ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

نقد سریال Poker Face
فیلم و سریال

نقد سریال Poker Face | خانم مارپل نسل جدید

تصور کنید چه می‌شد اگر سماجت، کنجکاوی و شم کارآگاهی «خانم مارپل» برآمده از ذهن درخشان «آگاتا کریستی» با یک توانایی فوق بشری که بوی ابرقهرمان‌ها را می‌دهد ترکیب شود؟! در سریال اپیزودیک «پوکر فیس» ...

امیر پریمی
نوشته شده توسط امیر پریمی | ۲۷ بهمن ۱۴۰۱ | ۲۰:۲۵

تصور کنید چه می‌شد اگر سماجت، کنجکاوی و شم کارآگاهی «خانم مارپل» برآمده از ذهن درخشان «آگاتا کریستی» با یک توانایی فوق بشری که بوی ابرقهرمان‌ها را می‌دهد ترکیب شود؟! در سریال اپیزودیک «پوکر فیس» شخصیت چارلی با بازی ناتاشا لیون مصداق بارز چنین ترکیب جذابی است. او می‌تواند دروغ را از چند فرسخی تشخیص بدهد. این یک مهارت است که ریشه در مشاهده دارد. او تماشا می‌کند، گوش می‌دهد، قضاوت می‌کند. پوکر فیس نشان می‌دهد که هدیه چارلی ریشه در همدلی و انسان‌گرایی بنیادی دارد، یک کنجکاوی طبیعی در مورد جهان و افراد دیگر که به او بینش منحصربه‌فردی می‌دهد. برای آشنایی بیشتر با این اثر با نقد سریال Poker Face همراه ویجیاتو باشید.

نقد سریال Poker Face

سریال «Poker Face» یک اثر معمایی پیرامون داستان چند قتل است، اما همزمان سریالی است که علاقه خاصی به مکانیک سرد و حتی رویه‌های کلیشه‌ای پلیس برای حل پرونده ندارد. این سریال یک «whodunnit» سنتی نیست، که در آن مخاطب در اوایل اپیزود با بازیگران زیادی آشنا می‌شود و سپس باید از روی شواهد بفهمد که کدام طرف مسئول است؛ در واقع این یک بازی حدس و گمان نیست. در عوض، هر قسمت با به تصویر کشیدن جنایت آغاز می‌شود: قاتل، انگیزه و روش آنها.

به طور کل، پوکر فیس یک سریال معمایی است که توسط ریان جانسون ساخته شده. جانسون مجذوب خطوط و ساختار چنین داستان‌هایی است. اولین فیلم بلند او، «Brick»، یک داستان پلیسی نوآر بود که در یک دبیرستان اتفاق می‌افتاد. اخیراً، جانسون با اسرار کارآگاهی پشت سر هم خود، Knives Out و Glass Onion در سینما به موفقیت دست یافته است. در حالی که جانسون قبلا در تلویزیون کار کرده، به ویژه کارگردانی اپیزودهای کلیدی Breaking Bad، اما منطقی است که اولین سریالی که او ساخته یک سریال معمایی قتل باشد.

نقد سریال Poker Face

خالق سریال ریان جانسون هرگز به ایده یک راز قتل به عنوان یک جعبه پازل علاقه مند نبوده؛ این موضوع را می‌توان در دیگر آثار او نیز مشاهده کرد. اما در عوض، Poker Face نشان می‌دهد که هنر تشخیص در مورد مشاهده طبیعت انسان است. به طور کلی این سریال بر اساس اهمیت تماشا و مشاهده ساخته شده است. این ایده تماشا و مشاهده از طریق هر اپیزود Poker Face می‌جوشد. در دنیای پوکر فیس، عمل تماشا با همدلی گره خورده است. راجر ایبرت، منتقد فقید و شناخته شده فیلم، ادعا می‌کند که سینما «ماشینی است که همدلی ایجاد می‌کند» و به نظر می‌رسد پوکر فیس با آن موافق است.

چیزی عاشقانه در این اثر وجود دارد؛ دیدگاهی که انسان را به عنوان انسان واقعی و همدل به نمایش می‌گذارد. این یک پایه هوشمندانه برای یک سریال اپیزودیک کارآگاهی است که هر هفته مخاطبان خود را با شخصیت‌های جدید و تنظیمات جدید داستانی آشنا می‌کند. این همدلی کلید داستان سرایی جانسون است. هیچ یک از قتل‌هایی که در «Knives Out» یا «Glass Onion» و یا شش قسمت اول Poker Face انجام می‌شود، جنایات هیجانی یا برآمده از جنس و گونه تعلیق نیستند. در عوض، انگیزه آنها طمع است و پول این همدلی را مختل می‌کند.

نقد سریال Poker Face

شاید خیلی از مخاطبان بگویند پوکر فیس شامل قصه‌گویی ساده لوحانه است؛ اما چنین برداشتی مطلق اشتباه است. اما چرا؟ چون مکانیک قصه گویی در این سریال درک می‌کند که همدلی همیشه یک انتخاب است، که نحوه تنظیم این داستان‌ها اغلب شامل انتخابی است (آگاهانه یا غیر آگاهانه) درباره اینکه چه کسی سزاوار ترحم است. با این حال، ادراک به خودی خود کافی نیست. این موضوعی است که Poker Face با Knives Out و Glass Onion به اشتراک می‌گذارد، رازهایی که به طرز تهاجمی ایده کارآگاه را به عنوان یک ناظر بی حوصله حقایق عینی تجزیه می‌کنند.

اینجاست که دیگر مشاهده کافی نیست. یک الزام اخلاقی وجود دارد که با تماشا و دیدن همراه است. به بیان ساده، شخصیت مرکزی تمام داستان‌ها یعنی «چارلی»، در طول بازی در قصه‌های مختلف پوکر فیس می‌آموزد که در صورت مشاهده بی عدالتی، مسئولیت عمل و واکنش مستقیم او وجود دارد. در واقع، گاهی اوقات فقط تماشای یک جرم برای ثبت جرم بودن آن کافی نیست. اینجا زمانی است که شخصیت اصلی داستان بر مبنای همان همدلی وارد عمل می‌شود تا عدالت را در جهت درستش اجرا کند. در نتیجه این ایده، کارآگاه به عنوان یک ناظر منفعل را رد می‌کند و در عین حال جذابیتی برای قصه‌گویی در بستر یک جنایت ایجاد می‌کند.

نقد سریال Poker Face

اما فراتر از تمام این تکنیک‌های قصه‌گویی، یک چیز سریال بیشتر خودنمایی می‌کند و آن چیزی نیست جز این که: «پوکر فیس» یک ادای احترام عاشقانه به آثار تلویزیونی کلاسیک در ژانر معمای قتل هفتگی است. نمی‌دانم مخاطبان ویجیاتو روزگاری که شبکه‌های مختلف داستان‌های کارآگاهی چون «خانم مارپل»، «شرلوک هلمز»، «هرکول پوآرو»، «کمپیون»، «ناوارو»، «کمیسر رکس» یا حتی «کُلُمبو» که در ایران به ستوان کلمبو معروف بود را به خاطر دارند یا نه! اما این سریال مدیون بسیاری از آثار تلویزیونی قدیمی از این جنس است.

البته ساختار شخصیتی قهرمان داستان این اثر وام‌دار «قهرمانان سرگردان» سینما در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی است، از انسان‌های فراری گرفته تا کلینت ایستوود یاغی در سه‌گانه دلار. در هر قسمت، چارلی کیل (ناتاشا لیون) وارد محیط جدیدی می‌شود که با شخصیت‌های جدید و متفاوت پر شده است؛ سپس راز قتلی را حل می‌کند و به راه خود ادامه می‌دهد. طرح پوکر فیس یک طرح کلی گسترده است، اما این فقط یک ابزار قاب بندی است شبیه به تعقیب مرد یک دست (بیل رایش) توسط ریچارد کیمبل (دیوید یانسن) در سریال محبوب و کلاسیک «فراری یا The Fugitive» که همین مسیر را دنبال می‌کرد.

نقد سریال Poker Face

اما به طور کلی، این روز‌ها اپیزود تلویزیونی هفتگی چیزی شبیه به یک شکل هنری گمشده است، چارچوبی روایی با سابقه‌ای طولانی و متمایز که اغلب نادیده گرفته می‌شود یا به دست فراموشی سپرده شده است. ولی سریال Poker Face به سادگی در نشان دادن جذابیت دوباره این فرم به شدت موفق است. این فرم از روایت به انسان گرایی مرتبط است که بیشتر آثار «ریان جانسون» را نشان می‌دهد، از خوش بینی رمانتیک The Last Jedi گرفته تا خشم صادقانه Knives Out و و دنباله‌اش.

جانسون در هسته خود فیلمسازی است که به مردم اعتقاد دارد، نسبت به سیستم‌ها و ساختارها محتاط است و کنجکاوی ذاتی در مورد دنیای بزرگتر دارد. این مشغله‌های مضمونی با ریتم یک سریال هفتگی اپیزودیک بهتر از یک روایت سریالی بزرگ ارائه می‌شود. بدیهی است که آن روایت‌های کلاسیک «قهرمان سرگردان» بسط منطقی یک روایت کلاسیک وسترن است که با چهره‌هایی چون «مرد بدون نام» با بازی افرادی چون کلینت ایستوود جان گرفته‌اند. اکنون قهرمان این سریال نیز به طور مناسب همین روند را ادامه می‌دهد.

نقد سریال Poker Face

شخصیت چارلی در جنوب غربی آمریکا حرکت می‌کند، منظره‌ای که با آنچه ژانر وسترن در طول سالیان دراز توصیف می‌کند، گره خورده است. چارلی مانند آن کابوی‌های قدیمی، قانون شکنی است که احساس همدلی دارد. پس چارلی عدالت را اجرا می‌کند، اما او یک پلیس نیست. سفر تماشایی چارلی با بازی دیدنی ناتاشا لیون یک سفر اکتشافی و ماجراجویی است. یک کنجکاوی ذاتی در Poker Face وجود دارد، و هر هفته چارلی با شیوه‌های جدید زندگی روبرو می‌شود.

در این شیوه زندگی یک عاشقانه غیرقابل انکار وجود دارد، ملاقات مداوم با افراد جدید و یادگیری چیزهای جدید. این الگو فقط برای چارلی نیست، بلکه برای مخاطبانی که در این ماجراجویی‌ها به او می‌پیوندند نیز صادق است. این جذابیت یک سریال تلویزیونی اپیزودیک است.

توجه داشته باشید که جهان از نظر مفهومی نامحدود است. همیشه چیزهای جدیدی برای دیدن و افراد جدیدی برای ملاقات وجود دارد، به نحوی که به سادگی همین فرمول در محدوده یک روایت سریالی که خود را به عنوان یک داستان بلند با چند شخصیت معرفی می‌کند، قابل دیدن نیست. منطق روایی موجود در داستان سریالی با قصه بلند به معنای یک بازیگر نسبتاً محدود و دیدگاه نسبتاً محدود‌تر است. و این دقیق برعکس فرمول سریال اپیزودیک عمل می‌کند.

آثار تلویزیونی مدرن در این سال‌ها دنیایی را به تصویر می‌کشد که در آن «همه متعلق به یک طبقه عمومی و مبهم از بالای اجتماع هستند». اینجاست که منتقدان به افول ژانر کمدی و آثار وسترن و جنایی که برای دهه‌ها جزء اصلی آثار تلویزیونی آمریکا بود، اشاره کرده‌اند. شاید بتوان استدلال کرد که این حکمت پذیرفته شده است که «آثار مربوط به طبقه کارگر بیش از حد افسرده‌کننده به نظر می‌رسند».

نقد سریال Poker Face

اما این دیدگاه نیز برآمده از یک تفکر ناامید از دنیای مدرن است که طبقه کارگر را بدل به مجرم کرده است. به تصویر کشیدن طبقه کارگر در سینما، اغلب در گذشته این گونه سیاه نبود و اکنون پوکر فیس سعی در تکرار همان دوران گذشته دارد. اما چگونه؟! شخص ریان جانسون این سنت را بدین شکل ادامه می‌دهد که قهرمانان داستان‌های جنایی‌اش همه از این طبقه هستند. برای مثال: قهرمان فیلم Knives Out، مارتا (آنا دِ آرماس)، یک پرستار مهاجر است. قهرمان پیاز شیشه‌ای، هلن (ژانل مونا)، یک معلم است. و اکنون شخصیت چارلی در پوکر فیس به عنوان یک پیشخدمت معرفی می‌شود که در یک خانه نقلی زندگی می‌کند. در مقابل شخصیت‌های منفی یا قاتل، پول دوستان ثروتمند یا انسان‌های شکم‌سیر به دنبال طمع هستند.

پوکر فیس ساختار روایی اثری چون «کلمبو»، یکی از کلاسیک‌های تلویزیونی آمریکا را اتخاذ کرده و برخلاف فرمول کلی آن و اسرار پنهانی Knives Out و Glass Onion، هر قسمت را با نشان دادن ارتکاب یک جنایت به مخاطب آغاز می‌کند، از جمله طرف مجرم. بنابراین تنش سریال از نحوه اثبات جنایت توسط چارلی به مخاطب ناشی می‌شود. این یک قلاب دراماتیک منظم است زیرا از مزیت پیش‌زمینه ستاره مهمان اپیزودی برخوردار است. گذراندن یک فیلم چند ساعته با یک ردیف قاتلان پر ستاره از جنایتکاران بالقوه سرگرم‌کننده است، اما محدودیت‌های یک قسمت ۴۰ دقیقه‌ای تلویزیونی تمرکز دقیق تری را می‌طلبد.

به این ترتیب، افشای اولیه جرم و جنایت به هر قسمت اجازه می‌دهد تا آنتاگونیست‌های جذابی را برای شخص ناتاشا لیون به نمایش بگذارد: آدرین برودی، بنجامین برات، لیل رل هاوری، کلوئه سوینی، جودیت لایت و غیره. در مقابل این گروه جنایت‌کار، چارلی پلیس نیست، اما آمدنش خبر از چیزی شبیه عدالت می‌دهد. پوکر فیس از آن الگوی کلاسیک داستان سرایی تلویزیونی استفاده می‌کند تا نسخه‌ای از آمریکا را به تصویر بکشد که به ندرت در فیلم‌ها و تلویزیون‌های معتبر جریان اصلی دیده می‌شود، بدون اینکه برای اثر دراماتیک هیجان‌انگیز یا اغراق‌آمیز شود.

نقد سریال Poker Face

در سطح ابتدایی‌تر، Poker Face فقط سرگرم‌کننده است. بازیگوش، جذاب، شخصیت محور و تماشایی است. ناتاشا لیون یک نقش اصلی جذاب است، اما او همچنین بازیگری است که حس ذاتی همدلی را ایجاد می‌کند. از آنجایی که گذراندن وقت با لیون سرگرم‌کننده است، وقت گذرانی با شخصیت چارلی نیز سرگرم‌کننده است، و نکته اصلی پوکر فیس این است که در هر قسمت، چارلی با دسته جدیدی از شخصیت‌ها ملاقات می‌کند که دوست دارد با آنها معاشرت کند. فیلمنامه‌ها هوشمند هستند و رازهای قتل قانع‌کننده؛ ساختار اپیزودها تنش جالبی به جنایت می‌دهد. هر چه قتل دقیق‌تر باشد، هرچه حقایق آن کمتر و طرح پیچیده‌تر باشد، حل آن برای چارلی سخت‌تر می‌شود.

در نتیجه باید گفت: ساختار اپیزودیک Poker Face به نمایش اجازه می‌دهد تا پرتره‌ای مبتنی بر همدلی، و متقاعدکننده از زندگی‌هایی را ترسیم کند که به ندرت در آثار تلویزیونی معتبر مدرن مورد توجه قرار می‌گیرد. بنابراین، سریال پوکر فیس فقط یک نمونه عالی از فرم تلویزیونی اپیزودیک نیست، بلکه استدلالی برای آن به عنوان یک شکل هنری است. تماشای این سریال را از دست ندهید.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی