نقد فیلم Avatar: The Way of Water
۱۳ سال زمان زیادی برای آمدن هر دنبالهای است؛ بنابراین کار نسبتاً دشواری برای برانگیختن مجدد علاقه بیننده دارد. اما اگر یک فیلم بتواند در آن موفق شود، باید «آواتار: طریقت آب» باشد. با این تفسیر ...
۱۳ سال زمان زیادی برای آمدن هر دنبالهای است؛ بنابراین کار نسبتاً دشواری برای برانگیختن مجدد علاقه بیننده دارد. اما اگر یک فیلم بتواند در آن موفق شود، باید «آواتار: طریقت آب» باشد. با این تفسیر آیا دنباله پرفروش جیمز کامرون بازگشتی بزرگ، پرهیاهو و زیبا به پاندورا است؟! یا از اساس آیا این اثر ارزش سیزده سال انتظار را داشت؟ برای یافتن پاسخ و آشنایی بیشتر با زیر و بم این دنباله موردانتظار، در ادامه با نقد فیلم Avatar: The Way of Water همراه ویجیاتو باشید.
نکته مهم: هر فیلمی باید نقدی را که شایسته آن است دریافت کند و ارزیابی باید مطابق با صدایی باشد که الهام بخش هنرمندی است که به آن جان بخشیده، و البته استراتژی و نوع داستانی که قرار است ساخته شود. پس تحلیل Avatar: The Way of Water با ابزارهایی که برای نقد فیلم «ژان لوک گدار» مورد استفاده قرار میگیرد، منطقی نیست. اگر میخواهید تفسیری نسبتاً مناسب بنویسید و مورد تمسخر مطلق قرار نگیرید، لازم است به خوبی سرزمینهایی را که فیلم مورد نظر بر روی آن بنا شده و فیلمساز قصد دارد آن را بسازد، بشناسید.
با این دیدگاه آواتار: طریقت آب، قضاوتی زیبا و وحشتناک، هیجانانگیز و آزادانه در مورد طبیعت انسان است، اما همچنین یک ماجراجویی غافلگیرکننده است که ما را به یک فیلمساز عظیم الجثه بازمیگرداند که قادر است ریتمهای درونی و بیرونی را با حیلهگری فنی خود ترکیب کند؛ و آن چیزی نیست جز دانش خاص کامرون در تولید و ساخت یک ملودرام سمعی و بصری عالی.
جیمز کامرون به عنوان کارگردان با اولین «آواتار» خود در سال ۲۰۰۹ بخش بزرگی از صنعت فیلم و سینما را غافلگیر کرد، زیرا تعداد کمی از مخاطبان، منتقدان و تهیهکنندگان چیزی شبیه به این ترکیب عجیب سینمایی از فناوری سه بعدی، علمی تخیلی، تحقیقات میدانی قوم شناسی و تاریخی دیده بودند. اولین قسمت آواتار با رویکردی مشابه داستان «پوکاهانتس» البته در فضا، نقوش برآمده از فرهنگ غرب وحشی را با حقایق و رویدادهای معاصر ترکیب کرد، فیلمی که بعدها تبدیل به پردرآمدترین فیلم تمام دوران شد.
حقیقت این است که داستان آواتار، پس از بیان آن در قسمت اول، در واقع به پایان رسید، اما جیمز کامرون نمیتواند و نمیخواهد پاندورا را ترک کند، زیرا قصد دارد پنج فیلم دیگر از این مجموعه را در سالهای آینده به نمایش عموم بگذارد. اما اکنون پس از ۱۳ سال، قسمت دوم آمده است. دنبالهای که کامرون در آن بار دیگر نقوش کلاسیک وسترن را انتخاب میکند. «سرخپوستان» گذشته که در فیلمهای وسترن با تیر و کمان با سربازان آمریکایی هفتیرکش میجنگیدند، اکنون ناویهای بومی هستند که روی حیوانات اژدها مانند پرواز میکنند. و باید از خود در برابر سلاحهای پیشرفته و طبیعت دفاع کنند. همه اینها عمیقاً آمریکایی است و به طور مداوم و به همان شیوه قسمت اول در قسمت دوم ارائه شده است.
پس حالا بررسی قسمت دوم آواتار که بیش از یک دهه منتظرش بودیم بسیار آسان است: اگر قسمت اول را دوست داشتید، این یکی را دوست خواهید داشت؛ و اگر از آن متنفر بودید، پس ۳ ساعت و ربع از زندگی خود را پای آن هدر ندهید. اما اگر فراتر از این ماجرا عاشق سینما هستید، باید بدانید «آواتار: طریقت آب» یک شگفتی فنی مطلق است. بنابراین، دنباله پرفروش جیمز کامرون بازگشتی بزرگ، پرهیاهو و زیبا به پاندورا است. در نتیجه تماشای این فیلم ارزش سیزده سال انتظار برای این منظرهی تاثیرگذار و احساسی را داشت.
آواتار: طریقت آب دلسوزترین بلاکباستر زمان ماست. یک قاب خیرهکننده پیرامون فناوری سینمایی در دستان جیمز کامرون، منظره وحشی، جزئیات باورنکردنی و جادوگری فنی که چشمان شما را به خود خیره میکند، اما جریانهای زیرین صادقانه و صمیمانهاش چون هسته خانوادگی آن ممکن است سلاح مخفی این دنباله باشند. مولف برجسته هالیوود استعدادهای خود را به کار گرفته است تا با یکی از بهترین فیلمهایی که تاکنون ساخته، تجربه سینمای در حال انقراض را احیا کند.
آواتار: طریقت آب به سادگی بزرگتر و از هر نظر بهتر از نسخه قبلی خود است. در نتیجه بزرگترین صفحهای را میطلبد که میتوانید پیدا کنید تا قویترین عناصر آن از مقیاس غیرممکن و زوایای بصری ماهرانهاش گرفته تا طیف کاملتر احساسات و رمانتیسم موضوعیاش را حس کنید. در واقع نمیتوان شکوه بصری یا ظاهر فیلم را در چند جمله توصیف کرد. ظرافت فنی فیلم، رنگها، طراحی شخصیتها (معروف و جدید) از همان صحنه اول شما را جذب میکند.
در طول تماشای فیلم دقیقه به دقیقه، بیننده با صحنههای باشکوهی روبرو میشود که پای خود را فراتر از فیلم اول به سمت جلو میگذارند. بنابراین، یکی از دلایل برتری بصری این دنباله نسبت به فیلم ۲۰۰۹ این واقعیت است که اکشن فیلم، در بیشتر موارد، از جنگل به روی آب منتقل شده است. این یعنی اقیانوس آبی بزرگ نکته کلیدی این فیلم است. پس اگر «آواتار ۲» «ترمیناتور۲» نباشد، بازهم بهطور کلی از بیشتر دنبالههای هزاره جدید و بلاکباسترها، بهویژه در بعد بصری، برتری دارد. «طریقت آب» مانند فیلم قبلی کامرون، حتی بیشتر از آن، یک نمایش سینمایی انتقال دهنده و دگرگون کننده است.
امضای کارگردان خاص آن در هر قاب احساس میشود و واضح است که پشت دوربین شخصیتی متمایز، بلندپرواز و فیلمسازی قوی وجود دارد و نه یک استخدام استودیویی. برای مثال در مقایسه با «آواتار ۲»، «پلنگ سیاه ۲» فیلمی کمهزینه به نظر میرسد و کامرون با هر فریمی دیدنیتر و رویاییتر از قبل، بلاکباسترهای مدرن (مارول) را شرمنده میکند. در واقع بیننده احساس میکند که میخواهد خودش را نیشگون بگیرد تا مطمئن شود رویا نمیبیند، اما به هر حال این کار را نمیکند. چرا که او ترجیح میدهد با کامرون به رویاپردازی ادامه دهد.
اما بیایید کمی در مورد داستان فیلم صحبت کنیم: با سناریویی که واقعاً با سناریوی قبلی خود تفاوتی ندارد «Avatar: The Way Of Water» مخاطب را پس از اتفاقات قسمت اول به سرعت به زمان حال میآورد. جیک سالی (سم ورثینگتون) و نیتیری (زویی سالدانا) اکنون خانوادهای دارند و در صلح با قبیله خود زندگی میکنند. فرزندان آنها نتیام (جیمی فلترز)، لواک (بریتانیا دالتون)، توک (ترینیتی جو-لی بلیس) و کری (سیگورنی ویور) مرکز زندگی آنها هستند. اما وقتی کواریچ (استفان لانگ) به عنوان یک ناوی با «مردم آسمان» به زندگی برمیگردد، همه چیز از بین میرود.
هوشیاری و حافظه کواریچ اکنون در بدنی جدید کاشته شده است. همچنین او قبل از مرگش در فیلم اول صاحب پسری به نام اسپایدر (جک چمپیون) شده که با جیک و خانوادهاش زندگی میکند. اما با آمدن نسخه ناوی کواریچ انتقامجو به پاندورا، آن زندگی مسالمت آمیز برای جیک و خانوادهاش به یک جنگ تبدیل میشود و آنها محبور به رفتن از جنگل به سمت دریا میشوند.
به طور کلی داستان و مضامین این بار حول محور خانواده و یافتن هویت است. این یکی دیگر از موفقیتهای جیمز کامرون و تیم تولید اوست که میخواهند تا حد امکان با یک داستان ساده خانوادگی به مخاطبان دسترسی بهتری پیدا کنند. در حالی که دنیای پاندورا ممکن است هنوز هم بزرگترین شخصیت فیلم باشد، اما خانواده سالی در این دنباله صمیمانه به همان اندازه درگیرکننده و جذاب هستند.
بدیهی است که خانواده یک موضوع اصلی تکرارشونده در سینمای عامه پسند است. چرا که موضوع خانواده، نسبتاً جهانی است. هر کسی به شکلی خانواده دارد، و بنابراین همه میتوانند از نظر تئوری با داستانهایی درباره خانواده ارتباط برقرار کنند. کارگردانان منفرد زاویه خاص خود را نسبت به داستان خانوادگی کلاسیک دارند، از پدران غایب استیون اسپیلبرگ تا همسران مرده کریستوفر نولان. با این حال، موضوع یافتن و حفظ خانواده در فیلمشناسی کامرون به شدت قوی و پیوسته تکرار میشود.
انسانی ترین لحظات در راه آب ریشه در مشاهده پویایی خانواده و پدر و مادر بودن دارد. در اصل، «طریقت آب» داستان پدری است که خانوادهاش را دچار دگرگونی میکند و آنها را در نیمهی راه در سراسر جهان به سمت یک فرهنگ متفاوت میبرد.
در حالی که هر یک از چهار فرزند خانواده نقش محوری ایفا میکنند، ولی این پسر کوچکتر لواک (با بازی بریتانیای دالتون) است که در تطبیق با زندگی جزیرهای جدید خود مشکل دارد و به دلیل توقعات زیاد پدرش احساس میکند که یک آدم خرابکار است. این عنصر واقعا به عنوان هسته عاطفی فیلم عمل میکند. تنهایی لواک و یافتن پناهگاهی در پیوند او با طبیعت به همان اندازه که سکانسهای زیر آب در فیلم واقعاً زرق و برقدار هستند، روی صفحه نمایش زیبا به نظر میرسند و در سطح احساسی تأثیرگذار هستند. در میان شخصیتهای جدید سیگورنی ویور در قامت کری نیز در این فیلم درخشان است.
سیگورنیویور چه در یک فلاشبک در نقش دکتر گریس آگوستین و چه در صحنههای جدید در نقش کری، که به نوعی از شکل ناوی آگوستین متولد شده، نقشی دوگانه را بازی میکند. در حالی که شاید به نوعی احمقانه است که ویور در نقش یک نوجوان بازی میکند، اما او یک اجرای پرانرژی و جوان پسند ارائه میدهد و تصور شخص دیگری در این نقش سخت است. همچنین شباهتهای زیادی بین کری و مادرش وجود دارد، که به وضوح به دلیل طرحی است که باید در دنبالهها به دنبال کشف آنها باشیم، و این شخصیت سؤالات زیادی را ایجاد میکند که احتمالاً به عنوان نقطه اصلی «Avatar 3» عمل میکند.
در داستان این فیلم احساسات شخصیتهای به لطف آمدن بچهها بسیار غنی شده است. برای مثال: اسپایدر و پدرش کواریچ نیز موازی با جیک و فرزندانش هستند. برای این والدین، مسئله «دیدن» فرزندشان است. این همان موضوعی است که نسخه گیرمو دل تورو از «پینوکیو» نیز در مورد آن صحبت میکند و ببینید که چگونه فیلم با کاوش واقعی آن ارتباط عاطفی به اوج خود میرسد. سطحی از اوج عاطفی که متأسفانه آواتار: طریقت آب نمیتواند تمام و کمال به آن دست یابد. زیرا کامرون فقط دیدگاهها را باز میکند اما در بحث در مورد هر یک آنهای چندان عمیق نیست.
قسمت دوم آواتار به شکل آگاهانه ساده نگه داشته میشود و بیشتر قلابهای احساسی سعی میکنند به شکل دیگری ارائه شوند؛ یعنی از طریق تجربه بصری. در طول مدت زمان ۳ ساعت و ۱۰ دقیقه، Avatar: The Way Of Water مملو از فیلمسازی و جادوگری افکتهایی است که استانداردهای فیلمهای آینده را تعیین میکند. این تسلط در تکنولوژی یکی از ارکان دوست داشتنی فیلم است. در سرتاسر آن، شما آنجا خواهید نشست و متعجب خواهید شد که چگونه یک قاب زیبا را گرفتهاند، چگونه یک افکت ایجاد شده است، و آیا آنچه که میبینید واقعا حقیقی است یا خیر.
با این حال، این جادو با افکتها چندان به داستان کمک نمیکند. هرچند فیلمنامه و داستان حداقل نسبت به آواتار اول به یاد ماندنیتر و بهتر است. مطمئنا، آواتار: راه آب یک منظره نفسگیر است. با این حال، بزرگترین نقطه قوت فیلم تنها جنبه فنی و حرکت بصری چشمگیر آن نیست، بلکه تأملی در پیوندهای خانوادگی و غریزه بقا است. کامرون ممکن است دنیا را با عینکهای بصری ویژه ببیند، اما با صحبت در مورد خانواده، میتواند تمام عیوب آن را نمایش بدهد، و پویایی درگیریها و دوراهیهای آن را پوشش دهد.
آواتار: طریقت آب در بسیاری از علایق و مضامین مورد نظر کامرون ریشه دارد: محیط زیست گرایی، نظامی گری، صنعتی شدن، داستانهای علمی تخیلی سخت، وحشت سرمایه داری، و خنکی آب.
فراموش نکنید جیمز کامرون یک وسواس دیرینه و خاص به آب دارد. چه استفاده از دوربینهای مخصوص طراحی شده در زیر آب برای پوشش فیلم «The Abyss» و چه مقادیر زیادی آب در نابودی «تایتانیک»، شیفتگی کامرون به آب و تشخیص زیبایی حماسی، رمز و راز غیرقابل درک و قدرت خطرناک آب در بسیاری از آثار او تکرار میشود. فیلم جدید او آواتار: راه آب این وابستگی عمیق را به سطح بعدی میبرد. حتما میدانید این فیلم اولین بار برای حضور در سال ۲۰۱۴ برنامه ریزی شده بود، اما به دلیل تمایل کامرون به توسعه فناوری جدید به منظور تکمیل فیلمبرداری موشن کپچر زیر آب، تاخیرهای زیادی داشت.
آواتار: راه آب ممکن است برای برخی احساس سفری تکراری به قمر پاندورا داشته باشد، اما فیلم دوم کامرون وجود خود را به لطف جلوههای ویژه بصری پیشگامانه و ضبط عملکرد عالی خود در آب توجیه میکند. اگرچه پیام جیمز کامرون در مورد خانواده به عنوان یک موضوع جهانی در سینما و یک نیروی تأثیرگذار در زندگی ممکن است پیش پا افتاده به نظر برسد، اما در این فیلم خاص به کل تولید معنا میبخشد. آنچه مهم است داستان قدرت پیوندهای خونی و استعاره یک خانواده بزرگ بین تمدنی است. اگر این نبود، خود من بیتفاوت از فیلم میگذشتم.
اما کامرون یک جامعه بین نژادی و بین گونهای را در سفری تماشایی عالی به تصویر میکشد. برای مثال: خانواده سالی و قبیله اماتیکایا که مجاور اقیانوس هستند باهم یکی میشوند و اسپایدر (فرزند کواریچ شرور)، یک نوجوان انسانی که به طور روزانه در میان ناویها زندگی میکند، به عنوان یک عضو کامل از جامعه آنها پذیرفته میشود. این موضوع بر رشد معنوی قهرمانان پوست آبی فیلم تاثیر مستقیم دارد.
بنابراین، پیام خانوادگی «آواتار» اگرچه در تئوری بر منطق روایی فیلم تأثیر عجیبی نمیگذارد، اما در عمل توجه را از کلیشهای و ساده بودن فیلمنامه منحرف میکند. البته فراموش نکنید موضوع خانه و خانواده هیچ وقت تاریخ انقضا ندارند. و این همان چیزی است که جیمز کامرون به درستی آن را درک کرده است. البته فراتر از خانواده عشق کامرون به آب و اقیانوس، رازهای بی پایان آن، عنصر افسارگسیخته و منبع حیات نیز دیگر موضوعلت جالب درون فیلم هستند. کارگردان که روی آبهای وسیع پاندورا میچرخد، اجازه میدهد که مخاطب توسط جریانهای وحشی اقیانوس به سرتاسر کارنامه درخشان او و البته گذشته سینما برده شود.
جیمز کامرون هنرمند، در نماهای زیر آب به «موبی دیک»، فیلم خانوادگی «Free Willy» یا اثر فاجعهمحور «تایتانیک» اشاره میکند و قطعاتی از فیلمهای دیگر (عمدتاً خودش) را بازنویسی میکند. دنیای زیر آبِ نفس گیر پاندورا گواهی بر عشق او به فضاهای اقیانوسی کشف نشده است. سرزمین خیالی که نه تنها نشان دهنده تأیید جانوران و گیاهان زمینی شگفت انگیز ما است، بلکه ترس تمدنی از نابودی سیارهها را نیز نشان میدهد.
در حالی که تنها سیزده سال پیش، در دوران اولین بحثهای اجتماعی جدی درباره گرمایش جهانی، «آواتار» توانست آگاهیهای زیستمحیطی را در بین بینندگان افزایش دهد، امروزه رسالهای سینمایی درباره جنگلزدایی و آلودگی آب (متاسفانه) عدهای را تحت تأثیر قرار نخواهد داد. مخصوصاً وقتی روایت آسیبهایی را که دنباله آن در خط مقدم پرهزینه ترین فیلمهای تولید شده میتواند به محیط زیست وارد کند، منطقی بدانیم. اما جمیز کامرون کماکان فیلمی هشدار دهنده تولید کرده است. تجربهی بینظیر از یک ماجراجویی بدون محدودیت.
نتیجه گیری: نقد فیلم Avatar: The Way of Water
از ابتدا تا انتها، The Way of Water از نظر بصری از نسخه قبلی خود پیشی میگیرد. از نهنگهای بیگانه دلسوز تا دایناسورهای پرنده شرور، تا آسمانهای درخشان شبانه، راه آب خیرهکننده است. ۱۳ سال اخیر تکامل فنی به کامرون و تیمش ابزارهایی را داده است که برای پیشی گرفتن از تلاشهای قبلی خود نهایت تلاش را انجام دهند؛ و این ماجرا به روشنی جواب داده است.
غیرممکن است که هر بار که ناویها وارد آب میشوند از دیدن مناظر احساسی و زیبا به وجد نیاییم و با شور و حال با آنها همزیستی نکنیم. اگر حرکات جنون آمیز دوربین راسل کارپنتر را به این اضافه کنیم که زیبایی شناسی آن مرز باریکی را بین فیلم بلاکباستر مصنوعی و مستند طبیعت گرایانه طی میکند، این احساس بیشتر و عمیقتر میشود. و سیال بودن در کنش شخصیتها را نیز به مسیری پویا هدایت میکند.
آواتار: طریقت آب حماسهای است که قرار است یک کلاسیک از داستانهای علمی تخیلی مدرن باشد. فیلمی که فراتر از جسارت انکارناپذیر فیلم قبلی خود است و از هر نظر (روایی، بصری، موسیقی) بالغ تلقی میشود. اگر صادق باشیم بعد از دیدنش یک حس تلخ و شیرین باقی میماند. ما غرق زیبایی و بزرگی آن هستیم، اما همچنین از این واقعیت که وقتی فیلم تمام میشود، مانند خالق آن، احساس میکنیم که باید آنجا، دورتر، روی پاندورا بمانیم. زیرا گاهی اوقات به نظر میرسد که اینجا روی زمین، در ۱۳ سال، هیچ چیز تغییر نکرده است، که همه چیز به همان شکل باقی مانده است.
سوالات کلیدی
آیا این فیلم به اندازه اولین آواتار توجه شما را به خود جلب میکند؟ به طور خلاصه بله. این فیلم تقریباً همه چیز را از فیلم اول بهتر انجام میدهد. جلوههای بصری بهتر، اکشن دیوانهکنندهتر، و شخصیتهای جانبی قابل توجهتر و به یاد ماندنیتر هستند. حتی شخصیت شرور هم بیشتر از اینکه فقط یک هیولای خشمگین باشد که برای کشتن همه ناویها تلاش میکند، یک قوس خانوادگی جالب به عنوان پدر دارد.
تغییر محیط از جنگلهای پاندورا به اقیانوسهای پاندورا، به جیمز کامرون مواد بیشتر میدهد تا با آنها کار کند. در برخی موارد، شبیه به فیلم اول است، به خصوص در پرده سوم، اما آنها آن را به اندازه کافی تغییر میدهند تا جایی که خیلی شبیه به آن نباشد. جیمز کامرون همچنین پیام حفاظت از محیط زیست و تخریب منابع طبیعی را در اینجا بیان میکند. کنایههای زیادی به بومیان آمریکا و دیگر فرهنگهای قبیلهای با نوع جدیدی از ناویها که در طول راه با آن مواجه میشویم، وجود دارد. این مانند یادگیری یک قبیله جدید است و برای مخاطب جذاب است.
سوال بزرگ - آیا جنبههای فنی کم و کاستیهای فیلمنامه را جبران میکند؟ بله، حتی اگر طرح داستان مزخرف، وحشتناک و غیرقابل جبران هم بود، این فیلم همچنان ارزش دیدن را داشت. خوشبختانه آواتار: راه آب یکی از خیرهکننده ترین و بصری ترین فیلمهای تاریخ است. از نقطه نظر تکنولوژیکی، این فیلم مرزها را تعیین می کند. به سبک کلاسیک هالیوود حماسی است، اما تکنیکهای فیلم آن را به سطح جدیدی میبرد. اگر از طرفداران جیمز کامرون و فیلمهای او هستید، باید بدانید این فیلم مانند بهترین فیلمهای حرفهای اوست.
هشدار جدی پیرامون آینده فیلم و فرنچایز چیست؟ تنظیمات زیادی برای دنبالهای که در راه است وجود دارد، اما هیچ چیز واقعاً کامل نمیشود. من نمیخواهم چیزی را خراب کنم، اما با توجه به پایان فیلم The Way Of Water باید گفت این فرنچایز متاسفانه خودش را برای فیلم مشابهی در قسمت سوم آماده میکند. این یعنی عدم تازگی و از بین رفتن اصالت! مگر اینکه جیمز کامرون و بقیه گروه نویسندگی ما را به سفری متفاوت ببرند، انتخابهای آنها آینده این فرنچایز را روشن خواهد کرد.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
از بعد دیدنش به شدت معتقدم که دنباله ی بعدی باید آخرین قسمت باشه.
چرا که داستان همین قسمت هم خیلی جاهاش حس کلیشه میداد.
ولی خب جنبه های فنیش شاهکاری هست برا خودش.
بیین حالا نمیدونم شاید قسمت بعد داستانش خیالی پشم ریزون تر از این ۲ قسمت باشه
این فیلم را با کیفیت ۴کا در تی وی سونی ۶۵ اینج تماشا کردیم
آنقدر حال داد و لذت بردیم ک داشتیم موقع تماشا پرواز میکردیم
حیف ک در سینماهای ایران اکران نمیشه تا در پرده بزرگتری ب تماشاش بنشینیم
کلا از جلوه های ویژه خارقالعاده ش لذت بردیم و بسیار راضی کننده بود
ولی داستانش کمی جذاب نبود
زیاد مانور داده بودن رو پرواز کردن و زیر آب بودن بنظر من قسمت اولش جذابتر و هیجانیتر بود
ولی بازم ارزش چندبار تماشاکردنش را دارد
زنده باد جیمزکامرون
شمام دستتون درد نکنه ک نقد کردین مرسی
هوووووم...
ممنون بابت نقد?❤️