داستان علم و ویرانی در سینمای کریستوفر نولان
از زمان نمایش «شوالیه تاریکی»، فیلم های کریستوفر نولان به یک رویداد عظیم سینمایی تبدیل شدهاند. از همین جهت، با وجود این که تا پخش پروژه آینده او، «Oppenheimer»، هنوز چند ماه باقی مانده است، ...
از زمان نمایش «شوالیه تاریکی»، فیلم های کریستوفر نولان به یک رویداد عظیم سینمایی تبدیل شدهاند. از همین جهت، با وجود این که تا پخش پروژه آینده او، «Oppenheimer»، هنوز چند ماه باقی مانده است، اما تریلر انفجاری جدید آن از قبل نشان میدهد که چگونه فیزیکدان جی رابرت اوپنهایمر در مرکز داستان پیرامون پروژه منهتن و توسعه بمب اتمی مخاطبان را تحت تاثیر فعالیت خود قرار خواهد داد. اگرچه نولان قبلاً یک فیلم بیوگرافی محور با موضوع جنگ جهانی دوم را در «دانکرک» ساخته بود، ولی اوپنهایمر اثری مبتنی بر واقعیت است که توسعه سلاح اتم آمریکایی را دنبال خواهد کرد که در نهایت با بمباران هیروشیما و ناکازاکی به جنگ پایان داد.
اما اوپنهایمر اولین دانشمندی در فیلمهای کریستوفر نولان نیست که کمکهایش به پیشرفتهای علمی و فناوری منجر به شکل گیری سلاحهای کشتار جمعی شده است. فیلمشناسی نولان مملو از ذهنهای درخشان با منابع و دانش برای نجات جهان است، اما به دلیل نیروهای بیرونی با انگیزههای پنهان، دستاوردهای آنها ناخواسته به عنوان سلاح مورد استفاده قرار میگیرد. نولان از برداشتش از بتمن گرفته تا طرحهای علمی تخیلی پیچیدهترش، به این داستانهایی که به موازات ساختن واقعی بمب اتم هستند، علاقه مند بوده است.
برای مثال: سه گانه «شوالیه تاریکی» نولان این مضامین را در قالب یک فیلم ابرقهرمانی اقتباس شده از یک کتاب کمیک بررسی میکند. به طور خاص، این فیلمها نشان میدهد که چگونه یک شرکت علم و فناوری میلیارد دلاری میتواند به راحتی توسط فساد و جنایت دستکاری شود. در فیلم «Batman Begins»، شرکت وین ماشین قدرتمندی را توسعه میدهد که برای جنگ طراحی شده است و میتواند منبع آب دشمن را تبخیر کند. در ادامه نمونه اولیه این ماشین ناپدید شده و توسط راس الغول (لیام نیسون) و سازمان تروریستی لیگ سایهها به سرقت میرود.
برنامه آنها استفاده از این ماشین برای پراکنده کردن سم ترس در سراسر گاتهام با آلوده کردن سیستم فاضلاب در سطح شهر با سم و انتشار آن از طریق هوا است. اگرچه این عملیات تقریباً با موفقیت شهر را با سموم خطرناک میپوشاند، ولی در نهایت بتمن (کریستین بیل) اجرای کامل این پروژه را شکست میدهد و با برخورد قطاری که در آن قرار داشت ماشین را از بین میبرد. در ادامه و با کمک کارمند و دانشمند مورد اعتماد وین، لوسیوس فاکس (مورگان فریمن)، این شرکت میلیارد دلاری میتواند واکسنهایی را برای افرادی که تحت تأثیر سم ترس قرار گرفتهاند ارائه کند.
همچنین در Batman Begins است که کیلین مورفی برای اولین بار با کریستوفر نولان همکاری کرد. او نقش دکتر جاناتان کرین، روانپزشکی را بازی میکند که در آسایشگاه آرکهام کار میکند. اما به جای استفاده از استعداد، دانش و تخصص خود برای کمک به بهبود بیمارانش، از آنها به عنوان سوژه آزمایش برای سم ترس خود استفاده میکند که در نهایت عنوان «مترسک» یا Scarecrow را برای او به ارمغان میآورد. اما اکنون کیلین مورفی از یک «دانشمند دیوانه» به «دانشمند دیوانه» دیگری تبدیل خواهد شد و در نقش فیزیکدان هستهای که در اوپنهایمر «پدر بمب اتمی» لقب گرفت، خودنمایی خواهد کرد.
اما داستان علم و ویرانی در سینمای کریستوفر نولان در «شوالیه تاریکی برمیخیزد» به شکلی دیگر اجرا میشود. در این فیلم لیگ سایهها برای نابودی گاتهام بازمیگردد، اما این بار توسط بِین (تام هاردی) و دختر راس الغول، تالیا (ماریون کوتیار) رهبری میشود. تالیا سالها با استفاده از نام مستعار میراندا تیت، وارد شرکت وین شده است. از زمان غیبت بروس وین در شرکت، او و سایر سرمایه گذاران مانند جان داگت (بن مندلسون) با انگیزههای پنهان، در حال برنامه ریزی برای استفاده از پول و منابع وین اینترپرایز، به ویژه برای تولید سلاح کشتار جمعی بودهاند. یکی از پروژهها بهطور خاص علاقه تالیا، بین و لیگ سایهها را برانگیخته است - یک راکتور هستهای که توسط دکتر پاول به عنوان منبع انرژی پایدار طراحی شده است.
بروس که معتقد است تالیا میراندا تیت است، سلاح را به او میسپارد، زیرا میترسد که اگر دستگاه مورد توجه عموم قرار گیرد، کسی راهی برای تبدیل این منبع انرژی به یک سلاح هسته ای پیدا کند. در واقع، بروس با تمام پیشرفتهای تکنولوژیکی شرکتش همین ترس را دارد. وقتی پیشخدمت او، آلفرد (مایکل کین) از او میپرسد که چرا ابزارها و سلاحهایی را که بتمن استفاده میکند به پلیس نمیدهد، بروس میگوید: «ابزار یک مرد، سلاح مرد دیگر است.» از قضا، ترسهای بروس به حقیقت میپیوندند. بِین به درون شرکت نفوذ میکند، از سلاحها و فناوری درون آن برای تصرف گاتهام استفاده میکند و راکتور قدرت را به یک بمب هستهای تبدیل میکند.
این حوادث مانند Batman Begins، در نهایت منتهی به شکست دشمنان میشود و بتمن شهر گاتهام را نجات دهد، البته با بروز یک انفجار هستهای بر فراز اقیانوس. در هر دو فیلم Batman Begins و The Dark Knight Rises، پیشرفتهای علم و فناوری که توسط ذهنهای درخشان شرکت وین ایجاد شده است به سلاحهای کشتار جمعی تبدیل میشوند. در حالی که هدف استفاده از این وسایل برای اطمینان از ایمنی شهروندان در زندگی روزمره است، اما در نهایت به ابزاری برای افراد شرور تبدیل میشوند تا بتوانند نقشههای پلید خود را اجرا کنند. اما بروس وین تنها کسی نیست که میترسد از این ماشینها و از اسام علم به دلایل اشتباه استفاده شود.
در «پرستیژ» نولان، نیکولا تسلا (دیوید بووی) تخیلی ماشینی میسازد که میتواند هر چیزی را که در آن قرار میگیرد کپی کند. در این میان شومن و جادوگر جاه طلب رابرت آنژیر (هیو جکمن) این ماشین را سفارش میدهد تا با رقیب خود آلفرد بوردن (کریستین بیل) و توانایی او در ناپدید کردن خودش در یک نمایش خاص رقابت کند. اما در حالی که بوردن از برادر دوقلوی خود برای این عمل استفاده میکند، آنژیر متعهد میشود که با ساختن کپیهایی از خود، که اساساً شبیه سازی هستند، از این دستگاه استفاده کند. پس از هر نمایش، آنژیر تازه کپی شده زنده میماند در حالی که آنژیر قبلی در جعبهای غرق میشود.
پس از یکی از این اقدامات، آنژیر از دستگاه استفاده میکند تا قتل خود را به جادوگر رقیبش سنجاق کند و این ماجرا به حکم اعدام بوردن منجر شود. با این حال، این توطئه پیچیده در نهایت منجر به مرگ غم انگیز انژیر میشود. زیرا برادر دوقلوی آلفرد بوردن پایان این رقابت طولانی و طاقت فرسا را تنظیم میکند و ماشین و اجساد باقی مانده را با آن میسوزاند. در نتیجه بازهم شاهد استفاده نولان از علم در روند یک مسیر مخرب و پلید هستیم.
و اما در «Tenet» دیگر پروژه ویژه کریستوفر نولان نیز شاهد کشف یک دانشمند از وارونگی زمان هستیم که منجر به جنگی همه جانبه در نبرد بین گذشته و آینده میشود. در گره داستانی این فیلم به جای سفر ساده در زمان، وارونگی زمان به کسی یا چیزی اجازه میدهد تا برعکس حرکت کند و در زمان به عقب برگردد. اما با ایجاد یک ماشین جدید به نام «الگوریتم» که میتواند خود زمان را معکوس کند، کل جهان در خطر است.
همانطور که یک دلال اسلحه در طول این فیلم توضیح میدهد، یک دانشمند (اوپنهایمر نسل آنها) روشی برای وارونه کردن جهان ابداع میکند، اما متقاعد میشود که با نابود کردن ما، آنها خودشان را نابود میکنند. بنابراین، برای جلوگیری از افتادن الگوریتم به دست اشتباه، این دانشمند ناشناس آن را به قطعات مختلف جدا میکند و آنها را در گذشته پراکنده میکند. با وجود اینکه مکانیک واقعی در پس نحوه عملکرد وارونگی زمان کمی گِل آلود است، اما واضح است که اگر کسی تمام قطعات این دستگاه را پیدا کند، همه چیز و همه کس از بین میروند.
این دقیقاً هدف شرور روسی فیلم آندری ساتور (کنت برانا) است. برای شکست دادن او، قهرمان ناشناس (جان دیوید واشنگتن) و شریک تازه یافته نیل (رابرت پتینسون) یاد میگیرند که چگونه از وارونگی زمان به نفع خود استفاده کنند. قهرمان داستان و نیل در نهایت بخشهای مختلف الگوریتم را پیدا میکنند و تصمیم میگیرند آنها را تقسیم کنند و راه خود را بروند.
اما تمام این موارد را گفتیم تا به این نکته اشاره کنیم که همه این فیلمها شامل یک دستاورد علمی جدید است که در نهایت به دلایل اشتباه مورد استفاده قرار میگیرند. از تابشگر مایکروویو در Batman Begins، راکتور هستهای در شوالیه تاریکی برمیخیزد، ماشین شبیهسازی در The Prestige، و الگوریتم وارونگی زمان در Tenet، شاهد این هستیم که پیشرفتهای تکنولوژیکی در فیلمشناسی کریستوفر نولان یک داستان هشداردهنده بوده است. حتی اگر بهترین ذهنهای دنیا بهترین نیتها را داشته باشند، همیشه دیگرانی هستند (چه آدمهای بد یا ابرشرور) که میخواهند از فناوری به دلایل خودخواهانه و مخرب استفاده کنند.
اما در حالی که این داستانها در قلمرو ابرقهرمانان و داستانهای علمی تخیلی باقی ماندهاند، سرمایهگذاری بعدی نولان به بررسی داستان هشداردهنده کمک یک دانشمند به تولید سلاحهای جنگی میپردازد. بنابراین همه راهها در نهایت به «اپنهایمر» ختم میشود. ولی در پایان باید گفت داستان علم و ویرانی یک دستور کار طولانی در حرفه کاری نولان بوده است که خیلی از آثار او به شکلی متفاوت به آن پرداختهاند. نظر شما در این مورد چیست؛ آیا فیلم «اپنهایمر» این موضوع داستانی را به جایگاه بالاتری خواهد برد؟!
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.