۱۰ خیانت دردناکی که در بازیهای ویدیویی تجربه کردیم
اکثر مواقع، داستان بازیهای ویدیویی در مورد گروهی از افراد است که به هم کمک میکنند تا به یک هدفی برسند. ممکن است که این هدف نابودی یک شیطان بزرگ باشد، ممکن هم هست که ...
اکثر مواقع، داستان بازیهای ویدیویی در مورد گروهی از افراد است که به هم کمک میکنند تا به یک هدفی برسند. ممکن است که این هدف نابودی یک شیطان بزرگ باشد، ممکن هم هست که پیروزی در یک مسابقه باشد. شما در این بازیها به افرادی نیاز دارید که قابلاعتماد باشند؛ ولی اگر نباشند چی؟ متاسفانه همه ما مزه تلخ خیانت در بازیهای ویدیویی را چشیدهایم و میدانیم که چقدر بد است؛ ولی از میان تمامی آنها، بدترینها کداماند؟ اگر شما هم دوست دارید که با این دردناکترین خیانتها آشنا شوید، در ادامه با ویجیاتو همراه باشید.
خطر اسپویل: این مقاله داستان بازیهای مختلفی که در این لیست آمدهاند را فاش میکند
- 1 خیانت شپرد در Call of Duty: MW2
- 2 Big Smoke از GTA San Andreas
- 3 خیانت Atlas در BioShock
- 4 Haytham از Assassin's Creed 3
- 5 Master Miller از Metal Gear Solid
- 6 بخش اول Dying Light 2
- 7 Bode در بازی Jedi: Survivor
- 8 کنت در بازی Plague Tale Requiem
- 9 Yurt از بازی Demon Souls
- 10 آنابل در بازی Final Fantasy 16
خیانت شپرد در Call of Duty: MW2
بازی Modern Warfare 2 به قدری هیجانانگیز بود و فراز و نشیبهای زیادی داشت که خیلی از جزئیات آن را به سختی میتوانیم به یاد آوریم؛ ولی این یک مورد همیشه در گوشه ذهن تمامی بازیکنان این بازی باقی میماند. این بازی صحنههای غمانگیز زیادی داشت و پر بود از درگیریهای احساسی، ولی خیانت شپرد از همه دردناکتر بود.
شما در یکی از سختترین ماموریتهای بازی باید از یک خانه حفاظت کنید. اگر این کار را با موقیت انجام دهید باید یک سری اطلاعات را بردارید و خودتان را به سرعت به یک هلیکوپتر برسانید که از منطقه فرار کنید. در طول تمامی این اتفاقات، باید از دست سربازان دشمن که در حال تیراندازی هستند جان سالم به در ببرید.
شما در نهایت که به هلیکوپتر میرسید، ژنرال شپرد منتظر شماست. او اطلاعات را از شما میگیرد و سپس به شکم شما شلیک میکنید. قبل از اینکه Ghost بتواند واکنشی نشان دهد، شپرد به او هم شلیک میکند. اینکه شخصیتی مهم مثل Ghost به همین سادگی و خیلی غیرقابل انتظار کشته شود واقعا شوکه کننده بود. صحنه مرگ آخر بازی هم خیلی زیادی احساسی بود و یک حس پوچی خاصی را به بازیکن میداد. انگار که واقعا یک خیانت به این شکل زیادی نامردی است.
Big Smoke از GTA San Andreas
در تمامی داستان GTA San Andreas همه افراد عاشق یکی از شخصیتهای بازی، یعنی Big Smoke هستند. انگار که از همه بهتر صحبت میکند و با همه میتواند دوست باشد. در کل داستان بازی، اگر قرار بود که کسی به ما خیانت کند، تحت هیچ شرایطی فکر نمیکردیم که آن شخص بیگ اسموک باشد. برای همین هم هست که یکی از دردناکترین خیانتها به او مربوط میشود، چون اصلا نمیتوانستیم خیانتش را تصور کنیم.
وقتی که بالاخره بیگ اسموک خیانت میکند، همه چیز به هم میریزد. تمامی شخصیتهایی که تا آن قسمت از بازی میشناختید را از دست میدهید. خود اسموک که تمامی گروه را به پلیسها میفروشد، برادرتان هم که به زندان میافتد و خودتان هم به یکی دیگر از مناطق بازی تبعید میشوید. ماموریتهای بعد از این قسمت برای چندین ساعت به شدت خسته کنندهاند. این موضوع منطقی است و احتمالا خود راکستار از قصد این قسمت را خسته کننده ساخته است. شما باید حس تنها بودن و عصبانیت را، مثل شخصیت خودتان در بازی حس کنید. برای همین هم هست که این خیانت به شکل خیلی ملموسی حس میشود.
خیانت Atlas در BioShock
یکی از غیرقابل انتظارترین اتفاقات بازی BioShock، یکی از زیباترین ولی دردناکترین خیانتهای بازیهای ویدیویی هم هست. برای بیشتر از نصف بازی انگار که اطلس دوست شماست. در تمامی این مدت شما معتقدید که اندرو رایان (Andrew Ryan) دشمن اصلی شماست و اطلس قصد دارد که در این راه کمکتان کند. وقتی که در نهایت با رایان مواجه میشوید، همه چیز مشخص میشود.
در تمامی این مدت، یک جنایتکار به نام فرانک فرانتین (Frank Frontain) خودش را با نام اطلس، به عنوان قهرمان و نماینده مردم معرفی کرده بود تا بتواند با ایجاد یک خلع قدرت، تمامی شهر زیر آب را کنترل کند. تمامی سرنخهای این موضوع در دستان ما بود، صرفا در این لحظه است که آنها را کنار هم میگذاریم و بالاخره میفهمیم که دشمن اصلی ما از همان اول اطلس، یا همان فرانک بود.
Haytham از Assassin's Creed 3
این مورد شاید یکی از جالبترین نمونههای یک خیانت عالی باشد. در حقیقت به کسی درون بازی خیانت نمیشود، بلکه به اعتماد خودتان است که خیانت خواهد شد. شما از اول بازی در نقش یک اساسین به نام Haytham بازی میکنید. در قسمت آموزشی و معرفی اولیه بازی شما تمامی کارهای یک اساسین را انجام میدهید. افرادی را میکشید، از دیوارها بالا میروید و کمی هم با داستان بازی آشنا میشوید؛ مثل تمامی عناوین اساسینز کرید دیگر.
وقتی که بالاخره به قاره آمریکا سفر میکنید، این قسمت آموزشی هم تمام میشود. در اینجاست که شما دیگر مطمئنید که شخصیت اصلی بازی Haytham است. در یکی از کات سینهای بازی است که مشخص میشود در تمامی این مدت، Haytham یک شوالیه Templar بود و در حقیقت شخصیت منفی اصلی بازی است.
Master Miller از Metal Gear Solid
مجموعه متال گیر سالید تاریخ خیلی بزرگی در زمینه اتفاقات غیرمنتظره دارد. خیانت در این بازی خیلی اتفاق کمیابی نیست. بسیاری از شخصیتهای بازی دائما به هم خیانت میکنند و از پشت به هم خنجر میزنند؛ اما این موارد تقریبا همیشه در پسزمینه اتفاق میافتد و به صورت مستقیم نیست.
یکی از بدترین و دردناکترین خیانتهای این بازی مربوط به نسخه اولیه بازی است که در آن شخصیت منفی اصلی بازی، یعنی Liquid Snake خودش را به عنوان دستیار شما جا زده است. شما در تمام مدتی که فکر میکردید در حال صحبت با Master Miller هستید، در حقیقت داشتید به Liquid Snake اطلاعات میدادید. با توجه به سال تولید بازی و استاندارد داستانهای آن زمان، چنین چیزی واقعا مغز هر کسی را تحت تاثیر قرار میداد.
بخش اول Dying Light 2
در اوایل این بازی شما با کشمکشهای بین دو گروه اصلی بازی آشنا میشوید. این دو گروه PK یا در حقیقت Peace Keepers هستند و گروه دیگر هم بازماندهها هستند. افراد PK فرمانده خود را با تازگی از دست دادهاند و به دنبال قاتلش میگردند و فکر میکنند که قاتل او در میان بازماندههاست. از طرف بازماندهها هم اصلا با آنها همکاری نمیکنند؛ چون تقریبا از هرکسی که از خودشان نباشد متنفراند.
در میان این درگیریها شما مجبور میشوید که اطلاعات بازماندهها را به فرمانده جانشین PK بدهید. با وجود اینکه در طول تمامی مراحل اولیه بازی شما جان بازماندهها را نجات میدهید، از آنها دفاع میکنید، برایشان آدم میکشید و چیزی هم در عوض نمیخواهید باز هم به شما خیانت میکنند. چرا؟ چون شما همزمان با PK هم کار میکردید و از نظر این بازماندهها همکاری با آنها باعث میشود که تمامی کمکهایتان را فراموش کنند. در یکی از مراحل آخر بخش اول بازی، برادر رئیس بازماندهها برای شما یک تله میگذارد تا شما را برای همیشه حذف کند.
شاید این خیانت خیلی هم دردناک نباشد، ولی به شدت عجیب است. اینکه چرا بعد از این همه کمک باز هم خیانت میکنند واقعا عجیب است.
Bode در بازی Jedi: Survivor
در طول کل بازی، بود (Bode) خیلی آدم خوبی به نظر میرسد. در انتها بازی که دیگر همه چیز تمام است، بود شخصیت واقعیاش را نشان میدهد و به شما خیانت میکند. این مورد خیلی جالب است. ما اصلا انتظار چنین خیانتی را نداریم و از نظر داستانی، عمق خیلی زیادی را به بازی اضافه میکند.
این خیانت از چند زاویه مختلف دردناک است. اول اینکه با مرگ بود، سختترین قسمت بازی شروع میشود. چالشهای بازی چند برابر میشوند و انگار که لذت بازی کمتر میشود. دوم هم اینکه مرگ بود، یک زنجیرهای را آغاز میکند که کم کم تعداد قابلتوجهی از شخصیتهای داستان کشته میشوند؛ که این موضوع از دیدگاه داستانی دردناک است.
کنت در بازی Plague Tale Requiem
یکی از قوانین مهم مجموعه Plague این است که هرگز هیچ اتفاق خوبی در بازی نمیافتد، اگر هم بیفتد احتمالا قرار است که یک حادثه خیلی خیلی بد رخ دهد. کل داستان بازی حول این مسئله میچرخد که شما باید برای برادر کوچکترتان یک دارو پیدا کنید. او به یک بیماری کشنده مبتلا است و اگر سریعا درمان نشود، زنده نمیماند. دنیا بازی هم به شدت بیرحم و تاریک است و همیشه باید تلاش کنید که کمی بیشتر زنده بمانید.
در طول سفرهایتان به یک قلعه میرسید که یک کنت و کنتس در آن حکومت میکنند و به طور خیلی عجیبی مهربان هستند و میخواهند که کمکتان کنند. در طول بازی ما میدانیم که بالاخره کنت قرار است که خیانت کند. این مشخص است؛ به هرحال استاندارد مجموعه Plague همین است. متاسفانه کنت در بدترین زمان ممکن است که تصمیم میگیرد تا اصطلاحا از پشت خنجر بزند.
کنت شما را از بالا یک راهپله به پایین پرتاب میکند و با شمشیر به دنبالتان میافتد. دردناکی این خیانت در چند قسمت مختلف است. یکی اینکه شما یک دختر کوچک هستید و یک مرد بزرگ با شمشیر به دنبالتان است. دومی هم اینکه آدمی به این مهربانی توانست به همین سادگی به شما خیانت کند. سومی هم این است که با وجود این همه اعتماد، حتی ذهن شما هم دائما منتظر یک خیانت بود؛ و حالا که اتفاق افتاد، چیزی از ناراحتی آن کم نکرد.
Yurt از بازی Demon Souls
بدترین نوع خیانتها، آنهایی هستند که شما از آنها خبری ندارید. در دنیا آخرالزمانی بازی، خیلی منطقی است که شما هرکدام از بازماندههایی را که پیدا میکنید را به پناهگاه خود منتقل کنید. این حرف شاید در مورد کل بازی درست باشد، به جز Yurt.
شما Yurt را در یک قفس پیدا میکنید. وقتی که با او صحبت کنید، به نظر میرسد که انگار یکی دیگر از بازماندهها است و منتظر است که یکی نجاتش دهد. در طول صحبت با او، مشخص است که انگیزههای دوستانهای ندارد؛ ولی خب در کل بازی همه به طرز عجیبی صحبت میکنند پس عادی است.
معمولا نیازی نیست که نگران یک NPC باشیم. اما وقتی که شما Yurt را به حال خود رها کنید، شروع به کشتن تمامی NPCهای درون پناهگاه میکند. فکر نکنید که این افرادی که میمیرند خیلی هم مهم نیستند، برخی از این NPCها تجهیزات خیلی خوبی را میفروشند و ممکن است که آنها را برای همیشه از دست بدهید.
آنابل در بازی Final Fantasy 16
تمامی بخش اولیه بازی در حقیقت یک نمونه از «عروسی خونین» است که به زبان Final Fantasy تعریف میشود. ممکن است که شما انتظار چنین حجمی از خشونت را از یک بازی ویدیویی نداشته باشید چون صحنههای این چند قسمت به شدت خونین و خشن هستند. تعداد زیای از شخصیتهای بازی در اینجا میمیرند، حتی خود پادشاه. مشخص میشود که خود ملکه هم در تمام این مدت یک خائن بوده و حتی به خدمتکاران خودش هم رحم نمیکند.
بازی به طرز خیلی خوبی قهرمانهای داستان را معرفی میکند. شخصیتهایی مثبت و به شدت قدرتمند که شاد و سرحال هستند و انگار که غمی در دنیا وجود ندارد. همه میدانیم که در این شرایط چه اتفاقی قرار است که رخ دهد. میدانیم که همه و یا حداقل تعداد زیادی از آنها به زودی کشته میشوند. با این حال وقتی که این خیانت بالاخره اتفاق میافتد، از چیزی که فکر میکردیم به شدت خشنتر و بیرحمانهتر است. کشتار و قتلعامی که خیانت ملکه به همراه دارد، از بدترین و تاریکترین انتظار شما هم فراتر خواهد رفت. برای همین هم هست که این خیانت برای همیشه در ذهن کسانی که آن را تجربه کردند، باقی خواهد ماند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
یکی از خیانت هایی که نه تو مطلب بود نه تو کامنتا خیانتی که میشد با فرانکلین به مایکل کرد
همه شون به خصوص مدرن وارفر خیلی دردناک بودن
مقاله خوبی بود. ممنون
انصافا قبل اینکه مقاله رو باز کنم ....اسپویل...... مطمئن بودن مایکا هم هست
واقعا ناامید شدم
اون از اول بهش اعتمادی نبود
اونو که اصلا موقعی که بازی رو شروع میکردی میفهمیدی
لنس خائن (آدمی که کُت سفید داشت) در جی تی ای وایس سیتی هم نباید فراموش کرد !
لیترالی نصف کاراکترای فرام سافتور
مخصوصا owel اون دیگه خیلی نامرد بود
شپرد و مخصوصا هیثم به شخصه خیلی دردناک بودن!!! هیثم داشت لجند میشد برام ، باورم نمیشد!!!
پن: آقای وفادار ممنون بابت مقاله ، پیشنهاد میکنم کنار تیتر بازیا اسم شخصیت رو ننویسید که هرکسی فقط میخواست اسم بازیش رو چک کنه اسپویل نشه!!!!
هیثم واقعا داشت تبدیل به یه لجند میشد،سازنده ها دیدن همینطوری میش بره تمپلارا میشن آدم خوبه،خیانت آوردن تو کار
سر کاری که اطلس کرد من واقعا برگام ریخت😬😬
DO NOT TRUST SHEPHERD I SAY AGAIN DO NOT TRUST SHEPHERD