ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

فیلم و سریال

بهترین پایان‌ها در تاریخ سینما (بخش اول): از کازابلانکا تا ایندیانا جونز

سکانس‌های نهایی بخشی از فیلم هستند که می‌توانند یک فیلم را جاودانه کنند یا آن را به‌طور کامل به‌دست فراموشی بسپارند. هرچقدر هم که چندساعتی که صرف تماشای فیلم کرده‌اید برایتان لذت‌بخش باشد اگر آن ...

نگار درستکارفر
نوشته شده توسط نگار درستکارفر | ۸ مهر ۱۳۹۸ | ۲۰:۳۰

سکانس‌های نهایی بخشی از فیلم هستند که می‌توانند یک فیلم را جاودانه کنند یا آن را به‌طور کامل به‌دست فراموشی بسپارند. هرچقدر هم که چندساعتی که صرف تماشای فیلم کرده‌اید برایتان لذت‌بخش باشد اگر آن پنج دقیقه پایانی به طرز باورنکردنی بد باشد، در آنجاست که می‌توانید به تفاوت میان یک فیلم کلاسیک و یک فیلم فراموش‌شده بنگرید. بهترین پایان فیلم‌ها باید با آنچه که پیش از آن مشاهده‌شده هم‌تراز باشد و همچنین ازنظر احساسی رضایت‌بخش. با در نظر گرفتن این معیارها، راه‌های بسیاری برای به پایان رساندن یک فیلم وجود دارد- تنها مرزهای موجود که می‌توانند مسدود کننده این مهم باشند، خلاقیت فیلم‌سازان و استعداد است.

شما می‌توانید تیتراژ را پس از یک تعلیق بزرگ داستانی، به نمایش کشیدن مرگ قهرمانانتان در نبردی تمام‌عیار، پیروزی شخصیت‌های شرور، و یا القا کردن این حس به تماشاگران که آنها شاهد یک پیچش داستانی بی‌نظیر بوده‌اند به نمایش درآورید. در حقیقت آن‌قدر پیچش‌های پایانی به‌یادماندنی در سینما صورت گرفته که می‌توان کل این لیست را با آنها پر کرد.

کازابلانکا (1942)

بهترین پایان‌ها در تاریخ سینما

بی‌شک عنوان بهترین فیلم تبلیغاتی تاریخ- اگر در زمان جنگ دچار شک شدید که آیا دارید کار درست را انجام می‌دهید با خودتان فکر کنید «ریک بلین چه می‌کرد؟»- و همچنین یکی از بهترین پایان فیلم‌ها از آن کازابلانکاست. ریک می‌توانست الزا معشوقه‌اش را در کازابلانکا در کنار خود نگه دارد اما در عوض خوشحالی خود را فدا می‌کند تا مطمئن شود او سوار هواپیمایی به مقصد پرتغال با همسرش، جنگجوی مقاومت ویکتور می‌شود.

خداحافظی تلخ و شیرین ریک یکی از نقل‌قول شده ترین دیالوگ‌هاست: «پشیمان خواهی شد. اما شاید امروز نه، شاید فردا نه، اما به‌زودی و برای تمام طول عمر باقی‌مانده‌ات.» «پاریس همیشه از آن ما خواهد بود» - با این جملات نسل‌های متوالی از بینندگان اشک ریخته‌اند. در انتها ریک با .»دوست جدید خود، رئیس پلیس حقه‌باز اوقات خود را سپری می‌کند. «لوئیس فکر کنم این می‌تواند آغاز یک دوستی زیبا باشد

بعضی‌ها داغشو دوست دارند (1959)

بهترین پایان‌ها در تاریخ سینما

مثل همشهری کین و مرد سوم، کمدی کلاسیک بیلی وایلدر یکی از برندگان مسلم برترین فیلم‌های تاریخ منتقدین است. برتری که بعضی‌ها داغشو دوست دارند نسبت به رقبایش دارد، احتمالاً یکی از بهترین دیالوگ‌های پایانی در سینماست.  جری که بیشتر زمان فیلم را در نقش زن سپری کرده تا از دست گانگسترها پنهان شود، آن‌قدر دفنه را دوست‌داشتنی خلق کرده است که میلیونر میان‌سال ازگود از او خوشش می‌آید و جواب نه به پیشنهاد ازدواج خود را نمی‌پذیرد.

جری که بهانه‌هایش برای دست رد زدن به سینه ازگود بی تأثیر است، درنهایت کلاه‌گیس خود را برداشته و به ازگود می‌گوید: «من یک مردم!» ازگود که تحت تأثیر قرار نگرفته تنها پاسخ می‌دهد: «خوب هیچ‌کس کامل نیست.» سخن دیگری را نمی‌توانیم به این دیالوگ اضافه کنیم.

دکتر استرنجلاو یا: چگونه یاد گرفتم دست از هراس بردارم و به بمب عشق بورزم (1964)

بهترین پایان‌ها در تاریخ سینما

ساخته‌شده در اوج جنگ سرد، طنز جنگ اتمی استنلی کوبریک شاید کمدی باشد اما به شیوه‌ای قابل پیش‌بینی به اتمام نرسید. بله، تعداد اندکی از سریال‌های جدی‌ترِ آن دوره جرات این را داشتند که دنیا را در سناریویی که ثمره آن نابودی متقابل طرفین خواهد بود به‌پایان برسانند. سناریویی که در پایان فیلم دکتر استرنجلاو شاهد آن هستیم.

پس‌ازآنکه یک هواپیمای بمب‌افکن آمریکایی پیام لغو مأموریت خود را دریافت نمی‌کند روس‌ها نیز دست‌به‌کار می‌شوند و فیلم با مونتاژی سیاه‌وسفید از ابرهای اتمی- که بر روی آن موسیقی جنگ جهانی دوم ورا لین «دوباره همدیگر را خواهیم دید» پخش می‌شود- به اتمام می‌رسد. این پایان یکی از بهترین‌هاست زیرا به‌طور همزمان بامزه، تراژیک و تأثیرگذار است. پایان ترمیناتور 3: ظهور ماشین‌ها به همین شکل به اتمام رسید و  تنها مشاهده موشک‌ها که مانند باران از آسمان فرود می‌آیند، بافاصله یکی از به یاد ماندنی‌ترین بخش‌های فیلم است.

فارغ‌التحصیل (1967)

آیا این می‌تواند یکی از غیررمانتیک ترین پایان فیلم رمانتیک در تاریخ باشد؟ دوست‌دختر سابق بن با نام الین مقررشده با مرد دیگری ازدواج کند،از این رو بن برادوک خود را به لس‌آنجلس می‌رساند تا مراسم عروسی را به هم بریزد. پس از خراب شدن اتومبیلش، مشخص می‌شود که دویدن تا کلیسا با سرعت هرچه‌تمام‌تر کافی نیست و او دیر می‌رسد تا الین را از مهروموم کردن ازدواج خود بازدارد. اما همان‌طور که اسم او را از بالکن فریاد می‌زند، الین پاسخ می‌دهد و علی‌رغم اعتراضات تمامی حضار تصمیم می‌گیرد که داماد خود را رها کرده و به‌سوی بن برود.

اما این پایان کار نیست. پس از فرار از کلیسا این زوج جدید سوار اتوبوس می‌شوند اما نمی‌توان گفت که پایانی خوش در انتظار آنهاست. در سکانس نهایی از این زوج آنها را می‌بینیم که بر روی صندلی پایانی نشسته‌اند – الین هنوز در لباس عروسی خود- و با خود فکر می‌کنند «چه غلطی کردم؟!!» و چشم‌اندازی ایده آل از دهه شصت در چشم برهم زدنی دود می‌شود و به هوا می‌رود.

سیاره میمون‌ها (1968)

بی‌درنگ یکی از بهترین پایان‌ها در فیلم‌ها و احتمالاً یکی از فوق‌العاده‌ترین پرده‌برداری‌ها در تاریخ سینما از آن این فیلم کلاسیک است. فضانورد آمریکایی تیلور به‌عنوان یک زندانی در میان گروهی از میمون‌های هوشمند و سخنگو اوقات سختی را می‌گذارند اما وقتی او به‌سوی آزادی از مخروبه‌های منطقه ممنوعه گذر می‌کند همه‌چیز رو به بهبود می‌رود. تا آن زمان تأیید شده بود که سیاره میمون‌ها سکونت‌گاه انسان‌هایی پیشرفته بوده پیش از آنکه میمون‌ها بر آن چیره شوند اما حتی آگاهی از این موضوع تیلور را برای ضربه سهمگین نهایی آماده نمی‌کند.

مجسمه آزادی معمولاً منظره‌ای تأثیرگذار و شگفت‌انگیز است اما هیچ‌کس انتظار ندارد آن را بر روی ساحل یک سیاره‌ی بیگانه ببیند. در انتها مشخص می‌شود که تیلور در تمام این مدت روی زمین بوده است و نژاد انسان‌ها خود را با سلاح‌های اتمی خود از میان برده‌اند.

در خدمت سرویس مخفی ملکه (1969)

جیمز باند معمولاً با احساسات و عواطف سروکار ندارد- آنها معمولاً راه آدم کش مرگبار را در پیش می‌گیرند- اما در پایان فیلم جیمز باند 007 جورج لازنبی سکانسی احساسی را رقم می‌زند. باند که به‌تازگی با تریسی دی وینچنزوی دایانا ریگ ازدواج‌کرده، غافل از تراژدی که در انتظار آنهاست در کنار جاده با همسر جدیدش متوقف می‌شود. در اینجاست که بلوفلد و دستیار زنش ایرما بانت از داخل ماشین به‌سوی آن‌ها تیراندازی می‌کنند.

تیری به سر تریسی اصابت می‌کند و باند تنها جسد بی‌جان او را در آغوش می‌گیرد. وی به افسر پلیس که در آنجا حضور دارد می گوید: «مشکلی نیست واقعاً. او دارد استراحت می‌کند. عجله‌ای نداریم. ما تمام‌وقت دنیا را در اختیارداریم...» حتی باگذشت پنجاه سال از آن زمان، باند هرگز تا این حد انسان به نظر نرسیده است؛ حتی در کازینو رویال.

کسب‌وکار ایتالیایی (1969)

تجسم سینمایی دهه شصت سرزنده همیشه قرار بود در پایان‌بندی خود با معضلاتی روبه‌رو شود. چارلی کروکر و دار و دسته بزهکارانش آن‌قدر دوست‌داشتنی هستند که دلتان نمی‌خواهد هیچ اتفاق بدی برای آنها بیافتد اما درعین‌حال، چنین بزهکاری شیرین کارانه‌ای را نمی‌توان با نشان دادن گریختن خلاف‌کاران به‌پایان رساند.

در انتهای فیلم تیم موفق به دزدیدن شمش‌های طلا در تورین می‌شود و به نظر می‌آید که به‌سوی آزادی در حرکت‌اند تا اینکه دریکی از تعلیق آمیزترین سکانس‌های تعلیق آمیز سینما اتوبوس آنها از کنترل خارج می‌شود و بر روی مسیل از آلپاین متوقف‌شده و معلق در هوا می‌ماند. در حالی که همه‌چیز به تعادل وابسته است- دزدها در یک انتهای اتوبوس و طلاها در سوی دیگر- کروکر اطمینان می‌باید که بینندگان نیز با آنها در این تعلیق همراه‌اند «صبر کنید رفقا. یه ایده عالی دارم...»

پدرخوانده (1972)

دهه‌ها پیش ازآن‌که بریکینگ بد سقوط یک انسان خوب به دره تاریکی را به تصویر کشید، مافیای حماسی فرانسیس فورد کاپولا نیز روح مایکل کورلئونه را به همین شکل تحت تأثیر خود قرار داد. همزمان با صعود پسر محبوب خانواده و قهرمان جنگی به ریاست خانواده خلافکار خود مایکل از انجام اعمال خشونت باری که حتی پدرش دون ویتو از آن ابا داشت ترسی ندارد. مایکل برنامه و نقشه قتل تمامی پنج خانواده رقیب خود را کشیده و در کنار آن ترتیب قتل شوهر خواهر خود کارلو به دلیل دخالت وی در مرگ برادر بزرگ‌ترش سانی می‌دهد.

یکی از تأثیرگذارترین لحظات در اوج فیلم رقم می‌خورد، درحالی‌که مایکل به‌آرامی به همسرش کی می‌گوید که هیچ نقشی در مرگ کارلو نداشته و به سردی اضافه می‌کند که او هرگز نباید درباره کارهایش از مایکل سؤالی بکند. سکانس پایانی، جایی که یکی از زیردستان مایکل درِ اتاق کارش را بر روی او می‌بندد، تیر خلاص را زده و نشان می‌دهد که مرد خوبی که کی با او ازدواج‌کرده بود دیگر وجود خارجی ندارد.

مرد حصیری (1973)

وقتی‌که افسر پلیس مسیحی متعهد گروهبان هاووی به جزیره اسکاتلندی سامرزایل می‌رسد تا ناپدید شدن دختری جوان را بررسی کند در ذهن ما هرگز شکی وجود نداشت که واقعه‌ای شرورانه در این جزیره در جریان است . اما تا آخرین بخش فیلم نیست که شما متوجه می‌شوید که او نیز آلت دستی بی خبر از همه جاست که به‌عنوان بخشی از برنامه مردمان جزیره برای قربانی کردن یک دوشیزه در مراسمی قومی به آنجا کشیده شده است.

همیشه چیزی فریبنده و خستگی‌ناپذیر درباره نحوه بسته شدن حلقه تله به دور هاووی وجود دارد و به‌محض اینکه او را درون مرد حصیری گرفتار می‌بینیم، می‌دانیم که برای او راه فراری از این گور آتشین وجود ندارد. آخرین سکانس فیلم از هاووی که در میان بقعه سوزان گرفتارشده است یکی از قدرتمندترین لحظات تاریخ سینما را رقم می‌زند.

کری (1976)

مراسم رقص دبیرستان به شکل فاجعه باری به‌پایان رسید و کری وایت سقف آنجا را بر روی سرخود خراب کرد و به سبب آن، خود و مادر زورگوی خود را تا سر حد مرگ سوزاند. وقتی می‌بینیم که سکانسی با روشنایی اندک به نمایش در می آید که در آن تنها بازمانده‌ی فیلم سو اسنل به قبرستان می‌آید تا بر روی قبر کری گل بگذارد حس می‌شود که تمامی دردسرها در اقتباس کلاسیک برایان دی پالما از کتاب استیون کینگ به‌پایان رسیده است . اما ناگهان دست کری از زیرخاک بیرون می‌آید و سو را می‌گیرد و او از جیغ‌زنان از خواب می‌پرد. پس درآمدهای شوکه کننده امروز در فیلم‌های ترسناک عادی به نظر می‌آیند اما این دست کری بود که آغازگر این راه بود و به همین دلیل شایسته قرار گرفتن در هر لیستی مرتبط به بهترین پایان فیلم‌هاست.

هجوم ربایندگان جسد (1978)

هالیوود بارها به داستان علمی تخیلی جایگزینی بشریت با مردمان شرور و بی‌احساس آزمایشگاهی پرداخته است اما فیلم کلاسیک فیلیپ کافمن سال 1978، محصول عصر پارانویید کلاسیک وحشت‌های سیاسی، یکی از بهترین آنهاست. قرار گرفتن پایان این فیلم در لیست بهترین پایان‌ها به خاطر گمراه‌کنندگی بی‌نظیری در آن است. پس‌ازآنکه در نقطه اوج فیلم شاهد آتش گرفتن انباری هستیم که محل نگهداری هزاران محفظه است، قهرمان داستان متیو بنل را می‌بینم که به زندگی روزمره خود در سان‌فرانسیسکو باز می‌گردد و میان جمعیت بی‌اندیشه مهاجمین محو می‌شود. سپس یکی دیگر از بازماندگان نانسی بلیچک او را در جمعیت می‌بیند و صدایش میزند.

در پاسخ، متیو جیغی ترسناک و دهشت انگیز از خودسر می‌دهد و به‌طور همزمان خود را به‌عنوان فردی از محفظه‌ها فاش می‌کند و به میمی اینترنتی جان می‌بخشد. به نظر می‌رسد بشریت از این‌یکی جان سالم به درنخواهد برد...

ایندیانا جونز: مهاجمان صندوق گمشده (1981)

نازی‌ها شکست‌خورده‌اند، صندوق عهد در جای امن قرار دارد و همه‌چیز باید برای ایندیانا جونز و ماریون ریونوود به خوبی پیش برود. اما مشخص می‌شود که یک دشمن وجود دارد که حتی جذاب‌ترین باستان‌شناس سینما نیز نمی‌تواند آن را شکست بدهد- صاحب‌منصبان دولت- در حالی که ایندی و رفیق قدیمی‌اش مارکوس برودی منتظر صندوق هستند؛ متوجه می‌شوند که آن را به موزه‌ای برای تحقیق منتقل کرده‌اند. مأموران دولتی که از همکاری با آنها سرباز می‌زنند به آن دو می‌گویند «مردان بالادست» از آن مراقبت خواهند کرد.

اما ما می‌دانیم که این‌ها تمام گزافه‌گویی سیاسی بیش نیست زیرا دفعه بعد صندوق را می‌بینیم در جعبه‌ای چوبی محفوظ شده تا در انباری بزرگ برای همیشه نگهداری شود- حداقل تا دو دهه بعد در تعقیب و گریز منطقه 51 در ابتدای ایندیانا جونز و جمجمه بلورین. سکانس اوجی که به‌قصد پاد اوج است تا به جذبه مهاجمان صندوق گمشده یکی از بهترین فیلم‌های اکشن تاریخ بیفزاید.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (1 مورد)
  • ناصر
    ناصر | ۱۱ مهر ۱۳۹۸

    خدا رو شکر یه سایت پایان بندیه The Mist رو تو لیستش نزاشته. مرسی.

مطالب پیشنهادی