سه هزار سال نبرد سرنوشتساز در اساطیر ایران
همانطور که در هفتههای گذشته دیدیم؛ اهورامزدا و اهریمن، پیمانی بستند که در زمانی مشخص با هم مبارزه کنند. اهورامزدا دست به آفرینش لشکری از ایزدان و امشاسپندان میزند و اهریمن در مقابل سپاه ایزدی، ...
همانطور که در هفتههای گذشته دیدیم؛ اهورامزدا و اهریمن، پیمانی بستند که در زمانی مشخص با هم مبارزه کنند. اهورامزدا دست به آفرینش لشکری از ایزدان و امشاسپندان میزند و اهریمن در مقابل سپاه ایزدی، فوجی از دیوهای تاریک میسازد. اهورامزدا میداند که برادرش اهریمن، در عین نادانی و غفلت، قدرت زیادی دارد و میتواند روشنایی را برای همیشه نابود سازد، که این همان هدف اهریمن یعنی از بین بردن نور و روشنایی و جاودانه شدن بدی و تاریکی در سراسر هستی.
بدین سبب، اهورامزدا با کمک امشاسپندان نقشهای میکشد تا اهریمن را وادارد که بدیشان تازد و به همین ترتیب بود که ما در سه هزار سال اول دیدیم؛ اهورامزدا پرتو نوری به سرزمین تاریکی اهریمن فرستاد و او را از وجود نور و روشنایی آگاه نمود و زمانی که اهریمن، با میل به نابودی و ویرانگری، به اهورامزدا تازید، اورمزد به او پیشنهاد داد تا وقتی را برای نبرد برگزینند.
سه هزار سال دوم
اهریمن به سرزمین تاریکی بازمیگردد و به ساخت لشکری از دیوان هولناک اشتغال میورزد. اهورامزدا با استفاده از نیروهای خود، اهریمن را به خواب برده و آرامشی موقت برای هستی میسازد. در وقت، تمام هستی با استفاده از عناصر اولیه خلق میشوند: از یک قطره؛ تمام آبهای پهناور، اولین گیاه، ایوداد اولین حیوان و گیومرد (به معنای موجودی زنده ولی فانی) اولین انسان، زمین به شکل کرهای صاف و صیقلی و آسمان از جنس سنگ یا به شکل زرهی فولادی ساخته میشود که از زمین و موجودات آن در برابر اهریمن که به خواب رفته است دفاع کند.
سه هزار سال سوم
در این حین که همهچیز به آرامی و زیبایی شکل میگیرد، لشکر و طرفداران اهریمن میکوشند تا طلسم اهورامزدا را شکسته و اهریمن را از خواب سه هزار ساله بیدار کنند. نهایتا «جِه» یا «جِهی» که دیوزنی است نماد تمام پلیدیهای زنانه، بانگ میزند: «برخیز ای پدر ما» و به این ترتیب اهریمن برخاسته و با لشکرش، قول و قراری برای نابودی هر آنچه اهورامزدا آفریده میگذارند و هرکدام از دیوها را موظف به کاری میکند:
آزار و قتل یگانه گاو و گیومرد، آلوده کردن آب، دود کردن آتش و پژمرده کردن گیاهان از جمله برنامه افواج اهریمن است.
حمله دوم اهریمن، اینبار با دستی پر
در این حین اهریمن، آسمان را شکافته و به همراه فوجی از دیوها به زمین هبوط میکند و روشنایی آسمان در سیاهی فرو میرود:
گروهی از دیوان به سراغ آب رفته و فوراً آن را شور و گلآلود میکنند. در این حین ایزد نگهبان آب، تیشتر، به یاری آب آمده و بخشهایی که پاک مانده را برداشته و بر سراسر زمین میپراکند که بر اثر آن، رودخانهها پدید میآیند.
در این زمان، اهریمن به شکل ماری از اعماق زمین بیرون خزیده و تمام لشکریانش را در سرتاسر زمین پخش میکند، طوری که حتی نوک سوزنی از سطح زمین پاک و زیبای اهورامزدا به دور از تاریکی و پلیدی باقی نماند. بر اثر این وقایع، زمین صاف و صیقلی شروع به لرزیدن کرده و کوهها و پستیها و بلندیها پدید میآیند و زمین، به هفت بخش (کشور یا اقلیم) تقسیم میشود.
گروهی از دیوان به سراغ گیاه رفته و آن را پژمرده و خشک میکنند. امشاسپندان، بقایای گیاه را برداشته و به شکل پودری سراسر زمین پخش میکنند تا از این گرد، تمام گیاهان بر روی زمین رشد کنند.
دیوهای آز و گرسنگی به سراغ گاو یگانه، ایواداد رفته و او را بیمار نموده و در شرف مرگ رها میکنند و میمیرد و از جسد او غلات ریشه میدهند. اینجاست که ایزد چهارپایان خطاب به اهورامزدا میگوید:
سروری آفریدگان در روی زمین را به چه کسی واگذار کردهای؟
در این لحظه، بقایای بدن گاو به دست ایزد ماه پالوده شده و دوباره جان میگیرد که از آن، دو گاو نر و ماده خلق میشوند که تمام حیوانات روی زمین، پرندگان در آسمان و ماهیان در دریا را پدید میآورند.
آخرین هدف ارتش اهریمن؛ گیومرد
ارتش اهریمن که توانسته تمام مخلوقات پاک اهورامزدا را با پلیدی درآمیزد، سوی آخرین هدفش یعنی گیومرد میرود. گروهی از دیوها به فرماندهی استویداد دیو، با هزاران دیو مرگآفرین و با هزاران درد، بیماری و فرتوتی به سراغ گیومرد میروند اما، قدرت اهورامزدا در زمان خلقت گیومرد، او را نسبت به مرگ، بیماری و کهولت سن، به مدت سی سال ایمن کرده و گیومرد را به خوابی سی ساله فرو برده. در نتیجه، لشکریان دیوهای مرگ، قادر به نابودی گیومرد نمیشدند.
وقتی گیومرد از خواب بیدار میشود؛ میبیند که دنیا در آشوب فرو رفته، امشاسپندان در برابر سردیوان قرار گرفتهاند، زمین خشک و آلوده شده، ماه و خورشید در حرکت بوده و ایوداد نیز ناپدید شده و دود و تاریکی، سراسر زمین را فرا گرفته است. گیومرد در این زمان مورد تازش دیوان قرار میگیرد و میمیرد و از بدن بیجان او، فلزات تشکیل میشوند.
پیروزی ارتش تاریکی؟
اهریمن پس از پیروزی و نابود ساختن تمام آفریدههای زیبا و پاک اهورامزدا میخواد از زمین خارج شود و به منزل خود در اعماق تاریکی برگردد. در این هنگام اما درمییابد که آسمان به مانند زندانی بر او بسته شده و اهریمن، به همراه تمام لشکریانش در زمینی که خود نابوده کردهاند محبوس میشود.
کنون اهورامزدا و ایزدان دست به کاری میزنند و با بقایای جنگ، شروع به ساختن زندگی جدیدی میکنند؛ ایزد تیشتر، بارانهایی طولانی را فراخوانده و به وسیله آن، دیوها را میشوید و به زمین میبرد. زمین با وجود این موجودات پلید در خود شکوفا میشود. اینجاست که از گیومرد، اولین زوج بشر یعنی «مشیه و مشیانه» خلق میشوند.
آغاز بخش دوم از سه هزاره سوم
پس از این حوادث، هستی در آرامشی نسبی فرو میرود و ایزدان همچنان در نبرد با دیوها هستند و اهورامزدا نیز با خلقت مشی و مشیانه، به آنها میگوید:
شما نیای جهان هستید. من به شما قدرت اندیشه دادهام؛ نیک بیاندیشید، نیک بگویید و کار نیک کنید و بازیچه دست دیوها نشوید.
اهورامزدا این سخنان را میگوید چرا که میداند دیوهای حبس شده بر روی زمین، به همراه اهریمن، همواره به دنبال گمراه و نابود کردن فرزندان مشی و مشیانه و سایر مخلوقاتش خواهند بود. او از انسانها میخواهد که با نیروهای اهریمنی مبارزه کنند.
اهریمن اما به شتاب در افکار انسان وارد شده و باعث میشود او اولین دروغ را به زبان آورده و خلقت خود را به اهریمن نسبت دهد. این اولین گناه در اساطیر ایرانی محسوب میشود: "نسبت دادن بنیاد جهان به شر". سپس دیوهای دیگر به سراغ انسان میآیند. انسانها ایمان خود را از دست داده، گرسنگی و تشنگی بر آنها چیره میشود و دیو آز، سلطه بر انسانها را به دست میگیرد. این گناه باعث میشود اهورامزدا به مشی و مشیانه اجازه ندهد فرزندی داشته باشند.
با گذشت مدتی، مشی و مشیانه به درگاه اهورامزدا توبه میکنند و دارای فرزندی میشوند که این فرزند به قدری شیرین بوده که مادر و پدر او را میخورند (!) اهورامزدا مجدد به آنها فرزندی عطا میکند اما این بار از شیرینی او میکاهد تا نسل بشر به این ترتیب ادامه یابد.
ایزدان هر یک به کمک بشر آمده و به آنها کشاورزی، دامداری، خانهسازی و پیشهوری و اشتغال به هنرهای گوناگون را میآموزند و بدین ترتیب، مشی و مشیانه، چهارده فرزند به دنیا میآورند؛ هفت دختر و هفت پسر.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
خیلی برام با ارزشه اینطور پستایی که فرهنگ و اساطیرمون رو برامون تو دهنمون قشنگ ترسیم میکنه. واقعا مثل مروارید نایابه
چقدر خفن اساطیر ایران راجع به اتفاقات طبیعی داستان داره . لطفا این سری رو ادامه بدید ، ممنون ??
چقد سورئال بود اون بخش شیرینی کودک
بسیار عالی منتظر این مقاله بودم
خیلی خوب بود ولی حس میکنم اخراش که مشی و مشیانه اومدن خیلی تخیلی(بیخود) بود.
میدونید دارم چی میبینم؟
یه چیزی خفن تر از الدن رینگ
الدن حتی به صد کیلومتریش هم نزدیک نمیشه ?
خوب بود
ولی چرا وقتی که دیو ها داشتن زمین رو نابود میکردن اهورامزدا باهاشون نجنگید؟
داشتن میجنگیدن دیگه امشاسپندان جلوشون وایساده بودن که همه چیز داغون نکنن
اینجوری که توی مقاله گفتید امشاسپندان فقط گند کاری های دیو هارو جمع کردن
بعد چرا دیو ها دوباره حیاتی که امشاسپندان درست کردن نابود نکردن؟
خیلی هم عالی. اساطیر ایران داستان های دلنشینی داره و آدم از خوندنش خسته نمیشه:)
درود و سپاس
سه رود و دوپاس
عالی بود
خسته نباشید?
پ.ن:
"با گذشت مدتی، مشی و مشیانه به درگاه اهورامزدا توبه میکنند و دارای فرزندی میشوند که این فرزند به قدری شیرین بوده که مادر و پدر او را میخورند (!) "
هرچقدر سعی میکنم نمیتونم این اتفاق رو حماسی و بخشی از داستان های اساطیری ببینم?
خیلی عالی
عه امپرپالپاتین
داداش خداییش چرا کم میای سایت واقعا? خیلی جات واقعا خالیه تو سایت
پ.ن: راستی به سری nier علاقه مند شدم
واقعا جالبه ، ممنون از معرفی اون چنل
چقدر این داستان ها خوبن
البته بعضی کلمات اندازه تریلی ۱۸ چرخ بودن ولی ... میشد معنی اش رو تصور کرد یا فهمید
روحم تازه میشع وقتی اینارو میخونم
خدا قوت :)
"این فرزند به قدری شیرین بوده که مادر و پدر او را میخورند"
ژالبع?