نقد فیلم The Fabelmans | شخصی ترین اثر اسپیلبرگ
فیلمی زیبا از اسپیلبرگ احساسی؛ این اثر ادای احترامی به سینما و خانواده است. جدیدترین اثر هنری پولسازترین کارگردان هالیوود یعنی «خانواده فیبلمن» شاید بهترین اثر اسپیلبرگ نباشد، اما شخصی ترین و پرشورترین اثر اوست. ...
فیلمی زیبا از اسپیلبرگ احساسی؛ این اثر ادای احترامی به سینما و خانواده است. جدیدترین اثر هنری پولسازترین کارگردان هالیوود یعنی «خانواده فیبلمن» شاید بهترین اثر اسپیلبرگ نباشد، اما شخصی ترین و پرشورترین اثر اوست. فیلم جدید استیون اسپیلبرگ تقدیم شگفت انگیز و احساسی به فیلم، سینما و هنر است که به ما یادآوری میکند که چقدر فیلمها در زندگی ما مهم هستند. در ادامه با نقد فیلم The Fabelmans همراه ویجیاتو باشید.
به نظر می رسد ترکیب موفقیت آلفونسو کوارون با «رُما» و افزایش تفکر شخصی در طول همهگیری کرونا باعث شده است که اساساً هر کارگردان بزرگی فیلمهای نیمه اتوبیوگرافیک خود را بسازد که عموماً بر نسخههای داستانی دوران کودکی خود آنها متمرکز است. بر همین اساس سال گذشته «بلفاست» ساخته کنت برانا برنده اسکار بهترین فیلمنامه اورجینال شد؛ و نتفلیکس نیز فیلم «دست خدا» ساخته پائولو سورنتینو و «آپولو ۱۰٫۵: کودکی در عصر فضا» ساخته ریچارد لینکلیتر را بر همین مبنا منتشر کرد. امسال نیز «زمان آرماگدون» جیمز گری و «خانواده فیبلمن» از همین دست آثار هستند.
با این حال، مشتاقانه ترین ورودی در این روند پس از «رُما»، بدون شک فیلم «The Fabelmans» است. دلیل این هیاهو به راحتی قابل درک است: این یک فیلم از استیون اسپیلبرگ بزرگ است. او اکنون 75 سال سن دارد، نابغهای که به ما «آروارهها»، «ایتی»، «پارک ژوراسیک»، «ایندایانا جونز» و «فهرست شیندلر» را هدیه داد. با گذشت سالها اسپیلبرگ فیلمی درباره تجربیات کودکی خود ساخته است که باعث شد او تبدیل به فیلمسازی شود که ما میشناسیم و دوستش داریم (سری به لیست فیلمهای استیون اسپیلبرگ بزنید).
اکنون، اسپیلبرگ به موج اخیر فیلمسازانی پیوسته است که به دنبال روایت داستانهای زندگی نامهای بیشتری در مورد دوران کودکی هستند که آنها را به هنرمندان و انسانهای امروزی تبدیل کرده است. آخرین فیلم او، «خانواده فیبلمن» رابطه پیچیده بین یک هنرمند در حال رشد، والدین دوست داشتنی اما جدا شدهاش و اتفاقات زندگی و فیلمهایی را روایت میکند که او را به تبدیل شدن به یکی از محبوب ترین داستان نویسان تمام دوران سوق داد. این یک فیلم زنده و جدی پیرامون دوران بلوغ است که اغلب مانند مجموعهای از داستانها پخش میشود و میبینیم که چگونه هر لحظه، کوچک و بزرگ، استیون را تبدیل به مردی میکند که رفته رفته کامل میشود.
تک تک عناصر «خانواده فیبلمن» عالی هستند، از فیلمبرداری زیبای یانوش کامینسکی گرفته تا آخرین موسیقی جان ویلیامز برای اسپیلبرگ (آهنگساز پس از «ایندیانا جونز 5» در سال آینده رسماً از سینما کناره گیری میکند). تنها چیزی که من را از اعلام «The Fabelmans» به عنوان یک اثر ماندگار باز میدارد این است که بسیاری از عناصر داستان به طور کامل با هم ترکیب نمیشوند. هر بخش از فیلم (ساخت فیلم آماتور، درامی با درونمایه طلاق، کمدی دبیرستانی) به طور جداگانه بسیار جالب است، و ارتباطات جالبی بین آنها وجود دارد، اما دقیق ترین روایتی نیست که از آن انتظار میرود.
حتی بازیگران با اجراهای فوقالعاده خود فیلم را زیباتر کردهاند. از میشل ویلیامز و پل دانو بگیرید تا ست روگن و دیگر بازیگران مکمل کار. با این حال، این اجراها با داستانی همراه هستند که ناقص به نظر میرسد. به نظر داستان به جای فیلمی که بتوانیم با آن سفری کامل داشته باشیم، به صورت تکه تکه روایت میشود. داستان این فیلم بسیار ساده و روان شروع میشود؛ سامی فابلمن جوان پس از اینکه والدینش او را برای دیدن «بزرگترین نمایش روی زمین» میبرند عاشق فیلم و سینما میشود. سامی با یک دوربین کوچک، شروع به ساختن فیلمهای خودش در خانه میکند و این باعث خوشحالی مادر همیشه حامی او میشود.
اسپیلبرگ و نویسنده همیشه همراهش تونی کوشنر، پس از اقتباس موفق خود از موزیکال «West Side Story» در سال گذشته، با یکدیگر همکاری دوبارهای کردند تا داستانی بر اساس دوران نوجوانی اسپیلبرگ را از طریق یک لنز تخیلی روایت کنند. چیزی جادویی در فیلمها وجود دارد و اسپیلبرگ به دنبال آن جادو است. استفاده از 24 عکس در ثانیه برای گفتن یک داستان، نوعی هنر است که شبیه هیچ چیز دیگری نیست و اسپیلبرگ استاد هنر خود است. هیچکس جز او نمیتوانست داستانش را تعریف کند، و او با فیلمنامهای پر از جزئیات داستان خود را به گونهای تماشایی روایت میکند.
«خانواده فیبلمن» گاهی آنقدر شخصی است که به نظر میرسد سعی دارد بسیاری از جنبههای زندگی اسپیلبرگ را متعادل کرده و به نمایش بگذارد. با این حال، روشی که فیلم موفق میشود با آن انسجام و سرمایهگذاری در تمام قسمتهای این داستان دوران بلوغ را حفظ کند، قابل توجه است، و با یک ذوق جالب از سوی اسپیلبرگ روایت میشود.
این اثر اسپیلبرگ در لحظات ساکتتر خود بسیار خوب کار میکند و از موسیقی و تصاویر بجای دیالوگ برای بیان داستان استفاده میکند. در واقع اسپیلبرگ در این داستان دراماتیک و چندلایه به طور موثر از زبان سینمایی استفاده میکند و راه های مختلفی را نشان میدهد که شخصیت مرکزی قصه از استعداد خود در فیلمسازی برای اهداف مختلف استفاده میکند. همچنین طنز خوب نوشته شده فیلم و نمای پایانی آن که شما را با لبخند همراه میکند نیز برای به نتیجه رساندن کل کار مفید است.
اگرچه ضربهای داستانی تأثیرگذار و تکاندهنده در این اثر متعدد است، اما «خانواده فیبلمن» در دومین پرده خود تمرکزش را از دست میدهد، زیرا درگیریها شروع به انباشته شدن میکنند و درام خانوادگی اسپیلبرگ در پرده نخست فیلم از بین میرود. در گذار فیلم از کودکی به بزرگسالی، ماهیت رویایی اولین پرده در سفری پیچیدهتر برای شخصیت سامی محو میشود. اگرچه در هر داستانی که به سن بلوغ میپردازد، اینطور است، اما هرچه داستان پراکندهتر میشود موضوعات احساسی نیز کمتر فریبنده میشوند.
البته خوشبختانه استعداد اسپیلبرگ در برانگیختن تماشاگران برای پرده سوم به شدت بازمیگردد، و همه چیز به پایانی خندهدار و خوشایند ختم میشود که حتی خستهترین مخاطب را نیز به لبخند زدن دعوت میکند. بنابراین، جدیدترین اثر اسپیلبرگ یک تجربه فراموش نشدنی برای هر کسی است که عاشق فیلم است و با استفاده از تجربیات گذشته برای اطلاع از زمان حال و تأثیرگذاری بر آینده، رویای داستان گفتن را در سر دارد.
به طور کلی، «خانواده فیبلمن» فیلمی درباره قدرت و جادوی سینما است؛ اثری که اسپیلبرگ در این مقطع از زندگی حرفهای خود به بهترین شکل ممکن میتواند آن را بسازد. این فیلمی است که جرأت میکند اولین فیلمی را که تماشا کردهاید به شما یادآوری کند و سپس به شما فشار میآورد تا درباره فیلمی فکر کنید که باعث شد عاشق سینما شوید. اسپیلبرگ مجبور شد از تجربیات خود استفاده کند تا نه تنها بهترین فیلم خود را در سالهای اخیر بسازد، بلکه از لحاظ احساسی «گرمترین» اثر خود را نیز بسازد و بهطور شگفتانگیزی تا حد زیادی از بیحوصلگی پرمدعا که مشخصه بخشی از کارهای اخیر اوست، اجتناب کند.
در پایان باید گفت: «خانواده فیبلمن» نشان میدهد که اسپیلبرگ هنوز هم میتواند و میداند چگونه فیلمهایی را که او را اسپیلبرگ ساختند، ارائه دهد. این اثر یک بار دیگر تأیید میکند که خالق آن یکی از سخاوتمندانه ترین صداها را در صنعتی که در آن فعالیت میکند دارد و ماهرانه از دام نوستالژی آسان خارج میشود تا صادقانه در مورد جوهر طبیعت هنری و خانواده صحبت کند؛ و شما به عنوان مخاطب چه چیزی بهتر از این میخواهید.
خلاصهای از نقد فیلم
نکات مثبت: قصیدهای دوست داشتنی برای هنری که ما را میسازد، ما را مجبور میکند و به ما کمک میکند تا زنده و امیدوار شویم. اثری با یک گروه بازیگری و فنی خیرهکننده، ساختار تماشایی و سومین پرده دلنشین، این یک شادی غیرقابل انکار برای سینما و خانواده است.
نکات منفی: احساسات خاص اسپیلبرگ که با چنین داستان شخصی آمیخته شده است، ممکن است برخی را به اشتباه بیاندازد. فیلم گهگاه تمرکز خود را از دست میدهد، به خصوص در پرده دوم و همین نکته باعث میشود کمی طولانی به نظر برسد.
چشم انداز اسکار: بهترین فیلم، بهترین کارگردان، بهترین بازیگر زن، بهترین بازیگر مرد، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد، بهترین فیلمنامه اورجینال، بهترین فیلمبرداری، بهترین طراحی صحنه و لباس، بهترین تدوین فیلم، بهترین طراحی تولید، بهترین موسیقی متن و بهترین صدا
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.