نقد و خلاصه داستان انیمیشن Bojack Horseman – کمدی سیاه نتفلیکس
زمان زیادی از دورانی که کارتونها فقط برای کودکان ساخته میشد گذشته است، اکنون با داشتن انیمیشنهایی پیچیده و حتی فلسفی که دغدغههای بزرگسالی را هدف قرار میدهند، میتوان گفت به نوعی در دوران درخشانِ ...
زمان زیادی از دورانی که کارتونها فقط برای کودکان ساخته میشد گذشته است، اکنون با داشتن انیمیشنهایی پیچیده و حتی فلسفی که دغدغههای بزرگسالی را هدف قرار میدهند، میتوان گفت به نوعی در دوران درخشانِ انیمیشن بزرگسالان قرار داریم. در کنار ریک اند مورتی، یکی از محبوبترین و منتقد پسندترین کارتونهایی که در این ژانر ساخته شده، سریال کمدی نتفلیکس، بوجک هورسمن (Bojack Horseman) است.
بوجک هورسمن (با صدا پیشگی Will Arnett) داستان اسبی است که در دهه 90 میلادی در سیتکامی سطحی و مشهور به اسم Horsin’ Around بازی میکرده، اما اکنون ستارهای تقریبا فراموش شده و در آرزوی بازگشت به شهرت سابقش در هالیوود است. در دنیای سریال شخصیتهای حیوان و انسانهای متعددی وجود دارند، از جمله: تاد چاوز (Todd Chavez)، جوانی که در خانه بوجک زندگی میکند و هنوز سعی در کشف تواناییهایش دارد، پرنسس کارولین (Princess Carolyn): گربهای سختکوش که مدیر برنامهها، دوست و معشوقه سابق بوجک بوده است، دایان نویین (Diane Nguyen) نویسندهِ کتابِ زندگینامه و بدبینترین دوست بوجک؛ و مستر پینات باتر (Mr.Peanutbutter) : یک سگِ بیش از حد خوشبین و خوش اخلاق و همسر دایان.
سریال بوجک هورسمن هجویهای بر اتفاقات درون هالیوود است و حقایق زشت و خشن آن را بیپرده نشان میدهد. حقایقی چون کم اهمیت بودنِ ارزش هنری آثار و در عوض کلیدی بودن نقش سرمایه و ارتباطات در موفقیت بازیگر و فیلم؛ یا سو استفادههای جنسی که یادآور جنبشی به اسم me too است.
جنبش me too در سال 2017 و 2018 در اعتراض به سو استفاده جنسی افرادِ قدرتمند هالیوود راه افتاد، اما سریال بوجک هورسمن پیشتر از این جنبش نیز به این مسئله پرداخته بود و در آخرین فصل یکبار دیگر با کمدی مخصوص به خود، افراد و سیستمی را که باعث میشوند اعمال سواستفادهگران عواقبی نداشته باشد، نقد میکند.
این کارتون در ظاهر انیمیشنی رنگارنگ و خوشحال است اما در واقع طنز هوشمندانه سریال به مسائل عمیقتری چون افسردگی و اعتیاد می پردازد و برخلاف اغلب سریالهای هالیوود از این مشکلات روانی افسانه نمیسازد و آن را زیبا سازی نمیکند بلکه تلاش میکند درگیریها و آسیبهای فرد دارای این مشکلات را به نحوی صادقانه نمایش دهد.
در بوجک ما می بینیم که شرایط یک فرد (مثل پول و شهرت) شاید موقتا کمک کننده باشند اما ضامن خوشحالی او نخواهند بود. تمام شخصیتهای داستان به طور دائمی یا موقتی با این مشکل درگیرند و به دنبال یافتن راهی برای سعادتمندی و یا معنایی در زندگی هستند و هر کدام به شیوه مخصوص به خودشان با این مسئله برخورد میکنند: پرنسس کارولین (با صدا پیشگی Amy Sedaris) با غرق کردن خود در مسائل کاری و حتی بعضا کمک کردن به دیگران اغلب تلاش میکند از روبرو شدن با مشکلات و افکار شخصی خودش سر باز بزند و شاید حتی تلاش او برای تشکیل خانواده و بچهدار شدن در همین راستا باشد.
تاد چاوز (با صدا پیشگی Aaron Paul و ویژگیهای مشترکِ بسیار با جسی پینکمن، نقشی که آرون پائول در سریال Breaking Bad داشت) جوانی بیست و چند ساله و یکی از بامزهترین شخصیتهای سریال است. این جوان بیخیال، مانند بسیاری از افراد همسن و سال خود (شاید همین شمایی که در حال خواندن این مطلب هستی) هنوز جایگاهش در دنیا و هدفش در زندگی را نیافته است و اغلب مواقع صرفا مشغولیتی پیدا میکند تا حواس خود را از مسائل مهم پرت کند، چون وقتی بیکار میشود راجع به معنی و هدف جهان فکر میکند و به عبارتی دچار یاس فلسفی میشود. در این انیمیشن مشغول شدن به اعمال روزمره، وسیلهای برای فراموش کردن بیمعنی بودن زندگی است.
مستر پینات باتر (با صدا پیشگی Paul F. Tompkins) خوشبینترین شخصیت سریال است و بوجک و بسیاری از مخاطبان به خاطر بیش از حد شاد بودن از او خوششان نمیآید، اما میشود گفت مستر پینات باتر دریافته که جهان بیمعنی و پوچ است و به جای پرت کردن حواسش از این مسئله (مانند پرینسس کارولین) یا خودکشی (مانند سکرتریت)، تصمیم گرفته آن را بپذیرد و سعی کند صرفا خوشحال باشد. او در دیالوگی در سریال به کاراکتر دایان میگوید:
جهان حفرهای بیرحم و خشن است. کلید خوشحال بودن، جست و جو در معنا نیست بلکه فقط باید خودت را با مسائل بیاهمیت مشغول نگهداری و نهایتا میمیری.
دایان نویین (با صدا پیشگی Alison Brie) با صداقت بیرحمانه و تلاشش برای بهتر کردن دنیا، شخصیتی است که اغلب، حرفهای سازندگان سریال را از زبان او میشونیم. شخصیت خود دایان مدام در حال تغییر کردن است و به دنبال یافتن چیزی است که بتواند به آن اطمینان و اعتقاد داشته باشد. جذب شدن او به همسرش، مستر پینات باتر نیز به این دلیل است که این سگ خوشبین برعکس دایان، نسبت به مسائل نامطمئن و مشکوک نیست. دایان تمام مسائل را از جهات مختلفی نگاه می کند و این بررسی کردن بیش از حد است که شک ایجاد می کند و باعث میشود نتواند تصمیم بگیرد. او نمیداند مقصدش در زندگی و مسیر رسیدن به آن چیست اما اعتقاد دارد باید دنیا را به جای بهتری تبدیل کند و با این که مدام ناممکن بودن این کار به او ثابت میشود، دست از تلاش برنمیدارد.
خود بوجک هم مدام به دنبال یافتن چیزی است که او را خوشحال کند اما میداند که اگر تمام رویاهایش نیز به حقیقت بپیوندند، او باز هم احساس خوشخبتی نخواهد کرد و برای فرار از واقعیت به اعتیاد پناه میبرد. بوجک یکی از آن شخصیتهای عوضی کلیشهای فیلم و یا کارتونها است اما یک تفاوت مهم وجود دارد: او باید با عواقب کارهایش روبرو شود. از اول سریال میبینیم که سعی میکند از پذیرفتن مسئولیت شانه خالی کند، مثلا در فصل اول به دایان میگوید: من مسئول خوشبختی خودم هستم؟ من حتی نمیتونم مسئول صبحانهام باشم!
اما نهایتا به جایی میرسد که دیگر راهی برای فرار نمییابد. رویکرد سریال این است که انسانها (و اسبهای انساننما!) در زندگی [تا حدی] آزادند و گرچه به خواست خود به دنیا نیامدهاند، در برابر انتخابها و کارهایی که انجام میدهند، مسئولند و صرفا با آنها سنجیده و یا حتی تعریف میشوند. وقتی بوجک از او میپرسد که به نظرش او در عمق وجودش فرد خوبی است یا نه، دایان پاسخ میدهد:
مسئله همینه، من فکر نمیکنم به عمق وجود افراد اعتقاد داشته باشم. یه جورایی فکر میکنم هر کسی صرفا همون کارهایی هست که انجام میدهد.
با این دیدگاه بار بزرگی بر دوش شخصیتهای سریال گذاشته میشود اما نیمه پر لیوان این است که افراد میتوانند تغییر کنند. پس هم بوجک و هم سایر شخصیتهای سریال محکوم به بودن در وضعیت فعلیشان نیستند، آنها میتوانند به آینده و انتخابهای درستتر و حتی نهایتا تبدیل شدن به فردی بهتر امیدوار باشند.
فصل پنجم
در فصل پنج Bojcak Horseman سازندگان حتی یک قدم فراتر میروند و اینبار به مسئول بودن خود سریال در برابر مخاطبان اشاره میکنند. دایان به تیم نویسندگان سریالِ فیلبرت (که بوجک نقش اول آن را دارد و یادآور سریال کاراگاهی True Detective است!) میپیوندد اما متوجه میشود که با باورپذیر و آسیبپذیرتر کردن شخصیت فیلبرت باعث میشود مخاطبان با او همزادپنداری کرده و در نتیجه احساس کنند در برابر اشتباهاتشان مسئول نیستند و همیشه فرصت جبران دارند. دایان به همین دلیل از تیم نویسندگان جدا میشود و استفانی به او پیشنهاد میدهد تا چهره اصلی ویدیوهای سایتش، Girl Croosh باشد.
اما خود بوجک در نیمه ابتدایی فصل پنج به خاطر حادثهای که سر فیلمبرداری برایش پیش آمد، در بیمارستان بستری و برایش مسکن تجویز میشود. وقتی مسکنهایش تمام میشود و موفق نمیشود بدون نسخه بخرد، از قصد تصادف میکند تا بتواند به مصرف این داروها ادامه دهد. او اعتیاد در مسکن را به جایی میرساند که مرز بین توهم و واقعیت را گم میکند و با انجام عملی خشونتآمیز در صحنه فیلمبرداری (تلاش برای خفنه کردن دوستدختر و همکارش، جینا) باعث شوکه شدن همه میشود، جینا پس از این واقعه از او جدا میشود و تصمیم میگیرد صرفا همکار باشند. بوجک در راستای تلاشش برای فرد بهتری شدن، به کمک دایان به مرکز ترک اعتیاد میرود.
مستر پینات باتر در طول فصل پنجم متوجه میشود که مشکلش با همسرهای پیشینش این بود که با بالا رفتن سنشان، شخصیتشان نیز رشد میکرد اما خود او عوض نمیشد. مستر پینات باتر تصمیم میگیرد به دوست دخترش پیکلز اعتراف کند که به اون خیانت کرده و هنوز به دایان، همسر سابقش، احساسات دارد؛ اما چون به گفته خودش «توانایی رساندن اخبار بد را ندارد»، به جای بههم زدن با پیکلز از او خواستگاری میکند.
در آخر فصل، تولید سریال فیلبرت به خاطر رسواییهای اخلاقی هنری فاندل، موقتا متوقف میشود. هنری فاندل، روباتی بود که تاد چاوز برای امیلی ساخته بود. تاد برخلاف امیلی، به طور کلی فاقد میلی جنسی است و قصد داشت با ساختن هنری فاندل، این مشکل را از میان بردارد تا بتواند مثل قبل با امیلی صمیمی شود (خودتان میتوانید حدس بزنید این روبات چه کاربردی داشت). اما امیلی قبول نمیکند و هنری فاندل هم پلههای ترقی را میپیماید تا جایگاه مدیرعاملی در سایت whattimeisitrightnow.com، اسپانسر سریال فیلبرت، را به دست میآورد. هرچند پس از افشا شدن برخوردهای غیر اخلاقیاش اخراج میشود و تاد او را نابود میکند.
در این بین پرینسس کارولین نیز بچهای را به فرزندی میپذیرد و به دوست پسر سابقش رالف (برادر استفانی) نیز میگوید که قصد دارد این کار را تنهایی انجام دهد و رالف در برنامههای آیندهاش جایی ندارد.
شاید بتوان گفت دغدغههای همگانی بوجک هورسمن، آن را تبدیل به سریالی کرده که تمام مخاطبان با آن همزادپنداری میکنند و همین به محبوبیتش افزوده. اما در کنار درنوردیدن موضوعات سخت و خشنی چون افسردگی و اعتیاد، این انیمیشن یکی از باکیفیتترین طنزها را به نمایش میگذارد. این سریال شوخیهای هوشمندانه و زیرپوستی فراوانی دارد که برخی از آنها را ممکن است در بار دوم یا سوم نگاه کردن متوجه شوید. جزئیاتِ بسیارِ بوجک هورسمن نشان دهنده اهمیت و وقتی است که سازندگانش گذاشتهاند و هر تغییر جزئی در ادامه فیلم و حتی تیتراژ نیز حفظ میشود (مثل وقتی که حرفِ D هالیوود دزدیده و تبدیل به «هالیوو» میشود). نویسندگان در قسمتهای مختلف شیوههای روایت متنوعی را در پیش میگیرند و این یکی از دلایلی است که همیشه تازگی خود را حفظ میکند.
دعوت دیگران به تماشای بوجک هورسمن کمی سخت است چون ابتدایِ فصل یک، کیفیتِ بقیه سریال را ندارد؛ اما تا آخر فصل به سریالی واقعا با کیفیت تبدیل میشود و از فصل دو به بعد کمکم مخاطب را عاشق خودش میکند. پس اگر در شروع چندان از آن خوشتان نیامد، بهتر است فرصتی دوباره به آن بدهید تا به جایی برسید که با خودتان بگویید:«خوب شد دیدمش!». امسال، مانند سالهای گذشته در ماه سپتامبر منتظر فصل جدید بوجک هورسمن خواهیم بود.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
من عاشق سارا لین بودم. چقد حیف شد
این سریال تنها سریالی که من هم تیتراژ اول و هم تیتراژ آخرش رو کامل نگاه میکنم، موسیقی تیتراژها فوق العاده با حال و هوای سریال متناسب هستن. به نظر من بوجک هورسمن نسبت به ریک اند مورتی حرف بیشتری برای گفتن داره. حتما پیشنهاد میکنم این سریالو ببینین
این سریال عالیه خصوصا قسمت 11 فصل 4 اوج نابودی و تاریک بودن زندگی یه فردو نشون میده و میگه که پول صرفا همه چیز نیست
پ.ن:کل سریال یه طرف اون روباتی که تاد ساخت یه طرف?