نقد فیلم Love Again | نصیحت عاشقانه
«عشق دوباره» یک فیلم کمدی رمانتیک به کارگردانی جیم استروز و با بازی پریانکا چوپرا جوناس، سلین دیون و نیک جوناس است. این فیلم بر اساس رمانی از سوفی کرامر ساخته شده و میخواهد مخاطب ...
«عشق دوباره» یک فیلم کمدی رمانتیک به کارگردانی جیم استروز و با بازی پریانکا چوپرا جوناس، سلین دیون و نیک جوناس است. این فیلم بر اساس رمانی از سوفی کرامر ساخته شده و میخواهد مخاطب را به یک سفر احساسی ببرد تا با شکستهای زندگی عاشقانه روبرو شود؛ ولی آیا این فیلم در انجام این کار موفق است یا خیر؟! برای یافتن پاسخ با نقد فیلم Love Again همراه ویجیاتو باشید.
خلاصه داستان: میرا ری (پریانکا چوپرا جوناس) که با از دست دادن نامزدش کنار نیامده، مجموعهای از متنهای عاشقانه را به شماره تلفن همراه قدیمی او میفرستد، بدون اینکه متوجه شود که اکنون این شماره برای راب برنز (سم هیوگان) روزنامه نگار است و این پیامها به او داده شده. از آن سو راب مجذوب صداقت کلام میرا در متون زیبا میشود. هنگامی که به او مأموریت داده میشود تا مشخصات سلین دیون فوق ستاره را بنویسد، راب از دیون کمک میگیرد تا بفهمد چگونه شخصاً با میرا ملاقات کند و قلب او را به دست آورد.
جالب است بدانید این اثر سینمایی بازسازی یک فیلم آلمانی ناشناخته است. عشق دوباره یک رام کام ساده است که با یک فرضیه جالب شروع میشود (مرتبط با موضوعات سوگواری و از دست دادن عزیزان) اما در نهایت در طول راه، مسیر خود را گم میکند. این یعنی پتانسیل خوبی در این طرح رمانتیک وجود دارد اما استفاده جالبی از آن نشده و به طور خلاصه، عشق دوباره فیلمی است که نمیتواند روی مخاطب خود تأثیر بگذارد.
«عشق دوباره» که توسط منتقدان آمریکایی قصابی و با شکست در باکس آفیس جریمه شده است، در واقع یک فیلم رام کام معمولی با چند ایده خوب است که حداقل در نیمه اول خودش حتی تا حدودی موفق به برانگیختن علاقه خاصی در بیننده به خصوص مخاطبان شرقی با رویکرد احساسی میشود. علاقهای که عمدتاً به دلیل تأثیر متقابل موقعیتهای عجیب و غریب دو قهرمان درگیر داستان است و همچنین شوخ طبعی خاص کارگردان در پیوند زدن موقعیتهای متناقض به داستانی با زیرمتن دراماتیک قوی (عزاداری و شرح آن).
همانطور که اعلام شد، عشق دوباره کاملاً در ژانر کمدی رمانتیک قرار میگیرد. جاه طلبی که از همان اولین تصاویر قابل درک است و مطمئناً با پیشروی روایت جایی برای هیچ گونه سوء تفاهمی باقی نمیگذارد. این بدان معناست که فیلم به کارگردانی استروز کاملاً از دستوراتی پیروی میکند که این ژانر را تعریف میکند. اینها در واقع با دقتی تقریبا آکادمیک شناسایی و درج میشوند. انتخابی بی شک اطمینان بخش که با یک فیلمنامه ناتوان خراب شده است.
البته به لطف کارگردانی مانند جیم استروز که از سینمای مستقل آمده است و میتواند موضوع از دست دادن را با حساسیت خاصی مدیریت کند، این فیلم میتواند گروهی را به خودش سرگرم کند. اما چرا در مجموع هیچ چیز در مورد «عشق دوباره» شگفتانگیز نیست؟! چون که ما با یک اثر تمام کلیشهای روبرو هستیم. بیشتر به نظر میرسد که مشکلات در فیلمنامه جیم استروز نهفته است. در حالی که فیلمنامه اجازه میدهد تا فیلم لحظات احساسی قابل لمسی را برای شخصیت میرا در تلاش برای غلبه بر مرگ عشقش ایجاد کند، اما این رویکرد نیمه ابتدایی فیلم، تعادل بین لحظات دراماتیکتر و کمدیتر را از بین میبرد.
باید به این نکته نیز اشاره کرد که ژانرها، خواسته یا ناخواسته، گفتمان روایی خود را در مسیری خاص قرار میدهند که میتواند آنها را از یکدیگر متمایز کند. ویژگیهای درونی آنها تغییر نمیکند، در عوض نحوه بازنمایی آنها تغییر میکند و در معرض دید دقیق و روشن یک فیلمنامهنویس یا کارگردان قرار میگیرد. در مورد کمدی رمانتیک، تنها یک راه برای بهر شدن وجود دارد و آن کاملاً بر داستان عشقی استوار است که در حال ساخت است.
چیزی که یک کمدی را از این قالب اصلی میسازد، نحوه غنی سازی و فرمول بندی مجدد آن است تا به مخاطب خود چیز جدیدی بدهد. پس اگر روایت با ایده معتبری که بتواند آن را تقویت و جذاب کند پشتیبانی نشود، به تنهایی وارد کلیشهها میشود، به خصوص در مورد یک اثر عاشقانه، این اتفاق بسیار آسان است. و شوربختانه تمام این مشکلات در فیلم عشق دوباره قابل دیده شدن است.
مشگل دیگر فیلم که آن هم از فیلمنامه سرچشمه میگیرد، شکلگیری یک یک عاشقانه سرزده است. هنگامی که مرحله مقدماتی داستان عاشقانه بین دو شخصیت اصلی فیلم به پایان میرسد و لحن درامدی اولیه با قاطعیت بیشتری به سمت کمدی رمانتیک میرود، از اساس فیلمنامه فیلم نیز تمام میشود و این باعث شکل گرفتن یک عشق سرزده است که درک آن با چند پیام و ملاقات قابل درک نیست.
باید توجه داشت در شروع فیلم و تا پرده میانی آن، توسعه روابط بین میرا و راب تلفنی است و عاری از غافلگیری اساسی از جمله مدیریت «راز» موجود در پیامهای مجازی و افشای آن است. داستان عشق بین میرا و راب از بهانهای متولد شد که بسیار جالب بود، اما پس از آن خیلی سریع توسعه یافت که این قابل باور نبود. آنها وقت آشنایی با یکدیگر را ندارند و بلافاصله عاشق میشوند و به همان سرعت با یک پایان عملاً تلفنی وارد بحران میشوند. شخصیتهای آنها اساساً خالی و مسطح هستند و روایتی به همان اندازه کسل کننده و بیرنگ را پیش میبرند.
همچنین باید به این نکته نیز نگاه ویژه داشت که هرچه شخصیت میرا در ابتدای فیلم خوب معرفی میشود، در مقابل شخصیت راب با بازی سم هیوگان میتوانست پیشرفت بهتری در فیلمنامه پیدا کند. اما برعکس، فیلمساز پتانسیل پیشینه او را دور میاندازد و آن را به ابزاری ساده برای رستگاری برای همتایش یعنی میرا تبدیل میکند. البته در بخش بازیها چوپرا جوناس و هیوگان بازیگران خوبی هستند و اجرای خوبی دارند، اما آنها واقعاً به دلیل جذابیت فردی خودشان خوب هستند تا شیمیشان به عنوان یک زوج. این یعنی شما میخواهید آنها را در کنار هم ببینید زیرا آنها بازیگران زیبای یک فیلم هستند.
بنابراین، در پایان باید گفت: عشق دوباره اثری است که ظاهرا هدف را از دست داده و شاید هرگز قصد واقعی برای ساخت این ایده کمدی رمانتیک نداشته است. این اثر در پایان خود را با هیچ پیامی جز همان یک عشق سرزده برای انتقال آراسته نمیکند، و این باعث میشود بیننده آرزو کند که همه چیز هر چه زودتر تمام شود. چرا که این عشق سرزده در رابطه کسلکننده دو شخصیت اصلی داستان متبلور میشود و راهی برای تعمیق وسوسه انگیزترین جنبههای چنین کمدی رمانتیکی نمیدهد.
شاید این اثر میتوانست پتانسیل داشته باشد… ولی اگر فقط اراده برای درخشش آن وجود داشت. کارگردان «عشق دوباره» به وضوح نه ایدههای روشنی داشته و نه تمایلی به ساخت یک داستان عاشقانه محکم و کامل. چیزی که او به مخاطبانش میدهد، محصولی سنگفرش شده و کلیشهای است که شبیه به آن را همه دیدهاند.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.