چه اندازه از داستان فیلم Goodfellas واقعی است؟
نیازی به معرفی فیلم Goodfellas مارتین اسکورسیزی نیست. به عنوان یک اثر جریانده در سابژانر مافیایی و گنگستری، Goodfellas نه تنها یکی از برترین فیلمهای جنایی همهی دوران به شمار میآید بلکه اگر بگوییم یکی ...
نیازی به معرفی فیلم Goodfellas مارتین اسکورسیزی نیست. به عنوان یک اثر جریانده در سابژانر مافیایی و گنگستری، Goodfellas نه تنها یکی از برترین فیلمهای جنایی همهی دوران به شمار میآید بلکه اگر بگوییم یکی از بهترین فیلمهای تمام تاریخ نیز هست اشتباه نکردهایم. در تاریخچهی دور و دراز همکاریهای بین اسکورسیزی و رابرت دنیرو، شاید بتوان گفت Goodfellas بهترین همکاری آنها با هم است.
این فیلم پر است از اجراهای بینظیر. از ایفای نقش دنیرو که در آنی از یک شخصیت کاریزماتیک به آدمکشی سنگدل تبدیل میشود تا شیمی بینظیر که بین او با نقشهایی که ری لیوتا، جو پشی و لورین براکو برعهده دارند برقرار است. دنیرو در نقش جیمی کانوی همانند یک مار پر نقش و نگار است که تماشاچیان هیچگاه مطمئن نیستند که چه زمانی ضربه میزند. ولی آیا میدانستید که Goodfellas از یک داستان واقعی برگرفته شده است؟ و میدانید چه اندازه از این فیلم بر اساس این ماجرای واقعی پیش میرود؟
اگر نمیدانستید باید گفت که Goodfellas بر اساس داستان واقعی یک عضو گروههای گنگستر با نام هنری هیل است که ایفای نقش او بر عهدهی ری لیوتا بود. مارتین اسکورسیزی، رابرت دنیو و نیکولاس پیلگی در نقش نویسنده/فیلمنامه نویسی تلاش کردند تا به شیوهای ویژه این داستان و شخصیت جیمز برک (همتای واقعی جیمی کانوی) روی پردههای سینما بیاورند. آنها در کنار اهمیت و دقتی که داشتند کمی هنر را نیز با این گنگستر درآمیختند تا یک اثر سینمایی پدید آید.
در این نوشتار بررسی خواهیم کرد که داستان فیلم Goodfellas چه میزان با واقعیت همخوانی دارد و خود جیمی کانوی چقدر به جیمز برک شبیه است.
هماهنگی داستان فیلم Goodfellas با روایت واقعی
بیشتر شخصیت پردازی جیمی کانوی توسط مارتین اسکورسیزی و نیکولاس پیلگی به طور کلی از جیمز برک دنیای واقعی برداشته شده است؛ چرا که این فیلم یک برگردان از کتاب راستینهی Wiseguy به شمار میآید. این کتاب زندگی هنری هیل را به نمایش میکشد. ماجراهایی که پیش میآید همگی در کتاب آمدهاند. برک یک گنگستر در مافیای ایتالیا بود که ریشهی ایرلندی داشت و بنابراین نمیتوانست به طور کامل عضوی از مافیا یا به اصطلاح «مید من» (Made Man) شود.
او از مرشدان هیل و تامی دسیمون (Tommy DeSimone) که باعث به وجود آمدن شخصیت جو پشی شد، بود. هر سه تای آنها بیلی بتز (Billy Batts) که یک مید من بود را کشتند و به خانهی مادر تامی سر زدند تا بیل و آهک برای دفن کردن او بردارند. هنگامی که آنها صندوق ماشین را باز کردند بیلی هنوز زنده بود. برک همچنین دزدی لوفتهانزا را برنامهریزی کرد و برای ساکت نگهداشتن همدستانش تعدادی آدمکشی انجام داد.
بیشتر خط داستانی Goodfellas واقعیست. ولی شاید برای اثرگذاری شتاب آنها بیشتر شده باشد. بتز یک هفته پس از حادثهی برق انداختن کفش کشته شد، نه همان شب. تنها چیزهایی که فیلم «اشتباه» به تصویر میکشد به دلیل حذفیات است و نه این که چیزی را کاملاً از خود درآورد. برای نمونه، برک به ۱۲ سال در زندان به خاطر درگیریاش در یک تقلب شرطبندی در بوستون کالج به خاطر شهادت هیل در دادگاه محکوم شد که این جریان در فیلم دراماتیزه شده است. با این وجود هیچگاه رخ دادن این جنایت را در Goodfellas نمیبینیم و تنها به آن اشاره میشود.
به طور کلی میتوان گفت که زندگی برک به عنوان پایهای برای اسکورسیزی و پیلگی عمل کرد تا آن را گسترش دهند و به جای داستانگویی نقطه به نقطه، یک روایت از درون آن بیرون بکشند. مطمئناً دخالتهای هنری در ساخت Goodfellas انجام شده ولی چیزی از حد خود نگذشته است.
رابرت دنیرو اجرای خود را در Goodfellas تا جای ممکن به واقعیت نزدیک کرد
کمک رابرت دنیرو در به تصویر کشدن جیمز برک روی پردههای سینما شگفتانگیز است. از نظر واقعی بودن، او تا جایی که ممکن بود خودش را همانند برک کرد. برای نمونه، در سکانس پرآوازهی شام در خانهی مادر تامی، بسیاری متوجه شدهاند که دنیرو گناه کچاپ زدن به غذایی ظاهراً ایتالیایی را انجام میدهد و به گونهی متفاوتی نسبت به دیگران هم از کچاپ استفاده میکند.
دنیرو برای آماده شدنش برای این نقش به قدری پیش رفت که از هنری هیل راستین پرسید که آیا جیمز برک کچاپ دوست داشت و اگر بله، به چه شکلی آن را روی غذا میریخت؟ به بطری ضربه میزد؟ از یک چاقو استفاده میکرد؟ چگونه این کار را انجام میداد؟ حرکت غلتشی که در Goodfellas میبینیم دقیقاً همان طوری است که برک در زندگی واقعی از آن استفاده میکرد.
فرای موضوعی به سادگی کچاپ ریختن، دنیرو یک حس خباثت و دلسنگی را از خود در این نقش نشان میدهد که باعث مورمورتان میشود. او حتی نیاز به سخن گفتن ندارد تا این حس را به تماشاچیان منتقل کند. نمونهاش را میتوان در سکانس نزدیک شدن دوربین به دنیرو دید در حالی که او هنگام پخش Sunshine of Your Love سیگار میکشد. تماشاگران میدانند که دقیقاً چه رویدادی قرار است که رخ بدهد بدون این که دنیرو واژهای به زبان آورد.
گنگسترهای بسیاری در تاریخ سینما دیده و بازیگران سرشناس فراوانی برای ایفای نقش آنها برگزیده شدهاند. حتی در همین فیلم Goodfellas نیز هر دوی لیوتا و پشی از کاریزمای خود برای درخشان کردن نقشهای خود بهره میبرند. ولی دنیرو در این نقش به اندازهای ترسناک، آرام و خونسرد است. نه این که در فیلم بامزگی از خود نشان نمیدهد ولی با ریزبینی فراوانی به جیکی کانوی جانبخشی میکند که یک حس وحشت باورنکردنی را در همهی طول فیلم با خود همراه دارد.
فیلم Goodfellas نقطهی اوج همکاری مارتین اسکورسیزی و رابرت دنیرو است
ایفای نقش برجستهی رابرت دنیرو و کارگردانی استادانهی مارتین اسکورسیزی باعث شدهاند تا شاید بهترین همکاری این دو هنرمند در فیلم Goodfellas شکل بگیرد. با توجه به همهی همکاریهای این دو با هم که ساختههای شگفتانگیزی را پدید آوردهاند، این جایگاه Goodfellas بسیار ویژه به شمار میآید. سکانس شامی که در پایان فیلم قرار دارد نشان میدهد که چقدر دنیرو عالی جیمز برک را در فیلم به نمایش میکشد و چگونه اسکورسیزی با کارگردانی خود این ایفای نقش را برجسته از آب درمیآورد.
در ابتدا باید گفت که این سکانس به دست مایکل بالهاوس فیلمبرداری شده است؛ سینماتوگرافری سرشناس که با هر دوی اسکورسیزی و راینر ورنر فاسبیندر همکاریهای فراوانی داشته است. فیلمبرداری با تکنیک دالی زوم که برای این سکانس استفاده شده کمنقص است. اساساً نحوهی فیلمبرداری به این شکل است که بالهاوس دوربین را روی یک دالی حرکت میدهد در حالی که همزمان با کمک یک لنز زوم میکند تا این گونه، پیشزمینه، ایستا باقی به نظر برسد در حالی که اندازهی پسزمینه تغییر مییابد تا حس ناخوشایندی را به وجود آید. این تکنیک نخستین بار در فیلم Vertigo دیده شد و توسط Jaws نیز زیاد مورد استفاده قرار گرفت.
اسکورسیزی از این تکنیک استفاده میکند تا حس ناخوشایند مرگ را پدید آورد. هنری از پیش دستگیر شده و تنها برای خود زمان میخرد. او میداند که جیمی یک آدمکش است و دوستیشان دیگر جلوی رخ دادن یک رویداد تلخ را نمیگیرد. دنیرو به آرامی نقش خود را بازی میکند ولی میتوانید در چشمانش ببینید که میخواهد چه بلایی سر هنری بیاورد. این لحظهایست که هنری میفهمد باید به او پشت کند و فیلم نیز به ژرف شدن آن کمک میکند.
در حالی که هر دوی دنیرو و لیوتا در نقش خود میدرخشند، اسکورسیزی این سکانس را با ریزبینی بسیار بالایی خلق میکند. فیلمبرداری با تدوین تلما شونمیکر به عنوان یکی از تأثیرگذارترین ادیتورهای سینما، به بینقصی میرسد. این سکانس هر آن چیزی که نیاز دارید تا از تبدیل داستان برک به یک فیلم سینمایی بدانید را به شما نشان میدهد.
برای پدید آوردن داستانی همچون Goodfellas باید بدانید که چگونه یک روایت حقیقی را تبدیل به فیلم میکنید. نه مارتین اسکورسیزی و نه رابرت دنیرو نه تنها در این زمینه تازهکار و کارنابلد نبودند بلکه در این فیلم نقطهی اوج خود را نشان میدهند. مطمئناً دگرگونیهایی در داستان جیمز برک رخ داده است. Goodfellas بخشهای فراوانی از زندگی او را تشدید میکند، مورد توجه قرار میدهد یا کنار میگذارد. با این وجود، این فیلم یک تصویر کاملاً هماهنگ با زندگی او را به نمایش میگذارد.
تماشاچی واقعاً حس میکند که این شخصیتها را میشناسد. در پایان ماجرا، واقعاً مهم نیست که جیمی کانوی و جیمز برک مو به موی هم باشند؛ چرا که Goodfellas به دنبال ساخت یک رونوشت از زندگی او نیست. این فیلم میخواهد با گسترش دادن زندگی او یک موضوع بزرگتر را به پیش بکشد.
فیلم Goodfellas یک ساختهی فرای زمان به شمار میآید. یک اثر که هنگام اکرانش تحسین شد، هنوز هم تحسین میشود و سالها پس از زمان ما نیز هواداران فراوانی آن را تماشا میکنند، مورد بررسی قرار میدهند و دوستش میدارند. این ساخته را میتوان بزرگترین دستاورد کارنامهی پر از موفقیت رابرت دنیرو و مارتین اسکورسیزی محسوب کرد که در سالهای پیشرو هنوز هم سخن از آن خواهد بود که چگونه Goodfellas یک داستان راستین را تبدیل به یک فیلم کرده است.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
خسته نباشید آقای صفری
عاشق این فیلم هستم، مرد ایرلندی باعث شد من علاقهمند به کار های اسکورسیزی بشم، گاو خشمگین من رو روانی کرد، ولی فیلمی که باعث شد من ارادتمند ۱۰۰ درصدی مارتین اسکورسیزی بشم، همین فیلم رفقای خوب بود!
این فیلم عالیه، فیلمنامه بینقصه، انتخاب بازیگرها عالیه، دیالوگها (مخصوصا مال مرحوم ری لیوتا) عالی ادا میشن، شخصیت تامی قشنگ خودش رو به وسیلهی هنرنمایی جو پشی یه حرومزادهی غیرقابل پیشبینی جلوه میده، شخصیت پائولی بسیار قابل احترام و سنگین و قدرتمنده، و در نهایت جیمی کانوی... این آدم خیلی کاریزماتیک و پرجذبه در این فیلم به تصویر کشیده شده! به قول هنری هیل این آدم الهامبخش شخصیت منفی فیلمها بود! رابرت دنیرو خیلی خوب از پس نقش براومده، دمش گرم.
واجب شد دوباره برم تماشاش کنم؛ این فیلم من رو یاد GTA Vice City میاندازه.
مقاله خیلی کوتاه بود، انتظار داشتم خیلی طولانیتر باشه :(
درود بر اسکوسیزی و دنیرو