ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

پوستر فیلم After Hours مارتین اسکورسیزی (1985)
فیلم سینمایی

فیلم After Hours در ۴۰ سالگی؛ اودیسه کافکایی اسکورسیزی در نیویورک

بازتابی از بحران اسکورسیزی در دهه ۸۰

آرش بوالحسنی
نوشته شده توسط آرش بوالحسنی تاریخ انتشار: ۱۸ مهر ۱۴۰۴

وقتی نام مارتین اسکورسیزی به میان می‌آید، معمولا ذهن‌ها سراغ فیلم‌هایی می‌رود که به‌شدت تحسین‌شده‌اند و اغلب در فهرست بهترین‌های تاریخ سینما قرار گرفته‌اند: راننده تاکسی (Taxi Driver)، گاو خشمگین (Raging Bull) یا رفقای خوب (Goodfellas). آثاری که نه‌تنها دوران کاری او را تعریف کردند، بلکه جایگاهش را به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین و بانفوذترین کارگردانان تاریخ سینما تثبیت نمودند. اما چیزی که کمتر به ذهن خطور می‌کند وقتی کسی می‌گوید «یک فیلم کاملا اسکورسیزی»، جواهری به نام بعد از ساعات کاری (After Hours) است؛ فیلمی محصول ۱۹۸۵ که ترکیبی غیرمنتظره از کمدی اسلپ‌استیک و نوآر دارد. اسکورسیزی برای همین اثر در جشنواره کن جایزه بهترین کارگردانی را برد و فیلم در گذر زمان تبدیل به یک کالت کلاسیک شد؛ جایگاهی که هر سال پررنگ‌تر می‌شود.

آنچه حتی کمتر شناخته شده، این است که داستان پشت صحنه ساخت این کمدی سیاه، در واقع بازتابی مستقیم از همان تم کافکایی است که فیلم به آن می‌پردازد. یا شاید برعکس؛ شاید خود فیلم بازتابی از سرگذشت شخصی اسکورسیزی است.

وسوسه‌ای ناتمام و یک شکست سنگین

مارتین اسکورسیزی، کاتولیکی متعهد و مردی که روزی قصد داشت کشیش شود، از دوران فیلم‌سازی در مدرسه رؤیای ساخت اثری درباره عیسی مسیح و رنج‌های او را در سر داشت. در اوایل دهه ۸۰ به نظر می‌رسید که این فرصت نصیبش شده است. پروژه ساخت فیلم آخرین وسوسه مسیح (The Last Temptation of Christ) بر اساس فیلمنامه‌ای از پل شریدر و اقتباسی از رمان جنجالی نیکوس کازانتزاکیس در دستور کار قرار گرفت. قرار بود این فیلم در اسرائیل و با بودجه‌ای ۱۱۴ میلیون دلاری ساخته شود.

مارتین اسکورسیزی در پشت صحنه فیلم After Hours

اما سرنوشت یاری نکرد. درست در روز شکرگزاری سال ۱۹۸۳ پروژه لغو شد. دلایل؟ افزایش شدید هزینه‌ها و فشار گسترده گروه‌های مذهبی. این گروه‌ها به صورت سازمان‌یافته روزانه حدود پانصد نامه اعتراضی به شرکت مادر پارامونت (Gulf+Western) می‌فرستادند تا تولید را متوقف کنند. برای اسکورسیزی، لغو این پروژه چیزی کمتر از فاجعه نبود؛ شکستی که نه‌تنها او را دلسرد کرد، بلکه باعث شد نسبت به آینده خود به‌عنوان فیلمساز شک کند.

اما او به جای انفعال، تصمیم گرفت خلأ را پر کند. به‌جای آنکه در سکوت بسوزد، با خلاقیت واکنش نشان داد: فیلمی ساخت درباره همین شکست و حس پوچی و بلاتکلیفی.

After Hours: فیلمی برای بازگشت به فرم

اسکورسیزی در مصاحبه‌ای با «هارلن جاکوبسن» در Film Comment (۱۹۸۸) گفت:

وقتی آخرین وسوسه در ۸۳ لغو شد، مجبور شدم خودم را دوباره روی فرم بیاورم. باید ورزش می‌کردم؛ این فیلم همان ورزش بود. اول فیلم After Hours، در ابعادی کوچک. ایده‌ام این بود که اگر روزی آخرین وسوسه دوباره راه بیفتد، یاد گرفته باشم با همان مقیاس کوچک بسازمش، چون احتمالا همین اندازه بودجه گیرم می‌آمد. بعد سؤال این بود: آیا می‌توانی در مقام کارگردان هالیوود دوام بیاوری؟ چون حتی اگر در نیویورک زندگی کنم، باز یک کارگردان هالیوودی‌ام. اما حتی وقتی می‌خواهم فیلمی هالیوودی بسازم، چیزی درونم هست که می‌گوید: برعکس برو.

او با After Hours دقیقا چنین کرد.

خلاصه داستان: شبی که به جهنم بدل شد

گریفین دان در نقش پل هکت در فیلم After Hours

فیلم داستان پل هکت (با بازی گریفین دان) را روایت می‌کند؛ یک کارمند تایپ‌نویسی در کامپیوتر که روزهایش کسالت‌بار و یکنواخت است. پس از یک روز عادی، او در کافه‌ای با زنی به نام مارسی (روسانا آرکت) آشنا می‌شود. کمی گفت‌وگو، کمی علاقه و بعد شماره تلفن. پل امیدوار است این آشنایی سرآغاز ماجرایی تازه باشد، چیزی متفاوت با روزمرگی‌های تکراری‌اش. شب هنگام با تاکسی به سوهو می‌رود تا او را ملاقات کند.

اما همین تصمیم کوچک، او را به دل شبی می‌برد که هر لحظه‌اش به کابوس بدل می‌شود. از همان دقایق اول، همه‌چیز از کنترل خارج می‌شود. او در جست‌وجوی فرار از ملال روزمره، در باتلاقی از حوادث عجیب و آدم‌های غریب فرو می‌رود. هر کس که سر راهش قرار می‌گیرد، به شکلی ناخواسته مانعی دیگر برای بازگشت او به خانه می‌شود.

نیویورک: شهری علیه قهرمان

در After Hours، خود نیویورک نقش دشمن اصلی را دارد؛ شهری همچون هزارتویی عظیم که انگار تنها مأموریتش به جهنم کشاندن پل است. فیلمبرداری درخشان مایکل بالهاوس و تدوین دقیق تلما شون‌میکر این حس خفقان و آتش‌گرفتن تدریجی زندگی قهرمان را به بیننده منتقل می‌کند.

شخصیت‌هایی که پل ملاقات می‌کند عجیب و غریب‌اند: آدم‌هایی از طبقات مختلف با پس‌زمینه‌ها و شخصیت‌هایی آن‌قدر غیرعادی که بیننده حس می‌کند وارد یک خواب پریشان و ناخوشایند شده است. هر چه شب تاریک‌تر می‌شود، وضعیت جسمی و روانی پل نیز رو به وخامت می‌رود.

صحنه‌ای کافکایی از فیلم After Hours با حال‌وهوای کابوس‌وار

جذاب‌ترین نکته این است که او همچنان به هر کس که سر راهش قرار می‌گیرد اعتماد می‌کند؛ با وجود آن‌که بارها این اعتماد نتیجه‌ای جز ناامیدی نداشته. میل او به بازگشت به امنیت خانه آن‌قدر شدید است که هر بار کورسوی امیدی می‌بیند، چنگ می‌زند. اما ما به‌عنوان تماشاگران می‌دانیم هیچ نجاتی در کار نیست. این امید زود خاموش می‌شود و فقط ملال و کلافگی باقی می‌ماند.

تأثیر کافکا، جادوگر شهر از و آلیس در سرزمین عجایب

مفهوم محوری فیلم به شدت کافکایی است: گرفتارشدن در سیستمی پوچ، بدون راه فرار. صحنه‌ای میان پل و دربان یک کلاب، یا مکالمه‌ای با مأمور مترو، مستقیما از کافکا الهام گرفته‌اند. این دقیقا بازتاب تجربه شخصی اسکورسیزی است در انتظار طولانی و بی‌ثمر برای ساخت آخرین وسوسه مسیح.

اما فیلم تنها به کافکا متکی نیست. جست‌وجوی پل برای بازگشت به خانه شباهت زیادی به ماجرای دوروتی در جادوگر شهر اوز دارد؛ شباهتی که فیلم حتی با شوخی جنسی مارسی درباره «تسلیم شو دوروتی!» به آن اشاره می‌کند.

از سوی دیگر، پل همزمان شبیه «آلیس» است که در پی ماجراجویی به سوراخ خرگوش سقوط می‌کند، اما به‌جای دنیای شگفت‌انگیز، در دنیایی پر از هرج‌ومرج و تهدید گرفتار می‌شود. شب برای او دریچه‌ای به واقعیتی موازی است که در آن همه‌چیز علیه او عمل می‌کند.

خنده در دل کابوس

نمایی از نیویورک شبانه در فیلم After Hours

با وجود تاریکی و اضطراب غالب، فیلم به‌شکل غافلگیرکننده‌ای خنده‌دار است. خنده‌ای عصبی و تلخ که بیش‌تر شبیه واکنش دفاعی روان است. خود اسکورسیزی هم بارها حین فیلمبرداری از خنده منفجر می‌شد. گریفین دان به یاد می‌آورد: «می‌دیدم اسکورسیزی پشتش را برگردانده، سعی می‌کند جلوی خنده‌اش را بگیرد. برایش مضحک بود که پل در چه مخمصه‌ای گیر افتاده.»

همان‌طور که راجر ایبرت نوشت: «این تنش‌زاترین کمدی‌ای است که به یاد دارم؛ کابوسی که قدم به قدم شدت می‌گیرد تا جایی که خنده‌مان توخالی و دفاعی می‌شود.»

نوآوری‌های فنی و همکاری با بالهاوس

فیلم After Hours اولین همکاری موفق اسکورسیزی با فیلمبردار آلمانی مایکل بالهاوس بود. فیلم کاملا شبانه فیلمبرداری شد. برای برخی نماها روش‌های خلاقانه‌ای به کار رفت، مثل صحنه افتادن کلیدها به سمت پل. در دهه ۸۰ خبری از جلوه‌های دیجیتال نبود، بنابراین تیم مجبور شد دوربین را به تخته‌ای وصل کند و رها کند، سپس با طناب متوقف سازد. نتیجه اما فوکوس‌ناقص بود. بالهاوس راه دیگری پیشنهاد داد: حرکت سریع کرین به سمت پایین و همین شد نمای نهایی.

اسکورسیزی در سبک بصری فیلم به‌شدت تحت‌تأثیر هیچکاک بود. او کلوزآپ‌های زیادی گرفت، حتی از جزئیاتی بی‌اهمیت. این تکنیک عمدا باعث می‌شد بیننده تصور کند همه‌چیز مهم است، درحالی‌که نیست. این همان حس پارانویای پل را منتقل می‌کند: وقتی ذهن درگیر است، هر جزئیاتی رنگ تهدید می‌گیرد. شون‌میکر هم با تدوینی سریع، فیلم را از دو ساعت به ۹۷ دقیقه کاهش داد و ریتمی عصبی و پرتنش خلق کرد.

فیلمنامه، دعواهای حقوقی و پایان‌بندی

همکاری مایکل بالهاوس با اسکورسیزی در فیلم After Hours

فیلمنامه اثر نوشته جوزف مینیون، دانشجوی ۲۶ ساله کلمبیا بود. اما او بخش‌های زیادی را مستقیم از یک مونولوگ رادیویی جو فرانک در ۱۹۸۲ برداشت کرده بود. فرانک هرگز در تیتراژ اعتباری نگرفت، اما پس از شکایت، مبلغ قابل‌توجهی به‌عنوان تسویه دریافت کرد.

فیلم ابتدا «شبی در سوهو» (A Night in Soho) نام داشت و قرار بود تیم برتون کارگردانش باشد. اما وقتی برتون فهمید اسکورسیزی پس از شکست آخرین وسوسه آزاد است، خودش کنار کشید.

مشکل اصلی اما پایان فیلم بود. اسکورسیزی نسخه‌های مختلف را به دوستان و کارگردانان دیگر نشان داد. نهایتا این مایکل پاول، فیلمساز بریتانیایی، بود که پیشنهاد پایان‌بندی کنونی را داد: بازگشت پل به اداره‌اش.

این پایان در ظاهر ساده است، اما معنای عمیقی دارد. پل پس از یک شب پرکابوس، درست سر ساعت اداری جلوی محل کارش رها می‌شود؛ جایی که پیش‌تر می‌خواست از آن بگریزد. دایره کامل می‌شود. او از یک جهنم شبانه به جهنم واقعی بازمی‌گردد: روزمرگی بی‌پایان.

نتیجه

فیلم After Hours بازتابی از بحران اسکورسیزی در دهه ۸۰ است، اما هم‌زمان اثری بی‌زمان درباره تنهایی، پوچی و تلاش‌های بیهوده انسان برای فرار از آن‌هاست. فیلمی که در چهلمین سالگردش بیش از هر زمان دیگری شایسته دیده‌شدن است: کابوسی نیویورکی که میان خنده و وحشت در نوسان است؛ کابوسی که در پایان فقط می‌توان به آن خندید، خنده‌ای همراه با اشک.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی