ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

اخبار و مقالات

۱۰ بازی که چندین پایان جذاب داشتند

دنیای بازی‌های ویدیویی، شاید بهترین بستر برای روایت یک قصه جذاب باشند. چراکه به لطف گیم‌پلی، نه تنها می‌توان پرداخت خوبی روی شخصیت‌ها داشت، بلکه به واسطه مدت زمان بیشتر تجربه بازی‌ها، این امکان وجود ...

نیما فرشین
نوشته شده توسط نیما فرشین | ۱۳ آذر ۱۴۰۱ | ۱۴:۰۰

دنیای بازی‌های ویدیویی، شاید بهترین بستر برای روایت یک قصه جذاب باشند. چراکه به لطف گیم‌پلی، نه تنها می‌توان پرداخت خوبی روی شخصیت‌ها داشت، بلکه به واسطه مدت زمان بیشتر تجربه بازی‌ها، این امکان وجود دارد تا به جزئیات ریز نیز توجه ویژه‌ای کرد. با این حال، سال‌ها پیش سازندگان بازی‌های ویدیویی با خود به این نتیجه رسیدند که چرا از این فرصت پیش آمده، بیشتر استفاده نکنند و سرنوشت نهایی کاراکترهایشان را به دست مخاطب نسپارند. اینجا بود که سر و کله پایان‌های چندگانه به دنیای ویدیو گیم باز شد و با بازی‌هایی رو به رو شدیم که می‌گذاشتند در قبال سرنوشت کاراکترهایی که به دستمان سپرده شده بودند مسئول باشیم و بهترین یا در مواقعی بدترین نسخه‌ها را برایشان بپیچیم. به همین خاطر در این مقاله می‌خواهم به سراغ بازی‌هایی بروم که در این مورد عملکرد ویژه‌ای داشتند و بهترین پایان بندی‌های چندگانه رو پیش روی ما گذاشتند. با ویجیاتو همراه باشید.

10) Deus Ex

بگذارید کار را با یکی از بهترین بازی‌های پی‌سی شروع کنم. اثری که هنوز هم مرجع تمام بازی‌های سایبرپانکی و همچنین نقش آفرینی است و سازندگان بسیاری برای خلق بازی‌های جدیدشان از آن‌ الهام می‌گیرند. Deus Ex دارای سه پایان مختلف بود که هر یک از آن‌ها به شکل قابل قبولی سرنوشت کاراکتر و دنیای نئونی و تاریکی که در آن قدم می‌زدیم را تغییر میداد. در انتهای Deus Ex سه انتخاب پیش رویتان قرار می‌گرفت که هیچکدام کامل نبودند ولی باعث می‌شدند برای انتخاب بهترین گزینه روی میز حسابی فکر کنید. انتخاب اول چیزی نبود جز اینکه کار اداره جهان را به دست گروه ایلومیناتی بسپارید تا آن‌ها همچنان با مخفی نگه داشتن حقیقت از مردم، بر آن‌ها حکومت کنند. انتخاب دوم و البته بد Deus Ex اما چیزی نبود جز ترکیب شدن با یک هوش مصنوعی قدرتمند و تشکیل یک حکومت دیکتاتوری. اما آخرین انتخاب و شاید بهترین پایان بازی چیزی نبود جز نابودی سیستم ارتباطی جهان و پسرفت دادن علم و تکنولوژی تا هیچکس نتواند بر مردم حکومت کند.

9) Resident Evil Remake

رزیدنت اویل ریمیک از نظر من یکی از بهترین بازسازی‌های تاریخ ویدیو گیم است. شینجی میکامی بعد از چند سال کنارگیری از مسند کارگردانی، دوباره به این جایگاه بازگشت تا مهمترین اثری را که با آن دنیای ویدیو گیم را متحول کرده بود، از نو متولد کند. رزیدنت اویل ریمیک، صرفا یک بازسازی کلی با بهبودهای گرافیکی محدود نبود. بلکه میکامی جدای از بحث‌های بصری، مراحل و روایت بازی را تا حدود زیادی تغییر داده بود. حالا جدای از مراحل جدید، دشمنان متفاوت‌تر، دیالوگ‌های بهتر و داستانی که جزئیات بیشتری داشت، شاهد ۱۲ پایان بندی تازه هم برای بازی بودیم. به صورت کلی رزیدنت اویل ریمیک همانند نسخه اورجینالش، دو کاراکتر قابل بازی داشت. اما میکامی در نسخه ریمیک، برای هر یک از این کاراکترها ۶ پایان متفاوت در نظر گرفته بود که بسته به تصمیمات شما ممکن بود یک سری از کاراکترها، زنده از عمارت اسپنسر بیرون نیایند. البته این را هم در نظر بگیرید که در یک سری از پایان‌ها، حتی ممکن بود عمارت اسپنسر هم منفجر نشود و زامبی‌ها با خیال راحت‌تری در داخل آن‌ جولان بدهند.

8) Heavy Rain

Heavy Rain از آن دست بازی‌های ژانر درام تعاملی است که واقعا ارزش تجربه کردن را دارد. دیوید کیج، سازنده این اثر به معنی واقعی کلمه تلاش کرد تا مهره‌های مختلف قصه‌اش را طوری کنار هم بچیند که داستان جنایی Heavy Rain منطقی و به قدری جذاب به نظر برسد که هر کسی پای تجربه‌اش می‌نشیند به راحتی نتواند از جایش بلند شود. در واقع شما با چندین کاراکتر مختلف که در ابتدا هیچ ارتباطی با هم ندارند همراه می‌شوید، قصه زندگیشان را به تماشا می‌نشینید و درست وقتی که با از نظر روحی و فکری به آن‌ها نزدیک شدید، بازی داستان آن‌ها را برای پیدا کردن راز قاتل اوریگامی، آنقدر هنرمندانه به هم گره می‌زند تا هیجان تمام تجربیاتی که پشت سر گذاشتید به اوج خود برسد. اما نکته اینجاست که اشتباهات و انتخابات برخی از کاراکترهای تحت کنترلتان می‌تواند مانع از این شود که همه آن‌ها در سکانس‌های پایانی حضور داشته باشند و در پایان‌‌بندی‌ها تغییر ایجاد کنند. اینجاست که با چندین پایان مختلف همراه می‌شوید که هر کدامشان در نوع خود جالبند. فقط تنها ایراد ماجرا این است که قاتل قصه Heavy Rain ثابت است و طبیعتا بعد از یک دور تجربه بازی، شاید دیگر دلتان نخواهد برای بار دوم آن را تجربه کنید.

7) Fallout 3

سری فالوت هیچ وقت با پایان‌های چندگانه بیگانه نبوده. از زمان عرضه دوم همیشه شاهد دست باز مخاطب برای انتخاب سرنوشت کاراکتری که ساعت‌ها تحت کنترلش بودیم و این موضوع حتی در نسخه‌های امروزی‌تر این سری نیز به وضوح و با قدرت بیشتری دیده می‌شود. اما از بین تمام آثار این مجموعه شاید هنوز هم فالوت ۳ بهترین پایان‌بندی‌ها را داشته باشد. طبق گفته تاد هاوارد، فالوت ۳ بیش از ۲۰۰ پایان متفاوت دارد. البته این از آن دروغ‌های تاد هاواردی است که او معمولا برای تبلیغ بازی‌هایش می‌کند. در واقع بازی چیزی در حدود ۳۰ پایان منحصر به فرد دارد که البته کم هم نیست. با این حال، اگر سرنوشت گروه‌ها و تغییرات جزئی و کوچکی که با تصمیمات شما در جهان بازی ایجاد می‌شوند را هم شامل این پایان‌بندی ببینیم، آن وقت تعداد پایان‌های بازی به چیزی که تاد هاوارد گفته نزدیک می‌شود. با تمام این‌ها اما، فالوت ۳ هنوز هم یکی از بهترین بازی‌های نقش آفرینی تاریخ است و تک تک پایان‌بندی‌هایش می‌تواند مخاطب را از آزادی عملی که برایش فراهم شده شگفت زده کند.

6) Star Ocean: The Second Story

سری Star Ocean همیشه به خاطر پایان‌بندی‌های متفاوتش معروف بوده. در کل این سری بازی‌هایی را می‌بینیم که بین ۳ تا ۳۰ پایان مختلف داشته‌اند. اما The Second Story چیزی در حدود ۸۶ پایان‌بندی مختلف و منحصر به فرد داشت که هنوز هم یک رکورد به حساب می‌آید. نکته جالب‌تر اینکه با عرضه نسخه بهبود یافته بازی برای کنسول دستی PSP، تعداد پایان‌های بازی ۱۰۰ مورد افزایش پیدا کرد و تیم سازنده دلیلی به طرفداران مجموعه داد تا دوباره به سراغ The Second Story بروند. پایان‌بندی‌های The Second Story اما مثل بسیاری از بازی‌های نقش آفرینی، به این مربوط می‌شد که شما با کدام یک از کاراکتر رفاقت می‌کنید، از کدامشان برای خود دشمن می‌تراشید و در آخر سرنوشتتان چطور به هم گره می‌خورد. با توجه به تعداد بالای کاراکترهای بازی، دیگر باید خودتان متوجه شوید که چه تعداد پایان مختلف می‌تواند در انتظارتان باشد.

5) GTA V

با توجه به قابل کنترل بودن سه کاراکتر متفاوت در نسخه پنجم سری جی‌تی‌ای، انتظار می‌رفت که در انتها شاهد چند پایان‌بندی مختلف باشیم. در انتهای GTA V، سه انتخاب در مقابل فرانکلین قرار می‌گرفت. انتخاب اول و دوم این بود که به دوستانتان خیانت کنید و یکی از آن‌ها را از پا درآورید و با پول‌های آخرین سرقت بزرگتان یک زندگی خوب برای خودتان بسازید. با انتخاب هر یک از این پایان‌بندی‌ها، باید به فجیع‌ترین شکل ممکن، رفیق‌هایتان را که در طول ۲۰ و خرده‌ای ساعت تجربه GTA V با آن‌ها همراه بودید را می‌کشتید که متاسفانه هر کدامشان هم به شکل دردناکی رقم می‌خوردند. اما یک انتخاب سومی هم وجود داشت که می‌توانستید با هم دست به یکی کنید و جلوی دشمنانتان بایستید. در جریان این پایان‌بندی، تک تک دشمنان و گروه‌هایی که دستور مرگ دوستانتان را داده بودند، با همکاری مایکل، فرانکلین و ترور، به قتل می‌رسیدند و این فرصت برای هر سه کاراکتر فراهم می‌شد که بالاخره دست از خلاف کردن بکشند و یک زندگی عادی و البته مرفه برای خود بسازند.

4) Silent Hill 2

از سایلنت هیل ۲ همیشه به عنوان یکی از بهترین بازی‌های ژانر وحشت یاد می‌شود. اثری که توانست با القای ترس به شکل روانشناسانه، در ذهن و روح مخاطب‌های علاقه‌مند به این سبک ماندگار شود به جایگاه پرثباتی برسد. جالب‌تر اینکه سایلنت هیل ۲ از نظر پایان‌بندی‌های مختلف نیز چیزی کم نداشت. جدای اینکه شما در انتها چه تصمیماتی می‌توانستید بگیرید که یک سری از کاراکترها زنده یا مرده از تپه‌های خاموش بیرون بروند، دو پایان عجیب هم در انتظارتان بود که در یکی تقصیر همه اتفاقات ترسناک بازی گردن بیگانه‌های فضایی می‌افتاد و در دیگری هم متوجه می‌شدید که در تمام مدت بازیچه یک سگ خانگی بودید که این کابوس را برایتان متجسم می‌کرده. اما به جز این‌ها در نسخه اورجینال، ۳ پایان دیگر هم پیش رویتان بود که در نسخه ایکس باکس تعداد آن‌ها به ۴ پایان رسید؛ یکی هم از دیگری جذاب‌تر که باعث می‌شدند تا مدت‌ها به فکر فرو روید.

3) Stanley Parable

استنلی پربل بازی عجیبی است. وقتی که وارد بازی می‌شوید، قطعا برایتان سوال می‌شود که چطور استنلی پربل توانسته در طی این سال‌ها توجه‌های بسیاری را به خود جلب کند. بازی به شکل عجیبی ساده است. در یک اداره خالی از نیروی انسانی گیر افتاده‌اید و به جز صدای راوی کار درست بازی که مدام در حال، مسخره کردن شماست همراه دیگری ندارید. با این حال، وقتی سراغ اولین و سر راست‌ترین پایان بازی می‌روید تازه متوجه که یک خبرهایی هست. در واقع استنلی پربل یک پرودی از دنیایی است که ما در آن زندگی می‌کنیم و راوی بازی به شکلی هوشمندانه مدام در حال تمسخر عادت‌های روزمره اکثر ما انسان‌هاست که فکر می‌کنیم بدون انجام آن‌ها زندگی جلو نمی‌رود. جالب‌تر اینکه با تصمیماتی که در جریان مراحل میگیرید یا مسیرهایی که انتخاب می‌کنید، می‌توانید در مجموع به ۱۹ پایان مختلف بازی برسید که اگر خوب آن‌ها را درک کنید، بینشتان نسبت به زندگی تغییر بزرگی می‌کند.

2) Nier

Nier شاید در نگاه اول یک بازی اکشن نقش آفرینی ساده به نظر برسد و وقتی که تمامش کنید با خودتان بگویید که کارم با بازی تمام شد. اما نه اصلا اینطور نیست. تمام کردن Nier به معنی یک شروع دوباره است. وقتی بازی را برای بار اول تمام می‌کنید تازه کارتان شروع می‌‌شود و باید برای بار دوم و سوم نیز بازی را به اتمام برسانید تا پایان مخفی و مهم بازی را ببینید. بازی حتی چندین ویژگی مختلف هم در راند دوم و سوم در اختیارتان می‌گذارد که بازی به واسطه‌شان هیجان انگیزتر هم می‌شود. برای مثال شما در طول مسیرتان برای تمام کردن بازی با دشمنانی به نام شید رو به رو هستید که اصلا زبان آن‌ها برایتان قابل فهم نیست. اما وقتی بازی را برای بار دوم شروع می‌کنید، توانایی فهم زبان شیدها در اختیارتان قرار می‌گیرد و می‌توانید مفاهیم تازه‌ای را در مورد داستان Nier متوجه شوید. جالب‌تر اینکه همراهانتان را نیز در بازی بیشتر می‌شناسید و از قصد و منظور تک تک آن‌ها در جریان راند دوم و سوم‌تان با خبر می‌شوید و تصمیمات جالب‌تری می‌توانید در مقابلشان بگیرد. از همه مهم‌تر اما تماشای پایان مخفی بازی است. جایی که شما در انتهای خط داستانی سومین تجربه‌تان از Nier باید کاراکتر اصلی را فدای یک از همراهانتان بکنید. در این شرایط، دوستتان زنده می‌ماند اما این موضوع به کشته شدن Nier و پاک شدن یاد خاطره او از ذهن تمام موجودات هستی می‌شود. جالب‌تر اینکه بازی به صورت اتوماتیک فایل سیوهای شما را نیز پس از تماشای این پایان‌بندی حذف می‌کند تا Nier و دستاوردهایش حتی از ذهن شما هم شود.

1) Bloodborne

آثار هیدتاکا میازاکی افسانه‌ای، همیشه چند پایان مختلف دارند که برای دیدن برخی از آن‌ها باید ساعت زیادی را به فعالیت‌های جانبی اختصاص دهید. حتی دیدن برخی از این پایان‌ها به قدری سخت است که خیلی‌ها تا مدت‌ها حتی قادر به دیدنشان نبودند و پایان‌بندی‌های خاص بازی مثل یک راز سر به مهر باقی می‌ماندند. اما به نیابت از تمام بازی‌های میازاکی، بلادبورن را برای این مقاله انتخاب کردم، چراکه به شکل غیرقابل باوری تمام پایان‌بندی‌های تاریک بازی شما را به فکر فرو می‌برند و ایده‌هایی در سرتان می‌کارند که باعث می‌شود به دنیای پیرامونتان با دید متفاوت‌تری نگاه کنید. در پایان اول بازی و پس از شکست دادن آخرین کابوس، شخصیت گرمن که در طول بازی حکم راهنمای ما را دارد، به شما می‌گوید «سپیده دم نزدیک است و اگر بگذاری که سرت را از تنت جدا کنم، می‌توانی از این کابوس خود را نجات‌دهی و بدون اینکه چیزی به یاد آوری، به جهان آرام خودت برگردی». اگر شما این درخواست را قبول کنید، چیزی که گرمن به شما وعده داده بود، محقق می‌شود و پس از تماشای پایان‌بندی بازی، قطعا با خودتان می‌گویید که «یعنی تمام این مدت من در یک کابوس گیر افتاده بودم و همه سختی‌هایی که کشیده‌ام در نهایت اهمیتی نداشته‌اند». حتی ممکن است به همین دنیایی که در آن چشم باز کرده‌اید هم شک کنید و با خودتان بگویید «نکند این هم یک کابوس دیگر باشد». اینجاست که متوجه می‌شوید که پایان‌های دیگری هم وجود داشتند. پایان‌هایی که در یکی از آن‌ها نهایتا جای گرمن و در دیگری به یک گریت وان (یا همان موجوداتی که در اصل جهان یارنام را در پس پرده غیب کنترل می‌کنند) تبدیل شوید. تک تک این پایان‌بندی‌ها با ذهنتان بازی می‌کنند هر کدامشان به قدری معنای عمیق و فلسفه‌های دقیقی در پشتشان پنهان شده که اگر بازی را به شکل کامل تجربه نکرده باشید، قادر به درک کاملشان نیستید.

خب این هم از بازی‌هایی که با پایان‌بندی‌های مختلفشان می‌توانند شما را حیرت زده کنند. به نظرتان کدام یک از این بازی‌ها عملکرد بهتری در قصه‌گویی داشتند. حتما نظرتان را با ما در بخش‌ نظرات به اشتراک بگذارید.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (16 مورد)
  • Mehran-Game-Maker-Fan-Of-Doom
    Mehran-Game-Maker-Fan-Of-Doom | ۱۶ آذر ۱۴۰۱

    Detroit became human کو؟ ??
    پ.ن:۱۱۶ تا اندینگ داره ?

  • amir7tala
    amir7tala | ۱۵ آذر ۱۴۰۱

    واقعا از لحاظ داستان سرایی بازیای میازاکی رقیب ندارن . از تعریف قصه با موزیک گرفته تا اون نکات ریزی که برای خودشون اندازه چند ساعت داستان دارن . به عنوان کسی که با خود نیما سری سولزو شروع کردم هیچوقت فکرشو نمیکردم اینجوری دیوونه ش بشم .

    پ.ن : آقو نیما دلمون برات تنگ شده بود خوش برگشتی

  • nike_erfan
    nike_erfan | ۱۵ آذر ۱۴۰۱

    ویچر3 هم میتونست باشه

  • salhe
    salhe | ۱۵ آذر ۱۴۰۱

    ردد کو پس

  • Spongbob-
    Spongbob- | ۱۴ آذر ۱۴۰۱

    نیما برگشته باورم نمیشه

  • MOHAMMAD12456
    MOHAMMAD12456 | ۱۳ آذر ۱۴۰۱

    خسته نباشید آقای فرشین مقاله خوبی بود

    واقعا بنظرم ردد2 هم می‌تونست توی این لیست باشه درسته دوتا انتخاب بیشتر نداشتید و جفتشم به یه سرنوشت ختم میشد ولی خب شکل های مختلف پایان بازی بر اساس نوار شرافت که در مجموع به چهار مدل سرنوشت ختم میشد ولی بازم این مدل پایان بندی رو تو کمتر بازی ای شاهدش بودیم.

  • MohammadMJ
    MohammadMJ | ۱۳ آذر ۱۴۰۱

    من خودم از بازی هایی که چند پایان دارن بدم میاد چون باید یه داستان مشخص دلشته باشه مثلا هنوز نیست کاملا و در داستان اصلی کدوم کاراکتر gta v زنده میمونه

    • 💗♥️alirezaa-j___sch♥️💗
      💗♥️alirezaa-j___sch♥️💗 | ۱۴ آذر ۱۴۰۱

      در پایان هر سه شخصیت زنده میمونن

  • 100Ra
    100Ra | ۱۳ آذر ۱۴۰۱

    رزیدنت ایول و GTA و فال اوت رو به شخصه تجربه کردم.

    مقاله کامل و زیبایی بود.

  • 💗♥️alirezaa-j___sch♥️💗
    💗♥️alirezaa-j___sch♥️💗 | ۱۳ آذر ۱۴۰۱

    خسته نباشید آقای فرشین، عالی بود❤️
    شاید پایان های بازی ای مثل GTA V جالب و خوب باشن
    شاید پایان های مختلف Heavy Rain مثل یک فیلم جنایی جذاب میخکوبتون کنن
    اما در این بین یه بازی هست که پایان ها و داستانش تا سالیان سال تو ذهن میمونه و هر چقدر بیشتر بهش فکر کنید بیشتر به عمق این عنوان پی میبرید..
    SILENT HILL 2
    همون طور که انتظار میرفت تو متن توضیح بیشتری برای Bloodborne دادید که مشکلی هم نداره ، به هر حال فن بازی هستید و در موردش اطلاع بیشتری دارید :‌)
    با اجازه منم توضیحاتی در مورد پایان بندی SH2 در حد خودم ارائه میدم


    در پایان متوجه میشیم که شهر سایلنت هیل نوعی معراج برای شخصیت های بازی بود

    هیچ کدوم از شخصیت ها بی دلیل به این شهر نیومده بودن و قرار هم نبود به راحتی ازش خارج بشن
    جیمز از شدت درماندگی و وضعیتی که درش گرفتار شده بود همسرش رو به قتل رسوند

    ادی از اینکه تمام عمر مورد آزار و تمسخر دیگران قرار گرفته خسته شده بود و همین باعث شد شدیدا منزوی بشه و در نهایت بخاطر همین موضوع یه نفر رو بکشه

    آنجلا یه عمر مورد آزار و اذیت پدرش قرار گرفته بود و اینطور که بنظر میاد مادر خودش رو هم بخاطر حمایت نکردن ازش کشت
    در پایان داستان جیمز طبق انتخاب ها یا کار هایی که طی بازی انجام دادید پایان های مختلفی هم میگیرید
    نکته جالب توجه اینجاست که هر سه پایان بازی (Leave, In Water, Maria) به نوعی شخصیت پردازی جیمز رو کامل میکنن

    در پایان In Water که پایان اصلی بازی هم هست جیمز بعد از فهمیدن حقیقت شدیدا پشیمونه ، در نهایت بر ماریا غلبه میکنه توسط مری هم بخشیده میشه و طبق پیامی که کله هرمی در شهر گذاشته بود ("تنها راه نجاتت مرگه جیمز تنها دل این صورت میتونی دوباره به مری برسی، البته بعد از مرگ هم شما وارد مکان های مختلفی میشید")
    و به امید بخشیده شدن توسط مری خودکشی میکنه تا شاید در دنیای بعدی بتونه در کنار مری زندگی کنه
    این پایان از این جهت شخصیت پردازی جیمز رو تکمیل میکنه و منطقی به نظر میاد که جیمز در کل آدم خوبیه و در حالت عادی هیچوقت وجه شیطانی و خود خواه ذهنش بر وجه درستکار و خیر خواهش غلبه نمیکنه
    و در نهایت بخاطر عشق به مری از جونش هم میگذره


    در پایان Maria وجه شیطانی جیمز به طور کامل اونو در بر گرفته و حتی بعد از فهمیدن حقیقت هم گناهانش رو انکار میکنه
    در این پایان جیمز مری ای که بخاطر کشتنش و خودخواهی بیش ازش متنفره رو میکشه و با ماریا (که بخش انکار و خودخواهی جیمز به حساب میاد) فرار میکنه
    اما در نهایت ماریا هم درگیر همون بیماری مری میشه و احتمالا میمیره
    این پایان از این جهت شخصیت پردازی جیمز رو تکمیل میکنه و منطقی به نظر میاد که جیمز با وجود تمام خیر خواهیش همسرش رو بخاطر عدم توانایی در کنترل خواسته ها و خودخواهیش کشته و با این وجود گناهش رو تا پایان بازی انکار میکنه


    در پایان Leave جیمز نسبتا سردرگمه
    اون در نهایت بر ماریا و خودخواهیش غلبه میکنه و پشیمونه اما از اونجایی که پیام کله هرمی رو گرفته و میدونه گناهانش نا بخشودنی هستن خودکشی نمیکنه و در عوض از شهر خارج میشه و لارا رو به فرزند خوندگی قبول میکنه که با توجه به پیام کله هرمی و امیدی که جیمز هنوز به زندگی داره منطقی و به جا بنظر میاد

    از هر جهتی که به این بازی و پایان های مختلفش نگاه کنیم شگفتی های تازه ای نمایان میشه
    به همین دلیله که به نظر بنده SH2 یکی از برترین بازی های تاریخ ویدیو گیمه

  • jiqjwhs8enqjo
    jiqjwhs8enqjo | ۱۳ آذر ۱۴۰۱

    مقاله عالی بود??
    انقدر کامل بود که به جز عناوینی که ازشون نامی برده نشد دگه حرفی باقی نمیمونه?
    خسته نباشید(:

  • Mohammad-Nikhalat-Jahromi
    Mohammad-Nikhalat-Jahromi | ۱۳ آذر ۱۴۰۱

    چرا جای دور یا زمان دور بریم !؟
    ۱۸۶ پایان The Quarry رو از یاد نبریم !

    • leonskenedy
      leonskenedy | ۱۳ آذر ۱۴۰۱

      مهم کیفیته نه کمیت

  • AR3F
    AR3F | ۱۳ آذر ۱۴۰۱

    خداییش جای DETROIT BECAME HUMAN خالی بود

  • iman-generous
    iman-generous | ۱۳ آذر ۱۴۰۱

    و صد البته Nier Automata و Bioshock 1

  • دکتر توقف(MAS)
    دکتر توقف(MAS) | ۱۳ آذر ۱۴۰۱

    Detroid become human با ۸۵ تا اندینگ متفاوت?

مطالب پیشنهادی