ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

اسطوره‌شناسی

ماجراجویی‌های میمون شاه

داستان سفر به مغرب یا سیر باختر (Journey to the West) یکی از معروف‌ترین و فاخرترین آثار ادبیات آسیا به شمار می‌رود که از ماجرای واقعی سفر راهبی چینی به نام شان ژانگ (Xuan Zang ...

پردیس احمدی
نوشته شده توسط پردیس احمدی | ۱۲ مرداد ۱۴۰۲ | ۲۲:۰۰

داستان سفر به مغرب یا سیر باختر (Journey to the West) یکی از معروف‌ترین و فاخرترین آثار ادبیات آسیا به شمار می‌رود که از ماجرای واقعی سفر راهبی چینی به نام شان ژانگ (Xuan Zang - یا در فارسی تان تسن) به هند به منظور دریافت کتاب و دست‌نوشته‌های راهبان بودایی درباره فرقه بودیئسم الهام گرفته شده است.

سفر به مغرب، بزرگ‌ترین اثر ادبیات آسیا

این کتاب که در زبان چینی با نام سی‌یو‌جی (Xi You Ji) به تحریر درآمده و در ترجمه زبان انگلیسی عنوان آن به Journey to the West تغییر یافته است، از سفر شخصیتی واقعی، همان راهب بودایی چینی که داستانی واقعی است شروع می‌شود اما رفته‌رفته از واقعیت فاصله گرفته و وارد داستان‌های تخیلی می‌شود چرا که راهب در مسیر سفر خود به غرب (از چین به هندوستان) با سه موجود افسانه‌ای، هیولای شنی، خوک طمّاع و میمون شاه شرور همراه می‌گردد که هر یک موجودی نمادین در اساطیر تمدن چین باستان هستند.

ماجرای سفر راهب بودایی به هندوستان

این اثر، هم‌چون شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی موفق شده است با استفاده از مجموعه داستان اساطیر تمدن چین، خدایان و ایزدان، شیطاین و عناصر پلید که در طی سالیان رو به نابودی بودند را زنده نگه دارد و از لحاظ حفظ فرهنگ و تاریخ تمدن چین با شاهنامه و کمدی الهی دانته برابری می‌کند (هر چند این کتاب هم‌چون آثار فردوسی و دانته به شکل شعر نوشته نشده است).

این کتاب در قرن شانزدهم و در دوران سلسله مینگ به قلم وو چنگ‌نن (Wu Cheng'en) نوشته شده است و گفته می‌شود قهرمان داستان (میمون شاه) تنها در نسخه ترجمه انگلیسی به "میمون" ترجمه شده و شاید در زبان چینی هرگز این شخصیت ماهیت حیوانی هم‌چون میمون نداشته باشد.

شاید ووگونگ هرگز میمون نبوده است

تولد میمون شاه

همان‌طور که گفتیم ماجرا حول محور سفر راهب بودایی به هندوستان شکل می‌گیرد که در طی مسیر خود با موجودات افسانه‌ای همسفر می‌گردد که یکی از آنها میمون‌شاه، قهرمان اصلی داستان است.

کتاب از ماجرای تولد معجزه‌آسای میمون شاه و پیش از سفرش به سمت مغرب آغاز می‌شود. هم‌چون پَنگو، سان ووکونگ (Sun Wukong - همان شخصیت میمون شاه) از تخمی جادویی که از ترکیب بهشت و زمین در کوهستان افسانه‌ای گل‌ها و میوه (Mountain of Flowers and Fruit)، در ورای اقیانوس شرقی به وجود آمده بود، بیرون می‌آید.

ووکونگ، میمون افسانه‌ای

از کودکی تا نوجوانی، ووکونگ با حیوانات دیگر در کوهستان جادویی، به زندگی خود ادامه می‌دهد اما رفته‌رفته متوجه تفاوت در هوش، توانایی و درک خود نسبت به سایر حیوانات کوهستان شده و خود را حاکم تمام کوهستان و حیواناتش؛ میمون شاه، تعیین می‌کند.


آغاز سفر

میمون شاه به مدت سیصد سال بر کوهستان حکومت می‌کند اما بالاخره روزی به خود آمده و می‌گوید:

اکنون من خوشحالم اما روزی که یاما (حاکم قلمروی مردگان) به دنبالم آید این همه زیبایی و نشاط برای همیشه ویران می‌شود. من چه شاهی هستم که مرگ می‌تواند به سادگی مرا نابود کند؟

سان ووکونگ - سفر به مغرب

به این ترتیب سان ووکونگ تصمیم می‌گیرد که استادی پیدا کند تا به او نحوه رسیدن به زندگی ابدی را آموزش دهد. او قایقی ساخته و راهی اقیانوس عظیم می‌شود که بادهای قدرتمند او را به سمت ساحلی جدید هدایت می‌کنند.

میمون‌شاه استادی نامیرا پیدا می‌کند

میمون شاه در آنجا با انسان‌ها برای بار اول ملاقات می‌کند و از رفتار و قدرت سخن‌وری آنها تعجب می‌کند. او فورا مقداری لباس دزدیده و به تن می‌کند و راهی شهرها، صحراهایی سوزان و جنگل‌هایی بزرگ می‌شود که در نهایت به ورودی غاری می‌رسد که لانه یک موجود نامیراست.

مرد مقدس مستقر در غار قبول می‌کند که میمون شاه را تعلیم دهد و به مدت ده سال قوانین تائوئیسم و راه‌های درست‌یابی به عمری جاودان را به سان ووکونگ آموزش می‌دهد. میمون شاه قدرت نبرد و هنرها و معجزات فراوانی را از این مرد مقدس فراگرفته و زمانی که تعلیماتش به پایان می‌رسد، میمون شاه قادر است بر زمین و زمان سفر کرده، در آسمان پرواز کند و به شکل هفتاد و دو موجود مختلف تغییرشکل دهد.

نامیرا و قدرتمند، میمون شاه بزرگ

بازگشت به خانه

میمون شاه حالا قدرتمند به کوهستان محل تولدش بازمی‌گردد تا به تمام حیوانات قدرت‌های خارق‌العاده خود را نشان دهد، اما زمانی‌که به کوهستان می‌رسد می‌بیند که موجودی پلید تمام خانه‌ها را ویران کرده و فرزندان تمامی خانواده‌های حیوانات را ربوده است.

بازگشت به کوهستان

با خشمی بی‌سابقه میمون شاه به هوا می‌پرد و تا دم لانه‌ی هیولا در آسمان پرواز می‌کندو سپس تمام موهای بدنش به میمون‌های کوچک و وحشی تبدیل می‌شود که به لانه هیولا وارد شده و شروع به گاز گرفتن و چنگ زدن او می‌شوند و زمانی‌که هیولا مشغول آزاد کردن خود از دست این میمون‌های کوچک است، میمون‌شاه تمام بچه‌ها را برداشته و به کوهستان بازمی‌گردد.

با برگشتن بچه‌ها، تمامی حیوانات میمون شاه را گرامی می‌دارند و تحت سلطه او در می‌آیند (پیش از این فقط میمون‌ها او را شاه خود می‌دانستند) و به این ترتیب میمون شاه تصمیم می‌گیرد که برای جلوگیری از ورود متجاوزان به کوهستان ارتشی تشکیل داده و به حیوانات جنگیدن را آموزش دهد.

میمون‌شاه انتقام می‌گیرد

میمون‌شاه به تمام حیوانات سلاح‌های مختلفی می‌دهد، شاخ، نیش، دندان تیز، چنگال و ... اما خود به نظرش به عنوان یک پادشاه نباید از این سلاح‌های پیش‌پاافتاده استفاده کند و اینجاست که او تصمیم می‌گیرد قدرتمندترین سلاح دنیا را از آن خود کند. او برای این کار بار دیگر راهی سفر می‌شود، این بار به اعماق اقیانوس.


دزدی از شاه اژدها

با استفاده از وردی میمون‌شاه آب اقیانوس شرقی را از هم گشوده و به زمین اقیانوس قدم می‌گذارد. او به مسیر خود تا قصر بزرگ شاه اژدهایان، که در عمیق‌ترین نقطه اقیانوس بنا شده بود، ادامه می‌دهد. شاه اژدها نیز با دیدن او از قدرت میمون‌شاه به وجود آمده و زمانی که می‌فهمد او موفق به تبدیل شدن به موجودی نامیرا (جاویدان) شده است، سلاح‌هایی با قدرت‌های خداگونه را به او هدیه می‌دهد.

پادشاه اژدهایان

میمون‌شاه اما برای بدست آوردن شمشیر و گرز گران‌قدر خدایان تا اعماق اقیانوس نیامده است، او گران‌بهاترین دارای شاه اژدها را می‌خواهد و زمانی که شاه اژدهایان درخواست میمون‌شاه را رد می‌کند، او با قدرت بی‌کرانش بدون اجازه عصای جادویی و آهنین پادشاه اژدهایان را از اعماق زمین بیرون کشیده و با وردی آن را به سوزنی کوچک تبدیل می‌کند. سپس درحالی که پادشاه اژدهایان از خشم فریاد می‌کشد سوزن را در پشت گوش خود گذاشته و تمام هدایان پادشاه اژدهایان را نیز برداشته و به خشکی فرار می‌کند.

میمون‌شاه تمام هدایای پادشاه را با خود می‌برد

میمون‌شاه به کوهستان خود بازگشته و با افتخار هدایای پادشاه اژدهایان را به سایرین نشان می‌دهد. قدرت و محبوبیت او در کوهستان به قدری زیاد می‌شود که تمامی حیوانات او را هم‌تراز سایر خدایان در بهشت می‌دانند.


دنیای مردگان

خدایان در بهشت شاهد تمام کارهای میمون شاه هستند و به این نتیجه می‌رسند که میمون‌شاه با کارهای خود درحال برهم زدن نظم خلقت است و باید هر چه سریع‌تر جلوی این موجود شرور را بگیرند.

بهترین فرصت انتقام خدایان زمانی فرآهم می‌شود که میمون‌شاه برای جشن گرفتن موفقیت‌های خود جشن بزرگی برگزار می‌کند که انواع خوراکی‌ها و نوشیدنی‌ها خوشمزه بر روی میزها چیده شده و تمامی حیوانات در آن حضور می‌یابند.

مهمانی میمون‌شاه

مدتی بعد تک‌تک مهمان‌ها بر سر میز بزرگ غذا به خواب عمیقی فرو می‌روند و میمون‌شاه که خود درحال سر دادن بلندترین خرناس‌هاست توسط دو موجود از روی صندلی برداشته شده و با دست و پایی بسته به سمت سرزمین زیرزمین، محل زندگی مردگان فرستاده می‌شود.

با عبور ربایندگان میمون شاه از ورودی دروازه شهر مردگان، او اندکی چشمانش را باز کرده و در خواب و بیداری می‌بیند که بالای دروازه‌ نوشته شده: قلمروی تاریکی. در همین لحظه میمون‌شاه به خودش آمده و فورا بیدار می‌شود.

میمون‌شاه به هوش می‌آید

میمون‌شاه که متوجه می‌شود خدایان بهشت حکم دست‌گیری او را صادر کرده بودند عصبانی شده و با جادو سوزنی که پشت گوشش داشت را به عصایی بزرگ تبدیل کرده و تمام افرادی که سر راهش بودند را کنار می‌زند.

میمون‌شاه در سرزمین مردگان

در اینجا میمون شاه به درگاه یاما (Yama)، حاکم قلمروی مردگان می‌رسد و به او می‌گوید که چرا دستور دستگیری مرا داده‌ای درحالی‌که می‌دانی من نامیرا شده‌ام. یوما با دیدن عصای عظیم و آهنین میمون‌شاه ترسیده و به او می‌گوید که حتمن اشتباهی در اسناد و نوشته‌ها رخ داده و به اشتباه نام تورا برای دستگیری نوشته‌ام.

میمون‌شاه دستور می‌دهد تمام اسناد دنیای مردگان را در اختیارش قرار دهند و سپس نام خود و تمام حیواناتی که در کوهستان محل تولدش زندگی می‌کردند را از لیست یوما خط می‌زند. سپس در حالی که از سرزمین مردگان خارج می‌شود به یوما می‌گوید که تو دیگر هیچ برتری و قدرتی نسبت به من نداری پس از سر راهم کنار برو.

فرار از دنیای مردگان

خدمت در بهشت

امپراطور بزرگ بهشت، امپراطور یشم (Jade) با دیدن این اتفاقات هم در دریای شرقی و هم در دنیای زیرزمین، بیش از پیش از میمون‌شاه عصبانی شده و تصمیم می‌گیرد برای از بین بردن او نقشه‌ای زیرکانه بچیند؛ امپراطور برای نابودی میمون‌شاه باید نقطه ضعف او، یعنی غرورش را هدف قرار دهد.

قدرت میمون‌شاه خدایان را به خشم می‌آورد

امپراطور تصمیم می‌گیرد به میمون‌شاه مسئولیتی در بهشت دهد تا بتواند به این ترتیب او را تحت کنترل خود درآورد. میمون‌شاه با شنیدن این پیشنهاد خوشحال شده و به سمت بهشت به پرواز درمی‌آید.

وظیفه‌ای که امپراطور بزرگ بهشت به میمون‌شاه داده بود نگهبانی از اسب‌های بهشتی بود که پس از چندین روز او متوجه می‌شود که این مسئولیت بسیار پست‌تر از قدرت و ابهت اوست و زمانی که به امپراطور بهشت شکایت می‌کند، پستی جدید، نگهبانی از باغ درختان هلو به او داده می‌شود. درختان هلوی بهشتی، میوه‌های جادویی دارند که هر هزارسال یک‌بار میوه‌ می‌دهند و هر کسی که از این هلو‌های بهشتی بخورد عمری جاودان خواهد یافت. خدایان هر هزار سال به دور یکدیگر جمع شده و میوه‌های بهشتی را می‌خورند و به نوعی جاودانگی و نامیرایی خود را جشن گرفته و تازه می‌کنند.

غرور نقطه ضعف میمون‌شاه

میمون‌شاه این مسئولیت جدید را قبول کرده اما پس از مدتی با دیدن هلوهای درخت، وسوسه شده و به بالای یکی از شاخه‌های درخت می‌پرد. هلوی اول را بعلیده و زمانی که می‌بند هلوهای چقد خوشمزه هستند یک‌به‌یک تمامی آنها را می‌خورد.

زمانی‌که خدایان با باغی خالی از میوه مواجه می‌شوند، به اتفاق نظر میمون‌شاه را محکوم به مرگ می‌کنند، اما خب میمون‌شاه که تمام میوه‌های درخت جاودانگی را خورده بود، هزاران بار جاودان شده و به هیچ عنوان کسی نبود که بتواند او را از بین ببرد.

مراقبت از هلوهای بهشتی :))))

در اینجا امپراطور بزرگ بهشت دست به دامن بودا می‌شود، و در چشم‌ برهم‌زدنی میمون‌شاه می‌بیند که در دستان استاد سابقش نشسته است. بودا میمون‌شاه را سرزنش می‌کند اما میمون‌شاه می‌گوید:

من میمون‌شاه هستم. من جاویدانم. من می‌توانم به شکل هفتاد و دو موجود درآیم. یک پرش کوچک من، من را هزاران کیلومتر در آسمان بلند می‌کند. با تمام این قدرت‌ها، من باید کسی باشم که امپراطور بزرگ بهشت است.

میمون‌شاه - سفر به مغرب

شرط‌بندی با بودا

بودا به میمون‌شاه می‌گوید که حاضرم چالشی پیش پای تو بگذارم، اگر موفق شوی از کف دست من پایین بیایی تو را امپراطور بزرگ بهشت می‌کنیم، اما اگر شکست بخوری، به شکل موجودی فانی به زمین بازمی‌گردی و باید دوباره سعی کنی تا بتوانی جاودانگی خود را پس بگیری.

میمون‌شاه با بودا شرط می‌بندد

صحبت بودا هنوز به پایان نرسیده بود که میمون‌شاه با پرشی قدرتمند از بهشت به زمین می‌رسد و در محلی که با پنج ستون بزرگ محاصره شده بود فرود می‌آید. او فورا بر روی یکی از ستون‌ها اسم خود را می‌نویسد و دوباره با پرشی به بهشت و در دستان بودا بازمی‌گردد.

خوشحال از سربلند بیرون آمدن از چالش ساده بودا، رو به استادش کرده ولی بودا به او می‌گوید که هر موقع آماده است می‌تواند چالش را شروع کند. میمون‌شاه که گیج شده به بودا می‌گوید من همین الان به زمین رفتم و حتا نامم را بر ستونی بزرگ حک کرده‌ام. بودا به او نشان می‌دهد که میمون‌شاه هم‌چنان در کف دستان اوست و این پنج ستون صورتی انگشتان بودا هستند که میمون‌شاه نام خود را بر روی کوچک‌ترین انگشت بودا حک کرده است.

دنیا در دستان بودا قرار دارد

بودا به او می‌گوید که یادت باشد هرچقد قدرتمند شوی و هرچقد بلند بپری و در آسمان پرواز کنی، همواره در کف دست من خواهی ماند.


آغاز سفر 2

به این ترتیب میمون‌شاه از بهشت به زمین بازگشته ولی این‌بار موجودی میراست که در اینجا سفرش را به هند آغاز می‌کند تا بتواند درکنار راهب بودایی به هندوستان رسیده و با کامل کردن ماموریتش (آوردن نسخه‌های راهنمایی‌های بودا به چین) بار دیگر جاودانگی خود را بدست آورد.

آغاز سفر میمون‌شاه به هند

با کوشش‌ها و فداکاری‌های میمون‌شاه او در نهایت نه به هدفی که سفرش را برای آن آغاز کرده بود، بلکه به بزرگ‌ترین گنج، یعنی بصیرت حقیقی دست پیدا می‌کند.

میمون‌شاه نمادی از تمام خصایص انسان‌هاست که در مسیر رسیدن به قدرت تا نهایت پیش می‌رود ولی سپس با دریافت بصیرت غرور و خودبینی را گنار می‌گذارد.


لیست منابع:

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (11 مورد)
  • Matin-Artorias
    Matin-Artorias | ۱۳ مرداد ۱۴۰۲

    خسته نباشید خانم احمدی،یک داستان زیبای دیگر
    واقعا هر چقدر داستان های اساطیری رو میخونم بیشتر به پشگل بودن ما آدم ها پی میبرم

  • jiqjwhs8enqjo
    jiqjwhs8enqjo | ۱۳ مرداد ۱۴۰۲

    واقعا مقاله عالی بود، داستان و شخصیت میمون شاه و کلا چیزهایی که ازش ساخته شدن به طرز عجیبی " باحال " هستن
    یه عصای جادوی و قدرت بی انتها و داستان پشتت حتی اگه داستانی به این خوبی هم نداشت باز هم باحال بود!
    خست نباشید

  • parsa122323
    parsa122323 | ۱۳ مرداد ۱۴۰۲

    اولین و دومین عکس های مقاله چقد هنرشون شبیه هنر ایرانی هست

  • parsa122323
    parsa122323 | ۱۳ مرداد ۱۴۰۲

    خیلی خوب بود
    توی بازی دوتا ۲ یه هیرو داشتیم به اسم monkey King چقد شبیه اونه
    حتی یه آیتم هم داشت به همین اسم monkey King bar این هم حتما همون چیزیه که از اژدها‌شاه دزدیده
    میدونم که داستان های دوتا ۲ به هیچ جا وصل نیستن ولی این دوتا ( منظورم DOTA نیست ) خیلی شبیه اون هیرو هستن

    • mobinshz
      mobinshz | ۱۴ مرداد ۱۴۰۲

      تو خیلی بازی و مدیاهای دیگه از این شخصیت الهام گرفته شده، توی دوتا هم همینه، توی league of legends هم چمپ wukong داربم، تو وبتون god of highschool با الهام از شخصیت های این داستان اساطیری و شخصیت هاش کلا یه داستان دیگه نوشتن و خیلی جاهای دیگه

      • پردیس احمدی
        پردیس احمدی | ۱۷ مرداد ۱۴۰۲

        دقیقا! اتفاقن خیلی از شخصیت‌های دوتا 2 ریشه تاریخی یا اساطیری دارن

  • Shadow-san
    Shadow-san | ۱۳ مرداد ۱۴۰۲

    مثل همیشه عالی. خسته نباشید خانم احمدی

    • jiqjwhs8enqjo
      jiqjwhs8enqjo | ۱۳ مرداد ۱۴۰۲

      چون تا پایان شهریور به اون یکی سایت نمیری امدی اینجا؟:) (شوخی میکنم ، صرفا واسه فان گفتم😂:)

      • Shadow-san
        Shadow-san | ۱۳ مرداد ۱۴۰۲

        😂
        راستش من همیشه به اینجا سر میزنم فقط خیلی کم کامنت میذارم چون هنوز با اینکه بیشتر از ۲ سال از عضویتم تو این سایت میگذره ( فکر کنم ۳ سال شده باشه) بازم کامنتام میرن تایید و من کلا یک مدت بیخیال کامنت دادن شده بودم ولی خب اینجا همیشه آیتم های جذابی داره که من رو دوباره برمیگردونه یکیش هم همین مقاله های اسطوره شناسی خانم احمدی.

        • پردیس احمدی
          پردیس احمدی | ۱۷ مرداد ۱۴۰۲

          ^>^

  • ❤️ NieR LoveR
    ❤️ NieR LoveR | ۱۳ مرداد ۱۴۰۲

    بسی زیبا
    خسته نباشید خانم احمدی ...
    جالبه که بازهم با یک داستان آشنا و مشابه با افسانه‌های دیگر ملل روبه‌رو هستیم ...
    موجودی در جستجوی زندگی ابدی که با دستیابی به اون ، به غرور و خودبرتربینی دچار شده ، و با سقوط از جایگاهش و آغاز سفری دیگر ، به بینش و بصیرت و معرفت که گنج حقیقی‌ست پی میبره ...
    شبیه گیلگمش ، یا دیگر اسطوره‌ها از فرهنگ‌های دیگه که الان به خاطر ندارم ...
    جالبه که اینجا هم با استفاده از یک خوردنی خاص به جاودانگی میرسن ...
    اینجا هلو بود ، تو افسانه‌های نورس یه نوشیدنی از خو.ن و عسل ... و ...
    باز هم ممنون از مقاله خوبتون .

مطالب پیشنهادی