نقد فیلم See How They Run | شوخی بامزه با آگاتا کریستی
فیلم کمدی معمایی «ببین چگونه میدوند» هم یک راز خوش ساخت و هم یک ساختارشکنی هوشمندانه از این ژانر است؛ اینجا هیچ کس برای ما یک انقلاب ژانری ترتیب نمیدهد، اما همه چیز درون این ...
فیلم کمدی معمایی «ببین چگونه میدوند» هم یک راز خوش ساخت و هم یک ساختارشکنی هوشمندانه از این ژانر است؛ اینجا هیچ کس برای ما یک انقلاب ژانری ترتیب نمیدهد، اما همه چیز درون این فیلم، یک تمرین حدس و گمان است که دل هر مخاطب آثار معمایی جنایی را مجذوب خود میکند. در ادامه با نقد فیلم See How They Run همراه ویجیاتو باشید.
فیلمهای معمایی جنایی این روزها دوباره به اوج خود بازگشته و این ژانر در سالهای اخیر به لطف سه فیلم مرتبط با آثار ماندگار آگاتا کریستی، دوره رنسانس را پشت سر گذاشته است. کنت برانا دو تا از معروف ترین رمانهای کریستی با محوریت هرکول پوآرو، یعنی قتل در قطار سریعالسیر شرق و مرگ در نیل را اقتباس کرد؛ و سپس فیلم عالی Knives Out ساخته ریان جانسون بود که یک اثر تماشایی به سبک آگاتا کریستی با پیچ و تابهای مدرن خلق کرد. بنابراین جای تعجب نیست که بار دیگر شاهد تکرار چنین فرمولی از سوی یک فیلمساز جدید باشیم.
اما «اگر یکی را دیدهاید، یعنی همه آنها را دیدهاید» این همان چیزی است که توسط یکی از شخصیتهای فیلم در سکانس آغازین بیان میشود، و به داستانهای کارآگاهی فراوانی که بر دنبال کردن سرنخهای یک جنایت و کشف مقصر در میان تعداد انگشت شماری از مظنونان متمرکز است، اشاره میکند. این روزها ظاهراً حوزه ادبیات، تئاتر یا از اساس سینما و تلویزیون در ژانر معمای قتل، آنقدر به فرمولی آشنا متصل هستند که دیگر تفاوت آنها نامشخص شده است.
با چنین رویکردی، وقتی از این فرمول آشنا بیش از حد استفاده میشود، معمولاً داستانهایی که مصمم به تحریف، انتقاد یا تقلید آن هستند، پدیدار میشوند. و این چیزی است که فیلم «ببین چگونه میدوند» آرزوی اجرای آن را دارد. اما آیا این اثر به شکل رضایت بخشی موفق به انجام آن میشود؟! به نظر من بله.
برای شروع، باید روشن شود که اولین فیلم کارگردان تام جورج نیز از پیشنهاد یک فرمول معمایی که بیننده را از ابتدا اسیر خود میکند دست بر نمیدارد. تاکتیک او این است که کلیشههای موجود در اینکه چه کسی مرتکب جنایت شده را بپذیرد و آشکارا آنها را افشا کند، اما بدون قربانی کردن معمای یک قتل. در این مورد، جنایت در دهه 1950 میلادی و در یک تئاتر شهری در لندن جریان دارد. قربانی یک فیلمساز مغرور و از خودراضی به نام لئو کوپرنیک (آدرین برودی) است که در شب صدمین اجرای تله موش آگاتا کریستی در پشت صحنه به قتل میرسد.
این زمانی است که بازرس استوپارد (سم راکول) و مامور استالکر (سرشه رونان) وارد صحنه جنایت میشوند، یک زوج عجیب و غریب کلاسیک که وظیفه بررسی جنایت و چیدن عناصر پازل در کنار هم را بر عهده دارند. اما با نگاهی به ساختار و چیدمان این فیلم، متوجه خواهیم شد «ببین چگونه میدوند» از پایه چیزی معادل فیلم Scream برای آثار اسلشر است که در سال 1996 وارد سینماها شد تا زیرژانر وحشتناکی را که به آن تعلق دارد شکسته و قوانین آن را از نو برای مخاطب فهرست کند.
در هر دو عنوان، ویژگی خود ارجاعی یکی از جاذبههای اصلی است. و تا آنجا که به فیلم مورد بحث ما مربوط میشود، غوغای فرامتنی با شکستن دیوار چهارم خودنمایی میکند. آن هم با شخصیتهایی که با مخاطب صحبت میکنند یا پیش بینی میکنند که خود فیلم چگونه بیان میشود. خوشبختانه، آنها منابعی نیستند که مورد سوء استفاده قرار گیرند یا در بیشتر موارد سرگرمکننده نباشند. اما یکی از اشکالات این فیلم جنایی در عدم ظرافت و نبوغ آن در به چالش کشیدن انتظارات مخاطب است.
این یعنی فیلمساز سعی در ساختارشکنی ریشهای از این ژانر ندارد؛ بلکه تنها توجه او به شوخی گرفتن نمادهای تصویری و داستانی این شاخه است که شاید برای برخی از مخاطبان نکته درخور توجهای نباشد. اما باید قبول کرد این شیرینی موجود در لحن فیلم نیز از دل همین بازی نمادها و نشانههای کلیشهای این ژانر است که بیرون میآید.
اما از نظر بصری، فیلم «ببین چگونه میدوند» به ناچار سبک وس اندرسون را تداعی میکند. به ویژه از طریق ساخت کمدی تصویری (مثلاً نگاه کنید که چگونه گروهی از مردم در یک خط مستقیم و منظم در مواجهه با یک موقعیت تهدیدآمیز عقب نشینی میکنند). همچنین اشارات واضحی به آلفرد هیچکاک و همچنین ادای احترام کوچکی به استنلی کوبریک و تعقیب و گریز از کارتون اسکوبیدو وجود دارد. بنابراین، این آمیزه رنگارنگ به معجونی میانجامد که اگرچه نگاه را فریفته میکند، اما همزمان تلاش میکند تا شخصیت خودش را نشان دهد.
با این حال، باید پذیرفت که استفاده مکرر فیلم از چنین نشانههای تصویری در نهایت به مکانیزمی جذاب برای ادغام دیدگاههای مختلف در قابها و خطکشی ریتمیک زیر آنها تبدیل میشود. همچنین این فیلم از حال و هوایی برخوردار است که شاید یادآور فیلم Adaptation یا اقتباس از اسپایک جونز باشد که خود آن نیز با الهام از داستان دزد ارکیده خلق شده بود. آن فیلم سال 2002 به جای اینکه صرفاً اقتباسی سینمایی از رمان همنام خود باشد، از روند پیچیده اقتباس از آن صحبت میکرد. و اکنون این فیلم نیز اقتباسی از آثار آگاتا کریستی نیست، اما با آن بازی میکند.
این شکل نمایشی حاصل این دیدگاه است که فیلمنامه مارک چاپل ترجیح میدهد چیزی مانند تله موش آگاتا کریستی را به عنصر دیگری از داستان خودارجاعی تبدیل کند، مشابه آنچه در فیلم بلند اسپایک جونز اتفاق میافتد. این رویکرد از سوی دیگر باعث به کمال رسیدن بازیگران کار میشود. و همه تیم بازیگری این فرصت را دارند که در زمان مورد نیاز اجرای کمدی خود را نشان دهند. برای مثال سم راکول همچنین چندین لحظه لذت بخش از کمدی فیزیکی را در نقش خود به عنوان یک کارآگاه عبوس و آزرده ارائه میدهد. اما کسی که مشخصاً قرار بود فیلم را مال خود کند سرشه رونان است.
این بازیگر از منطقه راحتی خود خارج میشود تا نقش یک دستیار بسیار خندهدار را بازی کند که نگاه نافذ او در اینجا به لذتی طنز تبدیل میشود. همچنین جناسهای نامناسب و استفاده شدید او از دفترچه پلیسی در دل داستان از نکات قابل توجه بازی و شخصیت اوست. ویژگیای که بدون شک گروهبان نیکلاس آنجل از فیلم Hot Fuzz ساحته ادگار رایت را به ذهن مخاطب میآورد. از اساس رابطه دو شخصیت مرکزی استاپارد و استاکر به عنوان یک زوج همکار متضاد، منبع اصلی عناصر کمدی فیلم است.
همچنین در بخش کمدی فیلم آگاهانه به مفرح بودن قراردادهای معمولی و خستهکننده این ژانر اشاره میکند؛ آن هم با وجود شخصیت لئو کوپرنیک با بازی آدرین برودی که به ماهیت خسته و قابل پیش بینی معمای قتل معمولی و استفاده بیش از حد از پرشها و فلشبک در روایت چنین آثاری میپردازد. اذعان به این واقعیت که اسرار قتل با الگوهای الهام گرفته از یک فرمت مشابه، این روزها کمی کلیشهای شدهاند، نه تنها در فیلم See How They Run به صورت تقلید آمیز به کار میرود، بلکه نشانهای شیرین برای کنوانسیونهایی است که فیلمهای رازآلود قتل را تا این حد موفق کردهاند.
به صورت ساده این فیلم یک تناقض موثر است، یک واحد نامتعارف که به طور ژنتیکی از تمام DNA اجدادش تشکیل شده است. برای مثال کاری که مارک چاپل، فیلمنامه نویس اینقدر درخشان انجام میدهد این است که بخشهای کوچکی از واقعیتها را با هم ترکیب میکند و آنها را به این دنیای عمدتاً ساختگی پرتاب میکند. او به طرز ماهرانهای عناصر بازی واقعی آگاتا کریستی و توافق قراردادی او را در هم میآمیزد که تنها شش ماه پس از پایان نمایش تله موش میتوان آن را به فیلم تبدیل کرد. و این خود گره یک داستان جنایی در دل یک ماجرای واقعی است.
در پایان باید گفت: فیلم کمدی معمایی «ببین چگونه میدوند» یک انقلاب ژانری ترتیب نمیدهد، اما یک سرگرمی شیرین و یک ادای احترام به شیفتگی همیشگی مخاطب نسبت به آثار معمایی جنایی و راههای متعددی است که میتوان آن را دوباره تفسیر کرد. در واقع See How They Run ایده یک راز قتل را به گونهای مدرن میکند که نه خیلی شدید است و نه بازنگری کامل قراردادهای این ژانر.
«ببین چگونه میدوند» مانند این است که وس اندرسون، ادگار رایت و ریان جانسون در دل یک کار آزمایشی به نوعی قوانین زیست شناسی را به چالش بکشند، بچهدار شوند و نام آن را شرلوک بگذارند. این یک فیلم عجیب، پر جنب و جوش، و اثری است که از تِمهای سنتی این ژانر استفاده میکند، اما به نوعی، شاید به اشتباه، میتواند قطعات اسباب بازی قدیمی را از هم جدا کند و آنها را در قالبی تنظیم شده که به همان خوبی کار میکنند، از نو مرتب کند.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.