نقد سریال آکتور – یک سریال شریف خلاقانه
نیما جاویدی با سریال آکتور توانسته ثابت کند که کارگردان و نویسنده قصهگویی است که برای مخاطب ارزش قائل است. او چراغ خاموش پیش میرود و با سریالی به دور از حاشیه، توانسته یکی از ...
نیما جاویدی با سریال آکتور توانسته ثابت کند که کارگردان و نویسنده قصهگویی است که برای مخاطب ارزش قائل است. او چراغ خاموش پیش میرود و با سریالی به دور از حاشیه، توانسته یکی از قویترین آثار سریالی را در عمر کوتاه VODهای ایرانی خلق کند. گروه بازیگری آکتور، فیلمنامه پر از پیچش و توییستهای ناگهانی و غیر قابل حدس، قدرت گریم و فیلمبرداری ماهرانه آکتور کاری کرده که این سریال در یک پکیج کلی، به یکی از بهترین سریالهای حال حاضر تبدیل شود. با نقد سریال آکتور همراه ویجیاتو باشید.
سریال آکتور با شروع کوبنده خود، میخ خود را محکم و به درستی در بین سریالبازها چسباند. اینکه سریال در چند قسمت آغازین خود نتوانست مانند قسمت اول خود رفتار کند، دلیل بر ضعیف بودن اثر نیست چرا که سریال در این چند قسمت، به پیریزی داستان خود مشغول بود. آکتور توانست با پیشروی قصه خود و اضافه کردن شاخ و برگهایی جذاب به هسته اصلی قصه، یک داستان کلی را درست کند که پر از داستانکهای ریز است. آکتور یک داستان اصلی و جذاب را پیش میبرد که در آن خرده روایتهایی وجود دارد و همه این خرده روایتها شناسنامه دارند. چیزی در آکتور آنچنان اضافه نیست و کارگردان شاید که گاهی دچار زیادهگویی شده باشد اما در واقع قصد دارد که سورپرایز خود را به آرامی رو کند. بهطور کلی میتوان گفت هر آنچه در سریال روایت میشود، بعدها، شاید چند قسمت بعدتر، به کار میآید.
سریال آکتور توانسته راز و رمزهای جالبی را در لا به لای قصه پنهان کند و زمانی که مخاطب آن را به کلی فراموش کرده، سراغش میرود. در واقع قصه در آکتور طوری پیش میرود که یک سری کلاف سر در گم در یک گنجه قدیمی پنهان شدند و ناگهان یکی از آنها جلوی چشم مخاطب ظاهر میشود. اندکی از گره کور آن باز میشود و دوباره در تاریکی فرو میرود.
سریال آکتور ادای دین بزرگی به تئاتر و نمایش دارد و این موضوع را بارها و بارها به طرق مختلف تکرار میکند. از گریمهای ماهرانه و میزانسنهای تئاتری گرفته تا حتی پیچشهای داستانی که دقیقا موقعیتی تئاتر گونه را خلق میکند. علاقه بیحد و حصر جاویدی به صحنه نمایش کاری کرده تا آکتور بتواند هم دوستداران نمایش و هم فیلمبازان را به خود جلب کند چرا که با کار خود، دقیقا یک تیر را با دو نشان زده است.
نیما جاویدی عجلهای برای روایت قصه خود ندارد و این عجله نداشتن گاهی باعث دردسر میشود به طوری که ضرباهنگ سریال بهکلی متوقف میشود. اپیزودهایی در آکتور وجود دارد که در راستای پیش بردن داستان کار خاصی نمیکنند و مخاطب منتظر یک بزنگاه مهم است. این بزنگاهها گاهی دیر تحویل تماشاگر داده میشود و همین مساله میتواند این خطر را به وجود بیاورد که تماشاگر، سریال را رها کند. صبر داشتن در هنگام تماشای آکتور، عنصر مهمی است که با درآمیخته شدن ژانر پلیسی-جنایی به سریال، سعی شده یک سرپوش برای آن گذاشته شود.
آکتور در ژانرهای مختلفی پیش میرود اما در تمام لایههای داستانی خود، یک حس و حال پلیسی را جاری کرده تا بتواند هیجان را در بیبخارترین لحظههای خود نیز حفظ کند. حضرو شرکتی محافظتی که توسط پلیسهای سابق (لااقل به ادعای خودشان) درست شده، وظیفه این کار را برعهده دارد و شک و تردید در جای جای قصه دیده میشود بهطوری که بعید نیست بسیاری از باورهایی که تاکنون توسط قصه برای مخاطب ساخته شده، در یک آن فرو بریزد. این قبیل پیچشهای صد و هشتاد درجهای در شخصیتها و داستان، در آکتور کم پیش نمیآید و نشان از زبردستی فیلمنامه نویس دارد.
دروغ و واقعیت در سریال آکتور، نه رو به روی هم بلکه کنار یکدیگر قرار دارند و تشخیص آنها از یکدیگر سخت است. غیر قابل پیش بینی بودن همین عناصر در قصه است که به اتمسفر پلیسی سریال کمک میکند تا بتواند در مسیری پیش برود که برای مخاطب جذاب باشد. تبدیل شخصیتها به کاراکترهای مختلف و ورود آنها به سناریوهای گوناگون برای پیشبرد قصههای کوتاه سریال، تنوع خاصی به آکتور بخشیده و کاری کرده که تماشاگر بتواند روحیه این بازیگران را بهتر بشناسد. آکتور کلاس بازیگری است و سه بازیگر ماهر و اصلی خود یعنی نوید محمدزاده و هستی مهدویفر و احمد مهرانفر در دل یک سریال، در نقش هنرپیشههایی فرو میروند که گاهی بد بازی میکنند و گاهی اغراق آمیز. تسلط آنها روی درجه قدرت بازیگریشان مانند یک شعله پخش کن است که میداند با پیچاندن یک پیچ، میتواند کم و زیاد شود. آنها هم به راحتی آب خوردن و با پیچاندن یک پیچ، قدرت بازیگری خود را کم و زیاد میکنند و نشان میدهند که چقدر روی این موضوع تسلط دارند.
در بین گروه بازیگری، احمد مهرانفر است که خودش را ثابت میکند. نوید محمدزاده و هستی مهدویفر، پیشتر به عنوان بازیگران کارکشته توانسته بودند خودشان را در سینمای بدنه کشور ثابت کنند اما مهرانفر در نقشآفرینیهای معدود جدی خود، نتوانسته بود آنطور که باید ظاهر شود. او در آکتور پا به پای نوید محمدزاده میآید و گاهی نهتنها از او کم نمیآورد، بلکه از این شخصیت بهتر هم ظاهر میشود.
شخصیتهای فرعی که در داستان حضور دارند هم توانستند گلیم خود را از آب بیرون بکشند هرچند برخی از آنها کلیشهای و بد بازی میکنند؛ مثل مادری که شیشه میکشد و نقش آفرینیاش را همسر خود مهرانفر (احتمالا با واسطهگری خود او) انجام داده و کاری کرده که یکی از حساسترین سناریوهای فیلمنامه سریال آکتور، تبدیل به یک چیز سطحی و آبکی شود. در بین کاراکترهای فرعی گلاره عباسی است که تا امروز در تک تک صحنههایی که حضور دارد خوش درخشیده و کاری کرده که تماشاگر دلش بخواهد که بیشتر او را در داستان ببیند.
نیما جاویدی سعی کرده تا امضای شخصی خودش را در پای همه صحنههای سریال آکتور بیندازد. او توانسته کاری کند تا سریال به فرمی برسد که در کمتر سریال ایرانی دیده شده است. همه چیز در آکتور از یک نظم خاصی برخوردار است و تصویربرداری و اصلاح رنگ در آن یکدست است. شما هر سکانسی از آکتور را در هر جایی ببینید، میتوانید تشخیص دهید که سکانس مورد نظر مربوط به سریال نیما جاویدی است و همین مساله نشان میدهد که او در فرم سازی سریال خود موفق عمل کرده است.
سریال آکتور توانسته اثری باشد که حرف جدیدی برای گفتن داشته باشد. این سریال به دور از حواشی و خیلی آهسته، تبدیل به گوهری شده که نباید تماشای آن را از دست داد. فیلمنامه به شکل یک کیک هزار لایه است که در هر لایه آن قرار است یک سورپرایز باشد و باید دید قصههایی که تا امروز از آکتور روایت شده میتواند به یک پایان بندی خوب برسد یا خیر.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
بحران خانواده در سریال آکتور : (خطر اسپیویل)
شخص الف که برادرش توسط پدرمیلیاردرشان در حال مستی کشته شده و مادرشان خودکشی کرده.
به همراه شخص ب که مادرش یازده پسر بزرگ کرده و نمیدانیم پدرشان کجاست
به همراه خانم ج که پدر ندارد و با مادرش زندگی می کنند.
بصورت گروه تاتر وارد داستانهایی پلیسی می شوند.
در مأموریت اول پدری میخواهد بفهمد دخترش معتاد است یا خیر و خبری از مادرشان نیست.
در مأموریت دوم در آسایشگاه سالمندان به دنبال شخص کلاهبرداری هستند و در این بین با پدری که در قمار همه اموالش را باخته و برای بچه هایش هیچ نگذاشته مواجه می شوند و همچنین زنی که شوهرش را تا دق مرگ شدن اذیت می کرده و حالا هر دو پشیمان هستند.
در مأموریت سوم مردی که زنش معتاد است و به بچه شان آسیب جسمی وارد کرده میخواهد زنش مجاب شود که به کمپ برود.
ودر مأموریت چهارم زنی افغانستانی که شوهرش بیست سال پیش طالب بوده و کشته شده از هم ولایتی هایش کلاهبرداری می کند.
زیر ساخت کلی داستان هم بر مبنای نمایشنامه بازرس آنتونی شفر است که در آن هم زمان! هم همسر و هم معشوقه ی یک نویسنده به او خیانت می کنند.
خلاصه این که بحران بی پدری و بی خانوادگی در فیلم موج می زند و هیچ خانواده ی سالم و طبیعی در فیلم وجود ندارد مگر در خارج کشور! آن هم به قیمت مرگ یک بچه!
که طبق دیالوگ فیلم: البته حق دارد!
بابک برهانی
سریال خوبیه
خیلیا تو همین ویجیاتو vod های ایرانی رو میکوبیدن که به درد بخور چیزی نداره انگار که نتفلیکس همه کاراش خداست ( که خودتونم میدونید نیست )
واقعا سریال شاهکاری بود و قشنگ میشه ثابت کرد که نمایش خانگی الان بهتر از صدا و سیماست که کلا سریال های عاشقانه شر و ور تر از نمایش خانگی داره و فکر میکنه جوان گرایی داره تو کاراش نتیجه میده
واقعاً بهترین سریال ایرانی بود که اخیرا دیدم