بهترین انیمیشنهای دهه اخیر میلادی
این لیستِ بهترین کارتونهای دهه ماست. دهه 2010 به خاطر پیشرفت تکنولوژی، برای انیمیشن و کارتون، دوران قابل توجهی بوده و از سال 2010 تا 2019 جهش عظیمی در تکنیکهای تصویریِ سنتی و کامپیوتری ایجاد ...
این لیستِ بهترین کارتونهای دهه ماست. دهه 2010 به خاطر پیشرفت تکنولوژی، برای انیمیشن و کارتون، دوران قابل توجهی بوده و از سال 2010 تا 2019 جهش عظیمی در تکنیکهای تصویریِ سنتی و کامپیوتری ایجاد شده است. احتمالا نکته مهمتر این است که در ده سال گذشته انیمیشنها محدودیت و مرزها را در داستانگویی جابجا کردند. برترین کارتونهای این دهه آنهایی هستند که در عین مناسب بودن برای کودکان، بزرگسالان را نیز سرگرم میکنند. این روزها مرز بین کارتون کودکان و بزرگسالان بسیار کمرنگتر شده و ما شاهد انیمیشنهای کیفیت بالایی هستیم که برای تمام سنین مناسبند.
در دهه 2010 از لحاظ اقتصادی نیز شاهد تغییرات بسیاری بودیم. پیکسار (Pixar) در دهه اول قرن و پس از خریده شدن توسط دیزنی، قدرتمندتر شد، دریم ورکس (Dreamworks) هم زیرمجموعهِ یونیورسال پیکچرز (Universal Pictures) شد و در ژاپن هایائو میازاکی (Hayao Miyazaki)، یکی از سه بنیانگذار استودیو جیبلی، تصمیم گرفت بازنشسته شود که البته نظرش را عوض کرد و به بازی برگشت. سوای شرکتهای بزرگ، شاهد تعدادی انیمیشن درخشان از سازندگانی غیرمنتظره بودیم، برای مثال دنبالههایی تولید شد که هیچکس فکر نمیکرد ساختشان امکان پذیر باشد. بهتر از همه این که دنیای انیمیشن درمقایسه با لایو-اکشن، محتوی اوریجینال و با کیفیتتری در اختیار ما گذاشت.
با در نظر گرفتن انیمیشنهای ساخته شده بین سالهای 2010 تا 2019 ، بهترین انیمیشنهای دهه را برحسب کیفیت، موفقیت فنی و تاثیرش بر فرهنگ فهرست کردیم.
- 1 کارتونهای با دیپلم افتخاری
- 2 15. MOANA
- 3 14. ZOOTOPIA
- 4 13. THE WIND RISES
- 5 12. ETHEL & ERNEST
- 6 11. FROZEN
- 7 10. TOY STORY 4
- 8 9. WRECK-IT RALPH
- 9 8. HOW TO TRAIN YOUR DRAGON 2
- 10 7. SPIDER-MAN: INTO THE SPIDER-VERSE
- 11 6. COCO
- 12 5. HOW TO TRAIN YOUR DRAGON
- 13 4. KUBO & THE TWO STRINGS
- 14 3. BIG HERO 6
- 15 2. TOY STORY 3
- 16 1. INSIDE OUT
کارتونهای با دیپلم افتخاری
قبل از این که سراغ لیست 15 کارتون برتر برویم، به خاطر کیفیت فوقالعاده انیمیشنهای این دهه شایسته است که به برخی کارتونهای دیگر که در لیست نیستند نیز اشارهای بکنیم. برَد بِرد (Brad Bird) توانست Incredibles 2 را در سطح فیلم سوپرهیرویی قبلیاش (The Incredibles) بسازد و بار دیگر اثبات کند که پیکسار میداند چطور یک دنباله خوب بسازد. Tangled ساخته دیزنی، داستان راپونزل را به زیبایی برای یک مخاطب مدرن بازگویی کرد و همچنین مثال مناسبی برای استفاده از ترکیب انیمیشن سنتی و دیجیتالی، برای ما به جا گذاشت. How To Train Your Dragon : The Hidden Worldداستان هیکاپ را به پایان رساند و در حد و اندازه سایر قسمتهای این دنباله ظاهر شد.
The LEGO Movie آجرهای کوچک محبوب همه را بر پرده نقرهای آورد و دنباله جدیدی را به دنیای سینما معرفی کرد و در آخر در Finding Dory شاهد بازگشت شکوهمندانه اِلِن دجنرس (Ellen DeGeneres) در نقش ماهی فراموشکار بودیم.
15. MOANA
داستان موآنا در یک جزیره پولینزی اتفاق میافتد، این کارتون موضوعی در دسترس را به زیبایی اقتباس کرد و صدا پیشگانش تلفیقی از تازه واردان این صنعت و ستارگان هالیوودی چون راک یا دوین جانسون (Dwayne Johnson) بودند.
موآنا با استفاده از امروزی کردن فرمول کارتونهای موزیکال دیزنی ساخته شده، واضحترین وجه این امروزی سازی را در شخصیت قوی جوانی میبینیم که برای یافتن نیمهخدای مورد پرستش مردمش به سفر میرود و در راه آهنگهایی بهیاد ماندنی میخواند.
جان بخشیدن به طبیعت زیبا و متنوعِ پلینزی به شکل انیمیشن، استایل و بافت محیط را به نمایش میگذارد و در نقش پلی عمل میکند که موضوعات دیزنی مثل ماجراجویی (یا داستانهای حماسی در زمانی دور همراه با موسیقی و ترسهای ملایم) و مسیر مدرن سینما (یعنی تکنیکهای انیمیشن پرچین و شکن و تمرکز بر برابری و نحوه ارائه افراد و گروهها) را پیوند میدهد.
14. ZOOTOPIA
زوتوپیا موفقیت تجاری عظیمی برای دیزنی به حساب می آید و یکی از معدود فیلمهای اوریجینال تاریخ بود که بالای یک میلیارد دلار فروش داشت، دستآوردی که کاملا شایستگیاش را داشت. زوتوپیا، با بازی Ginnifer Goodwin در نقش یک خرگوش انساننما، جامعهای انسانی که حیوانات تشکیلش دادهاند را به نحوی دقیق و بامزه باز مینمایاند.
این انیمیشن به شکلی کودکانه و دوستداشتنی، با طراحیای که بچهها را به مدت دو ساعت سرگرم کند، عرضه شد. زوتوپیا از آنچه در نگاه اول بنظر میرسد، عمیقتر است و شوخیهایش حاوی پیامهایی درباره تبعیض و از بین بردن موانع فرهنگی است.
انیمیشن زوتوپیا یکی از بهترین نمونههای دهه برای اثبات این است که یک فیلم در عین سرگرم کننده بودن، میتواند بدون تحمیل کردن ایدههایش، پیامی سیاسی در بر داشته باشد. صحبتهایی برای ساختن دنباله آن در سه سال آینده وجود دارد.
13. THE WIND RISES
این فیلمِ استودیو جیبلی قرار بود آخرین پروژه هایائو میازاکی (Hayao Miyazaki) قبل از بازنشستگی باشد. اما این فیلمساز افسانهای بعد از چهار سال باغبانی و مراقبت از باغش، در سال 2017 بازگشت. به هر حال THE WIND RISES با در بر داشتن تمام ویژگیهای استودیو جیبلی که طرفداران دوست دارند، گزینه مناسبی برای آخرین کار در کارنامه حرفهای او بود. The Wind Rises شاید به اندازه My Neighbor Totoro و Princess Mononoke از توجه جهانی برخوردار نشد اما داستان جیرو هوریکوشی ( Jiro Horikoshi) که از زندگی واقعی الهام گرفته شده، به اندازه ساختههای پیشین میازاکی الهام بخش، با فکر و دارای انیمیشنی زیبا است.
The Wind Rises درباره اثرات جنگ بر ژاپن است و نسبت به بیشتر فیلمهای استودیو جیبلی نزدیکی بیشتری با زندگی واقعی دارد اما پیام صلحجویانهاش در فیلم میدرخشد و تباه شدن آرزوهای معصومانه به وسیله جنگ را در رویای خلبان شدن به ما نشان میدهد.
12. ETHEL & ERNEST
ریموند بریگز (Raymond Briggs) که معروفیتش را از فیلم The Snowman دارد، در سال 2016 با اقتباس فیلمی از کتابِ نوشته خودش، Ethel & Ernest، که داستانِ واقعی والدینش است، به عرصه انیمیشن سازی بازگشت. چیزی که ابتدا شبیه یک پروژه شخصی به نظر میرسید تبدیل به انیمیشنی مهم شد که تاریخ و فرهنگ بریتانیا را به نحوی دلپذیر برای کودکان و بزرگسالان، نشان میدهد. مشاهده وقایعی مانند جنگ جهانی دوم از چشم یک زوج معمولی (و بعدتر فرزندشان) جذابیتی زیرپوستی دارد و انیمیشنِ نرم و رویاگونه آن با داستان به شدت شخصیاش هماهنگ است.
ممکن است به Ethel & Ernest علیرغم داشتن ستارههایی چون جیم برادبنت (Broadbent)، برندا بلتین (Brenda Blethyn)، پم فریس (Pam Ferris) و جون براون (June Brown) کم توجهی شده باشد اما الماسِ پنهانِ انیمیشنهای دهه است.
11. FROZEN
احتمالا Frozen را بتوان تاثیرگذارترین انیمیشن دهه نامید. این کارتون از داستانِ ملکه برفیِ هانس کریستین اندرسون الهام گرفته شده و چند سال زمان برد تا دیزنی بتواند روش بازگویی مناسب داستان را پیدا کند. نهایتا Frozen در سال 2013 بر پرده سینماها رفت و فراتر از انتظار ظاهر شد. این پدیده فرهنگی یکی از پرطرفدارترین محصولات دیزنی در آن سال بود. داستان Frozen حول دو خواهر به اسم السا (Elsa) و آنا (Anna) میچرخد و چندین تن از استعدادهای برتر موسیقی از جمله ایدینا منزل (Idina Menzel)، کریستن بل (Kristen Bell) و جاناتان گروف (Jonathan Groff) در این فیلم همکاری داشتند و همچنین موسیقی متن فیلم را میتوان همردهِ موفقترین فیلمهای این دهه قرار داد.
Frozen 2 قرار است امسال منتشر شود و باید دید که آیا میتواند موفقیت قسمت اول را تکرار کند یا خیر. در هر صورت آهنگ Let It Go به این زودیها فراموش نخواهد شد.
10. TOY STORY 4
به نظر خیلیها پایان احساسیِ Toy Story 3 نقطه مناسبی برای به اتمام رسیدن داستان باز و وودی (Buzz and Woody) بود و حس میشد که ساختن Toy Story 4 و ادامه دادن مشهورترین دنباله پیکسار، کاملا بیمورد و غیرضروری است. اما این استودیو یکبار دیگر موفق شد دنبالهای بسازد که نهتنها کیفیت بالایی داشت بلکه حتی در بعضی زمینهها از قسمتهای قبلی بهتر باشد.
Toy Story 4 بیشتر از تمام قسمتهای قبل به فسلفه اسباببازی بودن و روابط بین این موجودات با صاحبانِ کودکشان میپردازد و این مسائل را از طریق رابطه بین وودی و فورکی (یک چنگال پلاستیکی که Bonnie آن را تبدیل به اسباب بازی کرد و جان گرفت) نشان میدهد. در همان حال که چنگال با هستیِ تازهاش سر و کله میزند وودی باید به فورکی نشان دهد که وجودش برای بانی (Bonnie) خیلی ارزشمند است و برای رسیدن به این هدف از جان مایه میگذارد. مانند همیشه باز و وودی در پیمودن این مسیر مسائل زیادی راجع به خودشان میآموزند و در پایانِ Toy Story 4 بار دیگر اشک در چشمان مخاطبان حلقه میزند.
9. WRECK-IT RALPH
اگر بخواهیم صحبت بازیهای ویدیویی گذشته و حال را کنیم، باید گفت که Wreck-It Ralph نه تنها باحال و خانوادگی است بلکه با ارجاعاتش به بازیهای آرکید قدیمی و سری کنسولهای جدید، برای گیکها هم جالب توجه است. Wreck-It Ralph فراتر از کارتونهایی است که تنها مدتی در یاد میمانند. داستانِ آن درباره شخصیت منفی یک بازی ویدیویی است که به دنبال فرصت و جایگاهی عادلانه در زندگی است. وجه تشابه این انیمیشن با Toy Story در این است که شخصیتهای بازیهای ویدیویی خارج از بازیهایشان نیز زندگی و ویژگیهای مخصوص به خود را دارند. Wreck-It Ralph یک ماجراجویی رنگارنگ است که نسبت به همعصران خودش احساسات بیشتری دارد. رالف ونلهلوپه فون شویتز (Vanellope von Schweetz) را ملاقات میکند و با هم حقیقت موجود درباره ونهلوپه را کشف میکنند.
فیلمنامهی هوشمندانه و توجه بسیار به جزئیات، تماشاگر داشتنِ Wreck-It Ralph را تضمین میکند و گرچه دنباله این کارتون در سال 2018 یعنی Ralph Breaks The Internet موفق نشد اثر مشابهی بر مخاطبان بگذارد، قسمت اول این دنباله همواره در سرگرم کردن گستره متنوعی از مخاطبان موفق خواهند بود.
8. HOW TO TRAIN YOUR DRAGON 2
پس از موفقیت How To Train Your Dragon (متعلق به استودیو Dreamworks)، ساختن دنبالهای برای آن غیرقابل اجتناب به نظر میرسید و گرچه گاهی تیرهای این استودیو در ساختن دنباله خطا میرود، How To Train Your Dragon 2 به اندازه انیمیشن اول بامزه و تاثیرگذار بود. هسته بازیگران اصلی به خوبی بسط داده شده بود و در قسمت دوم این دنباله علاوه بر خودِ هیکاپ (Hiccup) و بیدندان (Toothless)، شاهد رشد شخصیتی بقیه اعضای قبیله نیز بودیم.
اضافه شدن مادر هیکاپ (با بازی Cate Blanchett) به داستان، معمای مقام داشتن اژدهایان را حل کرد و در همان حال که کودکان میتوانند از طنز فیلم و بامزه بودنِ بیدندان لذت ببرند، بزرگسالان نیز از گسترده شدن دنیای خیالیِ How To Train Your Dragon و رسیدن هیکاپ به رهبری برک (Berk) بهرهمند شوند. این کارتون که دین دِبولیس (Dean DeBlois) آن را نوشته و کارگردانی کرده است، با نشان دادن نبرد و پرواز اژدهایان، در پررنگ کردن پتانسیلهای بصری دنباله بهتر عمل میکند.
7. SPIDER-MAN: INTO THE SPIDER-VERSE
دنیای سینمایی مارول در فعالترین دوره کاریاش است و کارتون Spider-Man: Into The Spider-Verse از آنچه تصور میشد بسیار موفقتر بود و حتی برخی آن را معتبرترین فیلم اسپایدرمن نامیدند. انیمیشن Into The Spider-Verse که نسخه مایلز مورالزِ مردعنکبوتی (Miles Morales) در آن نقش آفرینی میکند، اطلاعات زیادی درباره جهان و مولتیورس مارول داد و ما را با تعدادی از نسخههای دیگر این ابرقهرمان محبوب آشنا کرد.
در مقایسه با اقتباسهای لایو اکشن، Into The Spider-Verse به کامیک بوک نزدیکتر بود و الهام بیشتری گرفته بود. در واقع میتوان گفت این نسخه اسپایدرمن، داستانی ابرقهرمانی، در ژانر Coming Of Age است (این ژانر معمولا درباره رشد شخصیت داستان است و بر دیالوگ و مونولوگهای او تمرکز دارد.)
حضور داشتن نسخههای دنیای موازی مردعنکبوتی در انیمیشن، صرفا برای سرگرم کردن مخاطب نبود و در پیشبرد داستان و شخصیتها نقش مهمی داشت. همزمان با آن اسپایدرمن افسانهای بار دیگر تبدیل به یکی از نمادهای مهم فرهنگی، هم در درون داستان و هم در واقعیت شد. میتوان گفت Spider-Man: Into The Spider-Verse از لحاظ طراحیهای بصری قواعد بازی را تغییر داد و نویسندهها حتی توانستند اسپایدر-هَم (خوک-عنکبوتی!) را نیز در داستان جای دهند.
6. COCO
پیکسار قول داده که در چند سال آینده، انیمیشنهای اورجینال تولید کند و اگر قرار است این انیمیشنها شبیه به Coco باشند، خبر بسیار خوبی است. Coco قصهای موزیکال را با فستیوال روز مردگان مکزیک (Day of the Dead festival) پیوند میدهد و داستان پسر جوانی را بازگو میکند که در حال تلاش برای پیدا کردن هویت خود در کشاکش ارتباط با خانواده، مرگ و میراث است. فستیوال روز مرگ به عنوان جشنی شناخته میشود که از لحاظ بصری زیبا و حیرتانگیز است. پیکسار در تبدیل این تصاویر به انیمیشن، به قول عامه ترکاند و صحنههای فوقالعاده زیبای زندگی پس از مرگ این را اثبات میکند.
مسلما Coco یکی از قویترین تولیدات پیکسار در زمینه آهنگ و موسیقی متن است و همچنین برای نشان دادن فرهنگ مکزیک هرگز متوسل به کلیشه و استریوتایپ نمیشود و احترام زیادی قائل است.
این انیمیشن از لحاظ دیداری همانند جشنی منحصر به فرد بود و همانطور که میشود حدس زد داستانی نشاطبخش با اصول اخلاقی سفت و سخت دارد.
5. HOW TO TRAIN YOUR DRAGON
همه قسمتهای سری How To Train Your Dragon از کیفیت بالایی برخوردارند اما انیمیشن اول و اورجینال هنوز بهترینشان است. به ندرت دیدهایم که یک هیولای انیمیشنی به اندازه بیدندان (Toothless) شخصیت داشته باشد، بیدندان همان اژدهای مرگباری است که محرک تبدیل هیکاپ از یک پسربچه به یک مرد بود.
همزیستی بین هیکاپ و بیدندان پشتوانه احساسی How To Train Your Dragon را تامین میکند و چیز مهم دیگر، نمایش بامزه انیمیشن از یک قبیله وایکینگ است که البته قسمتهای خستهکننده تاریخ را هوشمندانه حذف کردند و به جایش به لهجه اسکاتلندی و شوخیهای دیداری پرداختند.
داستان How To Train Your Dragon در اصل درباره یک پسر خیلی معمولی است که تلاش دارد نظر کل شهر را تغییر دهد و این تلاش باعث میشود با هیکاپ همزاد پنداری کنیم.
هر چند دنبالههای بعدی جلوههای ویژه بهتری داشتند، How To Train Your Dragon با نبردهایی که در آسمان بودند و صحنههای اکشن هیجان انگیزش، زمانی که منتشر شد، نفسگیر بود. اما به طور کلی فیلم قدرتش را از رابطه متقاعد کننده هیکاپ و اژدهایش میگیرد.
4. KUBO & THE TWO STRINGS
Kubo & The Two Strings ساخت استودیو لایکا (Laika) بار دیگر اثبات کرد که تکنیکِ استاپ-موشن هنوز محبوب است. این کارتون با کارگردانی تراویس نایت (Travis Knight)، علیرغم این که به اندازه بقیه انیمیشنهای این لیست فروش نداشت، توانست به جشنوارههای فیلم راه پیدا کند.
استاپ-موشنِ Kubo & The Two Strings در فرهنگ ژاپن کَند و کاو میکند و داستانی پیچیده را بازمیگوید و از ترکیب گرافیک کامپیوتری و استاپ-موشن استفاده میکند تا تصاویری مجذوب کننده تولید کند.
تصویرهایی با رنگ بندی جذاب و عناصر ماجراجویی، کارتون را برای مخاطبان کم سنتر سرگرم کننده میکند اما Kubo & The Two Strings در واقع قصهای پیچیده دارد که موسیقی زیبا و گاهی هم مالیخولیایی داریو ماریانلی (Dario Marianelli)، آن را همراهی میکند.
هر چند دسترسی به این کارتون به اندازه بقیه انیمیشنها راحت نیست، Kubo & The Two Strings شایسته توجه پایان ناپذیر برای بلند پروازی، دیدگاه و اصالتش است و فضای عجیب غریبی که در کارتون Coraline وجود داشت را ادامه میدهد.
3. BIG HERO 6
با به هم پیوستن قابلیتهای بالای انیمیشن سازی دیزنی و قصهگوییِ ابرقهرمانی مارول، تعجبی ندارد که Big Hero 6 هم از لحاظ تجاری و هم از نظر منتقدان فیلمی قوی بود. این انیمیشن در کنار ترکیب فرهنگ ژاپن و آمریکا، با موضوعاتی بزرگسالانه با شفافیت و دقت مخصوص به خود سر و کله میزند، موضوعاتی چون مرگ عزیزان.
Big Hero 6 به وسیله وارد کردن عناصر ابرقهرمانی، تجربهای منحصر به فرد را پیشکش میکند که البته این تجربه تنها به لطف داشتن شخصیتهایی چند-بعدی و شگفت انگیز و همچنین ساخت دنیایی دقیق امکان پذیر بود.
درست است، یک ربات خیلی بامزه در داستان هست و بله، او اشک شما را در خواهد آورد اما هسته احساسی اصلی متعلق به بیمکس بغل کردنی (Baymax) نیست، بلکه مهمترین مسئله این است که هیرو (Hiro) تدریجا مرگ برادرش را میپذیرد. پرداختن به این مسائل به طورغافلگیر کنندهای برای کارتونی که یک شخصیت کلیشهای اهل مواد دارد، عمیق است.
Big Hero 6 علیرغم رویکرد ابرقهرمانی پر زرق و برقش، در پرداختن به درگیریهای زندگی واقعی پا پس نمیکشد و شانه به شانهِ بقیه فیلمهای مارول میایستد.
2. TOY STORY 3
به ندرت پیش میآید که قسمت سوم یک دنباله از بقیه قسمتها سرتر باشد، اما خیلیها اعتقاد دارند که Toy Story 3 بهترین ماجراجویی وودی و باز است. انیمیشن درباره سرگذشت عروسکها در اواخر سالهای نوجوانی اندی (Andy) است، زمان بازی کردن با اسباببازیها به سر رسیده و آنها در برابر سرنوشتشان که منتقل شدن به اتاق زیرشیروانی است، تسلیم میشوند.
پس از که اسباببازیها اشتباها به مهدکودک سانیساید (Sunnyside) فرستاده میشود، ماجراجویی دیوانهواری را تجربه میکنند که در آن وودی و دوستانش به یک رژیم دیکتاتوری عروسکی برمیخورند و موفق میشوند از آن فرار و برای همیشه نابودش کنند.
با اضافه شدن شخصیتهای جدید مانند کن (Ken)، لوتسو (Lotso) و بانی (Bonnie) وودی و باز را از روال عادی زندگیشان خارج میکند و باعث میشود به مراحل جدیدی برسند که البته تمام اینها از لحاظ احساسی برای مخاطبان ویران کننده است. علاوه بر بالا رفتن کیفیت انیمیشن از لحاظ بصری، طنز Toy Story 3 از همیشه بُرندهتر است و رنگ و لعاب بیشتری به شخصیتهای عروسکی محبوبمان میبخشد.
1. INSIDE OUT
از هر لحاظ بخواهیم بررسی کنیم، Inside Out حرفهایترین و کاملترین اثر سینمایی ساخته شده در این دهه و همچنین دارای یکی از بااهمیتترین داستانها است.
داستان این کارتون که بر اساس ایدهای بلند پروازانه بنا شده، در درون سرِ یک کودک اتفاق میافتد و هر کدام از شخصیتهای اصلی نماینده یکی از احساسات انسان هستند. تصویری که از خاطرات، احساسات و فرایندهای هر روزهِ انسانها ترسیم میکند، عواطفی را نشان میدهد که مخاطبان در تمام سنین میتوانند آن را بفهمند اما ممکن است در پیدا کردن کلمات مناسب برای توصیفش موفق نباشند و در کنار اینها، به مشکلات بیماری روانی نیز به شکلی پیکسار-طور پرداخته میشود.
Inside Out شاید فقط یک انیمیشن باشد اما یکی از بهترین ترسیمهای ذهن انسان، در میان تمام فیلمها را دارد و این دنیای درونی را با چنان جزئیاتی خلق میکند که امکان ندارد بشود با یک بار نگاه کردن از تمام عناصر کارتون لذت برد.
البته صداپیشگانی مانند امی پولر (Amy Poehler)، فیلیس اسمیت (Phyllis Smith) و بیل هیدر (Bill Hader) نیز تاثیر بهسزایی در شکل گرفتن این شخصیتها داشتند، شخصیتهایی که مخاطب نمیتواند حس نکند در سر خودش هم وجود دارند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
یک انیمیشنی هست ک نمیتونم پیداش کنم هرجا رو گشتم داستانشم در مورد ی مرده که حفاری میکنه و ی سگم داره دو تا قسمتم ازش اومده هر کی میدونه بگه ممنون?
یک انیمیشنی هست ک نمیتونم پیداش کنم هرجا رو گشتم داشتانشم در مورد ی مرده که حفاری میکنه و ی سگم داره دو تا قسمتم ازش اومده هر کی میدونه بگه ممنون?
کاش نمره imdb هر کدوم هم میزاشتین
جای خیلی از انیمیشن ها خالیه مثله شگفت انگیزان۱و۲ ،شیرشاه،پاندای کونگ فوکار
سلام گلشنی گرامی. همانطور که از تیتر و لید مطلب برمیاد، در این مطلب نگاهی به انیمیشنهای دهه اخیر میلادی یعنی از سال ۲۰۱۰ به بعد داشتیم.
پس وال ای wall. E چی شد؟
وال.ای برای سال ۲۰۰۸ است. اینجا از ۲۰۱۰ به بعد رو در نظر گرفتیم.