
نقد فیلم Karate Kid: Legends | کلیشهای خاطره انگیز!
در دنیای سینمایی اکشن و رزمی، یک قانون نانوشته وجود دارد؛ آن هم اینکه اگر فرمولی پر فروش است، آن را ادامه بده؛ بدون تغییر. در نتیجه چنین دیدگاهی، باعث ایجاد نوعی کلیشه میشود. کلیشهای ...

در دنیای سینمایی اکشن و رزمی، یک قانون نانوشته وجود دارد؛ آن هم اینکه اگر فرمولی پر فروش است، آن را ادامه بده؛ بدون تغییر. در نتیجه چنین دیدگاهی، باعث ایجاد نوعی کلیشه میشود. کلیشهای که معمولا تمام فیلمهای جکی چان بر پایه آن ساخته شدند. یک روایت خطی با حضور کهن الگوهای قهرمان، ضد قهرمان، استاد و همکار. این همان فرمولی است که معمولا فیلمهای اکشن تجاری بر پایه آن بنا شدند.
اما در مورد فیلم Karate Kid: Legends، اوضاع کمی فرق میکند؛ با وجود اینکه برخی اتفاقات در این فیلم قابل پیشبینی هستند، اما این قسمت، یک پیچش داستانی بزرگ درون خود دارد که تماشاگران را کمی متحیر میکند. البته در نیمه دوم فیلم، باز به همان فرمول کلیشهای خسته کننده بر میگردیم؛ انگار که بدانیم قرار است هر لحظه چه اتفاقی بی افتد. در ادامه با نقد فیلم Karate Kid: Legends همراه ویجیاتو بمانید.

جدیدترین نسخه از مجموعه خاطره انگیز Karate Kid در برخی لحظات موفق میشود تا جذابیت دلنشین نسخه اصلی را دوباره زنده کند؛ به همین واسطه تا جایی این فیلم میتواند آن حس و حالی که از آن انتظار دارید را به شما ارائه دهد. این فیلم دو مربی آشنا و قدیمی را وارد داستان میکند. با این وجود، Karate Kid هیچگاه آنطور که باید برای مخاطب جا نمیافتد و احتمالا از نیمه دوم به بعد، احساس کنید هیچ ساختاری شما را سمت نقطه پایان نمیبرد.
دلیل چنین چیزی، تلاش اغراق آمیز سازندگان برای پر انرژی نگه داشتن فیلم از ابتدا تا انتهای آن است؛ نتیجه این رویکرد، باعث ایجاد یک فیلم شلوغ که به طور پیوسته فقط حرف میزند شده است. تلاشی که در نهایت باعث شد تا فیلم یک روایت پوچ و خالی از احساس باشد؛ چون هیچ فرصتی برای مکث و نفس کشیدن مخاطب نمیدهد. بیننده به مرور احساس خستگی میکند و حتی شاید در اواسط فیلم بخواهد به کار دیگری مشغول شود.
بخوانید: بهترین فیلم های مبارزه ای | 10+2 فیلم برتر تاریخ هنرهای رزمی
از نظر ساختار داستانی، فیلم توانسته با اجرای یک تغییر ناگهانی در روایت، حسی تنوع به مخاطب بدهد؛ انگار زمانی که انتظار دارید همه چیز طبق فرمول کلیشهای پیش برود، ناگهان رویدادی باعثی تفاوت زیاد در نحوه روایت میشود. در این نسخه از فیلم Karate Kid، شخصیت نوجوان داستان (لی فنگ) بر خلاف نسخههای قبلی، یک تازهکار نیست؛ بلکه یک رزمیکار ماهر در رشته کونگفو است که توسط مستر هان با بازی جکی چان آموزش دیده است.
همین موضوع باعث شده تا این شخصیت در موقعیتهایی قرار بگیرد که تا پیش از این در هیچ یک از نسخههای قدیمیتر فیلم Karate Kid ندیده بودیم. به عنوان مثال، این نوجوان را در حالتی میبینیم که در حال آموزش دادن به یک بوکسور میانسال است تا به رینگ بازگردد و پیروز شود؛ چیزی که از هیچ یک از شخصیتهای نوجوان سری فیلمهای Karate Kid بر نمیآمد.

یکی از نکات جالب توجه در این فیلم، حضور پر رنگ جاشوا جکسون در نقش ویکتور است. چیزی که تقریبا در تبلیغات بازاریابی فیلم ندیده بودیم. به این واسطه، تقریبا زمان زیادی از نیمه اول فیلم، به رابطه بین این شخصیت و شخصیت لی پرداخته میشود؛ آن هم زمانی که ویکتور با دیدن مهارتهای رزمی لی، از او میخواهد تا در تمرینات به او کمک کند.
از بسیاری از جهات، نیمه اول فیلم، بهترین بخش آن است. یکی از دلایل آن این است که نیمه اول از نظر پیچش داستانی تا حدودی متفاوت است و تنوع جالبی در روند داستان ایجاد میکند. این تنوع نه تنها در فیلم Karate Kid به چشم میآید، بلکه به طور کلی در این ژانر چیز جدیدی است. خیلی کم پیش آمده که یک نوجوان دبیرستانی نقش یک مربی را برای یک مرد میانسال بازی کند.
شخصیت ویکتور طبق معمول، کاراکتری گرم و دوست داشتنی است و رابطهای صمیمی با شخصیت لی شکل میدهد. رابطهای که برای تماشاگر عنصری دلنشین و جالب است و از نقاط قوت فیلم محسوب میشود. از سوی دیگر لی در کنار شخصیت میا ( با بازی استنلی) ترکیبی جذاب و شیرین از آب در آمده و به مرور در طول فیلم، رابطه عاطفی عمیقی میان آنها شکل میگیرد که کلیت داستان را جذابتر جلوه میدهد.
خبر: جکی چان به ساخت فیلم ساعت شلوغی ۴ علاقهمند است
کارگردان این فیلم، جاناتان انتویسل که در کارنامه خود سریال تحسین شده The End of the F*ing World را دارد، در به تصویر کشیدن یک رابطه عاشقانه میان دو شخصیت جوان بسیار کارآمد عمل کرده است. اما در دیگر عناصر فیلم، کم کاری او حس میشود. به عنوان مثال، به جای اینکه ساختار در خدمت روایت باشد، روایت در خدمت ساختار در آمده و چنین چیزی، انرژی مخاطب را میگیرد.

با تمام این اوصاف، نیمه دوم فیلم Karate Kid: Legends به همان مسیر و فرمول آَشنای همیشگی خود بر میگردد. نقطه عطف این تغییر از تنوع به کلیشه، جایی است که مستر هان (جکی چان) به نیویورک میآید تا لی را برای مسابقات آماده کند. همان اثر خطی که پیش از این بارها در فیلمهای جکی چان دیده بودیم که البته سرگرم کننده و جذاب بودند؛ اما چیزی از تکراری و کلیشهای بودنش کم نمیکند.
مستر هان برای آموزش کاراته به لی، از مربی دنیل لاروستو (رالف ماچیو) کمک میگیرد. در این بخش از فیلم ارتباط مهمی بین مستر هان و مربی دنیل شکل میگیرد که بسیار ساده گرفته شده و میتوانست عنصر دراماتیک مهمی در این بخش از فیلم باشد. به طور کلی بخش دوم این فیلم، با وجود اینکه تا حد زیادی تصنعی و کلیشهای است، اما آنقدر بد نیست که باعث آزار شما شود و تجربهتان را از فیلم خراب کند.
در نیمه دوم فیلم، هر چه بیشتر به سمت انتها میرویم، همه چیز خسته کنندهتر میشود و یکسری رویکردهای روایتی باعث پرت شدن حواس بیننده از مسیر اصلی داستان میشود. به نظر میرسد که سازندگان یک دستور عمل کلی روی میز گذاشته باشند، آن هم اینکه سعی شود این فیلم بسیار پر انرژی و پر شتاب باشد. چنین چیزی از موسیقی با ضربآهنگ قوی فیلم، سکانسهای اغراق آمیز و استفاده از فرمولهای اکشن کلیشهای، کاملا مشخص است. این رویکرد سازندگان باعث شده تا تمام عناصر موجود در این نیمه از فیلم، به شکلی نامنظم و غیر طبیعی جلوه کند.
سبک کارگردانی انتویسل که معمولا پر هیجان و پر شتاب است، در این عنوان کار نمیکند و معمولا از کنترل خارج میشود. زیرا استفاده بی وقفه از موسیقی و تدوین مبتنی بر مونتاژ برای تمام سکانسهای اکشن، باعث شده تا مخاطب نتواند آنگونه که باید با فیلم و روایت آن ارتباط برقرار کند. البته دروغ نگوییم، بخشهای از نیمه دوم، شکلی خلاقانه نیز دارند؛ به عنوان مثال استفاده از چند لحظه انیمیشنی برای نشان دادن گذشته مستر هان و میاگی جالب توجه است اما به طور کلی باعث پوشاندن ضعفهای آن نمیشود.
نتیجه تمام اینها، یکسری صحنههای با عجله و تند است که تجربه یک فیلم سینمایی ساختارمند را به مخاطب نمیدهد و صرفا انگار یک مرور کلی روی یک داستان تکراری است. زیرا صحنهها به ندرت فرصت مییابند به تنهایی نفس بکشند و یک نقطه اتصال بین صحنه بعدی ایجاد کنند.

در تریلر اول فیلم Karate Kid: Legends ، صحنهای وجود دارد که در آن دنیل یک سربند به لی میدهد و به او میگوید این سربند نماد (دو شاخه یک درخت) است. این صحنه در تریلر بسیار تاثیرگذار و با کارآمد به نمایش گذاشته شد؛ زیرا حس سنگینی و اهمیت خاصی را به مخاطب ارائه میدهد. اما وقتی این صحنه در فیلم تکرار شد، به آن اندازه تاثیر نداشت؛ زیرا همانطور که به آن اشاره کردیم، هیچ اتصالی بین صحنه قبلی و بعدی آن دیده نمیشد و همین از اهمیت این سکانس کلیدی کم میکرد.
این فقط یک مثال کوچک بود؛ بسیاری دیگر از سکانسهای مهم فیلم که به خودی خود از نظر دراماتیک ارزش نسبتا بالایی دارند، در میان تدوینهای سریع و موسیقیهایی که تمرکز را از بیننده میگیرد، هدر میرود و از ارزش آن در طول روایی فیلم کم میشود. همین مسئله نیز در مورد گفت و گوهای مهمی که بین هان و مادر لی رد و بدل میشود صدق میکند. این صحنهها با حضور این بازیگران توانمند، میتوانستند واقعا وزن دراماتیک داشته باشند و برای مخاطب تاثیرگذار باشند؛ اما به شرطی که فیلم کمی ریتم آرامتری داشت و رویدادها بدون فاصله پشت هم قرار نمیگرفتند.

مبارزات در فیلم Karate Kid Legends به خوبی طراحی شدند و پویایی لازم را دارند؛ البته اگر فیلمبردار کمی از نماهای ثابت استفاده میکرد، خروجی بسیار جذابتر از آب در میآمد. همچنین طراحی مبارزات به گونهای است که به پیشرفت داستان و شخصیت کمک میکند؛ زیرا این سکانسها نشان میدهند که لی چقدر در مبارزه مهارت دارد و میتواند برای مسابقه آماده شود.
اگر از طرفداران سری فیلم Karate Kid باشید، قطعا دیدن جکی چان و رالف ماچیو در کنار هم، برای شما هم خاطره انگیز و هم شیرین است؛ زیرا ترکیب این دو و شیمی بین آنها، یک رابطه صمیمانه و راحت ساخته که برای مخاطب بسیار جذاب است. بهترین مثال این موضوع، صحنهای است که برای اولین بار این دو نفر در خانه میاگی یکدیگر را ملاقات میکنند.
از سویی دیگر، فیلم Karate Kid: Legends با تمام ضعفهایی که در داستان سرایی دارد، همچنان شخصیت اصلی و محوری خود یعنی لی را به شکلی باور پذیر و دوست داشتنی حفظ میکند. چنین چیزی به لطف اجرای هنرمندانه وانگ ممکن شده است. رابطه او با سه شخصیت ویکتور، مستر هان و لارستو واقعا دیدنی و جذاب است. با وجود تکراری بودن داستان و سرعت نامتعادل روایت، بازهم مخاطب با شخصیت لی همذات پنداری میکند و دوست دارد در نهایت با میا عشق را پیدا کند و در مبارزه نهایی پیروز شود.
در نهایت...
فیلم Karate Kid: Legend به لطف بازگشت جکی چان و هنرنمایی وانگ در نقش یک نوجوان رزمی کار، یک اثر سرگرم کننده است که میتواند برای لحظاتی شما را سرگرم نگه دارد. اما مطمئنا فیلم نمیتواند شما را با روی خوش تنها بگذارد و کاری کند که حداقل تا آخر شب به فیلم فکر کنید. به محض بالا آمدن تیتراژ، چنین حس و حالی دارید که انگار فیلمی ندید و صرفا مجموعه Karate Kid را خیلی سریع مرور کردید. داستان فیلم در شکل کلی، جالب و سرگرم کننده است اما شکل اجرای آن طوری از آب در آمده که بعد از مدتی مخاطب را خسته میکند.
از سوی دیگر لحظات پر شتاب و عجلهای که در طول فیلم به خصوص در نیمه دوم آن وجود دارد، مانع ایجاد یک احساس عمیق بین شما و لحظات حساس فیلم میشود و به طور خلاصه تجربهتان را خراب میکند. این کاملا مشهود است که با تدوین بهتر فیلم، داستان میتوانست چند مرتبه بهتر از این که الان هست باشد.
فیلم Karate Kid: Legends یک اثر کلیشهای است که در اکثر اوقات به شما سکانسهایی ارائه میدهد که قبلا آن را دیدهاید. با این وجود لحظاتی در این اثر وجود دارد که باعث زنده کردن خاطرات شما با جکی چان میشود و به نوعی احساس پشیمانی را برای تماشای آن از شما میگیرد. شخصیت لی نیز با بازی وانگ خیلی کارآمد و منسجم از آب در آمده؛ اما در روایت بی جان فیلم گم میشود. در نهایت این فیلم یک اثر سرگرم کننده و در عین حال خستهکننده است که نباید زیاد آن را جدی بگیرید.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.