نقد فیلم Fall – به پایین نگاه نکن
این فیلم نه تنها به ارتفاعات بزرگ میرسد، بلکه به درههای عمیق نیز فرو میرود؛ همین «سقوط» را به فیلمی بسیار بی ثبات تبدیل میکند که از یک طرف هنوز ارزش دیدن دارد، اما مطمئناً ...
این فیلم نه تنها به ارتفاعات بزرگ میرسد، بلکه به درههای عمیق نیز فرو میرود؛ همین «سقوط» را به فیلمی بسیار بی ثبات تبدیل میکند که از یک طرف هنوز ارزش دیدن دارد، اما مطمئناً فیلم چندان کامل و خوبی هم نیست. در ادامه با نقد فیلم Fall همراه ویجیاتو باشید.
آثار مهیج و افراطی با سناریوهای غیرقابل قبول، ستون فقرات سینمای امروزی هستند. بنابراین، ما برای فرار از روزمرگی و کسالتهای دنیای مدرن به سمت چنین سینمایی میرویم تا مشکلات خود را فراموش کنیم و شاهد یک نمایش 100 دقیقهای در خور وقت خود باشیم که ما را سرگرم میکند. در نتیجه لازم نیست چنین آثاری به معنای روایی «خوب یا شاهکار» باشند، اما باید هیجان انگیز باشند. زیرا برخی از بهترین فیلمهای «زیرژانر بقا» حول محور کوسههای مهندسی شده زیستی (دریای آبی عمیق)، مارهای غول پیکر (آناکوندا) و کروکودیلها (خزش) میچرخند. در مورد فیلم سینمایی سقوط ساخته اسکات مان، زاویه بقا، در مورد دو دوست است که در بالای یک برج رادیویی به اندازه یک آسمانخراش گرفتار شدهاند.
اگر ترس از ارتفاع دارید، احتمال اینکه فیلم سقوط قبل از رسیدن شخصیتها به بالای برج، شما را در حالتی مضطرب رها کند، بسیار زیاد است؛ اما چرا؟ چون از زمانی که تام کروز در «ماموریت غیرممکن: پروتکل ارواح» از برج خلیفه بالا رفت، مبتلایان به «آکروفوبیا» تا این حد در پرده سینما در معرض ارتفاع قرار نگرفته بودند. فیلم fall یک تریلر کاملاً پرتنشِ تک لوکیشنی است که شما را در چالهای از اضطراب رها میکند. برخی از جلوههای بصری شگفتآور موثر با وجود بودجه کم، قابهای زیبا و بازی خوب دو شخصیت مرکزی از نکات مثبت فیلمی است که با یک چرخش بسیار احمقانه در پرده سوم از نوک قله کوه به کف دره سقوط میکند.
فیلم سینمایی fall روی دو دوست صمیمی و کوهنورد به نامهای بکی (گریس کارولین کری) و هانتر (ویرجینیا گاردنر) متمرکز است که یک سال پس از یک فاجعه سعی در حرکت دوباره دارند. این دو تصمیم میگیرند از برج تلویزیونی متروکه B67 در صحرای کالیفرنیا به ارتفاع 2000 فوت (که تقریباً دو برابر ارتفاع ساختمان امپایر استیت است) بالا بروند. با این حال، هنگامی که نردبان برج جابجا میشود، بکی و هانتر خود را در بالای یک سکو به دام افتاده میبینند. آنها که قادر به کمک گرفتن نیستند، باید مهارتهای خود را آزمایش کرده و راهی برای پایین آمدن با هم پیدا کنند.
ما به عنوان مخاطب تقریباً فوراً با بکی (گریس کارولین کری) از طریق یک فلاشبک آسیب زا آشنا میشویم. زمانی که او یک کوهنورد مشتاق بود. اشتیاق او زمانی مورد آزمایش قرار گرفت که شوهرش دن (میسون گودینگ) پس از سقوط شدید در یک حادثه کوه نوردی جان خود را از دست داد. سپس دقیقاً 51 هفته بعد از این اتفاق ما زمانی را مشاهده میکنیم که بکی روشهای ناسالمی را برای مقابله با آسیبهای روحی خود در نظر گرفته است تا اینکه ناگهان دوباره صمیمی ترین دوست او و کوهنورد نوپا، هانتر (ویرجینیا گاردنر) میخواهد جلوی همه اینها را بگیرد.
هانتر یک بلاگر پیرامون ورزشهای خطرناک با هزاران دنبال کننده در رسانههای اجتماعی است. او میخواهد بکی را برای غلبه بر ترس تازهاش جذب کند و بزرگترین چالش را با او انجام دهد: بالا رفتن از یک برج رادیویی 2000 فوتی در وسط بیابان. یکی از استدلالهای متقاعدکننده او این است که، در آنجا، بالاخره میتوانند خاکستر دن را پراکنده کنند، بنابراین بکی میتواند به طور مؤثر آخرین صعود خود را انجام دهد و به خاطر انجام کاری که خودش و همسرش دوست داشتند، خاطره خوبی از ارتفاع در ذهنش باقی بماند.
اما از همان ابتدا، شخص کارگردان یعنی اسکات مان که با جاناتان فرانک، فیلمنامه را نیز نوشته از مضحک بودن این موضوع آگاه است. بنابراین، به نظر میرسد که تمام سکانسها طوری طراحی شدهاند که تماشاگران را وادار کند که تصمیمات ضعیف شخصیتهای روی پرده را بدون هیچگونه منطقی باور کنند. یکی از شاهکارهای او در این مسیر شخصیت پردازی هانتر است، زیرا میداند که برای اینکه بکی به عنوان سوژه تماشاچی در موقعیت باورنکردنی مرگ یا زندگی قرار بگیرد، باید بهترین دوست او یک کابوس مطلق باشد.
فیلم «سقوط» بسیار شبیه به اثری چون «47Meters Down» است، این یعنی فیلم چیزی نیست که شما آن را یک اثر عالی بنامید. پس شاید سوال پیش بیاید که یعنی فیلم بد است؟ دقیقاً نه؛ حتی زمانی که فیلمنامه کار دچار مشکل میشود، سقوط همچنان سرگرمکننده و وحشتناک است. اما این بی ثباتی و این تلو تلو خوردنها ناشی از تحولاتی است که در دل فیلمنامه بد کار وجود دارد که ممکن است شما را ناامید کند. اگر فیلمهایی چون «۴۷ متر پایین» یا هر فیلم ترسناک مدرن دیگری را دیده باشید، میدانید که بیشتر آنها احتمالاً لحظهای ارزشمند یا چند لحظهای را خواهند داشت که در آن قهرمانها با موانع بیشتری روبرو میشوند. فیلم سقوط نیز از همین دسته است.
البته این فیلم کوچک هرچه در بخش فیلمنامه حفره دارد، در عوض در بخش فنی فیلم بدی نیست. برای مثال استفاده از جلوههای عملی و تصمیم کارگردان اسکات مان برای فیلمبرداری در لوکیشن (البته نه در برج واقعی) به جای استودیو باعث میشود همه چیز واقعیتر به نظر برسد و چشم مخاطب را نسبت به دیدن تصاویری با چنین مضمون به خود خیره کند. فیلمبرداری سرگیجهآور فیلم نیز به طور مداوم بر هر کسی که حتی کوچکترین ترسی از ارتفاع نداشته باشد، احساس تنش و تعلیق وارد میکند (دیدن آن در یک صفحه بزرگ باعث میشود که بخواهید زودتر به حالت جنین بپیچید و همانجا از ترس بمانید).
در این بین کارگردانی اسکات مان و البته تدوین کار نیز به طور موثر با هر برش ریسک را برای مخاطب افزایش میدهند. موسیقی تیم دسپیک نیز ممکن است چیز عجیبی نباشد، اما حداقل کار مناسبی برای تسریع ضربان نبض انجام میدهد. از سوی دیگر اجرای گریس کارولین کری و ویرجینیا گاردنر (همراه با شیمی فوق العاده آنها) باعث میشود که مخاطب به بکی و هانتر اهمیت بدهد و واقعاً برای زندگی آنها ترس داشته باشد. در واقع هر دو بازیگر نسبت به محتوای اندک فیلمنامه بازیهای درخشانی از خود نشان دادهاند.
با این تفاسیر، پانزده دقیقه پایانی فیلم fall 2022 مضحکترین قسمت آن است؛ این بخش از فیلم، با اختلاف قابل توجهی، خونین ترین، وحشیانه ترین و غیر ضروری ترین بخش فیلم است. وقتی به پایان اجتنابناپذیر کار میرسیم، به نظر میرسد فیلم میگوید که تنها راه برای عبور از یک ترومای وحشتناک، عبور از آسیبهای بدتر است، و این در بهترین حالت غیر اصولی و عملا غیر صادقانه است. پایان دادن به فیلم به این شکل فقط ناامید کننده نیست. این دیوانهکننده است، زیرا تا آن زمان، «سقوط» این ویژگی را دارد که یک تریلر بقای فشرده و مؤثر باشد. اما متأسفانه، فیلمنامه بد کار در نهایت کل فیلم را از لبه پرتگاه به ورطه تاریکی هل میدهد.
کلام پایانی: فیلم سینمایی fall یک سواری هیجانانگیز است که شما را در لبه صندلی خود قرار میدهد. اما عیبهایی که دارد آن را به اثری به شدت معمولی و بی ثبات بدل میکنند.
نکته خوب فیلم: فیلمبرداری بسیار سرگیجهآور و موسیقی متن قابل قبول که ضربان نبض شما را در بالای این برج 2000 فوتی با دو کوهنورد که در آنجا گیر کردهاند، بالا میبرد.
نکته منفی فیلم: فیلمنامه بد کار و یک چرخش بسیار احمقانه در پرده سوم.
برای بکی و هانتر که بهترین دوستان یکدیگرند، زندگی تماماً به معنی غلبه کردن به ترسها و فراتر از محدودیت رفتنها است. با این حال، پس از این که آنها به بالای یک برج رادیویی دور از دسترس و متروکه ۲۰۰۰ فوتی میرسند، متوجه میشوند که بدون هیچ راه بازگشتی گیر افتادهاند.
خلاصه داستان فیلم fallدیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
من فیلم رو دوست داشتم. و اتفاقا وقایع اغما و اون حس عجیب ۱۵ دقیقه اخر رو خیلی دوست داشتم .
فیلمی بود که خیلی راحت در عرض 20 دقیقه با جلو زدن فیلم دیدم و احساس نکردم چیزیو از دست داده باشم بازیگر نقش اول که به هیچ عنوان نه به نقشی که بهش دادن میخورد نه در کل سعی کرد بازی خوبی داشته باشه
از اونجایی که نخوندم ? میرم دانلود کنم ببینم
همین چند دقیقه پیش داشت از تلویزیون پخش میشد:)