هارپر مقاومت میکند، هر مرد، از درون مرد دیگر متولد میشودو هارپر با سردی، ناظر این صحنه وحشتناک و منزجرکننده است.
هارپر اولین باری نیست که این دادها و فریادها را میشنود. شیونهای ناشی از خواستههای برآورده نشده مردها که بعد از تمام شدن هر کدامشان، نوبت آن یکی میشود. گارلند بیشترین چیزی را که هدف گرفته، میل تمام نشدنی کنترل مرد بر روی زن است. از همان رابطه ناموفق و خودکشی همسر هارپر بگیرید تا مواجه او با دیگر مردان، انگار هر کدامشان به نوعی میخواستند خودشان را بالاتر از هارپر نشان بدهند و بر او یک حس مالکیت داشته باشند. هر بار که هارپر دست رد به آنها میزد، عصبانی میشدند و یا سعی داشتند به او تعرض کنند.
پسربچه او را هرزه خطاب میکند، تنها به خاطر آنکه با او بازی نکرده است. پلیس اعتقاد دارد آن مرد برهنه، چیز خطرناکی نیست؛ شاید اشاره به زمانی که هارپر مورد تعرض مردی قرار گرفته بود و سپس پلیس، آن مرد را سریعاً بدون جریمه خاصی، مرخص کرد. کشیش به جای آنکه به هارپر راهی نشان بدهد تا بر دردش تسلی پیدا کند، به او بیشتر احساس گناه میدهد و سپس، سعی میکند به او تعرض کند. این مورد نیز، به خاطرات کلیسا و زندگی مذهبی هارپر ممکن است اشارهای داشته باشد.
به طور کلی، فیلم Men همانقدر که بر روی نمادها مانور میدهد، اشاراتی به ویژگیهای مردان نیز دارد که سبب شده بعضی از زنان، از آنان در ذهن خود هیولا بسازند. هر کسی، میتواند برداشتهای خاص خود از داستان را داشته باشد و درباره آن با دیگران بحث کند. فیلم جزئیات فراوانی دارد که باید چندین بار آن را بررسی کرد و نمادها به گونهای هستند که بعد از فیلم، بروید و درباره آن تحقیق کنید. بخش روایت Men، به نوع و دیدگاه مخاطب برمیگردد و قطعاً، بحث برانگیز خواهد بود.
ارزش نهایی
در طول دیدن Men، این حس را داشتم که انگار دارم یک فیلم جدید از لارس فون تریه میبینم. Antichrist فون تریه در دامان طبعیت جریان دارد و پر از نمادهای مختلف است. خشونت فیزیکی بالایی دارد و در بسیاری از جاها، غیرقابل تحمل است. از لحاظ بصری لذت بخش و زوج بازیگری جذابی دارد. اما اگر فون تریه ذات زن را مذمت میکرد، این بار گارلند ذات مرد را مورد نقد قرار میدهد! آن را به میل جنسی و اشارههایی به بهشت و داستان آدم و حوا ربط میدهد و در نهایت، با یک پرده سوم تنش برانگیز و غیرقابل تحمل، به سردی به پایان میرساند.
فارغ از داستان نامتعارف Men، اگر قرار باشد صرفاً به عنوان یک اثر ترسناک به این فیلم نگاه کنیم، قطعاً در وحشت زده و اذیت کردن مخاطبش کم نگذاشته است! دیدن پرده سوم قطعاً با کلی مکث و حالت تهوع همراه است که شاید این موضوع، فیلم را به یک اثر کالت هم تبدیل کند. گارلند در مسیر جذابی قدم گذاشته است، مولفههای سینمای خودش را بنیان گذاری کرده و امیدوارم در آینده نزدیک، داستانهای عجیبتری از این کارگردان درباره مفاهیم طبیعت و ذات انسانها ببینم! فیلم Men، همان چیزی است که یک فیلم ترسناک بحث برانگیز خفن باید باشد.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
ماشالله به این نقد
سوال: چه چیزی ترسناک تر از مردان؟
پاسخ: هر عقیده ای که ذات یک جنسیت، نژاد یا قومیت رو مورد حمله قرار بده. می خواد اسمش نازیسم باشه یا فمینیسم می خواد نژادپرستی باشه یا زن/مرد ستیزی. در هر صورت نتیجه ای جز گسترش نفرت و تباهی نداره.
کسی اگر برای ذهنش ارزش قائل باشه اون رو با هر اثری حتی اگر بینهایت خوش ساخت یا بقول شما بحث برانگیز خفن باشه درگیر نمیکنه. بعضی از آثار و سازنده هاشون رو فقط باید دیسشون رو داد و گذشت. مرز باریکی بین یک اثر عمیق نقادانه (حتی اگر با آن مخالف باشیم) و ادا درآوردن هست. به نظر من الکس گارلند در بیشتر آثارش جزو دسته دومه.