۹ پیام خیلی پنهان در فیلم‌های دیزنی

در ظاهر، فیلم‌های دیزنی مجموعه‌ای از آثار سرگرم کننده هستند که کودکان و بزرگسالان می‌توانند از آنها لذت ببرند. این آثار گاهی اوقات بر اساس افسانه‌های کلاسیک ساخته می‌شوند، اما بعضی وقت‌ها هم، داستانی کاملا جدید را روایت می‌کنند. هر فیلم دیزنی دارای داستانی مشخص با آغاز، میانه و پایان روشن است. معمولاً این فیلم‌ها تا فرا رسیدن تیتراژ پایانی یک یا دو درس زندگی هم به بیننده می‌دهند.

با این حال، وقتی ظواهر را کنار می‌زنیم، بسیاری از فیلم‌های دیزنی پیام‌های عمیق‌تری دارند. این پیام‌های روانشناختی یا فلسفی ممکن است تا زمانی که طرفداران از آنها آگاه نشوند برای بینندگان چندان واضح نباشند.

۹. Inside Out در مورد سلامت روان و پذیرش احساسات است

این پیام احتمالاً آنقدرها هم پنهان نیست، اما بچه‌های کوچک‌تر شاید به راحتی این واقعیت را درک نکنند که Inside Out به سلامت روان مربوط می‌شود. این فیلم به درک و پذیرش حقیقت احساسات، چه خوب و چه بد، می‌پردازد. Inside Out به بینندگان گوشزد می‌کند که باید با این احساسات کنار بیایند و خودشان را نبازند.

شخصیت‌ها به معنای واقعی کلمه نام‌هایی مانند شادی، غم، خشم و ترس دارند و همه با هم کار می‌کنند تا به شخصیت اصلی داستان، رایلی کمک کنند تا روزها را، یکی پس از دیگری به خوبی پشت سر بگذارد. نکته جالب این جاست که تنها زمانی رایلی در بهترین حالت خود قرار می‌گیرد که این احساسات بتوانند با خوشحالی در کنار یکدیگر وجود داشته باشند، بدون اینکه هیچ کدام دیگری را سرکوب کنند.

۸. Turning Red به بلوغ در دختران نوجوان می‌پردازد

صحبت‌ها راجع به پیام‌های پنهان در Turning Red زیاد بودند، زیرا دانستنی‌های جالب زیادی در مورد این فیلم وجود دارد. یک چیز که از آن مطمئنیم این است که Turning Red به وضوح تمثیلی از قاعدگی و به طور خاص‌تر، بلوغ زنانه است. وقتی میلین نوجوان است، متوجه می‌شود که وقتی عصبانی می‌شود، به یک پاندا قرمز بزرگ تبدیل می‌شود. پاندا نمادی است از بالغ شدن میلین.

Turning Red همچنین در مورد رابطه مادران و دختران و چالش‌هایی است که زمانی که دختران جوان به این مرحله مهم در زندگی می‌رسند، به وجود می‌آیند. نمادگرایی فیلم از این هم فراتر می‌رود: رنگ قرمز نماد شانس، شادی و خوشبختی در فرهنگ چینی است.

۷. موضوع اصلی Frozen، پذیرفتن خود حقیقی است

در فیلم Frozen، السا خودش را از دنیا دور می‌کند، چون متفاوت است. او احساس می‌کند دیگران او را نمی‌پذیرند. غافل از اینکه خواهرش آنا، به متفاوت بودن السا اهمیتی نمی‌دهد. او فقط می‌خواهد با خواهرش یک آدم برفی بسازد.

موضوع اصلی در Frozen پذیرش تفاوت‌های فردی است، چه در ظاهر و چه در باطن. در حالی که السا ممکن است از بیرون مانند یک شاهزاده خانم زیبا به نظر برسد، اما در درون احساس می‌کند به خاطر تفاوتش، هیچ کس او را نمی‌پذیرد. موضوع برجسته‌تر در این فیلم دیزنی اهمیت خانواده است، اما پذیرفتن خود نیز با مهارت در آن پنهان شده.

---

---

۶. سفید برفی پیام‌های مذهبی دارد

در ظاهر، سفید برفی در مورد زن جوانی است که پس از فرار از دست نامادری شرور و قاتل خود، به هفت «کوتوله» دوست داشتنی پناه می‌برد. او با یک سیب سمی که نامادری‌اش او را به خوردنش ترغیب می‌کند، به سرنوشتی نابهنگام دچار می‌شود. پس از این اتفاق سفید برفی وارد خوابی شبیه مرگ می‌شود اما در نهایت با بوسه یک شاهزاده از این خواب بیدار می‌شود.

داستان سفید برفی شبیه داستان آدم و حوا در کتاب مقدس است. طبق سفر پیدایش در کتاب مقدس، حوا سیبی را در باغ عدن گاز می‌زند، اگرچه به او هشدار داده شده است که این کار را نکند. همین کار است که منجر به تولد اولین گناه می‌شود. فرض بر این است که وقتی سفید برفی، سیبی را که ملکه به او پیشنهاد کرده است گاز می‌گیرد، (با وجود اینکه همیشه به او گفته شده که با غریبه‌ها صحبت نکند)، او از بدی‌های دنیا آگاه می‌شود. این نکته‌ای است که باید هنگام تماشای فیلم لایو اکشن جدید سفید برفی در نظر بگیریم.

۵. پینوکیو و دل نهنگ

یک صحنه به خصوص در پینوکیو از اهمیت بالایی برخوردار است. در بسیاری از داستان‌ها، نوعی خط داستانی به نام «دل نهنگ» وجود دارد که به موجب آن شخصیت اصلی با خطری قریب‌الوقوع مواجه می‌شود، از دنیایی که می‌شناسد جدا شده و به شیوه‌ای قابل توجه متحول می‌شود.

در پینوکیو، شخصیت اصلی در حالی که تلاش می‌کند پدرش را نجات دهد، به معنای واقعی کلمه در دل (شکم) نهنگ قرار می‌گیرد و در نهایت به یک پسر واقعی تبدیل می‌شود. این یکی از آن بخش‌های نمادین است که بسیار بدیهی به نظر می‌رسد، اما ممکن است خیلی از ما بدون توجه کافی به سادگی از آن عبور کنیم.

۴. پیتر پن راجع به بلوغ است

همه داستان پیتر پن را به عنوان داستان پسر جوانی می‌دانند که جلوی بزرگ شدن خود را می‌گیرد. به جای اینکه بزرگ بشود، پیتر پن تصمیم گرفت بدون هیچ مسئولیت و درگیری، در مکانی شاد و زیبا به نام نورلند زندگی کند. اما او از عواقب این تصمیم رنج می‌برد، مانند ناتوانی در ایجاد رابطه‌ای سازنده با افراد بالغ دیگر.

معنای اساسی در پیتر پن این است که بزرگ شدن بخشی طبیعی از زندگی است و باید پذیرفته شود. زندگی در انزوا صرفاً برای جلوگیری از تغییر و رشد ممکن است از یک سری دردسرها جلوگیری کند، اما می‌تواند منجر به رنجش، تلخی، عصبانیت و تنهایی شود.

---

---

۳. زیبای خفته به والدین هلیکوپتری اشاره می‌کند

یک اصطلاح نسبتاً جدید، «والدین هلیکوپتر»، به پدر و مادرهایی گفته می‌شود که بیش از حد درگیر زندگی فرزندانشان هستند و اجازه انجام کاری را به آن‌ها نمی‌دهند، حتی وقتی که بزرگتر می‌شوند. زیبای خفته دیزنی، عمدا یا سهوا، این مفهوم را با نمادهایی مانند چرخ نخ‌ریسی به تصویر می‌کشد.

در زیبای خفته، پرنسس آرورا وقتی شانزده ساله می‌شود باید از چرخ نخ‌ریسی دوری کند، زیرا طبق یک نفرین، اگر کسی انگشتش را به سوزن چرخ نخ‌ریسی بزند به خوابی ابدی دچار می‌شود. چرخ طوری طراحی شده است که نوعی تغییر و تحول را نشان دهد، مانند بزرگسال شدن کودکان در چرخه زندگی. از آنجایی که آرورا در تمام زندگی خود محافظت شده بود، پس از شانزده سالگی توانایی بزرگ شدن را نداشت و بدنش به معنای واقعی کلمه از کار افتاد.

۲. Encanto قبح متفاوت‌ بودن را می‌شکند

Encanto احتمالاً عمیق‌ترین فیلم دیزنی، با نمادگرایی ماهرانه و پیام‌های عمیقی راجع به آسیب‌های بین نسلی است. چیزهای بسیار خوبی در مورد Encanto وجود دارد. شخصیت‌ها با وجود اینکه از یک خانواده هستند، همه با هم تفاوت دارند. آگوستین و میرابل احساس انزوا می‌کنند زیرا به هیچ وجه استثنایی نیستند، در حالی که بقیه اعضای خانواده دارای قدرت‌های استثنایی هستند.

این همان احساسی است که بسیاری از افراد در خانواده‌هایی که چندین نفر موفق هستند (در مدرسه خوب عمل می‌کنند یا ازدواج‌های موفقی دارند)، احساس می‌کنند. در زندگی واقعی، همه افراد متفاوت هستند، اما هر کس چالش‌هایی مخصوص خودش را دارد. تفاوت‌ها همان چیزهایی هستند که افراد را منحصر به فرد می‌کنند، از جمله تفاوت‌هایی که بین میرابل و خواهرش وجود دارد.

۱. در جستجوی دوری در مورد پذیرش کم توانی و ناتوانی است

بیشتر طرفداران در جستجوی دوری را دوست دارند، اما متوجه نیستند که این فیلم به افراد دارای کم توانی و ناتوانی می‌پردازد و به ما نشان می‌دهد که این افراد در معرض چه آسیب‌هایی قرار می‌گیرند. دوری ابتدا خود را به عنوان فردی معرفی می‌کند که «دچار اختلال حافظه کوتاه‌ مدت است» و این فوراً به ویژگی اصلی شخصیت او تبدیل می‌شود.

در این اثر دیزنی، شخصیت اصلی به مشکلاتی که این اختلال برای او به وجود آورده است پی می‌برد و تصمیم می گیرد آن‌ها را برطرف کند. در این مسیر، او با ماهی‌های دیگری ملاقات می‌کند که به او آرامش می‌دهند و به او نشان می‌دهند که تنها نیست. از جمله هنک، اختاپوسی که با آگورافوبیا زندگی می‌کند، و دستینی که نزدیک بینی دارد. در پایان داستان، دوری دیگر به خاطر از دست دادن حافظه خود در هنگام ملاقات با دوستان جدید عذرخواهی نمی‌کند. او همچنین یاد می‌گیرد که کمک دیگران را بپذیرد و زندگی مستقلی برای خود بسازد.