داستان اصلی شیر شاه چه بود؟
فیلم انیمیشنی The Lion King سال ۱۹۹۴، داستان یک توله شیر به نام سیمبا را به نمایش میکشد. در شیر شاه، سیمبا با خیانت و حیله عمویش، پدر خود را از دست میدهد و از ...
فیلم انیمیشنی The Lion King سال ۱۹۹۴، داستان یک توله شیر به نام سیمبا را به نمایش میکشد. در شیر شاه، سیمبا با خیانت و حیله عمویش، پدر خود را از دست میدهد و از تاج و تخت و قلمروی که حق او به شمار میرفت رانده میشود. ولی با جست و جوی درون خود و ملاقات با روح پدرش، تصمیم میگیرد تا در برابر عموی پلیدش بایستد.
اگر با ادبیات جهان آشنا باشید، احتمالاً متوجه شباهت داستان شیر شاه با یکی از پرآوازهترین نمایشنامههای دنیا بشوید. طبق گفته سازندگان The Lion King، این انیمیشن با الهام گیری از دیگر انیمیشنی دیزنی یعنی Bambi سال ۱۹۴۲ و روایتهایی از انجیل ساخته شده است.
منتهی یکی از بزرگترین منابع الهام برای ساخت شیر شاه، نمایشنامه هملتِ (Hamlet) ویلیام شکسپیر به شمار میرود. با این وجود، برگردان هملت به یک ساخته مناسب کودکان و موزیکال، باعث پدید آمدن تفاوتهای بزرگی بین منبع اقتباس و محصول نهایی شده است.
در این نوشتار به سراغ ماجرای هملت میرویم و به صورت خلاصهوار رویدادهای این نمایشنامه شکسپیر را مرور میکنیم تا ببینید ماجرای شیر شاه از کجا سرچشمه گرفته است.
داستان هملت از آن جا آغاز میشود که پس از مرگ پادشاه دانمارک و پدر هملت، تاج و تخت به عمویش، کلادیوس، میرسد. همچنین کلادیوس با مادر هملت و همسر برادر از دست رفتهاش، گرترود، ازدواج میکند. به این ترتیب، هملت که هنوز سوگوار پدر از دست رفتهاش است، در عرض چند هفته تاج و تخت پادشاهی را از دست رفته میبیند و همچنین میبیند که مادرش با عمویش ازدواج میکند.
ولی ماجرای این شاهزاده واقعاً وقتی آغاز میشود که با روح پدرش دیدار میکند. پدر هملت به او خبر از کشته شدنش به دست کلادیوس میدهد تا هملت جوان هدف تازهای برای خود در زندگی پیدا کند. او مصمم میشود تا انتقام پدرش را از عموی بد ذات خود بگیرد.
هملت پوشش دیوانگی را برای خود انتخاب میکند، به طوری که خیلیها از رفتار او پس از این رویدادها متعجب میشوند و به دنبال دلیل این دیوانگی میگردند. ولی شاهزاده هملت نقشههای خودش را در سر دارد. هنگامی که گروهی از بازیگران تئاتر به دربار میآیند، او از این گروه درخواست میکند تا نمایشی ویژه را اجرا کنند.
این نمایش ویژه شامل داستانی شبیه به ماجرای کشته شدن پدر هملت به دست برادرش است. هملت از طریق این نمایش قصد دارد راستگویی روحی که دیده را آزمایش کند. به این گونه که اگر کلادیوس واکنش منفی نسبت به نمایش نشان دهد، او واقعاً پادشاه پیشین را کشته است. ولی اگر این اتفاق نیفتد، پس آن روح یک روح شیطانی بوده که قصد دارد تا هملت جوان را فریب بدهد.
در طول نمایش، هملت حواسش را به کلادیوس معطوف میکند و به هدف خود میرسد. واکنش عمویش نسبت به بازسازی کشته شدن پدرش، شبیه یک فرد گناهکار است. بنا بر این هملت جوان به هدف خود ایمان پیدا کند.
اما پس از پایان نمایش، اتفاق شومی رخ میدهد. گرترود درخواست دیدار با هملت را در اتاق خود میکند. هملت به اتاق مادرش میرود ولی خبر ندارد که پولونیوس، یکی از دستیاران پادشاه و پدر معشوقه خودش با نام اوفلیا، در اتاق مخفی شده است تا جاسوسی کند. در هنگام گفت و گو با مادرش، هملت متوجه میشود که کسی در اتاق مخفی است و به او حمله میکند. پس از کشتنش، شاهزاده جوان میفهمد که جان چه کسی را گرفته است.
در این هنگام هملت ماجرا را برای مادرش تعریف میکند. این که عمویش چه شخصیت پلیدی است و دست به چه کارهایی زده تا به جایگاه کنونیاش برسد. این که خودش دیوانه نشده و فقط مثل دیوانهها رفتار میکند. و این که برای گرفتن انتقام پدرش چه کارهایی باید انجام شود.
سپس شاهزاده هملت جنازه پولونیوس را با خود از اتاق خارج میکند. ولی خبر این قتل در دربار میپیچد تا کلادیوس تصمیم بگیرد که برادر زاده خودش را به انگلستان بفرستد تا شاید در آن جا بتواند برای همیشه از شر هملت خلاص شود. اوفلیا نیز وقتی میفهمد پدرش به دست معشوقهاش از دنیا رفته است دچار جنون میشود.
لایریتس، برادر اوفلیا و پسر پولونیوس که خارج از کشور بود، پس از شنیدن خبر کشته شدن پدرش در قصر دانمارک، بازمیگردد و به دنبال خونخواهی است. ولی متوجه میشود که اوفلیا عقل خود را از دست داده و سپس خودش را غرق کرده است. در همین مقطع، هملت از توطئه علیه خود در مسیر انگستان جان سالم به در میبرد و دوباره به دانمارک بازمیگردد. بازگشت او همزمان میشود با خاکسپاری معشوقهاش و دیدار با لایریتسی که از او کینه به دل گرفته است.
کلادیوس در ظاهر قصد دارد تا کدورتها را بر طرف کند و یک دوئل با شمشیر بین هملت و لایریتس را پیشنهاد میدهد. ولی در واقع او و لایریتس نقشه کشتن هملت را در طی این رویداد میکشند. به این صورت که لایریتس با شمشیری زهرآگین به مبارزه میپردازد. از طرف دیگر، خود کلادیوس نیز یک نوشیدنی آغشته به زهر آماده خواهد کرد تا در صورت عملی نشدن نقشه شمشیر، از این راه جان هملت را بگیرد.
در روز دوئل است که آشوب به پا میشود. نوشیدنی زهرآگین به اشتباه توسط گرترود نوشیده میشود و در طی مبارزه، هر دوی هملت و لایریتس توسط شمشیر زهرآگین زخمی میشوند. وقتی از حقایق کمکم پرده برداشته شد و هملت میفهمد که در اثر زهر دیگر زمان زیادی برای انتقام گرفتن ندارد، به کلادیوس حمله میکند و او را از بین میبرد.
در انتها نیز فورتینبراس وارد صحنه میشود؛ شاهزاده نروژ که پدرش توسط پدر هملت کشته شده بود. او تمام مدت در پشت صحنه در حال جنگ، درگیری و کشورگشایی بود. فورتینبراس پس از هرج و مرج دربار دانمارک توانسته با ارتش خود به آن نفوذ کند و حالا تاج و تخت پادشاهی دانمارک را به دست آورد.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
اینجوری که شیر شاه داستانش فرق میکرد دیگه اسمش اقتباص نیست. الهامه?