بدترین ترندهای سینمای امروز: چه چیزی در فیلمها مُد شد و چرا؟
سینما در هر دوره دارای ترند های مختلف و گرایشان خاص خود در مضامین، ترانهها و طرحهای داستانی است. در طول دههها، فیلمها و سازندگان مختلفی این تغییرات را بررسی کردهاند و حتی بسیاری از ...
سینما در هر دوره دارای ترند های مختلف و گرایشان خاص خود در مضامین، ترانهها و طرحهای داستانی است. در طول دههها، فیلمها و سازندگان مختلفی این تغییرات را بررسی کردهاند و حتی بسیاری از آنها سینما را با آثار خود بازتعریف کردند. با این حال، هالیوود همیشه وقتی در بدترین حالت خود بوده است، که تعداد زیادی از تولیدات قربانی ترند روز میشوند و اصالت ندارند.
اگرچه ممکن است برای سازندگان و استودیوها وسوسهانگیز باشد که بخواهند از ترندهای محبوب پول به دست بیاورند، فیلمهای متمرکز بر ترند اغلب ساخته میشوند که به زور پول بچاپند. این صنعت مملو از داستان نویسان با ایدههای خاص خود است و صرفاً تعقیب یک ترند، میتواند استعداد واقعی موجود در این صنعت را کاهش دهد. به همان اندازه که ممکن است از منظر تجاری انجام کاری که محبوب است منطقی باشد، کیفیت اثر هنر ناگزیر از چنین تصمیمی آسیب میبیند.
- 1 ۱۰. دارکتر شدن، مهمانی که باید جمع کند و برود
- 2 ۹. صحنههای پس از تیتراژ بیش از حد استفاده میشوند
- 3 ۸. طنز بیش از حد می تواند یک فیلم جدی را تضعیف کند
- 4 ۷. ساختن یک فیلم فقط برای رضایت منتقدان هرگز خوب پیش نمی رود
- 5 ۶. استفاده بیش از حد از جلوههای ویژه
- 6 ۵. تغییرات عمدی از داستانهای اصلی به فیلمها آسیب می رساند
- 7 ۴. همه داستانها به یک پایان غافلگیر کننده که همه چیز را زیر سوال میبرد احتیاج ندارند
- 8 ۳. باید دست از سر بعضی از فرنچایزهای محبوب کشید
- 9 ۲. تبدیل ژانر وحشت به اکشن
- 10 ۱. اکثر ترفندهای متا-سینما به دل نمینشنید
۱۰. دارکتر شدن، مهمانی که باید جمع کند و برود
چیزی که زمانی وسیلهای سرگرم کننده برای نشان دادن ایرادات و نقصهای واقعی شخصیتها بود، بیش از حد مورد استفاده قرار گرفته است و بسیاری از فیلمسازان معتقدند که همه شخصیتها یا ژانرها باید ساختارشکنی شوند و این ساختارشکنی در اکثر مواقع به سمت دارک شدن پیش رفته است. این ترند با داستانهای استنلی کوبریک (Stanley Kubrick) و آلن مور (Alan Moore) به کمال رسید، اما ساخت گشایی نیاز به یک طراح ماهر دارد.
اگرچه بسیاری از شخصیتها با تصویری تیرهتر از داستان خود جور در میآیند، این ترند خطر آسیب رساندن به برند اصلی شخصیت را دارد. لازم نیست هر شخصیتی در وضعیت تاریکتری قرار بگیرد و گاهی اوقات تماشاگران فقط میخواهند سینما را با احساس خوش بینی و امیدواری ترک کنند.
۹. صحنههای پس از تیتراژ بیش از حد استفاده میشوند
صحنه پس از تیتراژ زمانی کار جالبی بود که از آن برای رسیدن به خط پایانی یک فیلم کمدی استفاده میشد، اما پس از آن تبدیل به یک ترند در فرنچایزها شد تا فیلم بعدی را تبلیغ کند. با این حال، استفاده بیش از حد از این صحنهها، مخصوصاً وقتی خیلی از فیلمها چند تا از این صحنهها را در خود جای میذهند، خیلی کلیشهای شده است.
اکنون معمول است که تماشاگران در سالنهای سینما بنشینند و منتظر صحنههای پس از تیتراژ باقی بمانند. منطقی است که از این شیوه برای نشان دادن یک رویداد بزرگ در مسیر فرنچایزی بزرگ استفاده کنیم، اما بسیاری از چنین صحنههایی حتی ضروری و مرتبط نیستند.
۸. طنز بیش از حد می تواند یک فیلم جدی را تضعیف کند
طنز مخصوص دنیای سینمایی مارول (MCU)، یعنی سبکی که به بهترین شکل با پروژههای دهه ۹۰ میلادی جاس ویدون (Joss Whedon) مرتبط است، در برخی فیلمها جواب میدهد. با این حال، طنز MCU در پروژههایی مانند Thor: Love and Thunder بیش از حد مورد استفاده قرار میگیرد. این نوع کمدی تنش را در بعضی از صحنهها بالا میبرد تا ناگهانی آن را از بین ببرد و به نوعی غافلگیری طنزآمیزی پدید بیاورد. این صحنهها اغلب با موسیقی دراماتیک همراه است که به بار کمدی آن بیافزاید.
سبک کمدی زمانی بهترین کارایی را دارد که از آن کم استفاده شود، زیرا هدف اصلی این ترند تضعیف تنش است. استفاده رایج و بیش از حد از طنز همیشه مناسب نیست، به خصوص زمانی که از آن در فیلمهایی استفاده میشود که هدفشان جدی گرفتن خود و داستانهایشان است.
۷. ساختن یک فیلم فقط برای رضایت منتقدان هرگز خوب پیش نمی رود
در حالی که ترند فیلمهای «طعمه اسکار» چیز جدیدی نیستند، سینمای دهههای اخیر شاهد بوده است که این فیلمها به طور فزایندهای رایج شده و همچنین محبوبیت کمتری در بین طرفداران پیدا کردهاند. بسیاری از بهترین فیلمهای برنده اسکار، مانند راکی، ارباب حلقهها و پدرخوانده، هم با منتقدان و هم با تماشاگران ارتباط خوبی برقرار میکردند.
با این حال، چندین فیلم مدرن با در نظر گرفتن رضایت منتقدان ساخته میشوند و به نظر میرسد که به طور فزایندهای از سلایق جامعه اصلی دور فاصله میگیرند. این فیلمهای مدرن، مانند مردان، زنان و کودکان محصول ۲۰۱۴، عمدتاً به سلیقه آکادمی اسکار را تحت نظر قرار میدهند و به مخاطبان خود اهمیتی نمیدهند. به این ترتیب، در حالی که آنها جایزه اسکار را دریافت میکنند، در واقع بین طرفداران محبوب نیستند.
۶. استفاده بیش از حد از جلوههای ویژه
بسیاری از بازیگران و کارگردانان به طور فزایندهای در انتقاد از استفاده بیش از حد و وابستگی به کروما کی و CGI انتقاد کردهاند. در حالی که فیلمسازانی مانند کریستوفر نولان (Christopher Nolan) به حداقل استفاده از آن افتخار میکنند، CGI بیش از حد و تکیه بر کروما کی امری رایج است، به ویژه در تولیدات پرفروش.
علاوه بر این، استفاده بیش از حد از CGI نیز میتواند کاملا غیر ضروری باشد. برای مثال، در فیلم Twilight: Breaking Dawn: Part 2 از CGI برای زنده کردن Renesmee، بچه نیمه انسان/نیمه خون آشام بلا و ادوارد استفاده شد. نتیجه چیز خاصی نبود، بنابراین استفاده از CGI بیمعنی بود. علاوه بر این، همیشه شکایاتی در مورد کار زیاد و دستمزد کم استودیوهای افکت و طراحان گرافیک وجود داشته است که باید به آنها توجه شود.
۵. تغییرات عمدی از داستانهای اصلی به فیلمها آسیب می رساند
هنگام اقتباس یک داستان از یک رسانه به رسانه دیگر، مقداری انحراف از منبع همیشه ضروری است و در واقع راهی جز این پیشروی کسی که اقتباس میکند نیست. حتی سهگانه تحسینشده «ارباب حلقهها» به کارگردانی پیتر جکسون (Peter Jackson)، هنگام اقتباس دنیای جی آر آر تالکین و انتقال آن به پرده بزرگ، آزادیهای خلاقانه زیادی را به خود اختصاص داد.
با این حال، اخیراً روند تغییر پایانها و تغییر داستانهای شخصیتها وجود داشته است که اغلب برای کسانی که با منبع اصلی آشنا هستند، تغییرات اساسی ایجاد میکند. این در فیلم Catwoman دیده شد که به دلیل انحراف از منبع و فیلمنامه آن مورد انتقاد قرار گرفت. متأسفانه، اینها اغلب تغییرات ناخواستهای هستند که همان نیتی را که نویسنده در ابتدا در نظر داشت، ندارند.
۴. همه داستانها به یک پایان غافلگیر کننده که همه چیز را زیر سوال میبرد احتیاج ندارند
عبارت رایجی که اغلب در اشاره به سینمای مدرن شنیده می شود، «براندازی انتظارات» و این ایده است که بهترین فیلمها تماشاگران را شگفت زده میکنند. این گاهی اوقات درست است، زیرا یک پیچش داستانی هوشمندانه یا چشمگیر میتواند باعث شود مخاطبان در مورد کل فیلم تجدید نظر کنند و حتی میتواند آنها را تشویق کند که فیلم را دوباره تماشا کنند تا سرنخها را پیدا کنند. با این حال، این پیچشهای داستانی نیز میتوانند به داستان آسیب برسانند.
استفاده از این ترند در فرنچایزهای محبوب چیزی جز تفرقه افکنی ایجاد نکرده است و اغلب برای اینکه این تغییر ناگهانی و ناخواسته با داستان جور دربیاید سازندگان شخصیتها را قربانی میکنند و تغییر میدهند. این کار لازم نیست چون خیلی وقتها برخی از بهترین فیلمها دقیقاً همان چیزی را ارائه کردند که طرفداران انتظارش را داشتند.
۳. باید دست از سر بعضی از فرنچایزهای محبوب کشید
دوران کنونی سینما، دنبالهها، پیشدرآمدها، بازسازیها و ریبوتهای زیادی را به خود دیده است. همانقدر که ادامه دادن برخی فیلمها بهتر است، برخی از داستانها اصلاً نیازی به دنباله ندارند و نیاز نیست آنها را دستکاری کرد، به خصوص بدون حضور سازندگان اصلی.
به همان اندازه که ممکن است منطقی باشد که یک فرنچایز به طور مداوم در حال پیشروی باشد، برخی از فیلمهای عالی باید همان طور که بودند، دست نخورده باقی بمانند. امروزه به نظر میرسد که هر فیلم محبوبی سعی میکند به یک فرنچایز تبدیل شود، اما تنها تعداد کمی از آنها موفق هستند. ریبوتهایی مانند چهار شگفت انگیز (Fantastic Four) در سال ۲۰۱۵ نقدهای منفی زیادی دریافت کردند و در باکس آفیس بسیار ضعیف عمل کرد.
۲. تبدیل ژانر وحشت به اکشن
فیلم های ترسناک قبلاً از نظر لحن بسیار متنوع تر از آنچه در حال حاضر هستند بودند. زمانی فیلمهای ترسناک از اسلشر گرفته تا ترسهای روانشناختی یا آثاری با روندهایی کندتر و آثاری با موجودات وحشتناک را شامل میشد، اما امروزه فیلمهای ترسناک تمرکزشان را بیش از حدی بر روی بخش اکشن گذاشتهاند و توجه کمتری به ایجاد لحن وهمآور دارند.
در حالی که فیلمهای ترسناک به نوعی اکشن نیاز دارند، زیرا یک قاتل یا جانور طعمه خود را تعقیب میکند، بسیاری از طرفداران مشتاق هستند تا مغز استخوانشان بترسند. متأسفانه، این روزها رسیدن پیدا کردن فیلم ترسناک به درد بخوری سخت شده است چون فیلمهای ترسناک الان بیشتر فیلمهای اکشنی هستند که تیم تبلیغاتی آنها را به زور در ژانر وحشت میچپاند. هنوز چند جواهر منحصر به فرد در ژانر وحشت وجود دارد، اما آنها با شرایط موجود بیشتر به یک الماس کمیاب تبدیل شدهاند.
۱. اکثر ترفندهای متا-سینما به دل نمینشنید
در دوره اسپینآفها، دنبالهها، راهاندازیهای مجدد و بازسازیهای بیشمار، منطقی است که برخی از سازندگان این فیلمها نکات ظریفی را به ژانر یا منبع اصلی اثر خود وارد کنند. چندین فیلم عالی از تفسیر متا و طنز به عنوان راهی برای ارتقای داستان استفاده میکنند که مهمترین آنها فرانچایز جیغ (Scream) است.
با این حال، فیلمهای مدرن بسیار زیادی وجود دارند که ژانر و داستانهای خودشان را مسخره میکنند. اگرچه این ترند در بسیاری از فیلمها جواب میدهد، اما در فیلمی که از نظر تئوری باید جدیتر گرفته شود، کاملاً نابجاست. بزرگترین نمونهای که در سالهای اخیر به دلیل استفاده از متا و درگیر کردن دنیای مجازی با دنیای واقعی ضربه دید، فیلم The Matrix Resurrections بود.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
هیچکدومشون بدتره فمینیست نیست
بدترین چیز ترویج و حمایت از رنگین کمون پسندی و اینجور مزخرفاته که دنیای هنر رو به سیاست نزدیک کرده ?
با شماره هشت خیلی موافقم
فیلم جدید ثورافتضاح بود
مورد دیگه هم که بقیه اشاره کردن لگبت و این سیاستها بود که داره حالمونو از فیلمای جدید به هم میزنه
گند زدن به دنباله یک فیلم واقعا رو مخ ترین کار ممکنه گاهی بعضی فیلما داستانشون جای ادامه دادن داره ولی گاهی اوقات دنباله ها فقط برای پول در آوردن ساخته میشن و برای همین کیفیت به شدت پایینی دارن این موضوع راجب اسپین آف سریال ها هم وجود داره یسری اسپین آف ها برای کامل تر کردن داستانن مثل بتر کال سول ولی بعضی فقط برای پول بیشتر ساخته میشن
یکی از چیزایی که به نظرم نه تنها داره سینما بلکه دنیای گیم و کارتون رو هم از هنر دور می کنه سیاسته
هنر یه چیز سیال و پویاست یعنی فرقی نداره یک اثر هنری که می خونی یا میبینی محصول امروز باشه یا چهارصد سال پیش، باز هم از نظر هنری جذاب، زیبا و ارزشمنده
ولی سیاست این ویژگی رو سلب می کنه
درسته اتفاقات سیاسی امروزه روی بورس هستن ولی آیا مردمان صد سال آینده اصلا حتی ایدهای از این اتفاقات دارن؟ اصلا اینهارو به یاد میارن؟ منطقا فقط مورخان قراره اینارو به یاد داشته باشن و از ذهن عموم محو میشه، واسه همینه که به نظر من اینکه به یک اثر سیاست اضافه کنیم باعث میشه دیگه نتونیم بهش بگیم هنر چون قراره به مرور ارزشش از بین بره و از خاطرات محو بشه
تنها فیلمی که این روز ها بهش احتیاج داریم عنوان ((مادر خوانده )) هست.
" طنز بیش از حد می تواند یک فیلم جدی را تضعیف کند " این واقعا جالب بود
کدوم یکی بدتره:
یه فیلم/سریال که ده تا ترند بالا رو داشته باشه (مثل فرنچایز های هالییودی بر پایه کتاب های مصور)
یا یه فیلم/سریال که همه ی شخصیت هاش یه جوری توی سه ترند اصلی:
رنگین پوستی
رنگین کمانی (قدم لوط سابق!)
و فمینیست
جای داشته باشند مثل سندمن؟
قطعا خودتون پاسخش رو میدونید...
قطعا ، ۱۰۰ درصد ، کاملا ، مطمئنا شماره ۲
اینها باید در راس موارد قرار می گرفتند ولی ظاهرا نویسنده (اصلی) جرات گفتنشون رو نداشته (داستان لباس پادشاه):
* هر فیلم یا سریال اوریجینالی که نظر مخاطبان رو جلب کرد نسخه با شخصیتهای مونث، نسخه با شخصیتهای غیر سفیدپوست و نسخه با شخصیت های لگبت اش هم ساخته میشه و اینقدر پیش میرن تا جاییکه حتی خاطره اثر اصلی هم در ذهن مخاطبانش تلخ بشه.
* آثار جذاب قدیمی و کلاسیک بدون اضافه کردن چیز ارزشمندی به آن و صرفا با رنگ و لعاب جدید و اعمال سیاست روز بازسازی می شوند.
* در جای جای فیلم، سریال و انیمیشن جلوه هایی از سیاست روز (فمینیسم، لگبت، تنوع نژادی، خبیث بودن مردان سفیدپوست و ...) رو توی چشم مخاطبان می کنند حتی اگر هیچ ارتباطی به موضوع اثر نداشته باشه و به روایت اون لطمه بزنه. احتمالا تلاشی در راستای تحت تاثیر قراردادن رسانه ها، منتقدین و جشنواره های سیاست زده این روزها.
حرات نکرده؟
داداش مگه اعدامش میکنن اگه بگه؟
خیر عزیزم اعدامش نمی کنند ولی خیلی محتمله که خواننده هاش و حتی کارش رو از دست بده. البته اگر اصلا سردبیرش اجازه بده مقاله ای که توش درباره این چیزها انتقاد شده باشه منتشر بشه. توجه داشته باش من در مورد نویسنده اصلی مقاله صحبت کردم نه نویسنده ویجیاتو. فکر کنم چندان اطلاعی از ساز و کار رسانه ها در این کشورها نداری. درسته که در اونجا به ظاهر آزادی بیان وجود داره ولی بیشتر رسانه ها دست گروههای چپی هستند که سیاستشون حمایت از فمینیستها، لگبتها و ... هست. حتی رسانه های راستگرا هم خیلی کم به این مسائل می پردازند چون شدیدا مورد هجوم رسانه های چپی و افکار عمومی قرار می گیرند. اگر شک داری کافیه یک جستجو بکنی تا ببینی چندتا مقاله انتقادی مثلا از تاثیر فمینیسم بر صنعت سرگرمی می تونی در سایتهای مشهور پیدا کنی. نام مستند The Red Pill رو که یک مستند انتقادی نسبت به فمینیسم هست جستجو کن تا ببینی چه برخوردی با اون و سازنده اش که خودش یک زن هست صورت گرفت.
فیلمای با جلوه های زیاد و سیجی زیاد از نظرم توی این گزینه ها بیشتر رو مخه عملا هنر بازیگری رو زیر سوال میبرد استفاده زیاد از این تکنولوژی
واقعا همشون رو مخن مخصوصا فیلم های اسکار پسند و فیلم های غیر وفادار
واقعا مقاله مفیدی بود . به خاطر همینه دیگه دور دیدن فیلم های امسال رو خط کشیدم و بیشتر دارم آثار برجسته تر مثل بلیدرانر و فیلم های دیوید فینچر رو میبینم .
البته یه مشکل بزرگ که تو سینما و گیمم کم کم به راه افتاده موج فمنیست و lgbt که حسابی داره گند میزنه به فرانچایز ها و شخصیت های محبوب . این موج اعتبار مراسم هارم خراب کرده تا جایی که نامزد هاشون قابل پیشبینی اند و آدم زد و بند پشت پرده رو راحت حس میکنه .