نقد سریال Love And Death
سریال Love And Death بر اساس یک پرونده واقعی جنایی ساخته شده و داستان قتلی را روایت میکند که در یکی از شهرهای کوچک آمریکا رخ داده بود. در این پرونده جنایی، یک زن و ...
سریال Love And Death بر اساس یک پرونده واقعی جنایی ساخته شده و داستان قتلی را روایت میکند که در یکی از شهرهای کوچک آمریکا رخ داده بود. در این پرونده جنایی، یک زن و یک مرد که هر دو متاهل و از یک خانواده مذهبی بودند، با یکدیگر رابطه عاشقانه برقرار کرده و در نهایت پس از اینکه همسر مرد، از این رابطه مخفیانه مطلع میشود؛ با معشوقه همسرش درگیر میشود. این درگیری منجر به کشته شدن این زن شده و معشوقه مرد از مهلکه میگریزد. داستان سریال درباره این پرونده جنایی است و سعی میکند ما را از دیدگاه تازهای وارد ماجرای یک قتل کند. با نقد سریال Love And Death همراه ویجیاتو باشید.
مینی سریال Love And Death یک قصه تکراری را برای سریالبازها روایت میکند که چند سال پیش در نمایش تلویزیونی کندی در شبکه hulu روایت شد اما حالا به شکلی بسیار بهتر و با یک الهه بازیگری قدرتمند به نام الیزابت اولسن، دوباره به تصویر کشیده شده است.
مینی سریال Love And Death طی دو ماه گذشته در هفت قسمت از شبکه Max پخش شد. الیزابت اولسن در این سریال در کالبد نقش اول فرو رفته و جسی پلمونز که شاید او را از فارگو و یا برکینگ بد به یاد داشته باشید نیز در نقش اول مرد سریال ظاهر شده است. اولسن نقش کندی را بازی میکند، زنی در یک شهر کوچک که جزو گروه کر کلیسا است و عقاید مذهبی نسبتا سفت و سختی دارد. او با آلن گور، که اتفاقا او هم جزو گروه کر کلیسا آشنا میشود. این دو نفر طی یک بازی والیبال به هم برخورد میکنند و کندی، بوی شهوت را از آلن استشمام میکند و تصمیم میگیرد با این مرد وارد یک رابطه عاشقانه شود.
در واقع داستان کندی و آلن نشان میدهد که دو نفر خطاکار زیر سقف کلیسا، در مذهبیترین جای ممکن هم میتوانند از قانون زندگی رد شوند و به بنیان خانواده خود خیانت کنند. خیانت، مکان و زمان نمیشناسد. کندی همسر آلن را میشناسد و پس از اینکه با این مرد متاهل وارد رابطه میشود، تبدیل به دوست صمیمی آلن میشود. او بهجای اینکه از خانواده آلن دوری کند، بیشتر و بیشتر به آنها نزدیک میشود و حکم خاله جان را برای بچههای آلن بازی میکند. خود کندی نیز دو بچه دارد، مادری است که عاشقانه فرزندان خود را دوست دارد. اما با این وجود، نهایتا پیش قدم شده و تصمیم میگیرد با آلن وارد رابطه عاشقانه شود؛ آن هم در یک شهر کوچک که ممکن است همه چی بهراحتی لو برود. چه میشود که این جنون خیانت به سر دو آدم بالغ و عاقل حمله میکند؟ همانطور که سریال در وهله اول دیدار کندی و آلن به آن اشاره میکند؛ یک عنصر در اینجا وجود دارد که بوی شهوت نام دارد. بهجز این اما روابط کندی و آلن با همسران خود نیز اشکال دارد.
در واقع نه آلن و نه کندی، در خانه رابطه خوبی با همسران خودشان ندارند. همسر کندی دائما در حال تماشای سریالهای آبکی تلویزیون است و اهمیتی به همسر خود نمیدهد. همسر آلن نیز زنی است مقرراتی و برای همه چیز از جمله روابط عاشقانه خود با شوهرش قوانین گذاشته است. سرد بودن رابطه کندی و آلن با همسران خود، باعث میشود که آنها از یکدیگر بویی را استشمام کنند که باعث شود از بنیان خانواده خود رها شوند. آنها رابطهای را شروع میکنند که در ابتدا به نظر فقط بر مبنای روابط فیزیکی است اما کم کم احساساتی برایشان ایجاد میشود؛ لااقل برای یکی از آنها.
کندی بهتدریج عاشق آلن میشود و آلن از این موضوع ناراحت است. آلن به کندی به عنوان زنی نگاه میکند که نیازهایش را برآورده میکند و میتواند با او درد و دل کند. او مردی است سرافکنده که نه با همسرش رابطه خوبی دارد و نه با فرزندانش. او مرد نامحبوبی در شهر است و از اینکه کندی، یکی از زیباترین زنان این شهر به او اهمیت میدهد، لذت میبرد اما دلش نمیخواهد که بنیان خانوادهاش به هم بریزد.
تفاوت زنان و مردان در این نوع روابط در مینی سریال Love And Death بهخوبی بهتصویر کشیده است. زنان در روابطی که فقط بر محدوده آشنایی فیزیکی است نمیتوانند باقی بمانند و خیلی زود دلبسته و عاشق میشوند. کندی نمیتواند فقط لذت دنیوی را برای خودش خلق کند و دلش میخواهد که آلن نیز عاشقش شود. از طرفی مردان میتوانند در عین حال که رابطه عاشقانهای دارند، با شخص دیگری باشند بدون اینکه حریم عشق در بین آنها شکل بگیرد. این قانون نانوشتهای در دنیای زنان و مردان است که زندگی آلن و کندی و این مینی سریال، آن را نشان میدهد.
الیزابت اولسن در نقش کندی فوقالعاده ظاهر میشود. او زنی است که دچار فروپاشیهای روانی است و زندگیاش نیز متزلزل شده است. او باید هم یک مادر دلسوز باشد هم زنی که بین دو راهی سختی گیر کرده باشد. او از آرامشی برخوردار است که یک نوع جنون زیرپوستی در آن دیده میشود. آرامش بیش از حد کندی، بخصوص در اواخر سریال و پس از جرمی که مرتکب شده، وصف ناپذیر است. او زنی است که باور دارد بخاطر دفاع از خود به همسر آلن حمله کرده و قضاوت این موضوع به تماشاگر واگذار میشود. آیا شما باور میکنید که کندی از روی دفاع از خود و مشکلات روانی که ریشه در دوران کودکیاش دارند، همسر آلن را با ضربات تبر کشت و یا اینکه او بهخاطر نابود شدن رابطهاش با آلن، این کار را کرد؟ این سوالی است که سریال هم در نهایت به آن پاسخ نمیدهد و از مخاطب میخواهد که در جایگاه قاضی قرار بگیرد.
از آن طرف ما شخصیت آلن را با بازی جسی پلمونز داریم، بازیگری که در تاریخ سینما دستکم گرفته شده و هربار با هر نقشآفرینی خود توانسته درخشان ظاهر شود. او در نقش آلن هم به زیبایی ظاهر شده و کاری میکند که ما با این مرد و زندگی به فنا رفتهاش، همراه شویم. آلن کسی است که تصمیم میگیرد رابطه با زنش را بهبود ببخشد و دوباره عاشق او شود اما او کسی است که انگار از مرگ زنش هم چندان ناراضی نیست. او در منجلابی گیر کرده بود که نمیدانست باید چه کند. نه از همسر فعلیاش راضی بود و نه دلش رابطه جدی و عاشقانهای با کندی میخواست. آلن حتی بعد از کشته شدن همسرش، با فرد دیگری وارد رابطه میشود و بهنظر میرسد نمیتواند هیچکاه از روابط عاشقانه خود راضی باشد.
هم آلن و هم کندی، هر دو بیمار هستند. آلن هیچوقت راضی نیست و زنان را وسیلهای برای برطرف کردن نیاز خود میبیند و از پول و قدرت خود برای این موضوع بهره میبرد (او جذابیت ظاهری چندان بالایی ندارد) و کندی نیز به جای اینکه سعی در تلاش و بهبود رابطه خود با همسرش کند، به اولین گزینه دم دستی چنگ میزند. هم آلن و هم کندی با گذراندن دورههای مشاوره میتوانستند زندگی خود را نجات دهند. آنها به جای صحبت کردن با همسرانشان و حل کردن مشکلی که در خانه پیش آمده، از این مشکلات فرار میکنند و به آغوش یکدیگر پناه میبرند. آغوش گرمی که شاید لذتبخش باشد اما قرار نیست دائمی باشد.
جنایتی که در بین این ماجرای عشقی رخ میدهد، از جنایتی که آلن و کندی در خانه خود بهپا کردند بدتر نیست. آنها هر دو جنایتکارانی هستند که برای رابطه بر مبنای هوا و هوس خود، یک زن را قربانی میکنند و از این موضوع قسر در میروند.
مینی سریال Love And Death این روایت عاشقانه-جنایی را به مدت ۷ ساعت به نمایش در میآورد، مدت زمانی بسیار طولانی و کشدار که باعث میشود یکی دو قسمت از اپیزودهای سریال، تبدیل به ملالآورترین قسمتها شود. سوژه Love And Death قطعا بهدرد یک فیلم سینمایی دو ساعته میخورد و نه یک مینی سریال اما در نهایت بهخاطر سیاستهای جدید استودیوهای فیلمسازی، این سوژه سر از یک مینی سریال درآورده است. در حال حاضر همه استودیوها ترجیح میدهند یک فیلم هفت ساعته را به تماشاگر خود نشان دهند و برای اینکه بتوانند این کار را بکنند، فیلم خود را تبدیل به هفت قسمت یک ساعته میکنند و با سود بیشتری که از این موضوع میبرند، مخاطب را گول میزنند.
تنها موضوعی که میتواند این هفت ساعت طولانی را برای مخاطب تبدیل به عذاب نکند، بازی فوقالعاده گروه بازیگران آن است. شخصیتی که او بهعنوان یک زن خانهدار دهه 1970 به تصویر میکشد، بسیار جالب و دیدنی است، اما اولسن واقعاً استعداد خود را زمانی نشان میدهد که دردسرها برای شخصیت او شروع میشود و در نمای نزدیک دوربین، استرس و ترس را نشان میدهد. او هنگام ترک صحنه جنایت شوکه شده و او به معنای واقعی کلمه به نظر میرسد که در آستانه دیوانه شدن است و سعی میکند همه چیز را با هم نگه دارد. تلاش او دست و پا زدنش برای نگه داشتن زندگیاش، بخش اعظم سریال را تشکیل میدهد و این موضوع را ثابت میکند که یک عشق، میتواند منجر به یک مرگ شود و در همان زمان، آن عشق کذایی هم میمیرد و فقط میل به زنده ماندن، باقی میماند.
طراحی صحنه سریال که برای دهه هشتاد میلادی است با دقتی وصف ناپذیر انجام شده و همهچیز انگار دقیقا از آن زمان به زمان حال آمده و فریز شده است. موسیقی متن نیز به این اتمسفر کمک میکند و همه چیز در خدمت نمایش دهه هشتاد میلادی است؛ دههای که کندی و آلن در آن شهر کوچک، زندگی خود را بخاطر عشق اشتباهشان، نابود کردند.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.