نقد سریال Ahsoka (قسمت اول و دوم)
با پخش دو قسمت اول سریال مورد انتظار «آسوکا» مخاطبان بار دیگر به جهان جنگستارگان بازگشتند؛ اما اکنون این پرسش وجود دارد که پس از عدم موفقیت سریالهایی چون «کتاب بوبا فت» و همچنین فصل ...
با پخش دو قسمت اول سریال مورد انتظار «آسوکا» مخاطبان بار دیگر به جهان جنگستارگان بازگشتند؛ اما اکنون این پرسش وجود دارد که پس از عدم موفقیت سریالهایی چون «کتاب بوبا فت» و همچنین فصل سوم «مندلورین» آیا این قصهگویی جدید از این دنیای پر از ماجرا میتواند مخاطب را به خود جذب کند یا خیر؟! برای رسیدن به این پاسخ در ادامه با نقد سریال Ahsoka (قسمت اول و دوم) همراه ویجیاتو باشید.
«آسوکا» سریالی پیرامون شخصیتی است که نقش آن را روزاریو داوسون بازی میکند، که قبلاً توانستیم او را در قسمتی از «مندلورین» ببینیم، اما ریشهاش به انیمیشنهای جنگ ستارگان برمیگردد. این باعث شده است که بسیاری از خود بپرسند که آیا برای لذت کامل از این سریال، لازم است آن انیمیشنها را تماشا کنند یا خیر! این مجموعه به آسوکا تانو میپردازد که در حال بررسی یک تهدید در حال ظهور برای کهکشان پس از سقوط امپراتوری است. آسوکا تانو، شاگرد سابق آناکین اسکای واکر، در جستجوی ردپای گرند آدمیرال ثراون، یک استراتژیست ماهر، حیله گر و تأثیرگذار امپراتوری، به سراسر کهکشان سفر میکند.
با نگاه به دو قسمت اول سریال، میتوان گفت «آسوکا» نسبت به دیگر آثار اخیر «جنگ ستارگان» کمتر شبیه یک منظره جهنمی تمام و کمال دیجیتالی است. اما باید دید که دیو فیلونی و شرکتش در ساخت این شخصیتها برای مخاطبانی که با انیمیشنهای «جنگهای کلون» یا «شورشیان» آشنا نیستند، چقدر خوب عمل خواهند کرد. آیا قرار است این سریالی باشد که فقط برای طرفداران سرسخت (که راضی کردن برخی از آنها بسیار سخت است) جذاب باشد یا از نظر احساسی با مخاطبان جریان اصلی ارتباط برقرار خواهد کرد؟!
شخصیت برآمده از دل انیمیشنها
پیش از شروع این بررسی باید گفت اگرچه ممکن است مقصد این دو قسمت برای برخی از تماشاگران «جنگ ستارگان» آشنا باشد، اما مسیری که ما برای رسیدن به آنجا طی میکنیم، هیجانها و شگفتیهای زیادی دارد. ولی یک نکته اساسی در این دو قسمت این است که اگر با انیمیشنهای داستانی جنگستارگان یعنی Star Wars: Rebels و The Clone Wars آشنا نباشید، در ارتباط گرفتن با این اثر و شخصیتهای آن دچار مشکل میشوید. اما چرا؟ چون سازنده این اثر یعنی دیو فیلونی که در تولید آن انیمیشنها نیز نقش مستقیم داشته، ایدهاش را بر این پایه بنا کرده که مخاطب آن انیمیشنها را تماشا کرده است.
پس اگر با این موضوع کنار بیایید که خود نکته کوچکی برای مخاطبان نیست، در آن صورت آسوکا رویایی است که برای طرفداران کارهایی که دیو فیلونی در سالهای اخیر در جنگ ستارگان انجام داده، به حقیقت پیوسته است. دو قسمت اول شخصیتها و مضامین زیادی را از Star Wars: Rebels و The Clone Wars بازمیگردانند. این یعنی ما توسعه بیشتری برای شخصیت اصلی عنوان سریال دریافت میکنیم، ولی این توسعه شخصیت فقط مربوط به آسوکا تانو نیست.
اما در دو قسمت اول، مخاطبانی که با وقایع جنگ ستارگان: شورشیان هماهنگ نیستند، کمی در درک و فهم وقایع داستانی این سریال دچار مشکل میشوند. مشکل اینجاست که پس از تماشای آن، برای درک بهتر برخی گرههای شخصیتی و داستان باید به عقب برگردید و انیمیشن Rebels را تماشا کنید تا با این شخصیتها بیشتر آشنا شوید. بدون شک این نکته جالبی برای مخاطب عام نیست. اما اگر مخاطب خاص آثار مربوط به جنگستارگان هستید، در آن صورت آسوکا مثل یک هدیه تماشایی برای شماست. برای نوع خاصی از طرفداران جنگ ستارگان، این به معنای بازگشت بسیاری از چهرههای آشنا است. پس آسوکا را میتوان دنبالهای بر انیمیشن داستانی Rebels در نظر گرفت.
اما کماکان بزرگترین سوالی که در مورد کیفیت قصه و روایت کلی «آسوکا» وجود دارد این است که آیا طرح داستان برای بینندگانی که «جنگهای کلون» یا «شورشیان» را ندیدهاند معنایی خواهد داشت یا نه؛ که به نظر من در این دو قسمت ندارد. اما چرا؟ چون نکاتی که در طول این دو قسمت به مخاطب داده میشود نکات کلیدی نیست. شاید در این دو اپیزود به ما نکات تشریحی در مورد نحوه ارتباط برخی شخصیتها و احساس مبهمی از روابط بین آنها داده شده است، اما سخت است که بدون درک واقعی شخصیتها به عنوان افراد برآمده از یک انیمیشن، با آنها همراه شد.
برای درک بهتر این موضوع باید گفت خود آسوکا شخصیتی چالش برانگیز است که احساسات و رویکرد او در فضایی بین نیروهای جدای و سیث تعریف میشود، او هیچ یک از خودپسندی یا خشم هیچ یک از دو گروه را ندارد و در عوض به عنوان یک شخصیت آرام و یکنواخت ظاهر میشود. اما شاید همین آسوکا جذابترین شخصیت برای ساخت یک سریال نباشد، به خصوص بدون تضمین اینکه مخاطبان قبلاً در آثار لایواکشن جنگستارگان به صورت عمیق درگیر آشنایی با او نشدهاند.
اما نکته خوب این است که اگر مخاطب با شخصیتها آشنا نیست، ولی مبارزه بین روشنایی و تاریکی برای یافتن مسیری عرفانی به دنیایی دیگر، جایی که بزرگترین قهرمانان هر دو طرف سرگردان ماندهاند، یک مفهوم متقاعد کننده برای دنبال کردن این سریال است. پس اگر بخواهیم خارج از مخاطب جریان اصلی آسوکا را تعریف کینم باید گفت: «آسوکا» بلندپروازانهترین سریال جنگ ستارگان است و از نظر لحن به سهگانههای جورج لوکاس نزدیکتر است. همچنین برای طرفداران معمولی و نه چندان جدی این جهان نیز غیرقابل دسترسترین سریال ممکن است.
کیفیت فنی مناسب و کارگردانی دارای فرم
اگر بخواهیم این دو قسمت را از نگاه فنی و اجرای فرم بصری بررسی کنیم، باید بیان کرد با اثری موفق روبرو هستیم که میداند چیست و چه میخواهد. آسوکا زاییده فکر دیو فیلونی است که تا حد زیادی معمار اسپین آفهای انیمیشنی فوق الذکر است. فیلونی در میان بخشهای خاصی از هواداران بهعنوان خالقی با احترام بینهایت به داستان فرنچایز و پایهای قوی در اصول اساسی روایت است که به شدت به جهان جورج لوکاس علاقه دارد.
بنابراین انتقال او به آثار لایو اکشن جنگ ستارگان اجتناب ناپذیر به نظر میرسید. جالب است بدانید فیلونی مدتی را با ریان جانسون در صحنه فیلمبرداری Star Wars: The Last Jedi گذراند و برای هر دو سریال The Mandalorian و The Book of Boba Fett نویسندگی و کارگردانی کرد. اکنون دیو فیلونی تمام هشت قسمت سریال Ahsoka را خودش نوشته و کنترلی مشابه آنچه که توسط جان فاورو بر روی دو سریال مندلورین و کتاب بوبا فت نشان داده شد را اعمال خواهد کرد. او همچنین دو قسمت از این سریال را کارگردانی کرده که اولین اپیزود سریال یکی از آنها است.
آسوکا در بهترین لحظات خود در دو قسمت اول، حساسیتهای کارتونی فیلونی را به نمایش میگذارد، به ویژه توانایی او در بیان داستانها به صورت بصری به جای تکیه بر دیالوگ فروان. فیلونی فیلمسازی است که درک دقیقی از اکشن و درام دارد و این چیزی است که میتوان در سبک معرفی قهرمان سریال در این اثر دید. سریال آسوکا قهرمان همنام خود را با یک سکانس طولانی بدون دیالوگ معرفی میکند که بسیار آگاهانه یکی دیگر از ویژگیهای فرم بصری آثار جورج لوکاس و دوستش اسپیلبرگ در فیلمهایی چون «مهاجمان صندوق گمشده» را تداعی میکند.
شکل اجرای این سکانس فوقالعاده جذاب است و بسیاری از لذتبخشترین سکانسهای آسوکا تا حد زیادی بی کلام و با تکیه به موسیقی است که به اوج خود میرسند. بنابراین این یک مجموعه سرگرمکننده و هیجانانگیز است که به فیلونی اجازه میدهد تا نشان دهد که چقدر در اکشن مهارت دارد و به درستی شاهد این موضوع هستیم که او در اجرای اکشن اشیا و شخصیتها را در حال حرکت به زیبایی هر چه تمام به نمایش میگذارد. فیلونی میداند که چگونه یک داستان را ساختار دهد، چگونه اطلاعات ارائه دهد و چگونه شخصیت را تثبیت کند.
یکی از نکات جالب این دو قسمت استفاده از مکانهای ناآشنا بود؛ فیلونی به جای مکانهای هکشده، داستان جدید خود را به مکانهای اسرارآمیز و دست نخورده روی نقشه کهکشان منتقل میکند که برای ساختن داستان مهم است. کارگردانان هر دو قسمت اول و دوم سریال آسوکا، اغلب لوکیشنهای بی روح و وسترن گونه دیگر آثار جنگستارگان را با طرحهای دنج اتاقها یا میزانسنهای پیچیده جایگزین میکنند که دیگر سریالهای این جهان به شدت در رسیدن به چنین فضایی کمبود داشتند.
همچنین قسمتهای اول و دوم سریال از نظر اتمسفر به فضای بصری خارقالعاده فیلم «تلماسه» یا Dune دنی ویلنوو نزدیک شده، فقط به جای طوفانهای شن، ما شاهد یک مه غبارآلود در شب و معابد پر از سکوت هستیم. این حال و هوای بصری توسط یک موسیقی متن باورنکردنی پشتیبانی میشود که شما را به فضای سریال میچسباند و حس یک تعلیق یا وحشت را به مخاطب میدهد. ریتمهای تپنده و تعلیق ملودیهای کوین کینر به هویت بصری سریال نیز وزن خوبی اضافه میکند و یادآوری میکند که چیزی غیرقابل تصور در راه است.
سرنوشت سریال آسوکا، روشن یا تاریک؟!
اگر «آندور» یک تریلر سیاسی و «مندلورین» یک اکشن ماجراجویی هفتگی بود، آسوکا بدون شک عرفانی ترین سریال جنگ ستارگان است. و فیلونی در واژه «عرفان» سعی در خلق اثری متفاوت کرده است. از یک طرف، او از تمام ترفندها برای چرخاندن ذهن مخاطب و ایجاد فضایی از رمز و راز استفاده میکند؛ و از سوی دیگر میخواهد این سریال به شدت به فضای آثار خود جورج لوکاس نزدیک باشد.
بنابراین، دو قسمت اول سریال Ahsoka یک ماجراجویی عالی است، چه قبلاً کارتونهای دیو فیلونی را تماشا کرده باشید یا نه، باز هم میتوان با تماشای این اثر سرگرم شد. در واقع برای یک ساعت و نیم آرام به مخاطب یادآوری میشود که چرا میتوان عاشق این شخصیتها شد، و همچنین به آنها فرصت زیادی برای تماشای جهانهای فانتزی، مبارزات شمشیر نوری، تعقیب و گریز و تحقیقات اسرار آمیز را داد.
اما باز هم باید گفت، پس از تماشای این دو قسمت، اگر مخاطب با انیمیشنهای جنگستارگان آشنا باشد، ادامه سریال برای او حکم یک آینده روشن را دارد. اما در مقابل اگر مخاطبی از بدنه جریان اصلی که آشنایی زیادی با این شخصیتها ندارد بخواهد این سریال را ادامه دهد، دچار مشکل میشود و این آینده سریال را برای این دست بینندگان تاریک میکند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
نمیدونم چرا دیگه برای هیچ چیزی از استار وارز هیجان ندارم حتی اگه امتیازشون ۱۰۰ باشه و ده ها میلیون نفر عاشقش باشن.
(بخوام حسم رو مثال بزنم اینطوری میشه گفت که انگار سه بشقاب غذا بخوری بعد جلوت منوی انواعی از فست فود ها رو بذارن؛ خب وقتی از غذا داری می ترکی چه میلی به غذا داری؟)
من باشم بازم میخورم
رفیق دقیقا چند تُن جرم داری؟