نقد فیلم The Woman King | حماسه تاریخی شایسته
فیلم تاریخی «پادشاه زن» یا «سلطان بانو» یک ویولا دیویس درخشان را در مرکز یک درام احساسی قرار میدهد که هر آنچه از یک حماسه اکشن میخواهید برای شما برآورده میکند. در واقع ارائه یک ...
فیلم تاریخی «پادشاه زن» یا «سلطان بانو» یک ویولا دیویس درخشان را در مرکز یک درام احساسی قرار میدهد که هر آنچه از یک حماسه اکشن میخواهید برای شما برآورده میکند. در واقع ارائه یک داستان حماسی و اکشن بدون قربانی کردن توسعه شخصیت، چیزی است که این فیلم را به اثری تماشایی تبدیل کرده است. در ادامه با نقد فیلم The Woman King همراه ویجیاتو باشید.
با تماشای The Woman King، جدیدترین فیلم کارگردان جینا پرینس-بایدوود، چند چیز مشخص میشود: یک: باید فیلم پیشین او «The Old Guard» که یک فاجعه واقعی بود را به دست فراموشی سپرد. دو: سبک او در این فیلم، به همان اندازه که ساده است، همزمان چیزی شبیه به حساس و انقلابی است، اما منحصر به فرد نیست. بدون شک تازه کردن زیرژانر درام تاریخی کار سهل و آسانی نیست، اما او این کار را بدون زحمت و با ظرافت در این پروژه انجام میدهد که هرگز مخاطب را ناامید نمیکند. پادشاه زن با عملکرد پر ستاره از سوی تیم بازیگری خود، کنشهای داستانی تقویتکننده، و یک پسزمینه تاریخی جالب، چیزی جز یک اثر حماسی در گونه درام تاریخی نیست.
داستان این فیلم در سال 1823 میلادی در غرب آفریقا میگذرد و نانیسکا (ویولا دیویس)، فرمانده جنگجوی ارتش آگوجیه که تماماً از زنان تشکیل شده است را دنبال میکند. آنها مسئول حفاظت از مردم داهومی به رهبری پادشاه قزو (جان بویگا) هستند. چندین زن توسط بردههایی از امپراتوری اویو ربوده شدهاند، که با آنها رقابت دارند. علاوه بر این، اویو با بردهفروشان پرتغالی اتحاد تشکیل داده است.
در این بین پادشاه قزو برای محافظت از مردمش از نانیسکا میخواهد که جنگجویان دیگر را آموزش دهد تا نبردی را آغاز کنند که آنها را از یوغ اتحاد همسایگانشان با اروپاییها رها کند؛ و این شروع داستانی است که با کش و قوسهای فراوان تبدیل به یک درام احساسی با حوادث گوناگون میشود. این یک حماسه الهام گرفته شده از آثاری مانند «شجاع دل» و «گلادیاتور» است که در نهایت موفق میشود داستان خود را آزادانه بر اساس رویدادهای واقعی روایت کند. به طور کلی The Woman King یک درام اکشن فرمولی اما خوش ساخت است که به استعدادهای جلو و پشت دوربین اجازه میدهد تا میتوانند بدرخشند.
این روزها، حماسههای تاریخی قدیمی به طور قطع نادرتر از گذشته هستند، به طوری که فیلمهای برنده بهترین فیلم اسکار مانند «شجاع دل» و «گلادیاتور» همتایان معاصر کمی دارند. اما جینا پرینس-بایدوود با «پادشاه زن» جان تازهای به این ژانر میبخشد، زیرا او فیلم را با همان هیجان، احساس و مقیاس بزرگی که در آن آثار دیگر دیده میشد، پُر میکند.
فیلم The Woman King با یک انتخاب جالب شروع میشود، زیرا یک نوشتار آغازین به سبک جنگستارگان در همان ابتدا خودنمایی میکند تا مخاطب متوجه شود که داستان کجا و چه زمانی اتفاق میافتد. بقیه فیلم نیز کار بسیار خوبی در ساختن دنیای اطراف این پادشاهی انجام میدهد. طراحی تولید عالی است و ما را به قرن نوزدهم در تمدنی میبرد که اکثراً با دیدن آن ناآشنا هستند. کار فنی و میدانی زیادی در این فیلم وجود دارد که تجربه تماشای این اثر سینمایی را جذاب میکند، زیرا همه چیز در محیط درون فیلم باورنکردنی به نظر میرسد.
از بسیاری جهات، پادشاه زن برای مخاطب عام سینمای امروز، یک ناهنجاری است. اما چرا؟ چون این فیلم نه تنها یک حماسه تاریخی درباره زنان است، بلکه فیلمی درباره سربازان زن سیاه پوست است. اثری سینمایی که وابسطه به فرنچایزی بزرگ نیست و با بودجه 50 میلیون دلاری و بازیگران سرشناس رنگین پوست موجود در این صنعت ساخته شده است. بنابراین، با دانستن همین مختصات میتوانید ببینید که چگونه فیلمهایی مانند Black Panther راه را برای دریافت بودجه برای این فیلم هموار کردند و نتیجه آن عمدتاً چیز خوبی است.
باید بدانید این اثر سینمایی زمان زیادی را صرف ایجاد رابطه و پویایی بین شخصیتهای خود میکند، که از روایتی متعارف در اطراف جمعیتی پشتیبانی میکند که نیاز به محافظت در برابر دشمنان خود و رویدادهایی که منجر به نبرد میشوند، دارد. همچنین این واقعیت که فیلم توسط زنان نوشته و کارگردانی شده است، دیدگاه منحصر به فردی است که در این اثر و شخصیتهای آن خودنمایی میکند. برای مثال در حالی که ژنرال نانیسکا (ویولا دیویس) یک شخصیت قوی و قدرتمند است، اما یک آسیب پذیری قدیمی دارد که سعی میکند آن را پنهان کند.
در واقع شخصیت او به عنوان یک قهرمان در لحظاتی معیوب است و همین نکتهای است که مخاطب را برای تماشای این داستان مشتاقتر میکند. فیلم پادشاه زن مجموعهای از شخصیتها را به نمایش میگذارد که همگی دارای جنبههایی هستند که آنها را از همدیگر متمایز میکند، چه در گذشته یا هدفی که باید به آن برسند. همه شخصیتها از ریز و درشت در فیلم تلاش میکنند تا بهتر عمل کنند، و در حالی که اهمیت دادن به همه آنها در یک زمان چالش برانگیز است، اما بازهم تیم تولید و در راس آن شخص فیلمنامهنویس و کارگردان در این زمینه کار خوبی انجام میدهند.
البته در این میان ذکر یک نکته ضروری است؛ داستان در ابتدای «پادشاه زن» گاهی اوقات ممکن است فاقد یک جذابیت عام باشد و برای اینکه کاملاً جذب آن شوید، باید به فیلم زمان بیشتری برای معرفی خودش بدهید. با این حال، سکانسهای اکشن در فیلم به خوبی طراحی شدهاند که این خود جذابیتی است که مخاطب کم حوصلهتر را پای فیلم نگه میدارد. سکانسهای مبارزه درون این اثر پویا هستند؛ و این به دلیل بدلکاری مناسب و طراحی خوب پشت آن است. همه چیز در یک سکانس نبرد در مقیاس بزرگ بین دو نیروی متضاد به اوج خود میرسد که به خوبی کارگردانی شده و مملو از لحظات تماشایی است، اما از نظر احساسی تا حدودی عقیم است.
به طور کلی فیلم پس از این نبرد بزرگ، به نظر در شرف انتشار تیتراژ پایانی است، اما اینطور نیست. فیلم خیلی بیشتر از پایان طبیعی خود ادامه مییابد، حتی بلافاصله بعد از آن در یک سکانس اکشن دیگر فرو میرود. در نتیجه، فیلم بسیار طولانیتر از آنچه باید احساس میشود. همچنین همان خطای موجود در اثری چون ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه در این فیلم دیده میشود. جایی که به نظر میرسد پایانهای زیادی وجود دارد. و هر بار که فکر میکنید فیلم در شُرف پایان است، بازهم آن به سادگی ادامه پیدا میکند.
اما حلقه وصل این فیلم که مخاطب را جذب در تماشای آن میکند بازیهای موجود در آن است که دیویس، سوسو امبادو، لاشانا لینچ و جان بویگا به ویژه در این فیلم فوقالعاده هستند. ویولا دیویس در قامت نانیسکا یک بانوی مستحکم فرمانده در این فیلم است که به آرامی لایههای سخت روی شخصیت خود را جدا میکند تا با پیشرفت فیلم، عمق احساسی بیشتری را برای شخصیت خود آشکار کند. و جالب اینجاست که در کنار دیویس سوسو امبادو در نقش ناوی نیز یک اجرای تماشایی را ارائه میکند.
امبادو پس از یک بازی درخشان در سریال «راهآهن زیرزمینی» ساخته بری جنکینز، ثابت میکند که در اولین نقش بلند سینماییاش نیرویی است که میتوان روی توانایی او در آینده حساب باز کرد و صحنههای او با دیویس، قلب تپنده و هسته عاطفی فیلم را تشکیل میٔدهد. در این جمع لاشانا لینچ نیز صحنههای زیادی را به عنوان ایزوگی که بسیاری از اعضای جدید آگوجی را آموزش میدهد، مال خود میکند. او شخصیتی قدرتمند، جذاب و طنازانه دارد که مخاطب را از ابتدای معرفی او به خود جذب میکند.
به طور کلی، به ندرت پیش میآید که فیلمی تا این حد اکشن محور باشد و در عین حال فضا را برای درخشش شخصیتهای زیادی فراهم کند، اما آگوجیه یک واحد است، یک تیم. و این نکتهای است که کارگردان و فیلمنامه نویس کار به آن توجه ویژه داشتهاند. شخصیتهای درون این فیلم ممکن است همیشه با هم کنار نیایند، اما برای یکدیگر میجنگند، و این رفاقت و خواهری در هر فریم از این فیلم هیجانانگیز احساس میشود. در واقع فیلمنامه دانا استیونز در کنار شیمی خارقالعادهشان، زمان زیادی را صرف ساختن شخصیتهای منحصربهفردی میکند که ما واقعاً برای آینده آنها احساس نگرانی میکنیم، نه اینکه منتظر باشیم تا سکانس اکشن بعدی اتفاق بیفتد.
اما فراتر از کاراکتر و داستان، «پادشاه زن» فوقالعاده خوب ساخته شده است. در حالی که این روزها بیشتر فیلمهای اکشن در استودیوها و جلوی پردهسبز فیلمبرداری میشوند، این فیلم اثری پویاست که اکشن درون آن نیز زندهتر به نظر میرسد، زیرا بسیاری از فیلمبرداریها در لوکیشنهای درجه یک و با اجرای مبارزه واقعی شکل گرفتهاند. این لحظات همراه با موسیقی متن هیجانانگیز ترنس بلانچارد، تجربه تماشای فیلم را لذتبخشتر میکند.
کارگردانی پرینس-بایدوود نیز مطمئن و واضح است زیرا او هرگز اجازه نمیدهد تماشاگر در طول روایت گم شود، حتی در میان سکانسهای اکشن. او عاقلانه پس از توسعه دقیق شخصیت، اکشن را بر روی شخصیتها متمرکز میکند، بنابراین تا زمانی که به سومین پرده فیلم میرسیم، نه تنها آگوجی بهعنوان یک گروه، بلکه هر شخصیت جداگانه دارای هویت میشود.
در پایان باید گفت: پادشاه زن یا سلطانبانو فراتر از همه انتظارات من بود و همین نکتهای است که فیلم را در این سال مدعی جوایز در برخی شاخهها میکند. عنصر ضعیف بزرگ و عجیبی در این فیلم وجود ندارد. از فیلمبرداری گرفته تا موسیقی، لباسها و تدوین و البته بازیهای خیرهکننده هستند، و این فیلم و ساختارش تا جایی که میتواند بینقص است. امیدوارم این اثر درها و فرصتهای بیشتری را برای روایت داستانهای جدید دیگر باز کند تا توانمندسازی سیاهپوستان، بهجای ترومای سیاهپوستان، تبدیل به یک هنجار در داستانگویی سینمای هالیوود شود.
چکیدهای از نقد و بررسی فیلم «پادشاه زن» یا The Woman King
داستان فیلم | قصه پادشاه زن در قرن نوزدهم در پادشاهی داهومی در غرب آفریقا اتفاق میافتد. ژنرال این گروه، نانیسکا، نسل جدیدی از جنگجویان را برای مبارزه با دشمنی که میخواهد شیوه زندگی آنها را نابود کند، آموزش میدهد.
نکات مثبت فیلم | از نظر سبک، بازگشتی است به حماسههای قدیمی و جذاب که تماشاگران آنها را دوست داشتند. شخصیتپردازی مناسب به همراه مدیریت درست سکانسهای اکشن و بازیهای درخشان از دیگر نکات شاخص این فیلم است.
نکات منفی فیلم | وجود چند داستان فرعی نهچندان کامل و البته طولانی بودن فیلم با وجود چند سکانس با پتانسیل تمام کردن داستان!
چشم انداز اسکار | بهترین فیلم، بهترین بازیگر زن، بهترین بازیگر نقش مکمل زن، بهترین طراحی صحنه و لباس و بهترین موسیقی متن
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
فیلمی که با ادعای برگرفته از حقیقت بودن آغاز میشود و در طی آن کل تاریخ را به شکل دلخواه سازندگانش بازنویسی می کند.
چرا کسی نیست به سازندگان چنین فیلمهایی بگه وقتی می خواهید یک داستان ۱۰۰٪ تخیلی رو نقل کنید غلط میکنید میگید «برگرفته از وقایع تاریخ یا حقیقی».
آدم یاد وزارت حقیقت رمان اورول میوفته. درواقع اون رمان بیشتر برگرفته از حقیقت بود چون تحریف و بازنویسی تاریخ کار متداول تمام ایدئولوژیها بوده و هست.
هالیوود به فنا رفت
به فنا بود در اصل .
در حالی که ما رو به وسیله ی آثاری مثل سندمن و این فیلم مسموم می کنند؛ ترامپ و بایدن و جانسون با مهاجران مثل گوسفند رفتار می کنند.
(می ریزنشون توی یک اتوبوسی، هواپیمایی، کشتی ای چیزی و بعد از این ایالت به اون ایالت، از این کشور به اون کشور و حتی بدتر! از اروپا و آمریکا به کشور های جهان سوم آفریقایی می برنشون و توی مکان های مخصوص (ترجیحا کمپ) نگه داریشون می کنند.)
مهاجران? منظورت همون گوسفند هاییه که به صورت غیر قانونی از مرز رد شدن؟
اگه الان من رو تایید کردی که خب دمت گرم؛
ولی اگه منظورت اینه که خود مهاجران باعث این اتفاقات می شوند یه چیزی رو بهت یادآوری می کنم:
اگه تمامیت ارضی و مرز بندی وجود نداره؛
اگه تایوانی که هزاران سال جزو چین بوده مال چین نیست؛
اگه کشور های پسا شوروی که هزاران سال بخش هاییشون جزو روسیه بوده مال روسیه نیستند؛
اگه جزایر سه گانه و خلیج همیشه فارس مال ایران نیستند؛
پس عبور غیرقانونی از مرز هم معنی نداره.
چون اصلا مرزی وجود نداره...!
یه چیزی داریم به اسم تجزیه شدن و استقلال زیاد با زمان کاری نداره
دیگه یعنی دارن یه کاری میکنن که دوز رنگین پوستی و فمنیست بازی رو تا ته بردن ?????
رسانه ویجیاتو رو به شخصه بهترین کشور تو حوزه سرگرمی میدونم ولی از دیروز تا حالا با خواندن دومین نقدو بررسی سینماییتون بیشتر به این میرسم که منتقدینتون خیلی تحت تأثیر امتیازات rotten tomatoes هستند به نظرم این فیلم سینمایی صرفا جز شعار چیز خاصی برای ارائه نداشت درسته برابری حقوق زنان با مردان خیلی زیباست و بایدم باشه و بهش اعتقاد دارم یا حمایت از رنگین پوستان و ظلمی که بهشون روا شده و میشه رو نمیشه انکار کرد ولی دلیلی برای موفقیت یه فیلم سینمایی ام باید حتما باشه ؟؟ فیلم پادشاه زن جز جلوه های بصری زیبا و مفاهیم شعارگونه و بازم قشنگ چیز خاصی نداره داستان کلیشه ای و حتی اکشن نچندان جذاب . انگار دیگه تو این سال ها داره این جور مفاهیم ( حمایت از رنگین پوستان ، جامعه همجنسگرا یا برابری حقوق زن و مرد که بازم ازش حمایت میکنم ) تبدیل به چارچوب برا سنجش عملکرد سینمایی یه فیلم میشه که چندان جالب نیست
بعضی مواقع فیلم نباید داستان یا هر چیز دیگه ای رو داشته باشه باید واقعیت رو بگه. تصور یک فیلم با جنایات داعش ولی یک فیلم شاهکار مثل گادفادر داری؟ معلومه که نمیشه! به نظر من خیلی خوبه این فیلم ساخته شده. اصلا درود به بقیه کارگردانانی که همچون فیلم هایی ساختن. بعضی موقع ها نیاز داریم که دنیای واقعی رو تو سینما ببینیم نه دنیای ابرقهرمانی و تخیلی رو.
با کمال احترام ولی با نظرتون مخالفم هر فیلمی رو باید تو دسته بندی خودش مقایسه کرد نباید فیلمای پف فیلی رو با شاهکارهای مثل گاد فادر اصلا تو یه دسته بندی قرار داد این قضیه که«بعضی مواقع فیلم نباید داستان خاصی داشته باشه» به نظرم بستگی به نوع فیلم داره وقتی تو میخوای پیامی رو برسونی باید بتونی با داستان زیبای خودت اینو برسونی هیچ فیلمی نتوانسته با داستان بد،پیام خودشو برسونه
بزار یه مثال بزنم: یک انیمه داریم به اسم مدفن کرم های شب تاب یه داستان ناب داره و تونسته با اون داستان فوق العاده اش پیام ضد جنگشو بگه
مشکل بزرگی که فیلمای جدید هالیوود و سراسر دنیا دارن دقیقا همینه نمیتونن تعادل رو رعایت کنن اگه میخوای یه فیلم برای قوی بودن زنان ببینی برو میازاکی ببین که چقدررررر خفن تونسته با کمال احترام قدرت و برابری نشون بده
ممنونم از نظرت?
این فیلم برای این ساخته شده که بتونه نمرات منتقدان و سود تضمین شده داشته باشه و هیچ ربطی به انسانیت نداره
حتی از اسم فیلم هم معلومه
و اگه ۲ قسمت از سندمن رو ببینی میفهمی هالیبود(قبلا بود) چقدر به دنیای واقعی اهمیت میده
اتفاقا مشکل همینجاست که این فیلم ها دنیای واقعی رو نشون نمیدهند. دنیایی رو نشون میدهند که سازندگانش میخواهند به عنوان دنیای واقعی به مخاطبان قالب کنند. مخاطبان ناآگاه هم بعد از یک مدت اطلاعاتی که از این فیلمها گرفته اند رو به عنوان «فکت» میپذیرند.
یک درام اکشن احساسی با تم فمینیستی
فمینست های عزیزی که بهم دیس لایک دادید ، من به هیچ صگی توهین نکردم
این قبیله برده فروش بوده ولی تو فیلم ...