ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

نقد فیلم Crawl
فیلم و سریال

نقد فیلم Crawl – آرواره‌ها این بار متعلق به تمساح‌ها هستند

ژانر ترسناک این روزها زیرژانرهای متنوعی دارد که هر کدام سعی می‌کنند با همان نامشان، محتوای نهفته در خودشان را به مخاطب القا کنند. اینجاست که کارگردانان باید بدانند کدام پرسپکتیو و جنبه فکری قرار ...

مهرشاد مرادزاده
نوشته شده توسط مهرشاد مرادزاده | ۴ مهر ۱۳۹۸ | ۲۰:۳۰

نقد فیلم Crawl
ژانر ترسناک این روزها زیرژانرهای متنوعی دارد که هر کدام سعی می‌کنند با همان نامشان، محتوای نهفته در خودشان را به مخاطب القا کنند. اینجاست که کارگردانان باید بدانند کدام پرسپکتیو و جنبه فکری قرار است نقش بیش‌تری را در اثر نهایی ایفا کند یا کدام بخش از محصول نهایی قرار است در حد یک الهام‌گیری سطحی باقی بماند. تکاملی که ژانر وحشت در سال‌های اخیر به خصوص پس از ایجاد جریان فکری نوین هالیوود پیدا کرده، بیش‌تر از عمده همتایان خودش بوده و با توجه به اینکه دیگر در هر زمانی از هر سال، حداقل یک یا دو فیلم به اصطلاح ترسناک در سالن‌های مجاور سینما پخش می‌شوند، جلب نظر طرفداران و دنبال‌کنندگان سخت‌تر از پیش شده. فیلم Cawl در همین راستا، سعی بر مدرنیزه کردن ایده‌هایی دارد که باید خاکشان گرفته شود و از همه مهم‌تر، با نسل جدید پیوند زده شوند. در ادامه با نقد فیلم Crawl از ویجیاتو همراه باشید تا ببنیم این عنوان چگونه به بیان مقصود مورد نظرش پرداخته.

  • کارگردان: الکساندر آژا
  • بازیگران: کایا اسکودلاریو و بری پپر
  • بودجه: ۱۳.۵ میلیون دلار

یکی از افرادی که مهم‌ترین و بیش‌ترین تأثیر را در تغییرات جهت ژانر وحشت و زیرژانر تریلر یا همان Thriller (که البته فرهنگستان زبان و ادب پارسی آن را دلهره‌آور می‌خواند) داشته، «آلفرد هیچکاک» است. هیچکاک می‌‌توانست نقطه میانی عناصر مختلفی را که هر کدام به صورت جداگانه ترسناک بودند، پیدا و از ارتباط آن‌ها به بهترین نحو ممکن استفاده کند. منطقی که او در ژانر ترسناک دنبال می‌کرد، ساده و در عین حال دارای ظرافت‌های پیچیده خود بود:

درک ترس آنچنان هم سخت نیست. به هر حال، همه ما در دوران کودکیمان وحشت‌زده نبودیم؟ از زمانی که شنل قرمزی با گرگ روبه‌رو شد، چیزی عوض نشده. چیزی که ما را امروز می‌ترساند تقریبا همان چیزی است که ما را دیروز می‌ترساند. فقط با گرگ متفاوتی روبه‌رو هستیم. این مجموعه هراس در هر فردی ریشه دوانده.

نقد فیلم Crawl
آخرین اثر آژا نیز از این منطق به شدت پیروی می‌کند. موجودات و طبیعتی وحشی که در نهایت روزی مقابل بشر قرار می‌گیرند و انسان نیز که همیشه تشنه بقا است، دست به هر کاری می‌زند تا خود را از شرایط درهم و برهم اطرافش نجات دهد. این ایده قبلا نیز بارها مورد اشاره و اقتباس واقع شده و در اصل ما شاهد زوایای دید متفاوت افراد چیره‌دستی هستیم که هر کدام سعی دارند جنبه‌ای از ماجرا را به دنبال‌کنندگان ارائه دهند. «پیتر بنچلی»، نویسنده‌ای اهل ایالات متحده بود که «آرواره‌ها» را به مردم جهان معرفی کرد و «استیون اسپیلبرگ» نیز آن را به شیوه‌ای مثال‌زدنی در دنیای تصاویر متحرک زنده کرد. طولی نکشید که فیلمنامه‌نویسان و کارگردانان سینما سراغ این کانسپت بروند و این موضوع را به شکلی هیجان‌انگیز با تهیه‌کنندگان مطرح کنند. اما پروژه‌های زیادی به سینما راه نیافتند و میان عناوینی با این مضمون، فاصله‌های زمانی قابل توجهی ایجاد شد.

تهیه‌کننده Crawl خود نیز ید طولایی در سینمای ترس و وحشت دارد؛ البته به شیوه‌ای خونین‌تر، وحشیانه‌تر، مستقیم و روراست‌تر. «سم ریمی» در حالی این وظیفه را عهده‌دار است که خود بارها از علاقه‌اش به ایجاد وحشت‌های به‌یادماندنی گفته. شاید روند آغازین فیلم نشان‌دهنده سبک و سیاق ریمی در این سبک عناوین نباشد، اما هر چه جلوتر می‌رویم، اثرات او بر تک تک سکانس‌ها نمایان می‌شوند و وظایف او در تهیه‌کنندگی بیش‌تر و بیش‌تر نمود پیدا می‌کنند. به‌گونه‌ای که حس می‌شود آژا و ریمی برای خلق این فیلم بارها و بارها جلساتی طولانی داشته‌اند و در نهایت هم توانسته‌اند به یک جمع‌بندی مناسب برسند.

مخاطبی که معلق است

نقد فیلم Crawl

روند کلی اتمسفر فیلم Crawl تغییراتی نقطه‌ای دارد که بیش‌تر از دیگر آثار امروزی به چشم می‌آیند. از همان ابتدا مشخص است عوامل زیادی در پشت صحنه آن دخیل نبوده‌اند و در زمان‌های مشخص داستانی، این موضوع کاملا مشخص است. دلیلش هم واضح است: خبری از بودجه‌های کلان استودیوهای همسایه نیست و با عنوانی مستقل طرف هستیم که استانداردهای همتایانش را به بهترین نحو به پرده نقره‌ای آورده. البته به سیاست‌های تبلیغاتی شرکت پارامونت در مورد این فیلم ایرادهای واضحی وارد است. پارامونت مشخصا نتوانسته‌ این بعد که یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های موفقیت یک اثر به شمار می‌رود را به نحوی که شایسته است، اجرایی کند. بنابراین کراول برای کسانی ساخته شده که حرف دلشان را بیش‌تر از سنجش مغزشان ارج می‌نهند. از طرفی قلبتان می‌گوید: «این فیلم بعد از مدت‌ها توانسته به سینمای تابستان امسال، اثر دلهره‌آوری جانور محور تقدیم کند». از طرف دیگر مغزتان می‌گوید: «جدا از سیاست‌های تبلیغاتی نامناسب، با فیلمی مستقل و محدود از نظر بودجه طرف هستیم».

این فیلم به قدری مطلوب و دقیق ساخته شده که اگر نگاهی به میزان بودجه آن نیندازید، نمی‌فهمید با اثری محدودتر از دیگر عناوین طرف هستید.

اینجاست که به هنر کارگردانی آژا پی می‌برید. خلاصه بگویم، این فیلم به قدری مطلوب و دقیق ساخته شده که اگر نگاهی به میزان بودجه آن نیندازید، نمی‌فهمید با اثری محدودتر از دیگر عناوین طرف هستید. این عمل به قدری خوب صورت گرفته که نه تنها در روند کلی فیلمنامه کمبود لوکیشن حس نمی‌شود، بلکه این موضوع به یکی از مزیت‌های کراول تبدیل شده. البته، این کمبود پشتوانه مالی به هر حال روی بخشی از این فیلم اثر می‌گذارد. برای مثال، جلوه‌های ویژه بصری بد نیستند، اما متناسب با سال ۲۰۱۹ هم نیستند. در ادامه این موضوع را به طور کامل شرح خواهم داد.

نقد فیلم Crawl
روابط پدر و دختری شاید هنوز در سینما کلیشه‌ای نشده باشند، اما بارها مورد اشاره و واکاوی واقع شده‌‌اند و حتی الهام‌بخش عناوین ژانرهای متنوعی بوده‌اند. در بسیاری از آثار هم شاهد این مضمون هستیم که طلاق والدین چه تأثیراتی روی کودکان دارد. نکته جالب اینجاست که در فیلم Crawl نویسندگان به شیوه‌ای بی‌نظیر در جوی غافلگیرکننده و پر از تعلیق و اضطراب به مفاهیم جالبی می‎پردازند. سختی گنجاندن مفاهیمی این چنینی در اثری مانند کراول این است که باید ذهن مخاطب میان تمامی عناصر دلهره‌آور، در چهارچوب مورد نظر راوی قرار بگیرد. کاری که فیلمنامه‌نویسان Crawl، یعنی برادران «راسموسن» به خوبی از پس آن برآمده‌اند.

مشابه با بسیاری از بخش‌های مختلف فیلم، داستان نیز فرمول سادگی را چاشنی رسالت اصلی خود کرده که ارائه دادن دلهره‌هایی گاهی سریع و سطحی و گاهی کندتر و عمیق‌تر است. با دختری به نام «هیلی کلر» طرف هستیم که شناگر ماهری محسوب می‌شود و تلاش می‌کند بهترین ورزشکار میان رقبای خود باشد. هیلی پس از طلاق توافقی پدر و مادرش، از آن‌ها فاصله گرفته. با توجه به اطلاعاتی که فیلم به بیننده ارائه می‌دهد، او با پدرش یعنی «دِیو» در گذشته رابطه صمیمانه‌تری داشته.

نقد فیلم Crawl
در ابتدای فیلم، با نخستین آنتاگونیست داستان یعنی طوفان مهیب فلوریدا آشنا می‌شویم. طوفانی که موجب شده هیلی نگران پدرش شود و برای متوجه شدن احوال او دل را به دریا بزند؛ کاری که در ادامه سخت‌تر از انتظاراتش پیش می‌رود. با پیشروی داستان متوجه می‌شویم پدر هیلی، او را به زیزمینی پر از تمساح‌های غول‌پیکر کشانده. در ادامه نیز دقیقا همان حال و حوایی در داستان برقرار می‌شود که طرفداران سرسخت عناوین تریلر و بقامحور خواهان هستند.

دختر داستان ما مهم‌ترین نقش را در درگیری مخاطب با فیلم داراست. کایا اسکودلاریو پیش از این در عناوین بزرگی همچون آخرین نسخه Pirates of the Caribbean، یعنی Dead Men Tell No Tales و دو فیلم Maze Runner به ایفای نقش پرداخته و با دنبال‌کنندگان سینما غریبه نیست. اما بازیگری او در کراول در سطح بالاتر و بهتری نسبت به آثار پیشینش قرار دارد و به بهترین نحو ممکن با مخاطب ارتباط برقرار می‌کند. شخصیت هیلی دختری سرسخت با همان تزلزل‌هایی است که در دنیای مدرن اجتناب‌ناپذیرند، اما تأثیر کم عوامل محیطی بر او در طول تماشای فیلم بیش‌تر از دیگر ویژگی‌ها جلب توجه می‌کند.

[cloux_banner_box button-style="style-1" shadow="true" top-title="یادداشت مهمان:‌ خزیدن؛ احیای فیلم‌های تمساحی!" main-title="آرش پارساپور" text="اگر کمی به گذشته برگردیم، قطعا یاد ژانرهای عجیب و غریبی در سینما می‌افتید که در ایران خودمان نیز کم طرفدار نداشت. سری فیلم‌های «تمساح» که در ایران با نام تمساح غول پیکر روی پرده برخی سینماها رفت به نوبه‌ای سردمدار این فیلم‌ها حساب می‌شد. فیلم‌های هیولایی (که گودزیلا گل سر سبد آنهاست) همیشه طرفداران خاص خود را داشتند و برخی از آنها در زمره ژانر وحشت قرار گرفته و برخی دیگر حال و هوای تخیلی و اکشن را دارند. فیلم‌های کوسه‌ای! و فیلم‌های تمساحی! فیلم‌هایی هستند که مدتهاست طرفداران خاص خود را دارند و در سال‌های اخیر نیز دوباره مورد اهمیت قرار گرفتند. فیلم‌های کوسه‌ای با آثاری چون ۴۷ متر زیر آب جانی دوباره گرفتند و هالیوود که موقعیت را مغتنم شمرد، به فکر احیای فیلم‌های تمساحی هم افتاد. مدتها از ساخت و اکران فیلمی چون Primeval گذشته بود و فرصتی دوباره برای حضور این خزندگان عظیم‌الجثه روی پرده سینماها بود. فیلم Crawl در همین راستا و برای رسیدن به همین هدف ساخته شده و در پشت پرده آن فرد بزرگی چون سام ریمی قرار دارد. Crawl فیلم بی‌نقصی نیست اما به خوبی می‌تواند از پس ماموریت خود (احیا کردن ژانر فیلم‌های تمساحی!) برآید و این نوید را به سینمادوستان فیلم‌های هیولایی می‌دهد که در آینده نه چندان دور شاهد ساخت فیلم‌های دیگری بر محوریت کروکودیل‌ها و تمساح‌ها باشیم. فیلم با دو بازیگر اصلی و یک دو جین تمساح و چند کاراکتر قربانی، داستان خود را پیش می‌برد و بیننده را میخکوب خود نگه‌می‌دارد. Crawl قهرمانان احمقی ندارد و خوشبختانه به سندرم قهرمانان کودن در فیلم‌های اینچنینی دچار نشده است. هیولاهای فیلم با اینکه می‌توانستند خوفناک‌تر ظاهر شوند اما با توجه به بودجه محدود فیلم، کارگردان توانسته با ترفند بازی موش و گربه، ابهت آنها را در پرده نقره‌ای سینما بیافریند." background-image="43074"]
دیو اما با اینکه ویژگی‌های خوبی از خود را به هیلی بخشیده، به دلیل مشکلات خانوادگی‌اش متزلزل‌تر به نظر می‌رسد. او سعی می‌کند روابط اجتماعی خود را کمتر کند و از دیگر افراد فاصه بگیرد. همین موضوع باعث شده از نظر عاطفی شکننده‌تر باشد و از طرف دیگر، رابطه گرمی که با دخترش داشت را از دست بدهد. دیو خود را مقصر جدایی از همسرش نیز می‌داند و این موضوع دردهایی روانی به او بخشیده‌اند. بری پپر، بازیگر این شخصیت نیز همچون اسکودلاریو سابقه بازی در فیلم‌های Maze Runner را داراست، اما به شخصه بازی او در فیلم The Lone Ranger را تحسین می‌کنم.

احساساتی که طبیعت سعی بر کشتنشان دارد

نقد فیلم Crawl

حال که جداگانه به دو شخصیت اصلی پرداختیم، نوبت به این می‌رسد که از رابطه ایجاد شده بین آن‌ها بگوییم. با اینکه فیلم Crawl بیش‌تر روی قسمت دلهره‌آور متمرکز است، داستان از ویژگی‌های درام غافل نشده و در میان تمام تنش‌هایی که مخاطب در مدت زمان حدودا یک ساعت و نیمی اثر تجربه می‌کند، همیشه رنگ و بویی از مسائل عاطفی میان این پدر و دختر حس می‌شود.

گاهی غمگینی و ناامیدی هیلی را شاهد هستیم و در این لحظات، دیو به خوبی او را در مسیر درست هدایت می‌کند. از طرف دیگر، دیو هم مشکلات خودش را تجربه می‌کند و هیلی مانند یار وفادار پدرش باقی می‌ماند. حس خوبی که این رابطه متشکل از اعتماد متقابل در میان تم تاریک فیلم به مخاطب القا می‌کند، مثال‌زدنی است و نمی‌توان به این راحتی‌ها از آن چشم‌پوشی کرد.

شخصیت‌های فرعی فیلمنامه شاید کم باشند، اما به صورتی حساب‌شده داستان را جلو می‌برند. نمی‌توان نقش آن‌ها در پیچش‌های داستانی را نادیده گرفت و از نظر هنری هم به زیبایی به نمایش درآمده‌اند. این شخصیت‌ها نه تنها باعث ایجاد فراز و فرودهای روایت فیلم شده‌اند، بلکه به عوامل مختلف اجازه داده‌اند تا خلاقیت بیش‌تری را در زمینه‌های مختلف رو کنند. این شخصیت‌ها قرار نیست ماندگار باشند، بلکه وظیفه دارند مخاطب را از آن یکنواختی تنش‌ها بیرون بکشند و مأموریت خود را زیبنده و نیکو به پایان می‌رسانند.

نکته جالب دیگری که لازم به ذکر است، پرداختن به سگ داستان است. «شوگر» سگی است که با مخاطب ارتباط احساسی زیادی برقرار می‌کند و گاهی بیننده می‌ترسد که از مرگ او هم افسوس بخورد. صدای این سگ درست نقش همان دو نُت را در موسیقی متن فیلم آرواره‌ها با هنرمندی «جان ویلیامز» بازی می‌کند و اخطاری بزرگ محسوب می‌شود.

نقد فیلم Crawl
تنها ایرادی که بیننده را اذیت می‌کند، نقاط معینی از شخصیت‌پردازی هستند. برای مثال در ابتدای فیلم و پس از اولین رویارویی با تمساح‌های غول‌پیکر، گام‌های ابتدایی روند شخصیت‌پردازی زمانی برداشته می‌شوند که مخاطب هر لحظه منتظر جامپ‌اسکیری (Jumpscare) نفس‌گیر است. بنابراین تأثیرگذاری دیالوگ‌ها کاهش پیدا کرده و ذهن مخاطب اصلا در اتمسفری که کارگردان می‌خواهد قرار نمی‌گیرد.

البته، این مشکل با ادامه داستان کمتر و کمتر می‌شود و در نیمه دوم شاهد چنین موردی نیستیم. همچنین ریلکس بودن شخصیت‌ها در همان ابتدای فیلم کمی آزاردهنده می‌شود. البته نمی‌توان این موضوع را اشکال بازیگری دانست؛ چراکه بازیگران در ادامه نشان می‌دهند توانایی پردازش و ارائه احساسات مختلف را دارند. بنابراین با کم‌کاری و ایراد کارگردانی طرف هستیم.

نقد فیلم Crawl
فیلمنامه با دیگر آثار ژانر خود همخوانی دارد. شروعی آرام، معرفی آنتاگونیست، درگیری با آنتاگونیست و در نهایت پیروزی پروتاگونیست‌ها. اما تفاوت Crawl جایی مشخص می‌شود که می‌فهمیم به جای یک آنتاگونیست، با دو آنتاگونیست بسیار قوی و خطرناک طرف هستیم. این آنتاگونیست‎‌ها نه تنها جداگانه سراغ شکار کردن قربانیان می‌روند، بلکه در جو این اثر به هم کمک هم می‌کنند.

تمساح‌ها که خزندگانی به واقع وحشت‌افکن هستند و طوفان هم که دیگر نیازی به معرفی ندارد. به همین دلیل ترجیح می‌دهم بگویم محصول نهایی انسان را در برابر طبیعت وحشی قرار می‌دهد و اگر می‌خواهید بدانید انسان در این محیط چگونه برای بقا خواهد جنگید، فیلم کراول برای شما ساخته شده.

نقد فیلم Crawl
وظیفه سینماتوگرافی این فیلم بر عهده «ماکسیم الکساندر» بوده که سابقه خوبی در فیلمبرداری عناوین ترسناک دارد. اگر فیلم‌های The Nun و دومین نسخه آنابل را دیده از قاب‌بندی‌های آن لذت بردید، با هنرهای الکساندر آشنا هستید. الکساندر پیش از در فیلم Maniac با آژا همکاری کرده بود و بعد از حدود هفت سال مجددا همکاری با این کارگردان فرانسوی را پذیرفته. اگر بخواهم روراست باشم، پروژه کراول از سنگین‌ترین کارها برای فیلمبرداری محسوب می‌شود. اینکه تعادل مناسب و مقبولی میان محیط خشکی و آب ایجاد شود، به این راحتی‌ها نیست و الکساندر نیز به خوبی از پس آن برآمده.

یکی از قاب‌بندی‌هایی که بارها مورد استفاده قرار گرفته و از نظر هندسی زیبایی خاصی به فیلم بخشیده، نماهایی هستند که از زاویه دید پایین و سطح آب گرفته شده‌اند. همچنین کلوزآپ‌های به موقعی که بیننده را درگیر احساسات شخصیت‌های داستانی می‌کنند، توانسته‌اند به شات‌های بسته حس پویاتری بدهند. در صحنه‌های غرق شدن نیز شاهد استفاده کاملا به‌جایی از تکنیک فیلمبرداری قوسی هستیم.

نقد فیلم Crawl
فیلمبرداری به طور کلی مطلوب و همگام با مقصود فیلمنامه است، اما در برخی سکانس‌ها با شاهکارهایی بی‌نظیر طرف می‌شویم. در سکانسی که غارتگران در حال دستبرد زدن به فروشگاه بدون نگهبان هستند و ناگهان مهمانان غیرمنتظره‌ای را میزبانی می‌کنند، قاب‌بندی‌ها از نظر زاویه دید فوق‌العاده هستند. این نماها از طرفی به مخاطب می‌فهمانند که خطر در کمین است، اما جهت فرارسیدن آن را بیان نمی‌کنند. سپس بین دید قربانیان و شکارچیان سوییچ می‌شود و در نهایت‌ هم شاهد شکار شدن یکی از شخصیت‌های داخل فروشگاه از قاب آینه محدبی هستیم که برای دیدن گوشه‌ها نصب شده. صحنه شکارشدن امدادگران هم جذابیتی وصف‌ناپذیر دارد و در سینمای وحشت کمیاب است.
نقد فیلم Crawl
برخی از تمساح‌هایی که در فیلم مشاهده می‎‌شوند، واقعی هستند و برخی دیگر توسط کامپیوتر تولید شده‌اند. کانسپت و طراحی کلی تمساح‌های تولید شده با کامپیوتر خوب است و ضمن حفظ واقع‌گرایانه بودن ظاهر، به دارماتیزه‌تر شدن جلوه آن‌ها کمک کرده‌. اما مشکلی که بیننده با کمی دقت متوجه می‌شود، انیمیشن‌های حرکتی و به خصوص، دنبال کردن پرتو نور روی پوست تمساح‌های در حال حرکت است.

هنگامی که در نماهای نزدیک آن‌ها را ثابت می‌بینیم، چنین معضلی به چشم نمی‌اید اما دقیقا با شروع فعل و انفعالات عضلات مختلف، تصاویر مزه واقعی خود را از دست می‌دهند. البته، پیش‌تر هم اشاره شد که بودجه فیلم محدود است و نباید فراموش کنیم ساخت پوست تری نزدیک به واقعیت واقعا سخت است. در حقیقت بسیاری از عناوین کلان‌بودجه هالیوودی هم نتوانسته‌اند این مورد را به خوبی پیاده کنند.

نقد فیلم Crawl
کشته شدن‌ها واقعا وحشیانه به تصویر کشیده شده‌اند و اگر می‌خواهید دیدن آثار این چنینی را با فیلم Crawl آغاز کنید، نیاز به تجدید نظر دارید. کارگردان و سرپرست فیلمبرداری به هیچ وجه نخواسته‌اند چیزی را از حس تند و تیز شکار شدن توسط تمساح‌ها کم کنند و دست و پا زدن‌ها هم با تمام جزئیات به پرده نقره‌ای راه یافته‌اند.

موسیقی متنی که Crawl را همراهی می‌کند، از نظر خلاقانه‌بودن حرف چندانی برای گفتن ندارد. استفاده از آکوردهای معمول ژانر وحشت در سال ۲۰۱۹ آن چنان هم خلاقانه نیست و شلوغ کردن ماجرا هم نشان از قدرت آهنگسازی ندارد. «مکس اروج» که یکی از اعضای تیم بسیار شلوغ Remote Control Productions با سرپرستی «هانس زیمر» محسوب می‌شود، برای چندمین بار با «استیفن تام» از همان تیم همراه شده. البته موسیقی در صحنه‌ای که شاهد تمساح بزرگ از لوله زیر آب هستیم، بسیار مطلوب به نظر می‌رسد. شاید اگر ضرباهنگ موسیقی کمی با جو فیلم هماهنگ‌تر بود، شاهد ایرادات این‌چنینی نبودیم.

حس خوب رستگاری

نقد فیلم Crawl

در پایان باید بگویم فیلم Crawl با اینکه اثری مستقل محسوب می‌شود، با عناوینی رقابت می‌کند که نه تنها بودجه بیش‌تری دارند، بلکه از کارگردانان پرآوازه‌تری نیز بهره می‌برند. نقش‌آفرینی بازیگران به بهترین شیوه ممکن صورت گرفته و فیلمبرداری نیز با استانداردهای سطح اول جهانی همخوانی دارد. فراموش نکنیم که بعد از مدت‌ها اثری با حال و هوای جانوران وحشی به سینما راه یافته و توانسته انسان را به‌جای یک یا چند حیوان، با طبیعت گلاویز کند. در کنار تمام تنش‌های داستانی، بخش درام هم سر جای خودش قرار دارد و مسائل خانوادگی به شیوه مناسبی مطرح می‌شوند. Crawl فیلمی است که سکانس‌هایی را برای مدتی در ذهن شما می‌کارد و سعی می‌کند هیچ صحنه‌ای را بیهوده رها نکند.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (4 مورد)
  • Kobra
    Kobra | ۲۷ فروردین ۱۳۹۹

    بسیار بسیاo عالی واقعا فراموش نشدنی بود

  • sirvan☠️
    sirvan☠️ | ۲۰ مهر ۱۳۹۸

    خیلی فیلم خفنی بود منکه از اول تا اخرش لذت بردم.هرچند بارها زهره ترک شدم?

  • Arya
    Arya | ۹ مهر ۱۳۹۸

    ممنون بابت نقد خوبتون
    به طوري كلي فيلم خوبي بود به نظرم
    البته بعضي جاهاش دور از منطق بود ، مثلا كسي كه دست و پاش توسط يه تمساح گاز گرفته شده ديگه نميتونه اينقدر خوب شنا كنه

    • sirvan☠️
      sirvan☠️ | ۲۰ مهر ۱۳۹۸

      خب فیلم با واقعیت همیشه فرق زیاد داشته.اینم یه فیلم ترسناک قوی بود بنظرم

مطالب پیشنهادی