نقد سریال The Last of Us | قسمت دوم
قسمت دوم سریال «آخرین بازمانده از ما» با عنوان «Infected» یا «آلوده» داستان جول، تس و الی را دنبال میکند که در حال عبور از یک هتل متروکه و سیل زده شهر بوستون هستند تا ...
قسمت دوم سریال «آخرین بازمانده از ما» با عنوان «Infected» یا «آلوده» داستان جول، تس و الی را دنبال میکند که در حال عبور از یک هتل متروکه و سیل زده شهر بوستون هستند تا الی را به مقصد مورد نظر خودشان برسانند؛ این قسمت یک گشت و گذار در دنیای ویران شده آخرالزمانی است و داستان را به سطح بعدی خود میبرد. به طور کلی در اپیزود دوم صفت قهرمانی، تِم وحشت و جهان سازی تماشایی در یک ساعت بی عیب و نقص گرد هم میآیند. در ادامه با نقد قسمت دوم سریال The Last of Us همراه ویجیاتو باشید.
اولین قسمت از مجموعه ساخته شده توسط کریگ مازن و نیل دراکمن، علاوه بر یک تمرین روایی خارقالعاده، یک کلاس استادانه در مورد چگونگی تطبیق بازیهای ویدیویی با یک رسانه سمعی و بصری غیر تعاملی بود. اما شاید خیلیها کماکان این موفقیت را چاشنی شانس میدانستند و به آینده روشن سریال شک داشتند؛ اما باید بگویم اپیزود دوم این شک را بازهم با امیدواری کمرنگتر میکند.
در حالی که اپیزود هفته گذشته در مورد معرفی شما به جهان سریال و آشنایی با عواملی بود که شخصیت جول را تحریک و دلسرد میکرد، اما این هفته داستان در مورد آماده کردن مردم [مخاطبان و شخصیتها] برای تماشای سفری است که قرار به انجام آن است. اپیزود دوم توسط کریگ مازن نوشته شده و نیل دراکمن آن را کارگردانی کرده است که به نظر میرسد این دو یک جفت کامل باشند. آنها موفق شدهاند غیرممکنها را انجام دهند و یک اقتباس از بازی ویدیویی بینقصی بسازند که در اپیزود دوم از منظر داستان سرایی نیز بهبود یافته است.
قسمت اول سریال The Last of Us آنقدر به بازی وفادار بود که به نظر می رسید در حال تماشای یک کات سین بسیار طولانی هستیم. معرفی دنیایی که به اندازه کافی عادی به نظر میرسید، افشای شخصیتهایی که به خوبی بازی شده بودند. علاوه بر این کمالات، موسیقی به طرفداران یادآوری کرد که این سریال دقیقاً از کجا آمده است. اکنون این وفاداری در اپیزود دوم بیشتر از قبل شده است. جدای از این، اپیزود دوم بار دیگر با آهنگ داستانی آشنایی به پایان میرسد، البته با چند نت متفاوت. اما همچنین به ما نگاهی اجمالی به آنچه میتوانیم انتظار داشته باشیم، میدهد.
یکی از کارهایی که دراکمن و مازن در این اپیزود به زیبایی آن را انجام میدهند، معرفی بیشتر دنیای «The Last of Us» است. در قسمت اول، از زاویه دید سارا (دختر جول) با شیوع بیماری آشنا شدیم و سپس با پرش زمانی بیست ساله جهان کنونی داستان به نمایش درآمد. اکنون، بینندگان از طریق شخصیت محوری الی میتوانند فراتر از منطقه قرنطینه را ببینند. بلا رمزی با حرکت به روال معمول، بار دیگر بی عیب و نقص نقش الی را بازی میکند. ما ذره ذره الی را در او میبینیم، آن بازیگوشی، آن حس شگفتی و ترس، و مهمتر از همه، آگاهی از این که مردم به خاطر «آن مشکل خاص ساختار ژنتیکی» به سختی در کنار او راحت هستند.
در طول مسیر داستانی این اپیزود، سازندگان شروع به افشای اطلاعات بیشتر در مورد قهرمانان خود و ماهیت وحشتناک عفونت قارچی میکنند که باعث فروپاشی تمدن مدرن شده است. اگرچه این اپیزود به اندازه افتتاحیه سریال بزرگ نیست، اما قسمت دوم The Last of Us یک کلاس استادانه در ایجاد تنش و خلق یک ضربه بزرگ احساسی در پایان است. در واقع مانند اپیزود «وقتی در تاریکی گم میشوی»، قسمت دوم با عنوان «آلوده» نیز کارآمدتر از یک اپیزود معمولی است. این یعنی «Infected» به نویسندگی کریگ مازن و کارگردانی نیل دراکمن، بسیار شبیه یک اقتباس از بازیهای ویدیویی است.
همه اینها توسط یک موسیقی متن پس زمینه بسیار ظریف و در عین حال تاثیرگذار از گوستاوو سانتائولایا پشتیبانی شده است. این یک چیز بسیار خوب است که سازندگان تصمیم نگرفتند در اینجا با موسیقی زیاده روی کنند. بنابراین، ظرافت در اینجا حرف اول را میزند.
این اپیزودی است که زمان و تلاش زیادی را صرف چیزی میکند که میتوان آن را «محتوای مورد نیاز» در نظر گرفت، مکانیکهای ریز اما مهمی که دنیای سریال را در کنار هم نگه میدارد. این قسمت اپیزودی است که عمدتاً به ایجاد و ترسیم آنچه شخص تس (آنا تورو) به عنوان «قوانین پایه» توصیف میکند اختصاص دارد. از این نظر، الی (بلا رمزی) شخصیت بسیار مناسبی برای جلو بردن قصه است. او در پناهگاهی در منطقه قرنطینه بوستون زندگی کرده است و بنابراین لزوماً منطق جهان گستردهتر را نمیداند.
او همچنین یک کودک است، بنابراین منطقی است که شخصیت الی برای دانستن خیلی از نکات کنجکاو باشد. از همین رو فیلمنامه مازن هوشمندانه از الی به عنوان سکوی پرشی استفاده میکند تا جزئیات دقیق این منظره پساآخرالزمانی را به مخاطب منتقل کند و اپیزود «آلوده» را مانند یک سفر جادهای با یک کودک به خصوص پرحرف پیکربندی میکند.
شاید این روند داستانی برای همه زیبایی و تازگی نداشته باشد، اما نکته اینجاست که کار میکند. با این حال، مانند اپیزود اول، کمی از احساس عملکرد کلیشهای در فرم رنج میبرد. همچنین گاهی اوقات، ممکن است تماشای این اپیزود شبیه خواندن یک راهنمای استراتژی یا یک دستورالعمل باشد. برای مثال در لحظهای از این قسمت الی از جول میپرسد: مبتلایان چقدر زنده میمانند؟ جول این پرسش را به گونهای پاسخ میدهد که گویی از یک مقاله ویکیپدیا استناد میکند، جواب جول این است: «خب، برخی حدود یک یا دو ماه دوام میآورند، اما برخی دیگر حدود بیست سال است که در اطراف راه میروند.»
اما یکی از نکاتی که در این اپیزود بیش از پیش به چشم آمد، وفاداری بدون قید و بند نیل دراکمن به شمایل بصری بازی است. در واقع کارگردان با مدل قاببندی و فضاسازی خود سعی کرد این اپیزود را همانند بازی به نمایش بگذارد و شخصیتها را به درون هزارتویی از هیولاها و خطرات احتمالی رها کند. ولی باید دقت کنید این نکتهای است که هم میتواند یک اتفاق مثبت باشد و همزمان نیز میتواند یک نکته منفی باشد. اما چرا؟ این اپیزود زمان زیادی را به حرکت و حل پازل، نقشه برداری مسیر و فرار اختصاص میدهد. اینها انواع فعالیتهایی هستند که انجام آنها در یک بازی ویدیویی سرگرمکننده است اما تماشای همان فرمول با همان افراد در یک سریال تلویزیونی سرگرمی کمتری دارد.
برای مثال: سکانس حمله به موزه تلاشی برای بازسازی تنش و هیجان یک سکانس مشابه در بازی است. کارگردانی دراکمن ثابت است و سکانس آن یک بستهبندی کارآمد از ژانز ترسناک زامبی است. در عین حال، کل این سکانس و رویارویی شخصیتها با زامبیهای هیولایی چیزی شبیه به آن است که دراکمن احساس میکرد به عنوان سازنده بازی The Last of Us موظف به ارائه چیزی شبیه به آن برای مخاطبان است، چه به عنوان کنایهای از بازی ویدیویی یا صرفاً به این دلیل که فیلمهای زامبی و نمایشهای تلویزیونی اینگونه عمل میکنند.
اما شاید شما بگویید که مگر مشکل این عمل چیست؟! برای روشن شدن، هیچ ایرادی در هیچ یک از اینها وجود ندارد. در واقع، حتی دراکمن و مازن، با اجرای یک الگوی کلاسیک ترسناک بقا، علاقه آشکاری به این ژانر و هنرنمایی چشمگیر در آن دارند. اما با تماشای دو قسمت اول و دوم، گهگاه احساس میشود که The Last of Us از نظر تطبیق دنیای بازی ویدیویی به تلویزیون در حال انجام یک کپی مو به موی خوش رنگ از مراحل بازی است؛ اما باید قبول کرد ادامه این روند کپی شده عدم کارایی غیرقابل انکاری را وارد چارچوب این سریال میکند.
اما بیایید کماکان به ادامه روند داستانی سریال امیدوار باشیم؛ و فراموش نکنید که اقتباسی نمایشی مانند The Last of Us از HBO میتوانست در دام کلیشهای داستانهای شیوع یک عفونت بیفتد که بسیاری از سریالهای دیگر در طول دنیای کرونا زده آن را انجام دادند، اما دراکمن و مازن تنها نویسندگانی هستند که از فضای حاکم در چند سال گذشته به خوبی استفاده کردهاند. این یعنی نیازی نیست به بینندگان گفته شود که یک بیماری همه گیر جهانی چگونه کار میکند؛ هر چند در ابتدا به این نکته نیز اشاره شده است، اما این سریال درباره شیوع بیماری نیست. این اثر در مورد زندگی در نظم جدید جهانی بی رحمانه است که در آن تهدیدات همه جا وجود دارد و هیچ کس ایمن نیست.
از سوی دیگر باید توجه داشت در این دو قسمت، سریال The Last of Us نیز خود را به عنوان یک وسترن معرفی میکند. بسیاری از داستانهای پسا آخرالزمانی اساساً وسترن هستند، داستانهای تمدنی که تلاش میکنند در جهانهای بیقانون دوام بیاورند. با این حال، The Last of Us از بیشتر نمونهها آشکارتر به سمت سبک وسترن رفته است. در دل داستان این سریال شخصیتها به معنای واقعی کلمه از بوستون به سمت غرب پیش میروند. و با وجود تمام آنچه که این آثار را به داستانهایی درباره آیندههای دیستوپیایی پیوند میزند، اما آنها همچنین تداخلاتی مستقیم با اسطورهشناسی ژانر بنیانگذار سینمای آمریکا یعنی وسترن دارند.
در پایان باید گفت: سریال The Last of Us دو قسمت اول خود را صرف ایجاد قوانین دنیای خود کرده است. با این حال، این سریال هنوز به طور کامل از منظر داستانی زنده و پویا نشده است. اما با این تفاسیر، بازهم اپیزود دوم فراتر از جهانسازی و به نمایش گذاشتن قوانین داستانی، تعادل کاملی از تنش ایجاد میکند و صحنهی مبارزهای جذاب و شگفتانگیز را ارائه میدهد که با عملکرد تیم بازیگری و همچنین کار عالی دوربین که واقعاً شما را در این دنیا غرق میکند و در عین حال تعلیق را به ذهن شما وارد میکند، همه چیز را به گونهای سرگرمکننده به اوج میرساند و سپس در همان اوج نیز به همه چیز پایان میدهد.
در خاتمه، این سریال همانطور که باید به منابع خود وفادار میماند، همچنین به طرفداران جزئیات بیشتری در مورد چیستی و چگونگی همه چیز میدهد. و به همین دلیل است که انتظار برای قسمت بعدی برای ما سخت تر شده است! من کماکان به آینده این سریال امیدوار هستم؛ اما این امید تا جایی ادامه دارد که روند قصهگویی و در ادامه شخصیت پردازی و فرم ارائه شده برای سریال نیز به فرمولی تکراری و آشنا فرو نروند.
همچنین اگر طرفدار بازی لست آو آس ۲ هستید، شما میتوانید از طریق این لینک مقاله مرتبط با داستان لست او اس ۲ را نیز بخوانید.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
خیلی زیبا بود این قسمت
اسپویل
هر بار این سریال رو میبینم یاد صحنه مرگ جول تو بازی میفتم و دلم میگیره?
شاید این سریال باعث بشه اقتباسای دیگه از گیم و چه اونایی با توجه به کتابشون درست میشن یا کمیک به منبعشون وفادار باشن و مثل سازنده های احمق سریال ویچر یا هیلو و یا رزیدنت اویل گند نزنن به خاطرات این همه گیمر
این قسمت هم خیلی عالی بود
فکرشم نمیکردم اینقدر خوب باشه
حقیقتا من اصلا به سریال امیدی نداشتم و بیشتر از همه به بلا رمزی ولی اپیزود دو کلا ورق برام برگشت و طراحی صحنه و موزیک و بازیگری رو که دیدم پرام ریخت