هاگوارتز؛ پرآوازهترین مدرسه جادویی دنیای هری پاتر
مدرسه هاگوارتز همان مدرسه نامدار بریتانیایی است که جادوگران جوان از سراسر بخش دنیا برای آموزشهای بنیادین جادوگری به آن جا فرستاده میشوند؛ جادوگرانی مثل هری پاتر جوان که آشنایی او با این آموزشگاه دنیایش ...
مدرسه هاگوارتز همان مدرسه نامدار بریتانیایی است که جادوگران جوان از سراسر بخش دنیا برای آموزشهای بنیادین جادوگری به آن جا فرستاده میشوند؛ جادوگرانی مثل هری پاتر جوان که آشنایی او با این آموزشگاه دنیایش را برای همیشه دگرگون کرد.
در این نوشتار سری به مدرسه هاگوارتز میزنیم، شما را با پایهگذاران این آموزشگاه آشنا میکنیم و سرنوشت کوتاهی از آنها را در اختیار شما قرار میدهیم.
- 1 هاگوارتز توسط دو جادوگر و دو ساحره پایهگذاری شد
- 2 قلعه هاگوارتز در اسکاتلند و به دور از چشمهای ماگلها ساخته شد
- 3 خود قلعه بزرگ و پیچیده است
- 4 نامگذاری عینی
- 5 پایهگذاران دوست یکدیگر بودند ولی سر ماهیت هاگوارتز با هم درافتادند
- 6 سالازار اسلیترین رفت، ولی نه پیش از این که...
- 7 زندگی روونا ریونکلا نیز دچار تراژدی شد
- 8 از طرف دیگر هلگا هافلپاف...
- 9 میراث گودریک گریفیندور امروزه از طریق کلاهش هنوز هم زنده است
- 9.1 خواندن در مورد هری پاتر را ادامه دهید
هاگوارتز توسط دو جادوگر و دو ساحره پایهگذاری شد
در زمانی در قرن ۱۰ام، چهار نفر از بزرگترین ساحرهها و جادوگرهای تمام دوران مدرسه سحر و جادوی هاگوارتز را پایهگذاری کردند. نام این افراد عبارت بود از:
- گودریک گریفیندور (Godric Gryffindor)
- روونا ریونکلا (Rowena Ravenclaw)
- هلگا هافلپاف (Helga Hufflepuff)
- سالازار اسلیترین (Salazar Slytherin)
آن طور که کلاه گروهبندی میگوید، دلیل آنها برای پایهگذاری آموزشگاه هاگوارتز این بود که این افراد «تمایل یکسانی، برای ساخت بهترین آموزشگاه جادویی دنیا» داشتند. هنگامی که این کار را کردند، هر کدامشان گروه خود را به نشان از یک هویت و توانایی که میخواستند پرورش دهند به وجود آوردند.
دانشآموزان گریفیندور تجلی شجاعت و دلیری بودند، اعضای گروه ریونکلا هوشمندی و قدرت تفکر، کسانی که در گروه هافلپاف قرار میگرفتند نماد وفاداری و جوانمردی بودند و دانشآموزان اسلیترین با ارزشهای حیلهگری و زیرکی شناخته میشدند.
قلعه هاگوارتز در اسکاتلند و به دور از چشمهای ماگلها ساخته شد
قرن دهم زمانی تهدیدآمیز برای ساحرهها و جادوگران به شمار میآمد؛ چرا که آنها توسط ماگلهایی که نسبت به جادو دشمنی داشتند مورد آزار و اذیت قرار میگرفتند. بنا بر این، هاگوارتز جایی در ارتفاعات اسکاتلند ساخته و به وسیله افسونها و وردهای فراوان برای جلوگیری از ورود ماگلها به این منطقه مخفی شد. به این ترتیب، هر ماگلی که از این منطقه میگذشت به جای دیدن آموزشگاه شاهد خرابهها و هشدار خطر میبود.
خود قلعه بزرگ و پیچیده است
هاگوارتز تاریخچهای طولانی از جادوی باستانی دارد و آلبوس دامبلدور اعتراف کرده که حتی او نیز به تمام رازهای این دژ واقف نیست. بدون شک بخشهای زیادی از طراحیها و ساخت هاگوارتز هنوز هم مثل یک راز باقی ماندهاند.
به طور مثال آیا پایهگذاران کسانی بودند که طلسم ضد جا به جایی را در آن قرار دادند؟ اتاق ملزومات از کجا آمد؟ یا چرا یک آموزشگاه را در کنار یک جنگل تاریک و خطرناک ساختند؟
نامگذاری عینی
یک تئوری محبوب در دنیای جادوگری وجود دارد که روونا ریونکلا نام هاگوارتز (Hogwarts) را پس از یک رویا به دست آورده که در آن یک گراز (Hog) زگیلدار (Warty) او را به سمت صخرهای کنار یک دریاچه راهنمایی کرده است؛ مکانی که محل ساخت دژ آموزشگاه شد. البته مشخص نیست که آیا این تئوری حقیقت دارد یا نه!
پایهگذاران دوست یکدیگر بودند ولی سر ماهیت هاگوارتز با هم درافتادند
مثل غارتگران (Marauders) یا خود هری، هرماینی و ران، پایهگذاران آموزشگاه هاگوارتز در ابتدا با یکدیگر دوست بودند. با این وجود، این وضعیت هنگامی تغییر کرد که مشخص شد یکی از پایهگذاران ایده خیلی متفاوتی از این که میخواست هاگوارتز چگونه باشد داشت.
آن پایه گذار سالازار اسلیترین بود که به جادوگران به دنیا آمده در خانوادههای ماگل اعتماد نداشت و باور داشت که فقط دانشآموزانِ با خون خالص باید اجازه رفتن به هاگوارتز را داشته باشند.
دیگر پایهگذاران مخالف بودند، به ویژه گودریک گریفیندور که تا آن هنگام بهترین دوست اسلیترین به شمار میآمد. بحث آنها (که برخی اعتقاد به رقم خوردن یک دوئل بین آنها دارند) منجر به ترک آموزشگاه توسط سالازار اسلیترین شد.
سالازار اسلیترین رفت، ولی نه پیش از این که...
او تالار اسرار را ساخت. داستان از این قرار است که این تالار از دیگر پایهگذاران مخفی نگه داشته شده بود و تا وقتی که «وارث حقیقی» اسلیترین به مدرسه برسد مهر و موم خواهد ماند. این وارث حقیقی کسی است که تالار اسرار را باز میکند و باسیلیسک (Basilisk) درونش را آزاد میکند؛ یک مار غولآسا که مدرسه را از جادوگرهای خانوادههای ماگل پاکسازی خواهد کرد.
زندگی روونا ریونکلا نیز دچار تراژدی شد
روونا ریونکلا برترین ساحره زمان خودش بود؛ فردی که به خاطر هوشمندی و قدرت تفکر زبانزد بود. ولی این ویژگیها مربوط به پیش از زمانی میشد که او نیمتاج سحر شدهاش را روی سر بگذارد. گفته میشد دانش کسی که این نیمتاج را به سر میگذاشت افزایش پیدا میکرد.
یک ساحره با این ویژگیها، سایه بلند و بالایی به وجود میآورد؛ سایهای که دخترش هلنا نمیتوانست از آن بگریزد. با حسادت نسبت به جایگاه و قدرت مادرش، هلنا با دزدیدن نیمتاج به او خیانت کرد. دختر روونا باور داشت که این نیمتاج میتواند او را قدرتمند کند و پس از دزدیدنش از هاگوارتز گریخت. این خیانت باعث خجالت روونا شد ولی به هیچکس، حتی دیگر پایهگذاران، نگفت که نیمتاج گم شده است.
در هنگام مرگ، روونا ریونکلا مرد جوانی را برای پیدا کردن دخترش فرستاد تا یک بار دیگر بتواند دخترش را ببیند. این مرد جوان که شیفته هلنا بود توانست او را در جنگلی در آلبانی پیدا کند ولی در نهایت هلنا را به قتل رساند چرا که این دختر جلوی دست درازی او را گرفته بود. نام واقعی این مرد نامشخص است ولی احتمالاً با عنوان پس از مرگش بشناسیدش؛ بارون خونین (Bloody Baron) که حالا تبدیل به یکی از ارواح قلعه هاگوارتز شده است.
کمی پس از این رویداد روونا ریونکلا از دنیا رفت. گفته میشود که دلیل مرگ او دل شکستگی بود.
از طرف دیگر هلگا هافلپاف...
به سراغ هلگا هافلپاف میرویم که ظاهراً او پایهگذاری بود که مسئول گماشتن الفهای خانگی در آشپزخانه میشد. این الفهای خانگی جایی برای کار داشتند که به طور منصفانه با آنها برخورد میشد و مورد سوء استفاده قرار نمیگرفتند. هلگا همچنین در افسونهای مربوط به خوردنیها مهارت بالایی داشت و دستور پختهایش هوز هم در هاگوارتز برای جشنها مورد استفاده قرار میگیرد.
میراث گودریک گریفیندور امروزه از طریق کلاهش هنوز هم زنده است
ویژگیهای دلآوری و پهلوانی مورد پسند گودریک گریفیندور بود. جی. کی. رولینگ نیز او را به عنوان «برترین دوئل کننده زمان خودش» توصیف میکند؛ هم با یک چوب جادویی و هم با یک شمشیر. بنا بر این، میراث او با شمشیر گریفیندور زنده مانده است؛ همان وسیلهای که هری پاتر با آن توانست هورکراکسها (Horcrux) را از بین ببرد. منتهی گودریک گریفیندور از طریق یک وسیله دیگر نیز در یادها زنده مانده است.
وقتی پایهگذاران پیرتر شدند، به یک مشکل برخوردند: چگونه مطمئن شوند که دانشآموزان پس از مرگ آنها در گروه درست قرار میگرفتند؟ چرا که تا آن وقت تصمیم مربوط به گروهبندی فقط توسط خودشان انجام میشد. راه حل چه بود؟ کلاه گودریک. پایهگذاران تصمیم گرفتند که بهترین کار این است که گریفیندور کلاهش را بردارد و هر چهارتای آنها این کلاه را جادو کنند تا پس از مرگشان گروهبندی دانشآموزان از این طریق انجام پذیرد. به این ترتیب بود که کلاه گروه بندی به وجود آمد.
خواندن در مورد هری پاتر را ادامه دهید
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
پس اون جغد لعنتی کی میاد؟