نقد سریال عقرب عاشق
«حسین سهیلیزاده» و تیمش کار جسورانهای انجام دادند و یک سریال تخیلی-ترسناک را در سینمای ایران ساختند. این اولین چیزی بود که پس از دیدن تریلرهای عقرب عاشق به آن فکر کردم و از اینکه ...
«حسین سهیلیزاده» و تیمش کار جسورانهای انجام دادند و یک سریال تخیلی-ترسناک را در سینمای ایران ساختند. این اولین چیزی بود که پس از دیدن تریلرهای عقرب عاشق به آن فکر کردم و از اینکه یک کارگردان ایرانی آن سبک فیلمسازی قبلی خود را رها کند و به سمت ساخت یک اثر تخیلی-ترسناک برود، خوشحال بودم. سهیلیزاده با سریال مانکن و ملکه گدایان، آثار نازل و بیکیفیتی ساخته بود که متأسفانه در بین اقشار زیادی از تماشاگران، محبوب است. او اما این بار سعی کرده همین موج را ادامه ندهد و متفاوت ظاهر شود. همین اقدام جای تشکر و حمایت دارد اما مسأله اینجاست که این تغییرات با کلی مشکل همراه است. همراه ویجیاتو باشید تا سریال عقرب عاشق را بررسی کنیم.
سریال عقرب عاشق شروعی عجیب و غریب دارد. یک سفینه فضایی در ناکجا آباد روی زمین مینشیند و مردی با یک گریم عجیب و غریب از این سفینه پیاده میشود. تا پیش از دیدن چهره گریم شده بازیگر، همه چیز در حد قابل قبولی به نظر میرسد و جلوههای ویژه را میتوان تماشا کرد و آن را سطح پایین ندید. اما گریم بازیگر انگار برای برنامه کودک فیتیله جمعه تعطیله باشد. از آنجاست که سریال ضربه اول خود را به مخاطب میزند.
با این حال موسیقی جذاب تیتراژ آغازین سریال میتواند دلگرمکننده ظاهر شود. اساساً برگ برنده سریال عقربعاشق تا به اینجا که چند قسمت از آن پخش شده، نه داستان و سوژه جدید آن در سینمای ایران است و نه گروه بازیگری و جلوههای ویژه. تنها عنصر جذاب و درخشان سریال به موسیقی متن آن و موسیقی تیتراژ پایانی (با صدای محسن چاووشی) برمیگردد و بس. آریا عظیمی نژاد بیشتر از کارگردان و نویسندگان اثر، حال و هوای سریال را شناخته و موسیقی متنی خلق کرده که میتواند تا حد زیادی، فقدان جلوههای بصری را جبران کند. در واقع باید گفت جلوههای ویژه تصویری در آثار ایرانی بخاطر کمبود منابع و امکانات همیشه در جایگاه پایینی قرار دارد و این بخش موسیقی و صدا بوده که در بسیاری از آثار به کمک سازندگان آمده است. با نگاهی در تاریخ سینمای ایران نیز به آثاری میرسیم که در ژانر وحشت ساخته شدند و آواها و صداگذاری بوده که به کمک آنها آمدهاست.
عقرب عاشق میخواهد یک فضای وهمآلود و تخیلی ایجاد کند اما سازندگان انگار خودشان، با خودشان شوخی دارند. جسارت سهیلیزاده و تیمش در برخی لحظات تبدیل به یک مضحکه میشود و آدمی فکر میکند که آنها قصد دست انداختن تماشاگر را دارند. مسیر فیلمنامه هم طوری پیش میرود که انگار قصد دارد بگوید ما میتوانیم هر چیز بیربطی را به یکدیگر ربط دهیم و کماکان مخاطب جذب کنیم. سهیلیزاده بیشاز حد روی گروه بازیگریاش تکیه کرده و احتمالا این تصور را داشته که آرمان درویش همانطور که کاراکترش در سریال، دختران را عاشق خود میکند؛ میتواند مخاطبین را نیز شیفته خود سازد.
گروه بازیگری عقرب عاشق، بدترین گروه بازیگری هستند که میتوانید در یک اثر آن را پیدا کنید. این گروه بازیگری حتی از تیم هنرپیشگان سریال حرفهای (دیگر سریال نماوا که اثر بسیار ضعیفی بود) هم بدتر رفتار میکنند. در تمام این گروه بازیگری، یک نفر هم خوب ظاهر نمیشود. از هنرپیشگان فرعی گرفته تا بازیگران اصلی، همگی در مصنوعیترین شکل ممکن خود بازی میکنند. حتی بازیگران باسابقهتری مثل محمدرضا فروتن یا پاکدل و یا شقایق فراهانی، آنقدر بازی تصنعی از خود برجای گذاشتهاند که انگار مخصوصاً در حال بد بازی کردن هستند. رضا بهبودی هم که مثل همیشه بد است؛ بازیگری که برخی به قدرت هنرپیشگی او ایمان دارند اما به شخصه هیچگاه بازی درست و خوبی از او ندیدم و در عقرب عاشق هم همان نقش آفرینی همیشگی خود را به همراه دارد.
اما بدترین بازیگر همانا آرمان درویش است؛ بازیگری که قدرت خارقالعادهای در روباتیک بازی کردن دارد و در وهله اول اینکه قرار است نقش یک آدم فضایی روباتی را بازی کند، برازندهاش است. اما شاید باور نکنید که همین لباس هم به تن او زار میزند و او نمیتواند رُل خود را درست بازی کند. احتمالاً به آرمان درویش گفته شده تا هیچ کار خاصی نکند و مثل همیشه بازی کند تا شبیه به یک روبات شود ولی او متأسفانه در حال زور زدن است تا یک بازی خاص از چهره روباتیک خود در بیاورد و این زور زدن در نهایت بهجای اینکه تبدیل به یک بازی خوب شود، تبدیل به یک موضوع خندهدار میشود.
اساساً کارگردان و نویسندگان ابایی از ورود کمدی به سریال وهمآلود خود ندارند. همانطور که پیشتر گفته شد در برخی مواقع بهنظر میرسد که گروه سازندگان قصد دارند تا با خودشان شوخی کنند. به شخصه تصور میکنم که آوردن برخی عناصر در فیلمنامه سریال، بدون هیچ فکر و برنامهریزی صورت گرفته و سازندگان فقط با تصور اینکه «حالا این کار را هم بکنیم تا ببینیم چه میشود»، داستان خود را پیش میبرند. سریال در قسمت دوم خود، وارد بخش دراما خود شده و داستان یک خانواده با درگیریها و مشکلاتش را رو میکند. اما داستان این خانواده و گره خوردن آن با داستان یک آدم فضایی که مأموری کارکشته است و قصد دارد خون یک عالمه دختر را برای یک هدف خاص جمعآوری کند؛ هیچ سنخیتی با هم ندارند.
دو داستان موازی که برای عقرب عاشق در نظر گرفته شده در دو زمین کاملا متفاوت روایت میشود. ترکیب آنها یک معجون بدمزه را شکل داده که هضم کردن آن به هیچ وجه کار راحتی نیست. هیچ یک از شخصیتها در جایگاه درست خود نیستند و سریال در این چند قسمت به جز نمایش یک سری کلوزآپ از چهره این بازیگران، کاری در پیشروی شخصیتپردازی آنها نکرده است.
به جز جلوههای ویژه ضعیف و گریم افتضاح، باید به صحنههای اکشن فیلم نیز اشاره کرد که آبرویی برای گروه سازنده باقی نمیگذارد. کافیست به صحنه تصادف آرمان درویش موتور سوار با ویتارا نقرهای خانم بازیگر در قسمت دوم نگاهی دوباره بیندازید و این چند ثانیه را در سال ۲۰۲۳ میلادی با ضعیفترین آثار سینمایی ساخته شده در کشور نیجریه مقایسه کنید. مرحوم پیمان ابدی در آرامگاه خود میلرزد وقتی میبیند میراثی که از او در سینمای ایران برجای مانده اینچنین است و گروه بدلکاری سریال احتمالا بدترین نمره را در بین تمام ویژگیهای منفی سریال بگیرد.
واقعیت اینست که سریالهایی مثل خاطرات خون آشام و سری فیلمهای گرگ و میش یا همان Twilight توانستند یک اثر عاشقانه-خونآشامی تولید کنند؛ اما عقرب عاشق با هر کپی برداری و (مثلا) نوآوری که از خود نشان میدهد؛ فرسنگها از تبدیل شدن به یک اثر خون آشامی-عاشقانه فاصله دارد.
در این مطلب سعی کردم تا در وهله اول به نکته خوب سریال یعنی موسیقی جالب توجه آن اشاره کنم تا متهم به سیاهنمایی حین صحبت و بحث درباره آثار ایرانی نشوم ولی واقعیت اینست که خودم بعد از دیدن تریلر عقرب عاشق، منتظر یک سریال متفاوت بودم. سریالی که با وجود همه محدودیتهای سینمای ایران و کمبودهایی که در این مملکت وجود دارد؛ بتواند خوش بدرخشد. اما سازندگان کار خودشان را جدی نگرفتند، آنها به اثر خود بیاحترامی کردند و نتیجه این بیاحترامی طبیعتا عدم استقبال از سوی مخاطب است. عقرب عاشق تا به اینجا یکی از بدترین آثاری است که طی چند سال اخیر در شبکههای VOD ساخته شده و امید میرود تا بتواند در سه چهارم باقی مانده، کمی تا قسمتی متفاوت (همراه با جذابیت) ظاهر شود.
پینوشت: هیچوقت نفهمیدم ما سینمادوستان دقیقاً از چه زمانی محمدرضا فروتن را به عنوان یک بازیگر کارکشته و ماهر از دست دادیم. او بازیگر بزرگی است که همچنان قابلیتهای زیادی دارد اما نقشآفرینی در آثاری مثل مانکن و جزیره و حالا هم عقرب عاشق، نشان میدهد که یا انتخابهای بسیار بدی دارد، یا کسی او را در این انتخابها همراهی نمیکند و یا اینکه محمدرضا فروتن دیگر به خودش هم باور ندارد.
پینوشت ۲: آهنگ تیتراژ پایانی با صدای محسن چاووشی یکی از قطعات موسیقایی قشنگ این هنرمند است اما ترانه، فضا و حال و هوای این آهنگ هیچ سنخیتی با پس زمینه تیتراژ و بهطور کلی، فضای سریال ندارد.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
برای چشماتون و وقت گرانبهاتون ارزش قائل باشید و هیچ فیلم ایرانی رو نبینید!!!
یکی از اون سریال کمدی های خیلی خوبه
ولی انصافاً ما ایرانیا نباید دست رو ژانر ترسناک _علمی تخیلی بزاریم🗿
بهتره برم جشامو با وایتکس بشورم
خیلی منتقد بنظرم خوش برخورد در اومده با فیلم مخصوصاً شخصیت اصلی شباهت بی بدیلی با ترمیناتور داره حتی موتورش حتی شکلی که اصطلاحات و حرکات رو میسنجه من که بیشتر از ۱ ربع نتونستم تحمل کنم چون کاملا سکانسای اولش شبیه ترمیناتور بود این فیلم هیچ ربطی به بازیگری نداره علت مسخره بودنش اینه فیلم قصد تقلید داشته از هر جهت